صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / هنر و معماری / چشمه علی، تپه /

فهرست مطالب

چشمه علی، تپه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 18 دی 1399 تاریخچه مقاله

چِشْمه‌عَلی، تَپّه، از محوطه‌های باستان‌شناختی پرآوازۀ ایران با آثاری از اواخر هزارۀ 6 ق‌م تا دوران اسلامی، که شهرت اصلی‌اش به سبب لایه‌های پیش از تاریخی آن است. این محوطه در جنوب تهران، در پای رخ‌نمونی از سنگ خارا از رشته‌کوههای البرز مشرف بر دشت ری واقع شده است.
نام تپه به مناسبت چشمۀ معروف کنار آن است که نقش بسزایی در شکل‌گیری سرزمین فرهنگی ری باستان داشته است. چشمه‌علی طی هزاره‌ها مهم‌ترین منبع آب شرب و کشاورزی منطقه بوده است. با درنظرگرفتن میانگین میزان بارندگی سالیانه 250 میلی‌متر، دشت نسبتاً مرتفع ری (800 تا 200‘1 متر از سطح آبهای آزاد) (کانینگم، «موقعیت ... »، 1) به آورد این چشمه و قناتهای محلی وابسته بوده است.
دشت ری یکی از غنی‌ترین دشتهای منطقۀ جنوبی البرز بوده، و از ویژگیهای منحصربه‌فرد آن قرار داشتن در مسیر مهم‌ترین راه تجاری تاریخ منطقه ــ راه ابریشم ــ بوده است (مجیدزاده، «لاجورد ... »، 59؛ رَنته، 189؛ مَتنی، «کاوش ... »، 29). افزون بـر آن، بـرج آرامگاهی منسوب بـه طغرل‌بیگ (حک‍ 429-455ق / 1038-1063م) و دیگر یادمانهای تاریخی ری مانند نقش‌برجستۀ فتحعلی‌شاه قاجار (سل‍‌ 1212-1250ق / 1797-1834م) متعلق به 1248ق که به فاصلۀ اندکی از چشمه‌علی قرار دارند، نقش ممتازی برای چشمه‌علی رقم زده است (ذکاء، 1 / 432-433).
در گوشه‌ای از محوطۀ وسیع باستانی ری، دو تپۀ متعلق به دورۀ پیش از تاریخ شناسایی شده که یکی به «چشمه‌علی» و دیگری در فاصلۀ 300 متری آن به «کوه سُرسُره» مشهور است. تپۀ چشمه علی ــ کـه امروزه تقریباً نابود شده است ــ زمانی به ارتفاع 7 متر از سطح زمینهای پیرامون، و مساحت 5 / 3 هکتار بوده است. در سالهای‌ دهۀ 1360ش / 1980م بخشهای در امان‌ماندۀ آن از توسعۀ شهری، به صورت زباله‌دانی درآمد و در نهایت در سالهای اخیر با گسترش سکونت حاشیه‌نشینهای تهران محوطۀ چشمه‌علی تقریباً از دیده‌ها محو شده است (فاضلی و دیگران، «چشمه‌علی ... »، 13؛ متنی، همانجا).
فعالیتهای اکتشافی باستان‌شناختی در طی نیمۀ نخست سدۀ 20م در دشتهای تهران و کاشان منجر به شناسایی محوطه‌ها و آثار با ارزشی متعلق به دوران پیش از تاریخ در فلات مرکزی شد (اشاره به کارهای گیرشمن در سیَلک و اشمیت در ری). مدتی پیش از این زمان، هیئتی فرانسوی که از محوطه‌های مشهور دشت ری بازدید کرده بود، شرح بسیار کوتاهی از تپۀ چشمه‌علی در گزارش خود ذکرکرد (پزار، 56). در سالهای 1330-1331ق / 1912- 1913م نیز دایت ــ از هیئت اعزامی فرانسه بـه سرپرستی ژاک دمرگان ــ فعالیتهایی در منطقۀ ری انجام داد (واندنبرگ، 122).
انقلاب مشروطه در 1324ق / 1906م و نفوذ ملی‌گرایان ایران، به پایان سیطرۀ یک‌جانبۀ فرانسویان بر کاوشهای باستان‌شناختی ایران و ملغى شدن معاهدۀ فرانسویان در 1301ش / 1912م انجامید،  و راه برای ورود دیگر هیئتهای بیگانه به عرصۀ باستان‌شناسی ایران هموار شد؛ هیئت اریک اشمیت که به کاوش در تپۀ چشمه‌علی شهر ری پرداخت، یکی از همین گروهها بود (گود، 130).
اشمیت با حمایت مالی موزۀ دانشگاه پنسیلوانیا و موزۀ هنرهای زیبای دانشگاه بُستن کار در چشمه‌علی را آغاز کرد، و طی سالهای 1313- 1315ش / 1934- 1936م، بیش از 600 م‍‌ـ 2 از محوطۀ چشمه‌علی را با کمک 200 کارگر کاوش کرد («پژوهش ری (1)»، 80). مهم‌ترین هدف اشمیت مطالعۀ افقهای فرهنگی باستانی در فلات ایران بود. از نظر او، ری دو اهمیت ویژه داشت: 1. قرارگیری در چهار راه فرهنگهای منطقه‌ای ایران، 2. دیرینگی زمانی با آثاری غنی از پیش از تاریخ تا دورۀ تیموری (از یادداشتهای اشمیت در بایگانی مؤسسۀ شرق‌شناسی دانشگاه شیکاگو، نک‍‌ : ترپْتو، 14). فعالیتهای اشمیت که در زمان خود از نظر دقت و بهره‌گیری از امکانات و تخصصهای مختلف بی‌نظیر بود، منتهی به کشف بقایایی از دوره‌های نوسنگی، کالکولیتیک، اشکانی و اسلامی در تپۀ چشمه‌علی شد (متنی، «کاوش»، 33-38).
به سبب عواملی مانند جنگ جهانی دوم، و نیز مرگ نابهنگام اشمیت در اثر سقوط هواپیما در 1342ش / 1964م، گزارش پایانی کاوشهای اشمیت در چشمه‌علی هرگز به چاپ نرسید (ترپتو، 18)، اما بر اساس گزارش بسیار کوتاهی که از وی در دست است، وی کهن‌ترین لایۀ استقراری چشمه‌علی را هم‌زمان با دورۀ «آنو 1» تاریخ‌گذاری کرده است (ملک، «تأملی ... »، 4)؛ در حالی که مطالعات مری وُیت و رابرت دایسِن (ص 127، جدول) افق سفالی چشمه‌علی را کهن‌تر معرفی می‌کنند (5500 تا 5200 ق‌م).
برای نخستین بار دانلد مِکان در بررسیهای پیش از تاریخی ایران، نام «فرهنگ چشمه‌علی» را به‌عنوان بخش مهمی از دوره‌های پیش از تاریخی فلات مرکزی ایران وارد ادبیات باستان‌شناسی کرد (نک‍ : ص 12؛ نیز: مجیدزاده، «فرهنگها ... »، 17-18). مِکانْ دورۀ مواد به‌دست‌آمده از لایه‌های تحتانی محوطۀ چشمه‌علی را به دو مرحلۀ اصلی تقسیم کرد: کهن‌ترین مرحله با دو زیرمرحلۀ IA زیرین و IA زبرین، و IB هم‌زمان با سیلک I تـا III (ح 5500 تا 4000 ق‌‌م) (نیـز نک‍ : گیـرشمن، 72-79). بعدها، مجیدزاده گاه‌نگاری فلات مرکزی ایران را از فهرست خسته‌کنندۀ نام محلها رهانید و بنیانی پویا و منطقه‌ای برای آن تدوین نمود (نک‍‌ : « سیلک III...»، 142 ؛ نیز نک‍ : ملک و نوکنده، 158). بر این اساس، مراحل مختلف دوره‌های پیش از تاریخی فلات مرکزی ایران به فلات عتیق، قدیم، میانه و جدید تقسیم‌بندی شد و برپایۀ این گاه‌نگاری جدید فرهنگ پیش از تاریخی چشمه‌علی IA زیرین و IA زبرین به مرحلۀ فلات قدیم، و چشمه‌علی IB به فلات میانه تعلق گرفت (مجیدزاده، همانجا).
پس از گذشت 61 سال از آغاز کاوشها در تپۀ چشمه‌علی توسط اشمیت، برنامه‌ای برای سال‌یابی مطلق لایه‌های نوسنگی و کالکولیتیک چشمه علی در آن تپه به اجرا درآمد (فاضلی، «بررسی …  »، 75-76؛ کانینگم، «موقعیت»، 1؛ متنی، همان، 26, 32). در ارزیابی دوبارۀ بقایای فرهنگی لایه‌های چشمه‌علی، 3 طبقۀ فرهنگی اصلی برای چشمه‌علی درنظرگرفته شد: نوسنگی متأخر، کالکولیتیک انتقالی و کالکولیتیک قدیم (کانینگم، همان، 2). بر اساس 9 نمونه رادیوکربن جمع‌آوری شده از بخشهای مختلف ترانشۀ لایه‌نگاری، کاوشگران برای دورۀ انتقال کالکولیتیک زمانی برابر با 5300 تا 4600 ق‌م، و برای دورۀ کالکولیتیک قدیم مرحلۀ زمانی برابر با 4600 تا اوایل هزارۀ 5 ق‌م را درنظرگرفته‌اند. تاریخ‌گذاری مرحلۀ نوسنگی متأخر در تپۀ چشمه‌علی از 5300 تا آغاز هزارۀ 7 ق‌م در نظر گرفته شده است (همانجا).
مدارک به‌دست‌آمده از فرهنگهای پیش از تاریخی در فلات مرکزی ایران مشخص ساخته است که در هزارۀ 5 ق‌م ساکنان منطقه از اقتصاد ترکیبی، بهره‌گیری از حیوانات اهلی و وحشی و کشاورزی برخوردار بوده‌اند (مشکور، 70-73 ؛ فاضلی، «باستان‌شناسی ...  »، 195؛ یانگ، 159). آنان خانه‌هایشان را با استفاده از مشته‌های گلی، ساقه‌های نی و خشت می‌ساختند و مرده‌هایشان را در زیرِ خانه‌های مسکونی دفن می‌کردند (گیرشمن، 79 ؛ نوکنده، 128؛ متنی، همان، 28 ؛ ملک، « تپه زاغه... »، 105، 104). دربارۀ ویژگیهای معماری لایه‌های پیش از تاریخی تپۀ چشمه‌علی جز پلانی که اشمیت تهیه کرده، و تیموتی متنی آن را منتشر کرده است («کاوش»، 27)، هنوز اطلاعات دقیقی در دسترس نیست.
از دستاوردهای مهم فنّاوری اقوام و ساکنان فلات مرکزی در اواخر هزارۀ 6 ق‌م، تغییر بافت سفالهای خشن با پخت ناکافی (سیلک 1) به سفالهای ظریف با پخت کافی (سیلک 2 یا چشمه‌علی یا فلات قدیم) بود که کنترل دقیق کوره‌های سفالگری را نشان می‌دهد (کانینگم، «دگرگونیها ...  »، 39-40). در این مرحله استفاده از مس نیز در سراسر منطقه گستـرش یـافت (نک‍ : مجیدزاده، 146، تصویر 11؛ ترنتن، 42، 41؛ ملک، «خانه‌ها ...  »، 11، تصویر 6 b). این رشد و گسترش فناوری در مرحلۀ بعد رو به افول نهاد، اما در چشمه‌علی مدارک اندکی از وجود بقایای فلزی از این مرحله گزارش شده است (متیوز، 65).
قابلیتهای هنری ساکنان چشمه‌علی در تولید سفال و نقوش چشم‌نواز آن بازتاب یافته است. ساکنان قدیم چشمه‌علی از سفالهای دست‌سازی استفاده می‌کردند که رنگ غالب خمیرۀ آنها به رنگ روشن، با مادۀ چسبانندۀ کاه خرد شده، و آراسته به نقوش سادۀ هندسی با رنگ اخرا بودند. این گروه شبیه به سفالهای دورۀ اول سیلک است (ملک، «تأملی»، 4).
گونه‌ای از سفال قرمز رنگ توسط ساکنان قدیمی چشمه‌علی به‌کار برده شده که در مرحلۀ بعد با اندکی تغییر در مادۀ چسباننده و کیفیت ساخت و نیز ترکیب نقشی پیچیده‌تر، به صورت گسترده‌ای تحت نام سفال نوعِ چشمه‌علی در تمامی مناطق فلات مرکزی ایران فراگیر شده است. عناصر تزیینی در سفالهای چشمه‌علی عبارت‌اند از: نقوش هندسی، گیاهیِ شیوه‌یافته، حیوانی، پرندگان با پاهای بلند، غزال، سگ، بز و ماهی. نقوش انسانی به‌ندرت در میان نقوش چشمه‌علی دیده می‌شود (ملک، همان، 4، 5، «گاه‌نگاری»، 13؛ نیز نک‍ : اسفندیاری، 68؛ متنی، همان، 30).

در چشمه‌علی و برخی از محوطه‌های هم‌زمان بین لایه‌های مرحلۀ قدیم و اوایل میانۀ فلات، نمونه‌ای از سفال غیربومی آشکار شده که به سفال آلویی معروف است (مجیدزاده، «سیلک III»، 143). بر خلاف سفالهای مرحلۀ ابتدایی چشمه‌علی، در ظروف سفالی مرحلۀ IB چشمه‌علی تغییراتی پدید آمده است؛ تنها بخش بالایی ظرف نقش‌اندازی شده، و ظروف با پایه‌های گرد بلند معمولاً با نوارهای عمودی سه‌تایی یا بیشتر تزیین شده‌اند. نقش‌مایه‌های گیاهی، حیوانی و انسانی در این مرحله بیشتر از گذشته پدیدار شده‌اند. نقوش مرحلۀ IB به رنگهای قهوه‌ای تیره مایل به قرمز نقش شده‌اند (اسفندیاری، 68- 69).
جابه‌جایی استقرارها در طی مرحلۀ فلات قدیم به جدید در بسیاری از محوطه‌های شناخته‌شده در فلات مرکزی ایران به ثبت رسیده است. از آن دست نمونه‌ها می‌توان به جابه‌جایی از محوطۀ سیلک شمالی به جنوبی اشاره کرد که گیرشمن دلیل آن را نقصانهای محیطی دانسته است (ص 79 ؛ نیز نک‍ : مجیدزاده، همانجا).
مجیدزاده جابه‌جایی استقرار در طی مرحلۀ فلات قدیم به میانه از تپۀ چشمه‌علی به تپۀ مرتضى‌گرد در جنوب تهران را قطعی می‌پندارد (همان، 142). این وضعیت در شمال شرق فلات مرکزی هم ثبت شده است، به گونه‌ای که تپۀ شیرآشیان جای خـود را بـه تپـه‌حصـار داده است (همـان، 144؛ نیـز نک‍ : ملک، همان، 18).
بر اساس گزارش منتشرنشده از کاوش اشمیت مربوط به سال 1314ش / 1935م، وی روی بقایای پیش از تاریخی چشمه‌علی یک ساختمان خشتی متعلق به دورۀ اشکانی را کاوش کرده است. این ساختمان بخشی از بنای باشکوهی بوده، که اشمیت آن را معبد نامیده است («کاوش ری ...  »، 54 ، 13؛ رنته، 190) و با استفاده از سکه‌های به دست آمده آن را به دورۀ اشکانی نسبت داده است.
بر پایۀ گزارش کوتاهی که از اشمیت در دست است، دورۀ اسلامی چشمه‌علی از گستردگی زیادی برخوردار بوده، و بنا بر همین گزارش ضخامت آثار دورۀ اسلامی چشمه‌علی روی لایه‌های اشکانی دو متر بوده است (همانجا، نیز «پژوهش ری (2)»، 135). شماری گور دورۀ اسلامی که اسکلت درون آنها به‌شدت مضطرب شده بـود، و یک سنگ گور مرمرین آراسته به خط کوفی تزیینی از این محوطه به‌دست آمده است. دورۀ اسلامی چشمه‌علی به دورۀ میانۀ اسلامی (آل‌بویه و سلجوقیان) و نیز اوایل اسلامی (بنی‌امیه و بنی‌عباس) تاریخ‌گذاری شده است (همانجا؛ نیز نک‍ : کیل، 541).
پیش از ایـن، مجموعۀ اشمیت ــ کـه هم‌اینک بخشی از آن در دانشگاه پنسیلوانیا و بخش دیگر آن در مؤسسۀ شرق‌شناسی دانشگاه شیـکاگو نگهداری می‌شود ــ مـورد مطالعه قرار گرفته است. تیموتی متنی در پروژۀ پسا دکترای خود مواد به دست آمده توسط اشمیت را که بیشتر شامل سفال بود، مورد بازبینی قرار داده است. این برنامه از 1993 تا 1994م ادامه داشته، و هم‌اینک نیز به صورت یک پروژۀ بین‌المللی غیر رسمی درآمده است و اعضای آن درصدد کسب اعتبار مالی برای چاپ گزارش نهایی به زبانهای انگلیسی و فارسی‌اند (متنی، «دپارتمان ... »، npn.).

مآخذ

اسفندیاری، آذرمیدخت، جایگاه فرهنگ چشمه علی در فلات مرکزی ایران، تهران، 1378ش؛ ذکاء، یحیى و محمدحسن سمسار، تهران در تصویر، تهران، 1369ش؛ مجیدزاده، یوسف، گزارش سومین فصل حفریات در محوطۀ باستانی ازبکی، تهران، 1382ش؛ ملک شهمیرزادی، صادق، «تأملی در علل جابه‌جایی استقرارهای پیش از تاریخ در حاشیۀ کویر در فلات مرکزی ایران»، مجلۀ باستان‌شناسی و تاریخ، تهران، 1369ش، شم‍‌ 8 و 9؛ همو، «گاه‌نگاری پیش از تاریخ فلات مرکزی ایران: دوران نوسنگی تا آغاز شهرنشینی»، همان، 1374ش، س 9، شم‍ 2؛ همو و جبرئیل نوکنده، آق تپه، تهران، 1379ش؛ نوکنده، جبرئیل، معماری و شهرسازی در پیش از تاریخ ایران، از آغاز تا پایان هزارۀ پنجم پیش از میلاد، پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران، 1376ش؛ نیز:

Coningham, R. A. E. et al., «Location, Location, Location: A Pilot Survey of the Tehran Plain in 2003» , Iran , London, 2004, vol. XLII; id et al., «Socio-Economic Transformations: Settlement Survey in the Tehran Plain and Excavations at Tepe Pardis», ibid, 2006, vol. XLIV; Fazeli, H., An Investigation of Craft Specialisation and Cultural Complexity of the Late Neolithic and Chalcolithic Periods in the Tehran Plain, Unpublished PhD Dissertation, University of Bradford, 2001; id, «Chalcolithic Archaeology of the Qazvin Plain», Persian Antiques Splendour , Mining Crafts and Archaeology in Ancient Iran, ed. Stollner et al., Bochum, 2004; id et al., «Cheshmeh-Ali Revisited: Towards An Absolute Dating of the Late Neolithic and Chalcolithic of Iran’s Tehran Plain», Iran , London, 2004, vol. XLII; id et al., «Socio- Economic Transformations in the Tehran Plain ... », ibid, 2007, vol XLV; Ghirshman, R., Fouilles de Sialk, Paris, 1938; Goode, J. F., Negotiating for the Past Archaeology , Nationalism , and Diplomacy in the Middle East , 1919-1941, Austin, 2007; Keall, E. J., «The Topography and Architecture of Mediaeval Rayy», Akten des VII. Internationalen Kongresses für Iranische Kunst und Archäologie, (München 7-10, September 1976 ) , Berlin, 1979; Majidzadeh, Y., The Early Prehistoric Cultures of the Central Plateau of Iran, An Archaeological History of its Development During the Fifth and Fourth Millennia B. C., Unpublished PhD Dissertation , The University of Chicago, 1976; id, «Lapis Lazuli and the Great Khorasan Road», Paléorient , 1982, vol., VIII (1); id, «Sialk III and the Pottery Sequence at Tepe Ghabristan, the Coherence of the Cultures of the Central Iranian Plateau, Iran , London, 1981, vol. XIX; Malek Shahmirzadi, S., «Private Houses at Zagheh: A Sixth Millennium B. C. Village in Iran», Bulletin of the Ancient Orient Museum , Tokyo, 1990, vol. XI; id, Tepe Zagheh , A Sixth Millennium B. C. Village in the Qazvīn Plain of the Central Iranian Plateau , Unpublished PhD Dissertation, University of Pennsylvania, 1977; Mashkour, M. et al., «Investigations on the Evolution of Subsistence Economy in the Qazvin Plain (Iran) from the Neolithic to the Iron Age», Antiquity, London, 1999, vol. LXXIII; Matney, T., Department of Classical Studies, Anthropology and Archaeology , University of Akron, USA, http: / / gozips.uakron.edu / %7 Ematney / (accessed15 / 12 / 2010); id, «Re - excavating Cheshmeh Ali», Expedition, Philadelphia, 1995, vol. XXXVII (2); Matthews, R. and H. Fazeli, «Copper and Complexity: Iran and Mesopotamia in the Fourth Millennium B. C.», Iran , London, 2004, vol. XLII; McCown, D. E., The Comparative Stratigraphy of Early Iran , Chicago, 1942; Pézard, G. and G. Bondoux, «Mission de Téhéran», Mémoires de la délégation en Perse, Paris, 1911, vol. XII; Rante, R., «The Iranian City of Rayy: Urban Model and Military Architecture», Iran, 2008, vol. XLVI; Schmidt , E. F., «Rayy Excavation Log Books 1934 and 1935 Season», Unpulished, Available at http: / / gozips.uakron.edu / %7Ematney / (accessed15 / 12 / 2010); id, «Reyy Research, 1935, Part 1, vol. VI(3), Part 2, vol. VI(4)», University Museum Bulletin, 1936; Thornton, Ch. P., The Chalcolithic and Early Bronze Age Metallurgy of Tepe Hissar , Northeast Iran : A Challenge to the Levantine Paradigm , PhD Dissertation, Uinversity of Pennsylvania, 2009; Treptow, T., Daily Life Ornamented, the Medieval Persian City of Rayy, Chicago, 2007; Vanden Berghe, L., Archéologie de l’Irān ancien , Leiden, 1959; Voigt, M. M. and R. H. Dyson, «The Chronology of Iran», Chronologies in Old World Archaeology , ed. R. W. Ehrich, Chicago, 1992, vol. II; Young, R. and H. Fazeli, «Interpreting Animal Bones in Iran: Considering New Animal Bone Assemblages from Three Sites in the Qazvin Plain Within a Broader Geographical and Chronological Perspective», Paléorient, 2008, vol. XXXIV (2).

عباس مقدم

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: