صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / کلام و فرق / ابوالمعالی، محمد /

فهرست مطالب

ابوالمعالی، محمد


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 16 اردیبهشت 1399 تاریخچه مقاله

اَبوالْمَعالی، محمد بن نعمت بن عبیدالله (د پس از 485 ق / 1092 م)، فقیه و نویسندۀ كتاب بیان الادیان. دربارۀ ابوالمعالی اطلاعات اندكی در دست است. مهم‌ترین منبعی كه از خلال گزارشها و اشارات موجود در آن، می‌توان به آگاهیهایی دربارۀ ابوالمعالی دست یافت، همین كتاب بیان‌ الادیان است.
تاریخ تولد و وفات ابوالمعالی معلوم نیست، اما می‌دانیم كه او از قاضی ابوالفتح بلخی عبدالرحیم بن عبدالله (د 454 ق، دربارۀ وی نك‍ : صفی‌الدین، 325) حدیث شنیده (ابوالمعالی، چ اقبال، 23) و بیان ‌الادیان را در 485 ق تألیف كرده است (همان، 44). از سلسله نسب ابوالمعالی كه در آغاز كتاب آمده (همان، 1؛ اقبال، «ج»)، معلوم می‌شود كه او علوی و از خاندانی است كه نسب ایشان به حسین اصغر فرزند امام علی بن حسین (ع) می‌رسد. مطابق این سلسله نسب، وی از اعقاب عبیدالله اعرج و فرزندش جعفر الحجة، از سادات مشهور سدۀ 2 ق، بوده است. حسین فرزند جعفر الحجة كه از اجداد ابوالمعالی است، در 241 ق به بلخ آمد و در آنجا سكنی گزید و اعقاب او در این شهر از فرمانروایان و نقباء و بزرگان این شهر محسوب می‌شدند (ابن عنبه، 331؛ كیا گیلانی، 142). از برخی منابع چنین برمی‌آید كه ابوالمعالی نیز در بلخ می‌زیسته است (نك‍ : فخرالدین، الشجرة، 153).
در نسخه‌ای از بیان‌ الادیان كه جزء مجموعۀ شخصی شارل شفر بود و اكنون در كتابخانۀ ملی پاریس نگهداری می‌شود (بلوشه، 147) و چاپهای مختلف كتاب براساس آن صورت گرفته، بخشی از سلسله نسب ابوالمعالی، توسط ناسخ حذف گردیده و همین امر موجب شده است كه برخی محققان به خطا او را با یكی از اجـدادش ــ یعنی ابوالحسن محمد بـن عبیدالله زاهـد ــ اشتباه كنند (نك‍ : اقبال، «و»؛ ایرانیكا). توضیح آنكه ابوالمعالی فرزند ابوابراهیم نعمت و او خود فرزند ابوعلی عبیدالله، ملقب به یار خدای و او فرزند ابوالحسن محمد بن عبیدالله زاهد بوده است (ابوطالب، 62، 63؛ فخرالدین، همان، 152، 153). به احتمال زیاد در مقدمۀ بیان‌ الادیان نام پدر ابوالمعالی، یعنی نعمت، به سبب اختصار در نسب یا به سبب شهرت و معروفیت جد ابوالمعالی، عبیدالله یارخدای كه از سادات مشهور و از رؤسا و نقبای بلخ بوده، در سلسله نسب ذكر نشده بوده و از این‌رو در ابتدای نسب نام محمد بن عبیدالله دوبار ذكر می‌شده است و ناسخ كه گمان كرده كه یكی از آنها زاید است، آن را حذف كرده است. اینگونه اشتباه در بخش دیگری از نسب ابوالمعالی، جایی كه نام حسین بن علی می‌بایست كه یك بار دیگر نیز ذكر شود، مشاهده می‌شود كه اقبال به این مورد اخیر توجه كرده است (نك‍ : اقبال، «ج»). در برخی از نسخ خطی موجود از بیان ‌الادیان نیز نام ابوالمعالی به صراحت محمد بن نعمت ذكر شده است (دانش‌پژوه، «از چند كتابخانه»، 281، 282؛ مرعشی، 16 / 9).
در منابع هیچ اشاره‌ای به اینكه ابوالمعالی از نقبا بوده باشد، وجود ندارد (نك‍ : ابوطالب، 63؛ فخرالدین، همان، 153) و ازاین‌رو آنچه برخی در این مورد گفته‌اند، محل تردید است (نك‍ : اقبال، «و»).
از عبارتهـا و تعبیرات ابوالمعالی به هنگام نقل حدیث (نك‍ : چ اقبال، 23، 24)، چنین برمی‌آید كه او از علم حدیث نیز بهره‌ای داشته و از طرفی می‌دانیم كه وی فقیه نیز بوده است (ابوطالب، همانجا)، اما از مشایخ و استادان او در فقه و حدیث چیزی نمی‌دانیم، جز اینكه وی بدون واسطه از قاضی القضاة ابوالفتح عبدالرحیم بن عبدالله صیرفی حدیث نقل می‌كند (ابوالمعالی، همانجا).
ابوالمعالی در هیچ جای كتابش مذهب خود را صریحاً اظهار نكرده و از منابع دیگر نیز در این مورد مطلبی به دست نمی‌آید. با مطالعۀ بیان الادیان در بادی امر چنین به نظر می‌رسد كه نویسنده از اهل سنت است به‌خصوص كه وی در منطقه‌ای می‌زیسته كه اكثریت با اهل سنت به‌ویژه حنفیها بوده است، چنانكه برخی همچون شفر (ص 133) و مادلونگ (ص 137) او را عالمی سنی و حنفی دانسته‌اند، اما هیچ یك از این قرائن احتمالات دیگر را دربارۀ مذهب ابوالمعالی منتفی نمی‌سازد. از این‌رو برخی تشیع و یا دست كم گرایش وی به تشیع را مطرح كرده‌اند (باوزانی، 296؛ صفا، 2 / 266؛ ایرانیكا). در این مورد به‌ویژه توجه به چند نكته لازم است: نخست آنكه وی زمانی كه از فرق اسلامی صحبت می‌كند، بیش از همه به شیعه و بالاخص شیعۀ اثناعشری می‌پردازد و فهرستی از ائمۀ شیعۀ اثناعشری را با ذكر جزئیات مربوط به تاریخ زندگی آنان به دست می‌دهد (ابوالمعالی، چ اقبال، 42‌، 43). دیگر اینكه وی در موارد بسیاری به نقل آراء فقهی خاص شیعۀ امامیه می‌پردازد و سعی دارد شیعه را با فقهش معرفی نماید، حال آنكه دربارۀ دیگر فرق، جز یكی دو مورد به آراء فقهی توجهی ندارد (همان، 33، 34، 40، 41)، و نیز حدیث مشهور 73 فرقه را كه از طریق عامه و خاصه به‌طور مستقل روایت شده است (نك‍ : بغدادی، 4- 9: ابن‌بابویه، 307)، در ضمن حدیث غیرمشهوری از طریق ائمۀ امامیه (ع) روایت می‌كند كه شامل حدیث غدیر، حدیث ثقلین و برخی باورهای دیگر شیعی است. ابوالمعالی این حدیث را دارای بهترین سند و طریق می‌داند (نك‍ : همان، 23-25). تركیب حدیث به گونه‌ای است كه گویا می‌خواهد به خواننده این باور را القا كند كه فرقۀ ناجیه جز پیروان اهل بیت، فرقۀ دیگری نمی‌تواند باشد.
آنچه به‌خصوص پژوهنده را دربارۀ سنی‌ بودن ابوالمعالی به تردید می‌اندازد، این است كه وی ضمن برشمردن 73 فرقۀ اسلام، 6 فرقه را به اهل سنت اختصاص می‌دهد (همان، 26، 29-31) و با این كار، از اهل سنت و شیوۀ معمول ایشان در تقسیم و برشمردن فرق، بسیار فاصله می‌گیرد. در میان اهل سنت چنین متداول است كه 72 فرقه را به فرق ضاله و یكی را به فرقۀ ناجیه یعنی اهل سنت و جماعت اختصاص می‌دهند (نك‍ : حكیم، 166- 178؛ بغدادی، 14- 28؛ اسفراینی، 15-16؛ عضدالدین، 429؛ هفتاد و سه ملت، 4- 5، 65). به‌طور كلی ابوالمعالی در تقسیم‌بندی و برشمردن فرق اسلامی، به‌ویژه در داخل‌كردن مذاهب فقهی در این تقسیم‌بندی تحت‌تأثیر كتاب مفاتیح العلوم خوارزمی است (نك‍ : خوارزمی، 45- 51). این شیوه بعدها در برخی آثار امامیه دنبال شده است (نك‍ : تبصرة، 91-107؛ قزوینی، 457، 458).
بیان‌ الادیان تنها اثری است كه از ابوالمعالی برجای مانده است. این كتاب كه در شرح ادیان و مذاهب قبل از اسلام و همچنین فرق و مذاهب اسلامی به رشته تحریر درآمده است، ظاهراً بیشتر از مؤلف آن مشهور بوده است. از این‌رو كتابهای انساب وی را به عنوان صاحب بیان‌ الادیان معرفی كرده‌ا‌ند (فخرالدین، الشجرة، 153؛ ابوطالب، 63). این كتاب كه به نثر فصیح فارسی تألیف شده، احتمالاً قدیم‌ترین كتابی است كه اكنون دربارۀ ملل و نحل به زبان فارسی در دست است (اقبال، «ط»؛ بلوشه، 147)، البته در بخشی از كتاب السواد الاعظم تألیف حكیم سمرقندی كه ترجمۀ فارسی آن مربوط به سدۀ 4 ق است (نك‍ : حبیبی، 12)، سخن از 73 فرقه به میان آمده است (حكیم، 166-190). از این‌رو متن مذكور را باید مقدم بر بیان‌الادیان دانست، اما تمامی آن كتاب به ملل و نحل اختصاص ندارد.
ابوالمعالی خود تاریخ تألیف كتاب را 230 سال پس از ولادت امام دوازدهم شیعه گزارش كرده و باتوجه به اینكه سال ولادت آن امام را 255 ق می‌داند (چ اقبال، 44)، بیان‌الادیان می‌بایست در 485 ق تألیف شده باشد، اما به گزارش فتح‌الله مجتبائی، در نسخه‌ای خطی از بیان‌الادیان موجود در هندوستان، سال تألیف آن 525 ق یاد شده است (تفضلی، 339). ظاهراً این نسخه همان نسخۀ لاهور است كه دانش‌پژوه آن را وصف كرده است (نك‍ : دنبالۀ مقاله).
ابوالمعالی در مقدمۀ كتابش به مجلس پادشاهی اشاره می‌كند كه در آن از ادیان و مذاهب جاهلی و اسلامی و اعتقادات ایشان سخن می‌رفته (چ اقبال، 2) و ظاهراً بیان‌الادیان به دنبال این مذاكرات نوشته شده است. شفر با توجه به برخی مطالب كتاب دربارۀ شهر غزنه (نك‍ : ابوالمعالی، همان، 17، 39)، حدس می‌زند كه بیان‌الادیان در این شهر نوشته شده و پادشاه مذكور كسی جز سلطان غزنوی مسعود بن ابراهیم نباشد (ص 133؛ قس: اقبال، «ح»، كه در این‌باره تردید كرده است). اما با توجه به آنكه دوران سلطنت مسعود بن ابراهیم از 492 ق به بعد آغاز می‌شود و این امر با سال تألیف بیان‌الادیان در 485 ق هماهنگی ندارد، می‌توان گفت كه حدس شفر دربارۀ پادشاه مزبور اشتباه است و بیان‌الادیان در دوران ابراهیم بن مسعود (حك‍ ‍451-492 ق / 1059- 1099 م) تألیف شده است. البته ابوالمعالی در بلخ می‌زیسته است، اما شاید بتوان گفت وی سفری به غزنه كرده است، به‌ویژه كه برخی از نزدیكان او در این شهر سمت نقابت و نقیب النقبایی داشته و از القاب آنان (ندیم‌السلطان) چنین برمی‌آید كه با دربار نیز دارای روابط نزدیكی بوده‌اند (ابوطالب، همانجا).
ابوالمعالی بابی مستقل از كتاب خود را به شرح ادیان و مذاهب پیش از اسلام اختصاص داده است. سابقۀ طرح این موضوعات در میان مسلمانان به نخستین بحثهای كلامی كه میان ایشان و پیروان ادیان دیگر در سده‌های اولیۀ اسلام درگرفت، بازمی‌گردد. به دنبال این رویارویی آراء و اندیشه‌ها بود كه در سده‌های 3 و 4 ق و پس از آن، متفكران مسلمان در آثار خود به این موضوع پرداختند كه از جملۀ این آثار می‌توان به البدء و التاریخ مقدسی، الفهرست ابن‌ندیم، مروج الذهب مسعودی، المقالات ابوعیسی وراق، الآراء و الدیانات نوبختی، جلد پنجم مغنی قاضی عبدالجبار، تمهید باقلانی و تحقیق ماللهند بیرونی اشاره كرد. شیوۀ برخی از این نویسندگان تنها ارائۀ گزارشی از آراء و عقاید ادیان پیشین بوده، حال آنكه برخی دیگر همچون باقلانی، با هدف نقض و رد این مذاهب، به آنها پرداخته‌اند. بیان الادیان كه پس از همۀ این آثار به وجود آمده، بی‌شك از تأثیر آنها بركنار نمانده است. ابوالمعالی كه خود به برخی از منابع مذكور اشاره كرده، تنها گزارشی مختصر از آراء ادیان قبل از اسلام را ــ بدون آنكه به نقض آنها بپردازد ــ آورده است.
از ویژگیهای بیان‌ الادیان اطلاعات و گزارشهایی است كه مؤلف از برخی وقایع زمان خود به دست داده است. ابوالمعالی كه معاصر ناصرخسرو بوده، از وی و فعالیتها و آثارش با دشمنی یاد می‌كند. بیان‌الادیان اولین اثری است كه در آن از ناصرخسرو و فرقۀ ناصریه سخن به میان می‌آید و اطلاعاتی كه مؤلف در این باره می‌دهد، با گزارشهای خود ناصرخسرو هماهنگی دارد (ابوالمعالی، همان، 39؛ اقبال، «ی»؛ شفر، همانجا؛ برتلس، 149). وی همچنین از حسن صباح و فرقۀ صباحیه سخن به میان می‌آورد، اما از قلعۀ الموت ذكری نمی‌كند (ابوالمعالی، همانجا). تأثیر گزارشهای ابوالمعالی دربارۀ دو فرقۀ ناصریه و صباحیه را در منابع پس از او می‌توان مشاهده كرد (نك‍ : فخرالدین، اعتقادات، 78؛ تبصرة، 183-184).
ابوالمعالی آشكارا به مخالفت با اسماعیلیه می‌پردازد و در معرفی آنان، در مواردی تحت‌تأثیر منابع ضداسماعیلی است و در مواردی از كتب خود اسماعیلیان بدون اینكه صریحاً متذكر شود، بهره می‌گیرد. در این باب وی به‌خصوص آثار ناصرخسرو را مورد توجه قرار داده است (ابوالمعالی، همان، 36- 39؛ به عنوان مثال در مورد تفسیر آیۀ شریفۀ «والتین والزیتون»، قس: ناصرخسرو، 98-100).
ابوالمعالی كتاب را به 5 باب تقسیم كرده است: «باب اول، در پیدا كردن آنكه در همۀ روزگارها و به همۀ اقلیمها بیشتر خلق به صانع عزّوجلّ مقر بوده‌اند و مقرند؛ باب دوم، در بیان مذهبها كه پیش از اسلام داشته‌اند؛ باب سوم، در بیان این خبر كه پیغامبر (ص) گفت: امت من پس از من به 73 فرقه شوند، و وجه و اسناد آن خبر و شرح و معنی آن؛ باب چهارم، در بیان مذهبهای اسلام و پیداكردن مقالت هر یكی و شرح القاب ایشان به استقصا؛ باب پنجم، در پیدا كردن حكایات و نوادر گروهی كه بیرون آمدند و دعویهای محال كردند، گروهی دعوی خدایی و گروهی دعوی پیغامبری» (ابوالمعالی، همان، 2-3).
ابوالمعالی دربارۀ منابع كتاب خود می‌گوید: «در این ابواب آنچه گفتیم و بنوشتیم، از خویشتن نگفتیم، بلكه از آموخته و خوانده گفتیم، چه آنچه پیش استادان و امامان خواندیم و چه آنچه به تلقّف یاد گرفتیم و چه آنچه از كتب معروفان التقاط كردیم و بیشتر از نام استادان و نام آن كتب یاد كردیم ... » (همان، 3). ابوالمعالی در چند جای از اثر خویش به نام كتابها یا نویسندگانی كه از آنها نقل كرده است، اشاره می‌كند كه از مهم‌ترین آنها می‌توان از البدء و التاریخ مقدسی، الامد علی الابد ابوالحسن عامری، آراء الهند ابوریحان بیرونی، المقالات ابوعیسی وراق، المقالات ابوالقاسم بلخی، كامل مبرد و المقنع فی الغیبة اثر سیدمرتضی علم الهدی نام برد (همان، 5، 6، 8، 10، 41، چ رضی، 53، 54)،
نسخۀ ناقصی از بیان‌ الادیان را كه فاقد باب پنجم بود، نخستین‌بار شارل شفر در 1883 م در مجموعۀ «منتخبات فارسی» چاپ كرد. سپس در 1312 ش، عباس اقبال با مقدمه و تعلیقاتی، آن را از روی نسخۀ ناقص شفر در تهران به چاپ رسانید (اقبال، «ب»). «باب پنجم» كتاب را محمدتقی دانش‌پژوه یافت و در مجلۀ فرهنگ ایران زمین منتشر كرد (ص 287- 318)، و سرانجام در 1342 ش، هاشم رضی هر 5 باب كتاب را یكجا چاپ كرد. نسخه‌های كاملی از بیان‌الادیان نیز در دست است كه با نسخۀ به چاپ رسیده، تفاوتهایی دارند. در این میان نسخۀ وحید قریشی در شهر لاهور از اعتبار بیشتری برخوردار است (دانش‌پژوه، «از چند كتابخانه»، 281، 282؛ مركزی، 2 / 161؛ مرعشی، 16 / 9). از این كتاب ترجمه‌هایی به زبان فرانسه توسط هانری ماسه (لازار، 116) و به زبان عربی توسط یحیی خشاب صورت گرفته است (افشار، 20).

مآخذ

 ابن بابویه، محمد، معانی الاخبار، قم، 1971 م؛ ابن‌عنبه، احمد، عمدة الطالب، به كوشش محمد حسن آل طالقانی، نجف، 1380 ق / 1961 م؛ ابوطالب مروزی، اسماعیل، الفخری فی انساب الطالبیین، به كوشش سیدمهدی رجائی، قم، 1409 ق؛ ابوالمعالی، محمد، بیان‌الادیان، به كوشش عباس اقبال، تهران، 1312 ش؛ همو، همان، به كوشش هاشم رضی، تهران، 1342 ش؛ اسفراینی، شهفور، التبصیر فی‌الدین، به كوشش محمد زاهد كوثری، قاهره، 1359 ق / 1940 م؛ افشار، ایرج، فهرست مقالات ایران‌شناسی در زبان عربی، تهران، 1356 ش؛ اقبال، عباس، مقدمه بر بیان الادیان (نك‍ : هم‍ ، ابوالمعالی): برتلس، آ. ی.، ناصرخسرو و اسماعیلیان، ترجمۀ یحیی آرین‌پور، تهران، 1346 ش؛ بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به كوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مطبعة المدنی؛ تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، منسوب به مرتضی بن داعی حسنی رازی، به كوشش عباس اقبال، تهران، 1364 ش؛ حبیبی، عبدالحی، مقدمه بر السواد الاعظم (نك‍ : هم‍ ، حكیم سمرقندی)؛ حكیم سمرقندی، اسحاق، السواد الاعظم (ترجمۀ فارسی)، به كوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1348 ش؛ خوارزمی، محمد، مفاتیح العلوم، به كوشش ابراهیم ابیاری، بیروت، 1404 ق / 1984 م؛ دانش‌پژوه، محمدتقی، «از چند كتابخانۀ هند و سند»، نشریۀ كتابخانۀ مركزی دانشگاه تهران، نسخه‌های خطی، تهران، 1358 ش، دفتر 10؛ همو، «باب پنجم از كتاب بیان الادیان»، فرهنگ ایران زمین، تهران، 1341 ش، ج 10؛ صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1363 ش؛ صفی‌الدین بلخی، عبدالله، فضائل بلخ، ترجمۀ محمد حسینی بلخی، به كوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1350 ش؛ عضدالدین ایجی، عبدالرحمن، المواقف فی علم الكلام، بیروت، عالم الكتب؛ فخرالدین رازی، محمد، اعتقادات فرق المسلمین و المشركین، به كوشش علی سامی نشّار، قاهره، 1356 ق / 1938 م؛ همو، الشجرة المباركة، به كوشش سید مهدی رجائی، قم، 1409 ق؛ قزوینی رازی، عبدالجلیل، نقض، به كوشش جلال‌الدین محدث ارموی، تهران، 1358 ش؛ كیاگیلانی، احمد، سراج‌الانساب، به كوشش سیدمهدی رجائی، قم، 1409 ق؛ مرعشی، خطی؛ مركزی، میكروفیلمها؛ ناصرخسرو، وجه دین، به كوشش غلامرضا اعوانی، تهران، 1356 ش؛ هفتاد و سه ملت، به كوشش محمدجواد مشكور، تهران، 1337 ش؛ نیز:

Bausani, A., «Religion in the Saljuq Period», The Cambridge History of Iran, Cambridge, 1968, vol V; Blochet, E., Le Messianisme dans l’ hétérodoxie musulmane, Paris, 1903; Iranica; Lazard, G., La langue des plus anciens monuments de la prose persane, Paris, 1963; Madelung, W., Religious Schools and Sects in Medieval Islam, London, 1985; Schefer, Ch., «Notice sur le kitab beian il-edian», Chrestomathie persane, Paris, 1883, vol. I; Tafazzoli, A., «Some Middle-Persian Quotations in Classical Arabic and Persian Texts», Mémorial Jean de Menasce, Fondation Culturelle iranienne, 1974.

مسعود حبیبی مظاهری

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: