صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / مردم شناسی / پهلوان /

فهرست مطالب

پهلوان


آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 1 آبان 1398 تاریخچه مقاله

پَهْلَوان، عنوان مردان دلیر و توانا، سپاهیان جنگاور، یلان کشتی‌گیر و مردان اهل زور بازو. از دیرباز نام‌آورترین پهلوانِ پهلوانان و پرتوان‌ترین رزم‌آوران کارزار را با لقب «جهان پهلوان» یا «پهلوان جهان» می‌نامیده‌اند. 
واژۀ پهلوان ازدوبخش«پهلو» و«ـ ان» نسبت(pahlaw+-ān) ترکیب یافته و هم خانواده با واژۀ فارسی میانۀ پَهْلَویگ و فارسی میانۀ مانوی phlw'nyg است (مکنزی، 64, 126). پهلوی را منسوب به پهلو، سرزمین پارت دانسته‌اند که مردان آن به توانایی و دلیری شهرت داشتند (کریستن‌سن، 124-125). 
«پارت» اصطلاحی رومی ـ یونانی برای سرزمینی است که در زبان پارسی باستان «پَرْثَوه» نامیده می‌شده‌ است. واژۀ پَرْثَوه ــ که داریوش‌اول درکتیبۀبیستون‌آورده است ــ بعداً به‌پَهلَو تبدیل شد. ارمنیان نیز پارتیان را پَهْلَو می‌خواندند (پیرنیا، 9 / 2611؛ نیز نک‍ : معین، 1 / 430؛ نیبرگ، 148).
پهلوها (شعبه‌ای از پارتها) در حوزۀ رود هیرمند و سیستان می‌زیستند و پس از آمدن سکاها به سرزمینشان با آنها درآمیختند و در برابر نفوذ یونانیان در دورۀ سلوکی حافظ و حامی امنیت سرزمین خود بودند (زرین‌کوب، 320؛ مشکور، 1 / 480) و پس از سلوکیان حکومت پارتی یا اشکانی را تشکیل دادند. این حکومت دارای دوایر متعدد قدرت بود که در مرکز اصلی دایرۀ قدرت شاه و مذهب و در مرکز هریک از دایره‌های دیگر فرمانروایی با عنوان «پهلوان» قرار داشتند. این پهلوانان بودند که در مجموع هستۀ اصلی قدرت را شکل می‌دادند (خالقی مطلق، 312). 
جنگ و گریزها و رشادت پهلوها (مردم پرثوه) و پهلوانها سنتی پدید آورد که در ایران به نام آنها «سنت پهلوانی» نام گرفت. این سنت آمیزه‌ای از سلحشوری و جوانمردی بوده که بر زندگی عامۀ مردم و حماسه‌های ملی ایران تأثیر ژرف گذاشته است (زرین‌کوب، همانجا). 
گوسانها که نقالانی خنیاگر و داستان‌پرداز در دورۀ پارتها یا اشکانیان بودند، افسانه‌های پهلوانی پارتی را با پردازشهای هنرمندانه‌ای با افسانه‌های پهلوانی کیانیان مشرق زمین که نیاکان ویشتاسب (گشتاسب)، پشتیبان زردشت بودند، درآمیختند و سینـه به سینـه به دورۀ ساسانیان رساندند (مشکور، 1 / 487؛ نیز نک‍ ‍: تفضلی،76؛ دربارۀ نقش گوسانها در حفظ داستانهای پهلوانی و انتقال آنها به خنیاگران دورۀ ساسانی، نک‍ ‌: بویس، 40-45). 
سنت پهلوانی در فرهنگ ایران زمین یک دورۀ تحول و تطور از کهن‌ترین زمان، یعنی دورۀ اساطیری، تا دورۀ حماسی و تاریخی را پیموده است. فرق میان اسطوره و حماسه این است که اسطوره، به بیان میرچئا الیاده، داستان مینوی و حدیث واقعیتهای ازلی و سرمشق نمونه‌وار همۀ آیینها و فعالیتهای معنادار آدمی است (ص 15؛ نیز نک‍ ‍: بلوکباشی، نقد...، 23)، در صورتی که حماسه جنبۀ ازلی و قداست ندارد، اما متعلق به اعصار کهن است و زمینۀ انسانی دارد. از این‌رو، روایتهای حماسی ـ پهلوانی ازلی و قُدسی بودن خود را از دست داده، و انسانی شده، و در جامعه کیفیت و اعتباری دیگر یافته‌اند (بهار، مهرداد، جُستاری...، 125-126). 

پهلوانان دورۀ اساطیری

 اینان نمونۀ زمینی ایزدان و الاهگان آسمانی بودند که در جامۀ پهلوانان انسان‌نما آشکار می‌شدند، اما رفتار و کرداری ایزدگونه و اَبَر انسانی داشتند. مثلاً گرشاسب، بزرگْ پهلوان دین زردشتی از گروه ایزدْپهلوانان بود (همو، از اسطوره...، 227- 228؛ یادداشتهای مؤلف). رستم نیز در آغاز اصل و جوهر ایزدیِ هند و ایرانی داشت و در حماسه‌های سکایی و ایرانی پس از عصر اوستا، و در سیستانِ دور از نفوذ و تعصبات دینی زردشتی به پهلوان بزرگ حماسی شاهنامه تبدیل شد (بهار، مهرداد، همان، 229-230، 236). 

پهلوانان دورۀ حماسی

 این پهلوانان برخلاف پهلوانان دورۀ اساطیری، انسانهایی بودند که نیرو و رفتاری جادویی افسانه‌آمیز داشتند. دورۀ حماسی ایران با خیزش کاوه و با پادشاهی منوچهر آغاز شد و با کشته شدن رستم و پادشاهی بهمن، پسر اسفندیار پایان یافت. در این دوره پهلوانانی بزرگ مانند کاوه، پسرش کارن یا قارن، گرشاسب و اسفندیار پدید آمدند و هریک پهلوانیها و مردانگیهایی شگفت‌انگیز از خود نشان دادند (صفا، 208- 209، 477). 
رستم که نامش به صورت رُسْتَهْم همراه نام پهلوان دیگر ایران، اسفندیار در متن پهلوی منظومۀ غیردینی درخت آسوریگ (ص 66، بیت 71) آمده، بزرگ‌ترین پهلوان و «جهان پهلوان» ایران: «چو رستم که هست او جهان پهلوان» (فردوسی، 2 / 202، حاشیه، جم‍‌‌‌‍‌) و کیخسرو، برترین «شاه ـ پهلوان» دورۀ کیانی بوده‌اند (مؤذن جامی، 27). اسفندیار نیز پهلوانی بود که پایگاه دینی داشت و برگزیده و حامی زردشت بود (آموزگار، 181-183). رستم پهلوان سیستانی در کنار دودمان کیانیان و پهلوانان کیانی بخشی از سنت پهلوانی حماسه‌های ملی ایران شد (دیویدسن، 82).
نولدکه بخشی از قهرمانیهای رستم سیستانی را که جنبۀ فوق بشری داشت، محصول و زاییدۀ اندیشۀ اقوام ابتدایی، و بخشی دیگر از دلاوریهای او را که برخاسته از مهارتها و هنرهای انسانی بود، از افزوده‌های دوره‌های بعد می‌داند (نک‍ ‍‌: قریب، 51). 
در دورۀ حماسی و پهلوانی، هاله‌ای از افسانه گرداگرد شخصیت رستـم را می‌پوشاند و این پهلـوان حماسی را دوباره فـرا می‌کشد و پایگاهـی کم و بیش ایـزدگونۀ اساطیری به او مـی‌بخشد. ویژگیهای پهلوانـی این یل ایرانـی چنان بـوده که در سراسر تاریـخ حماسی سرزمینهـای جهان، پهلوانـی به پای رستم و آوازۀ او نـرسیـده است. او حتـى بـه جامۀ پهلـوانان حماسی قـومهای ایران نیز درآمد (کـویاجی، 169-170، نیز برای رستـم در افسانـه‌‌های سرزمینها و قـومهای دیگـر، نک‍ : ص 168-170). 
پهلوانان دورۀ حماسی و شاهنامه نمونۀ دلاوری، مردانگی، بزرگی روح و اندیشه‌اند. آنها پهلوانانی هستند جنگجو که در میدان رزم پیشگام‌اند و یک‌تنه با سپاه دشمن روبه‌رو می‌شوند و کارزار می‌کنند؛ از دروغ و جادو بیم دارند و با آنها دشمنی می‌ورزند؛ خداپرست‌اند و در کارها از او استعانت می‌کنند (صفا، 234-235؛ بهار، مهرداد، از اسطوره، 34). پهلوانان حماسی ایران اهل بزم‌اند و رزم، همچنان که پهلوانان یونانی، به‌ویژه آشیل، به این دو کار می‌پردازند. دیویدسن (ص 159-160, 166) بزم را بستری تاریخی برای روایت ماجراجوییهای پهلوانان در رزمگاه و نماد متعارف جامعه‌ای منضبط و پایان جنگ و ستیز و گذار از بی‌نظمی به نظم در جامعه می‌انگارد. به نظر او، در سنت پهلوانی بزم و رزم نهادهای مشابهی از هویت و عملکرد اجتماعی پهلوان به‌شمار می‌روند. 
در این دوره پهلوانان پاسدار اقتدار پادشاهی یا فرّ کیانی بودند. فر یا فره مظهر قدرت، حاکمیت و اقتدار بود و شاهان کیانی برخوردار از فر بودند. مصیبتهای ملی برباددهندۀ فر کیانی و اقتدار پادشاهی بودند. پهلوانان دودمان پهلوانی سیستان، و در آن میان رستم، پاسدار فر پادشاهان نیز بودند و حتى فر یا اقتدار را به آنان اعطا می‌کردند (همو، 114)، یا به تعبیری دیگر «تاج‌بخش» بودند. از پهلوانان، گرشاسب، نیای رستم را تنها شاه ـ پهلوان صاحب فرِ جنگجویی دانسته‌اند، و این به سبب نقش ملی و مردمی پادشاهی اوست (همو، 111, 115، نیز برای نقش پهلوانان دورۀ کیانی در پاسداری از اقتدار حکومت، نک‍‌ : ص 110-115). 

دورۀ تاریخی پهلوانی

 این دوره پس از دورۀ حماسی فرا می‌رسد. پهلوانان دورۀ تاریخی را می‌توان به ۳ گروه: پهلوانان تاریخـی، پهلوانان دینـی و پهلوانان برخاستـه از میان تـودۀ مردم تقسیم کرد. پهلوانان تاریخی و دینی پهلوانانی هستند برآمـده از ژرفای واقعیـات زندگی تاریخـی و دینی مردم جامعه و فـرهنگ دورۀ اسلامـی. داستان زندگـی هریک از این پهلوانان موضوع و مضمون منظومه‌هایی از حماسه‌های تاریخی و دینی ایران را شکل داده است. منظومه‌های حماسی اسکندرنامۀ نظامی، دربارۀ داستان اسکندر، یا شهنشاه‌نامۀ تبریزی در شرح زندگـی قهرمان مغول، چنگیـزخان در شمار حماسـه‌‌های تاریخی، و منظومه‌های خاوران‌نامۀ ابن‌حسام‌دربارۀ قهرمانیهای‌علی(ع)، و صاحبقران‌نامه، در شرح داستان سیدالشهدا حمزه، عموی پیامبر(ص) در شمار حماسه‌های پهلوانی دینی انگاشته می‌شوند (برای مجموعه‌ای از این حماسه‌های تاریخی و دینی، نک‍‌ : صفا، 343-390). 
از آغاز دورۀ اسلامی تاکنون، به‌ویژه از سدۀ 7ق، یلان و گُردان کشتی‌گیری هم در میان گروههای مختلف مردم بوده‌اند که عنوان پهلوان داشتند و در تمام عرصه‌های زندگی اجتماعی، مانند سپاهیگری و جنگاوری، فرماندهی، حکمرانی، والیگری، کوتوالی یا قلعه‌داری، داروغگی و جز آنها فعالیت می‌کرده‌اند (یادداشتهای مؤلف).
تاریخ‌نویسان عرب به 7 خانوادۀ ایرانی از «اهل بیوتات» اشاره می‌کنند که هرکدام ریاست ایالت و یا ولایتی را داشتند و مردان هر خانواده از پهلوانان و جنگاوران و اهل شمشیر بودند. فیروز، از مردم سیستان و پهلوان لشکر عبدالرحمان ابن اشعث در سدۀ نخست هجری نیز از اهل بیوتات بود (بهار، محمدتقی، 110). 
تاریخ‌نویسان گه‌گاه در وقایع و رخدادهای مهم دورۀ اسلامی تاریخ ایران به پهلوانان کشتی‌گیر و سپهسالاران بهادر که نقش و تأثیری در جامعه و تاریخ اجتماعی، سیاسی و نظامی ایران داشته‌اند، اشاره می‌کنند. مثلاً، رشیدالدین فضل‌الله به دو تن از پهلوانان بزرگ و نامدار همدان در سدۀ ۶ق و آوردن آنها به دربار اوکتای قاآن اشاره می‌کند. او واقعۀ کشتی‌گرفتن پهلوان فیلۀ همدانی را با اورغانه بوکه، پهلوانی از قوم جلایر و شرط بستن قاآن با امیر ایلچیدای، امیر جلایر بر سر پیروزی این کشتی‌گیران و سرانجام، پیروزی پهلوان فیلۀ همدانی بر کشتی‌گیر مغولی به تفصیل شرح می‌دهد (1 / 498- 499). خواندمیـر نیز از برخی پهلوانان حکومتگر سدۀ 8ق یاد می‌کند که مشهورترین آنان پهلوان اسد، حاکم کرمان در زمان شاه شجاع از آل مظفر و پهلوان مهذب، حاکم ابرقوه در زمان پادشاهـی سلطان زین‌العابدین در شیراز بودند (نک‍ : 3 / 316، 365). 
شماری از پهلوانان حکومتگر نیز در برابر حکومتهای مرکزی و برای برانداختن آنها قیام کرده‌اند. پهلوان اسد، حاکم کرمان بر شاه شجاع شورید. پهلوان عبدالرزاق و برادرش وجیه‌الدین مسعود باشتینی، از سران سربه‌دار در سدۀ 8ق بر ضد حکومت مرکزی قیام کردند و نخستین حکومت شیعی‌مذهب را در سبزوار تشکیل دادند. پهلوان حیدرقصاب، پهلوان امیر لطف‌الله و پهلوان حسن، معروف به میرزا، حکمرانان سربه‌داری هریک بر دیگری شوریدند، و یکی پس از دیگری بر حکومت سبزوار دست یافتند (دربارۀ شورش و چگونگی کشته شدن پهلوان اسد، نک‍‍ : ﻫ د، پهلوان اسد؛ نیز خواندمیر، 3 / 305- 308؛ کتبی، 86-91، 99-102؛ برای شگفتیهای زندگی او، نک‍‍ : انصاف‌پور، پوریای ولی، 30-43؛ دربارۀ قیام شیعی سربه‌داران و سرگذشت پهلوانان سربه‌دار، نک‍‌ : خواندمیر، 3 / 365؛ آژند، 133-135، 233-237). 
برخی از پهلوانان در برپا داشتن بلوا و شورش در شهرها نقش مهمی داشتند و از نیروی اجامر و اوباش در کوی و برزن برای درهم پاشیدن نظم جامعه بهره می‌گرفتند. اسکندربیک منشی از شخصی به نام پهلوان باری یاد می‌کند که در دورۀ شاه طهماسب صفوی در شهر تبریز غائله‌ای در برابر داروغۀ شهر به راه انداخت (1 / 118). یا پهلوان حاجی محمد مشهدی که پس از تسلط محمود افغان بر اصفهان در 1134ق / 1722م، 300 تن از پهلوانان و لوطیان و اوباش را در مشهد جمع کرد و با کشتن علیقلی‌خان، حاکم مشهد بر مسند حکومت نشست و با ملک محمود سیستانی درافتاد و کشته شد (برای شرح ماجرا، نک‍‌ : محمدکاظم، 1 / 38- 48).
رستم الحکما درزمینۀفساد دستگاه شاه سلطان حسین به گروهی پهلوان و کشتی‌گیر و شب‌رو و دیگران که شهر را در کف قدرت خود گرفته بودند، اشاره می‌کند و می‌نویسد که این گروه به پهلوانی و شب‌روی آنچه می‌خواستند، می‌ربودند و می‌بردند. بعد در شرح قدرت و زور بازوی برخی از این پهلوانان می‌نویسد که اسب بزرگ‌جثه و یا استر قوی‌هیکل را بر دوش خود می‌گرفتند و تا 10 فرسخ می‌دویدند (ص 103). 
در میان سپاهیان نیز پهلوانان نقش و وظیفه‌های مهمی برعهده داشتند. مثلاً پهلوان محمد یکی از تفنگچیان خوزانی اصفهانی بود که در تسخیر قلعۀ دُمْدُم نقش مؤثری ایفا کرد (اسکندربیک، 2 / 808)؛ یا پهلوان محسن عاشق‌آبادی تفنگچی صفاهانی، سرکردۀ 150 تن از تفنگچیان اصفهانی و نجف‌آبادی بود که در زمان شاه عباس اول از حصار نجف اشرف در برابر سپاه مرادپاشا عثمانی حراست می‌کردند (همو، 3 / 1034). پهلوان بیگ مروی نیز از سرداران سلحشور و نامی سپاه نادر بود که در بیشتر لشکرکشیهای نادرسرکردگی سپاه را برعهده داشت‌(برای تفصیل، نک‍‌ : محمدکاظم، 1 / 176- 188، جم‍ ‍).
در فتوت‌نامۀ سلطانی در معرفی 8 طایفۀ «اهل زور» که همه را پهلوان می‌نامیدند، مانند کشتی‌گیران، زورگران و جز آنها به کارهای پهلوانی ویژۀ زورگران، مانند مردگیری، سنگ‌شکنی، استخوان‌شکنی، داربازی، سنگ‌افکنی، سنگ آسیا برداشتن و پیل زور کردن اشاره و شرح شده است (کاشفی، 330-336). زورگران یا زورآزمایان همان دسته پهلوانانی هستند که تا همین روزگار با انواع نمایشهای پهلوانی در میدانها و سرگذرها مردم را به زور بازوی خود شگفت‌زده می‌کردند (یادداشتهای مؤلف). اوژن اوبن که در 1324-1325ق / 1906-1907م در ایران به‌سر می‌برده‌است، در شرح وضعیت لوطیان لوطی‌خانۀ‌تهران (نک‍ : ﻫ ‌د، لوطی)، یکی از مهم‌ترین صنفهای لوطی‌خانه را پهلوانان و کشتی‌گیران معرفی می‌کند که در زورخانه (ﻫ م) ورزش می‌کردند (ص 250) و از راه کشتی‌گیری و زورآزمایی نمایشی درآمد کسب می‌کردند (نیز نک‍ : پرتو بیضایی، 103-104). 

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: