صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / کلام و فرق / ابورشید نیشابوری /

فهرست مطالب

ابورشید نیشابوری


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 21 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اَبورَشیدِ نِیْشابوری، سعید بن محمد (پیش از 345- پس از 415 ق / 956-1024 م)، متکلم ایرانی، از پیروان مکتب معتزلی بصره. نام نیای وی در نسخۀ خطی کتاب المسائل ( آلوارت، شم‍ ‍5125) «سعید» و در لسان المیزان (ابن حجر، 3 / 42) «حسن بن حاتم» ضبط شده است. آگاهی دربارۀ زندگی ابورشید بسیار اندک است و بیشتر اطلاعات در این‌باره به شرح العیون (ص 382-383) ابن کرامۀ جُشَمی (د 494 ق) باز می‌گردد که عیناً توسط ابن مرتضی در المُنْیَة و الأمل (ص 197) بازگو شده است. به داده‌های شرح العیون می‌بـاید شرح حال کوتاهی که در تاریخ الرَّیّ (نک‍ : ابن حجر، همانجا) آمده و نیز اشارۀ یاقوت (2 / 180) را علاوه کرد. 
در منابع یاد شده به تاریخ تولد و درگذشت ابورشید اشارتی نرفته است. آلوارت برپایۀ مندرجات متن المسائل و نیز گزارشی که دربارۀ نسخۀ خطی آن داده، زندگی ابورشید را میان سالهای 320-460 ق دانسته است (همانجا) و بیرام (ص 7) نیز در شرح حال کوتاهی که از او آورده، از آلوارت پیروی کرده است. مادلونگ سال ولادت او را اندکی پیش از 360 ق و سال درگذشت او را پس از 415 ق دانستـه است ( دانشنـامه؛ نیز نک‍ : هورتن، «فلسفۀ ابورشید»، 1، «نظریۀ شناخت»، GAL, S, I / 344; 433؛ ولفسن، 546). 
برپایۀ اطلاعاتی که ابن کرامه، از شرح حال ابورشید به دست داده، زندگی او به 4 دورۀ فرضی تقسیم می‌گردد که تخمین زمانی نخستین این دوره‌ها به مطالعۀ دیگر دوره‌ها بستگی دارد: زندگی آغازین در نیشابور، حضور در حلقۀ درس قاضی عبدالجبار در ری، سفری به گرگان و بازگشت به نیشابور، گذران باقی عمر در ری. ابورشید در دورۀ نخست از زندگی خود در نیشایور به تحصیل دانش روی آورد و به شیوۀ معمول پیشینیان، از محدّثان دیار خود چون ابوعمرو محمد بن احمد بن حمدان حیری (283-376 ق) استماع حدیث کرد (نک‍ : ابن حجر، همانجا). وی احتمالاً در همان شهر و نزد دست پروردگان مکتب ابوالقاسم بلخی (د 319 ق)، با گرایش بغدادیِ مکتب اعتزال آشنا شد و متکلّمی چیره‌دست گردید که در حلقۀ درس او متکلّمان گرد می‌آمدند. او در این دوره از زندگی خویش به تألیف آثاری در تبیین تعالیم بغدادیان نیز دست زد (نک‍ : ابن کرامه، 382). 
در 366 ق، در ری تحولاتی به وقوع پیوست که مقدمۀ ورود ابورشید را به مرحلۀ دوم از زندگی فراهم می‌آورد. در آن سال، صاحب بن عباد، سیاستمدار دانشمند، از جانب مؤیدالدوله در ری وزارت یافت و در پی آن عبدالجبار بن احمد معتزلی به ری فرا خوانده شده، به عنوان قاضی‌القضاة آن دیار منصوب گردید (نک‍ : ابن اثیر، 8 / 694؛ ابن مرتضی، 194). حضور صاحب، حامی معتزله، بر کرسی وزارت و عبدالجبار معتزلی در مسند قاضی القضاتی، ری را به کانونی بدل نمود که علاقه‌مندان مکتب اعتزال را از دیگر سرزمینها به سوی خود می‌کشانید و این شرایط سبب گردید تا ابورشید روانۀ وی شود. 
او در ری از ملازمان محفل صاحب بن عباد گردید و در این محافل با رجالی چون ابوالحسین هارونی ملقب به المؤید باللّه آشنا شد (محلی، 266؛ ابن ابی الرجال، 3 / 4)، آما آنچه در ری شالودۀ اندیشۀ ابورشید را دستخوش دگرگونی ساخت و او را به مرحله‌ای جدید از حیات فکری خود رهنمون شد، حلقۀ درس قاضی القضاة معتزلی بود. وی در مجلس قاضی با تعالیم مکتب اعتزالی بصره که پیش‌تر دورادور با آن آشنا بود، از نزدیک برخورد نمود و چنان مجذوب شخصیت علمی قاضی القضاة، نمایندۀ شاخص مکتب بصره در آن روزگار، شد که افکار پیشین بغدادی را واگذارده، یکسره بر پیروی بزرگان مکتب بصره گردن نهاد (نک‍ : ابن کرامه، همانجا). 
پیشینۀ علمی ابورشید در خراسان و شاید افزونی سن او بر دیگر شاگردان، قاضی القضاة را بر آن می‌داشت تا وی را مورد احترامی خاص قرار داده، تنها او را از میان شاگردان با لقب «شیخ» بخواند (همانجا). پیداست که برای متکلمی چون ابورشید که پیش از ورود به ری با دقایق کلام معتزلیان آشنا بود، آگاهی یافتن بر ظرایف تعلیمات قاضی القضاة، زمانی دراز را طلب نمی‌کرد و همین امر موجب گردید تا ابورشید در میان شاگردان او جایگاهی ویژه یابد. وی حتی در زمان حیات قاضی، خلیفه و قائم مقام وی بود (همانجا)، چنانکه آورده‌اند چون شاگردان قاضی از او خواستند کتابی در آراءِ کلامی خود بپردازد تا به‌سان متن درسی خوانده شود و مورد شرح و تعلیق نکته بینان قرار گیرد، قاضی تألیف متن مزبور را به ابورشید واگذار کرد. در این متن که دیوان الاصول نام گرفت و به مناسبت محل تألیف آن به «نسخۀ رازیّه» شهرت یافت، ابورشید در آغاز به مباحث جوهر و عرض و سپس به مسائل توحید و عدل پرداخت (همو، 382-383). چندی پس از تألیف متن مزبور، ابورشید راهی خراسان شد تا تعالیم استاد را در آن دیار نیر نشر دهد و در مسیر خود در گرگان درنگی کرد و در این فرصت به خواهش یاران گرگانی خود، نسخه‌ای جدید از دیوان الاصول را فراهم کرد و در آن، مباحث توحید و عدل را بر جواهر و اعراض مقدم آورد. این نسخه به «جرجانیّه» معروف گردید (همو، 383). 
اگرچه مقدسی در احسن التقاسیم (ص 252)، از حضور معتزله در نیمۀ دوم سدۀ 4 ق در نیشابور خبر می‌دهد، ولی گویا جوّ آن روز نیشابور چندان با یک مبلّغ معتزلی مساعد نبود. محمود غزنوی که از 384 ق، از جانب سامانیان حکومت نیشابور را داشت، در 389 ق سلسلۀ سامانی را برانداخته، سلسلۀ غزنوی را جایگزین آن گرداند و محیط ضداعتزال در حکومت محمود، ابورشید را واداشت تا دیگر بار موطن خود را ترک گفته، راه ری در پیش گرفت. 
در حکومت بویه‌ای ری، به رغم دوره‌ای کوتاه (385-387 ق) که فخرالدوله معتزلیان را در تنگنا قرار داد، پس از وفات وی، در حدود 4 دهه، حکومت ری زیر نفوذ بانوی آل بویه، سیده خاتون (387- 419 ق) فضایی نسبتاً مساعد را برای فعالیت پیروان مکتب اعتزال فراهم ساخت. از این‌رو ابورشید برای همیشه در ری مسکن گزید و پس از درگذشت قاضی عبدالجبار (415 ق)، ریاست معتزله بدو رسید و چندی بعد در همان شهر وفات یافت (ابن کرامه، همانجا). 
وی در فواصلی که از قاضی القضاة به دور بود، بعد مسافت را با مکاتبه جبران می‌کرد و از او بهره می‌گرفت و به گفتۀ ابن کرامه، پرسش و پاسخهای بسیار بین آن دو مبادله می‌شده است (ص 368، 382). نام ابورشید به عنوان حلقۀ اتصال میان قاضی عبدالجبار و ابومحمد ابن مَتَّوْیه در سلسلۀ استناد تعالیم معتزلیان بصری به پیامبر اسلام (ص) ثبت گردیده و این نشان از جایگاه ابورشید در انتقال فرهنگ پیشینیان به آیندگان در دیدۀ معتزلیان متأخر دارد (نک‍ : عثمان، 24، به نقل از برگ اول شرح الاصول فرزادی). اگر دست روزگار ابورشید را در شمار شاگردان قاضی (طبقۀ 12 از معتزله) رقم زد، اما در واقع وی به نسل خود عبدالجبار تعلق داشت و نباید از اینکه برخی رجال طبقۀ شاگردان قاضی (طبقۀ 12) از او نیز بهرۀ علمی گرفته‌اند، تعجب کرد. از آن جمله می‌توان ابوسعد سَمّان، متکلم و محدّث رازی (د ح 445 ق)، ابومحمد ابن متویه متکلم نامدار و ابوطالب بن ابی شجاع آملی را برشمرد (نک‍ : ابن حجر، عثمان، ابن ابی الرجال، همانجاها؛ در مورد طبقۀ ایشان، نک‍ : ابن مرتضی، 199-200). 
اگرچه نام متکلمان متأخر معتزلی در کتابهای کلامی دیگر مذاهب کمتر به چشم می‌خورد، ولی می‌توان نمونه‌هایی را یافت که آراء ابورشید در کتابهای کلامی غیرمعتزلیان مورد توجه قرار گرفته است (مثلاً نک‍ : سیدمرتضی، 309؛ نصیرالدین طوسی، 83). 

آثـار

ابن کرامۀ جُشَمی یادآور شده که ابورشید را آثار و تألیفات بسیار بوده است، ولی از آن میان تنها از دیوان الاصول نام برده است (ص 382-383). آنچه از آثار او می‌شناسیم، اینهاست: 

الف ـ چاپی

1. المسائل فی الخلاف بین البصریین و البغدادیین، که مؤلف در آن به تأیید مواضع بصریان و ردّ مواضع بغدادیان در مباحث گوناگون کلامی پرداخته، به‌ویژه بر دفاع از آراء ابوهاشم جُبّانی و نقض نظریات ابوالقاسم بلخی در کتاب عیون المسائل تکیه داشته است. ابورشید در این اثر به نقل آراء و ادلّۀ سلف بسنده نکرده و به عنوان متکلمی توانا در سراسر کتاب به ارائۀ استدلالات و نظریات خود نیز پرداخته است. یادگیری تعالیم بغدادیان از متکلمان بغدادی خراسان و اخذ تعالیم بصریان از عالمی بصری چون قاضی عبدالجبار، او را قادر ساخته تا به گونه‌ای موشکافانه اختلافات این دو مکتب را تبیین نماید. هرچند آثاری چون اوائل المقالات شیخ مفید، متکلم امامی بغداد، پیش‌تر در کلام تطبیقی تألیف شده بود، ولی در زمینۀ کلام معتزلی، به گونه‌ای اختصاصی، کتاب ابورشید از جایگاهی ویژه برخوردار اسیت (برای مقایسه بین اوائل المقالات و المسائل، نک‍ : مکدرموت، 190 به بعد). 
این کتاب تنها سندی است که اختلافات داخلی مکتب معتزله را دربارۀ مهم‌ترین آراء فلسفی به صورتی منظم و تاریخی و با نظر به سابقۀ 300 سالۀ مکتب معتزله، به دست ما رسانده است. با فاصلۀ کمی از عصر ابورشید، تعالیم معتزله به علت نفوذ و گسترش فلسفۀ یونان از یک طرف و رواج مکتب اشاعره از طرف دیگر به فراموشی سپرده شد و از این‌روست که کتاب ابورشید اهمیت خاصی می‌یابد (نک‍ : هورتن، «فلسفۀ ابورشید»، پیش‌گفتار و مقدمه). انتشار ترجمه و نیز بخشی از متن عربی این کتاب در اوایل سدۀ 20 م صورت پذیرفت (نک‍ : بخش بعد)، ولی نخستین چاپ کامل متن عربی آن در 1979 م به کوشش معن زیاده و رضوان سید در بیروت انجام گرفت. در این چاپها تنها نسخۀ خطی برلین ( آلوارت، همانجا) مبنای کار بوده و از نسخۀ موجود در خزانۀ صنعـا بهـره‌ای گرفته نشده است (نک‍ : فهرست کتب، 103؛ صنعا، 2 / 745-746؛ نیز: GAS, I / 626). 
2. فی التوحید، متنی است در مباحث الهیّات از کلام که براساس نسخه‌ای منحصر به فرد از خزانۀ متوکلیۀ صنعا و بی‌آغاز و انجام، در 1969 م به کوشش محمد عبدالهادی ابوریده، در قاهره به چاپ رسیده است. گرچه در نسخۀ مذکور نشانۀ قاطعی وجود ندارد که نسبت تألیف آن را به ابورشید ثابت کند، ولی در اثنای آن در کنار نقل عباراتی از ابومحمد ابن‌متویه (نک‍ : ص 14، جم‍‌ )، در موارد بسیار عباراتی از ابورشید نقل شده (ص 14، 149، جم‍‌ ) و گاه عبارت به گونه‌ای است که به صراحت نوعی ارتباط بین ابورشید و تألیف این کتاب را نشان می‌دهد (مثلاً ص 21). وجود شواهد گوناگون که ابوریده در مقدمۀ تفصیلی کتاب بدانها پرداخته، وی را متقاعد ساخته که تألیف کتاب از ابورشید نیشابوری است. ابوریده گمان دارد که این متن درواقع بخشی از دیوان الاصول ابورشید است که ابن کرامه از آن یاد کرده است. مادلونگ احتمالِ قوی داده که متن چاپ شده توسّط ابوریده و نسخۀ خطی موزۀ بریتانیا که با شمارۀ 8613 ثبت شده، دو بخش از کتاب زیادات الشرح ابورشید نیشابوری بوده باشند که در شرح شرح عبدالجبار بر کتاب الاصول ابن خلاد بصری نوشته شده و ابورشید خود در المسـائل از آن بـرده اسـت (نک‍ : دانشنامه؛ ایرانیکا؛ نیز نک‍ : EI2, S). 

ب ـ خطی

 اعجاز القرآن، زرکلی (3 / 101) به وجود نسخه‌ای ناقص از این کتاب در طائف اشاره کرده است. 

ج ـ آثار یافت نشده

1. التذکرة، در علم کلام که ابورشید خود در المسائل از آن یاد کرده است (نک‍ : هورتن، همان، 7)؛ 2. التنبیه، که ابن‌مرتضی در المُنیة و الامل از آن نام برده و قطعه‌ای دربارۀ آراء «نجار» از آن نقل کرده است (ص 108)؛ 3. کتاب الجزء، در تحقیقات مربوط به ذرّه (ابورشید، 84)؛ 4. کتاب الشهوة (EI2, S)؛ 5. مسائل الخلاف بیننا و بین المشبهة و المجبرة و الخوارج و المرجئة، در کلام تطبیقی که خود در المسائل بدان ارجاع کرده است (نک‍ : هورتن، همانجا)؛ 6. النقض علی اصحاب الطبائع، که در دفاع از وجود خلأ بدان احاله کرده است (ابورشید، 25). همچنین سیدمرتضی (د 436 ق) در مسألۀ تقسیم اعراض، بر یکی از آثار ابورشید نقد و تکمله‌ای نوشته است که ابن شهر آشوب در معالم العلماء (ص 70-71) از آن یاد کرده و متن آن در مجموعۀ چهارم از رسائل الشریف المرتضی (سیدمرتضی، 307-315) به چاپ رسیده است. 

ابورشید در تحقیقات یکصدسالۀ خاورشناسان

می‌توان گفت که آشنایی مغرب زمین یا ابورشید از 1892 م آغاز می‌شود که در آن سال آلوارت جلد چهارم از فهرست نسخه‌های خطی عربی کتابخانۀ سلطنتی برلین را منتشر ساخت. وی در ذیل شمارۀ 5125 از فهرست خود، نسخه‌ای از کتاب المسائل فی الخلاف ابورشید را معرفی کرد که تا مدتها نسخۀ منحصر به فرد تلقی می‌شد. چند سال بعد در 1900 م مارتین شراینر نسخۀ مزبور را به عنوان مهم‌ترین مأخذ در تحقیق دربارۀ اختلافات معتزلیان بصره و بغداد قلمداد کرد (نک‍ : هورتن، همان، 190) و 1902 م آرتور پیرام رسالۀ دکترای خود، مشتمل بر تحقیق و تصحیح بخشی از کتاب المسائل در مباحث جوهر و ترجمۀ آن به آلمانی را در برلین انتشار داد. بدین‌ترتیب مأخذی در اختیار پژوهندگان تاریخ کلام و فلسفۀ اسلامی، به خصوص دربارۀ طبیعیات قرار گرفت که خلأ آن در تحقیقات پیشین به خوبی احساس می‌شد، مثلاً لاسویتس در اثر خود با عنوان «تاریخ اتم‌شناسی از قرون وسطی تا نبوتن» دربارۀ عقاید متفکران اسلامی در مورد جوهر، تنها از نقلیات برخی کتب کلامی یهودی از مسلمانان بهره جسته است (نک‍ : سزگین، 7-8). 
پس از گذشت 8 سال از انتشار رسالۀ بیرام، تحقیق ماکس هورتن با عنوان «فلسفۀ ابورشید» در بن انتشار یافت. هورتن در بخش نخست این اثر به دسته‌بندی و شرح نظریات ابورشید در زمینه‌های ماوراءالطبیعه، علم النفس و جهان مادی پرداخته و در بخش دوم گزارشی از محتوای کتاب المسائل فی الخلاف را به زبان آلمانی به دست داده است. هورتن در 1911 م نیز مقاله‌ای کوتاه با عنوان «نظریۀ شناخت ابورشید» منتشر ساخت. 

آنچه به عربی و آلمانی توسط بیرام و هورتن به جهان تحقیق عرضه شده بود، موجب گردید تا کتاب المسائل ابورشید به‌سان مأخذِ پایه در تحقیقات بعدی مورد استفاده قرار گیرد (برای فهرست برخی از این آثار، نک‍ : سزگین، 9)، اما هنوز جای نوشتارهای تحقیقی در مورد شخص ابورشید خالی بود. در 1977 م مادلونگ در مقالۀ «ابورشید نیسابوری» در دانشنامۀ ایران و اسلام به زندگی او نیز توجه و مطالبی دربارۀ سیر زندگی ابورشید بیان کرد. مقالۀ فرانک در «ذیل دائرة المعارف اسلامی» که در 1980 م منتشر شد، بیشتر جنبۀ کتاب شناختی داشت و کمتر به زندگی‌نامۀ ابورشید پرداخته بود. سرانجام در 1985 م مادلونگ با افزودن نکاتی تازه یافته، مقالۀ پیشین خود را تکمیل کرد و در ایرانیکا به چاپ رسانید. 

مآخذ

 ابن ابی الرجال، احمد بن صالح، مطلع البدور، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز؛ ابن اثیر، الکامل؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، حیدرآباد دکن، 1330 ق؛ ابن شهر آشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، نجف، 1380 ق / 1961 م؛ ابن کرامۀ جشمی، محسن بن محمد، «شرح العیون»، در فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، به کوشش فؤاد سید، تونس، 1393 ق / 1974 م؛ ابن مرتضی، احمد بن یحیی، المنیة و الامل، به کوشش محمدجواد مشکور، بیروت، 1399 ق / 1979 م؛ ابورشید نیشابوری، سعید بن محمد، المسائل فی الخلاف بین البصریین و البغدادیین، به کوشش آرتور بیرام، برلین، 1902 م؛ دانشنامه، زرکلی، اعلام؛ سیدمرتضی، علی بن حسین، «نقد النیشابوری فی تقسیمه للاعراض»، رسائل الشریف المرتضی، مجموعۀ چهارم، قم، 1410 ق؛ صنعا، خطی؛ عثمان، عبدالکریم، مقدمه بر شرح الاصول الخمسۀ قاضی عبدالجبار، قاهره، 1384 ق / 1965 م؛ فهرست کتب الخزانة المتوکلیة، صنعا، مطبعة وزارة المعارف؛ فی التوحید (منسوب به ابورشید نیشابوری)، به کوشش محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره، 1969 م؛ مُحلّی، حمید بن احمد، «الحدائق الوردیة»، بخشی از کتاب در ضمن اخبار ائمة الزیدیة، به کوشش مادلونگ، بیروت، 1987 م؛ مقدسی، محمد بن احمد، احسن التقاسیم، بیروت، 1408 ق / 1987 م؛ نصیرالدین طوسی، محمد بن حسن، تلخیص المحصل، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛ یاقوت، ادبا، نیز: 

Ahlward; Biram, A., Die atomistische Substanzenlehre, Berlin, 1902; EI2; S; GAL, S; GAS; Horten, M., Die Philosophie des abū Raschīd, Bonn, 1910; id. «Die Erkenntnistheorie des abū Raschīd», Studien zur Philosophie des abū Rašīd an-Nisābūrī, Frankfurt, 1986; Iranica; Mc Dermott, M. J., The Theology of al-Shaikh al-Mufīd, Beyrouth, 1986; Sezgin, F., introd. Studien ... (vide: Horten), Wolfson, H. A., The Philosophy of the Kalam, Harvard, 1976. 

بخش کلام و فرق

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: