صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / مردم شناسی / چشمه‌های مقدس /

فهرست مطالب

چشمه‌های مقدس


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 26 آذر 1398 تاریخچه مقاله

چِشْمه‌هایِ مُقَدَّس، چشمه‌های طبیعی آب سرد یا آب گرمی که از دیرباز در فرهنگ جهان اسلام جنبۀ تقدس داشته‌اند و مردم خوردن آب آنها و یا خودشویی درآنها را متبرک و درمانگر بسیاری از بیماریها و دردها و تقرب به درگاه خداوند و برخی از مقدسان دینی و مذهبی می‌پنداشته‌اند.

انگیزش پیدایی

ایرانیان از دیرباز برای پدیداری چشمه‌های مقـدس انگیـزه‌هایـی اساطیـری، دینـی ـ آیینـی و حتى جادویـی می‌پنداشته‌اند. بنابر کهن‌ترین روایت تاریخ اسطوره‌ای ایران، دراثر برخورد تیرِ برکشیده از کمان میترا به تکه‌سنگی از خارا، آبی از آن بیرون می‌تراود و چشمه‌ای پیوسته زایا روان می‌شود. برپایۀ این باور، در کیش میتراییسم نقش ولادت میترا را در پرده‌های نقاشی معمولاً در کنار چشمۀ آب می‌نگاریدند (وِرمازِرن، 111-112) و آیین میترایی را درمهرابه‌هایی که در جوار چشمۀ آب یا جویبار آبی قرار داشت، برپا می‌کردند (رضی، 1 / 2107؛ نیز برای آیین شست‌وشوی تمثیلی الاهگان و ایزدان در دوران باستان، نک‍ : الیاده، 195-196).
در میان اقوام سامی نیز آیین شست‌وشو و تطهیر در آبهای مقدس نقش بسیار مهمی داشته است (اسمیث، 184‍‍؛ نیز برای آیین قالی‌شویی (شهید شویـی و تطهیر) در سرچشمۀ شـازده حسین اردهـال، نک‍ : بلوکباشی، قالی‌شویان ... ،56- 58). فرایند این اندیشه را بعدها در انتساب پدیداری چشمه‌های مقدس به یکی از مقدسان مذهبی در دینهای رسمی جهان و ذهنیت پیروان مذاهب مختلف می‌توان مشاهده کرد (برای چشمه‌های منسوب به مقدسان، نک‍ : ه‍ د، آبگرم). مثلاً پدیداری 12 چشمۀ آب در میان راه مصر و کنعان در اثر ضربۀ عصای حضرت موسى(ع) بر سنگها (بقره / 2 / 60؛ نیز نک‍ : آنندراج، 2 / 1440)، و نسبت دادن چشمه‌هایی به حضرت سلیمان(ع) در سرزمین ایران و پیدایی هریک از آنها در اثر قدم (قدمگاه) و اشارۀ آن حضرت، مانند چشمۀ سلیمان در حوالی دوساری جیرفت (اعتمادالسلطنه، 4 / 2210)، و چشمۀ آبگرم سلیمان در دامنۀ تخت سلیمان برای حمام کردن بلقیس (سالور، 1 / 94). همچنین ظهور چشمه‌هایی مقدس دراثر اصابت عصای حضرت علی(ع) مانند «چشمه‌علی» شهرری (هدایت، 158)، یا در اثر ضربۀ نیزۀ ایشان مانند چشمۀ «سراب نیزه» در ایلام (اسدیان و دیگران، 139) و چشمۀ «نیزه گاه» در محلات (ماسه، I / 229-230)، و یا در اثر جای پای (قدمگاه) حضرت، مانند «چشمۀ اوباد علی» در حوالی شیراز (صداقت‌کیش، 99) و «چشمه‌علی» در روستای آستانه (ماسه، 1 / 410، حاشیۀ 1)، یا جای پا یا سُم اسب او، دُلدُل، مانند «چشمه‌علیِ» دامغان (اعتمادالسلطنه، 4 / 2212-2213؛ نیز نک‍ : ایرانیکا، V / 38)، و «چشمۀ سراب گِل رود» بروجرد (اسدیان و دیگران، همانجا).

خاستگاه قداست

آب در بنیادی‌ترین عقاید، فی‌نفسه اندامی زنده از حیاتی پریوار (اسمیث، 136) و نخستین مادۀ حیات‌بخش کیهانی است که بدون آن باروری و رشد انواع موجودات و گیاهان صورت نبندد. از آن رو که بسیاری از آبها از دهانۀ چشمه‌ها بیرون می‌تراوند، بنابراین چشمه‌ها در ذهنیت پیروان دینها و کیشهای گوناگون، مقدس و مظهری از مادر و زایش شمرده می‌شوند و برخی تابوهای (محرمات) فرهنگی از آنها حراست می‌کنند (شوالیه، 3 / 523). در بیشتر فرهنگها چشمه‌های مقدس، هم نمایانگر بقایای طبیعت‌پرستی مردم در دورۀ شرک، و هم نشانه‌ای از پیوند با شخصیتهایی مقدس، یا مظهر وتجسمی ازآنان درمیان مردم دین‌مدار بوده‌اند (وسترمارک، 98) و چنین باور و پنداشتی به جوامع افریقایی نیز از فرهنگ مهاجمان عرب وارد شده است (همو،99).
در افسانه‌های ملل دو چشمۀ آب حیات و جوانی وجود دارد: چشمۀ حیات یا حیوان، درون عالم تاریکی یا ظلمات است که: «ز فردوس دارد آن چشمه راه / بشوید بدان تن، بریزد گناه» (فردوسی، 6 / 91) و یابنده و خورندۀ آن زندگی جاودانه خواهد یافت: «به دست آور از آب حیوان نشان / بخور زو و بس شاد زی جاودان» (اسدی طوسی، 5)؛ چشمۀ جوانی که از پای درختی بیرون می‌تراود، از قرون وسطى در سراسر سرزمین اروپایی شناخته شده و نماد جوانی بوده است. نوشندۀ آب این چشمه پیوسته جوان خواهد زیست، ولی نه جاودانه (شوالیه، 3 / 524). باور به این دو نوع چشمه خاستگاهی یکسان ندارد. نخستین، خاستگاهی سامی، و دیگری، خاستگاهی هندی دارد. احتمالاً ایرانیان میانجی افسانه‌ها و باورهای مربوط به چشمۀ آب زندگانی از هند به اروپا بوده‌اند، چون‌که در فرهنگ ایران چشمۀ جوانی جایی ندارد (ERE,VI / 116). به‌طورکلی چشمه‌های آب حیات و جوانی و تمامی آبهای جاری اصلهایی اسطوره‌ای برای یک واقعیت فراطبیعی و دینی هستند که مبین وجود زندگانی، قدرت و جاودانگی درآب است (الیاده، 193).
در کتاب مقدس چشمه‌های جاری به حیات جاودان اشارت دارند که به زمین زندگی و باروری می‌بخشند و برکات روحانی به آنها تشبیه شده‌اند. در فلسطین همۀ اراضی مقدس، و بسیاری ازشهرها با لفظ چشمه خوانده می‌شوند، مانند عین دور، عین جدی، و عین روجل (هاکس، 305؛ دیویس، 227-228). نزد کنعانیان و سوریان کشاورز نیز، آبهای مقدس جایگاه بسیار برجسته‌ای داشتند وزمینهایی را که با آب چشمه‌ها و رودخانه‌ها و بدون دستیاری انسان آبیاری می‌شدند، ارض ایزد بعل می‌خواندند وآبهایی را که زمین را بارور می‌کردند وبه ساکنانش حیات می‌بخشیدند، تجسمی از نیروی الٰهی می‌پنداشتند (اسمیث، 169).
ایرانیان چشمه‌های مقدس را رمز و نشانۀ زندگی جاوید (آب حیات)، روشنایی، دانایی، برکت و فراوانی، زنانگی و پاکی نخستین (دوشیزگی) (مسکوب، 95)، و بیشتر آنها را متعلق به ایزدبانوها می‌انگاشتند و در کنار آنها نیایش و قربانی می‌کردند. مهرداد بهار چشمه را به‌طورکلی مؤنث، و ازآنِ زنان و هریک را متعلق به ایزدبانویی خاص می‌دانست ( از اسطوره ... ، 287). این ایزدبانوها را شاید بتوان با «نمفها»ی چشمه‌ها در یونان سنجید (الیاده، 204-205). ایرانیان ایزددختهای نگهبان چشمه را پریهای نیکوکار (فره‌وشی، 192؛ اسدیان و دیگران، 139)، ماه دختران پاکِ باکره (همانجا؛ پورکریم، 71-72) و بانوانی مقدس مانند مریم (نک‍ : دنبالۀ مقاله)، بی‌بی سه‌شنبه، و بی‌بی‌سکینه (چشمه‌ای درکنار امامزاده بی‌بی‌سکینه در شهرآباد کهریزک تهران) (سالور، 1 / 547)؛ و ایزدبانوهایی که در کوه یا غاری پناه گرفته‌اند، مانند شهربانو در کوه شهرری (نک‍ : ه‍ د، بی‌بی شهربانو)، یا حیات بانو (معروف به «پیری سَوز» (پیر سبز) یا «پیری چَک چَکو») در 8 فرسخی شمال شرقی شهر یزد، و زربانو در کوه نارکی یزد (سروشیان، 204، 207) می‌پندارند. همۀ این ایزدبانوها مضمونی از پریهای شهیدشونده و نمونۀ کهن شهادتِ الٰهه‌های نباتی هستند که به روی زمین می‌آیند و به زیر زمین می‌روند و پنهان می‌شوند و بعداً ایزدان شهیدشونده جای آنها را می‌گیرند (بهار، همان، 279).
جوهرۀ این پنداشتها در فرهنگ ایران، نشانی‌کهن از ایزدبانو، اردویسور اناهیتا (فره‌وشی، همانجا)، نگهبان چشمه‌ها دارد که مظهری از پاکی و باکرگی بوده است. شاید نیز به همین سبب آب آوردن از چشمه در فرهنگ سنتی ایران، وظیفه و برعهدۀ زنان بوده، و رفتن مرد به سرچشمه و آب آوردن از آن حرمت‌شکنی و تجاوز کردن به زن دانسته شده است (بهار، همان، 287؛ برای باور عامه دربارۀ بازگشت شهربانو نزد همسرش در هر شب جمعه، نک‍ : شاملو، 6 / 2067)، چنان کـه رفتن مـرد نـاپـاک بـه سرچشمۀ بی‌بی شهربانو و نگاه کردن به آن گناه، و موجب کم شدن آب آن (هدایت، 96)، و وارد شدن به درون حرم بی‌بی موجب سنگ شدن مرد می‌شود (برای سنگ شدن غلام سیاه، نک‍ : شاملو، همانجا). همچنین به روایت مردم محلی، ماری از بقعۀ دختر پاک آلاشت نگهبانی می‌کند و مانع ورود مردان و زنان ناپاک به آن می‌شود وفقط زنان پاک و مطهر اجازه دارند به زیارت بروند و چنانچه مردی وارد حرم او شود، بیمار می‌شود، یا به‌صورت سگ یا حیوانی دیگر در می‌آید (پهلوان، 34؛ نیز نک‍ : پورکریم، 73-74؛ برای پیوند مار و اژدها و جانوران دیگر با آبهای چشمه، نک‍ : الیاده، 207-210؛ نیز اسمیث، 172).
در جاهای بسیاری از ایران چشمه‌های مقدس را به نام و متعلق به دختران (با توجه به باکرگی آنها) می‌نامند، مانند چشمۀ «مادِت» (ماه دختر) در کِش‌ماهور لرستان (اسدیان و دیگران، همانجا)، دو چشمۀ «دخترپاک» در دامنۀ کوه پلنگ تله، نزدیک بقعه‌ای به همین نام در مشرق آلاشت مازندران (پورکریم، 72)، و چشمۀ «دوئَر آب» (دختر آب) در اهواز (شاملو، 6 / 1986). در برخی پاره‌فرهنگهای ایران چشمه‌ها را نر و ماده می‌پندارند؛ مثلاً در آتشکدۀ «اوغلان قز»، واقع در داراب فارس دو چشمۀ خروشان و آرام هست که چشمۀ خروشان را «اوغلان» (پسر) و چشمۀ آرام را « قِز» (دختر) می‌نامند. برخی نخستین را به ایزد تیشتر، ودیگری را به ناهید نسبت می‌دهند (صداقت‌کیش، 44).
پیوند برخی چشمه‌ها به ایزد تیشتر (ایزد تیر یا باران) نمی‌تواند بی‌پایه و اساس باشد، چون در اساطیر ایران تیشتر یا تیر نیز سرشت آب دارد و طلوع آن را هم‌زمان با روان شدن دوبارۀ آب چشمه‌های خشک انگاشته‌اند (بهار، پژوهشی ... ، 61-62، نیز از اسطوره، 62). بنابراین، مراقبت و پاسداری از آب برخی چشمه‌ها را در فرهنگ ایران کهن در قلمرو ایزدان مرد می‌انگاشته‌اند. از این رو بعداً مسلمانان ایران امام علی(ع)، ساقی کوثر را مَلِک پاسدار آب برخی چشمه‌ها می‌پندارند و بقا و جاری بودن آب آنها را در اثر کرامت او می‌دانند (برای اطلاع بیشتر، نک‍ : اسلامیکا، امام علی(ع) در فرهنگ مردم شیعه، بخش چشمه‌ها).

قربان کردن

یکی از رسمهای کهن، قربان کردن حیوان برای ایزد موکل آب بر سر چشمه بوده است. در عهد باستان برای طلوع تیشتر (تیر) و روان شدن دوبارۀ آب چشمه‌های خشک، گوسپندی ــ که پوستی یک‌رنگ داشت ــ قربان می‌کرده‌اند (بهار، همانجاها). در آبان‌یشت برای ناهید ایزددخت موکّلِ آبِ چشمه‌ها نیز قربان کردن اسب، گاو و گوسفند سفارش شده است (یشتها، 247). خداوند نیز پس از اعطای چشمۀ کوثر به پیامبر(ص)، از او خواست که برای آن نماز گزارد و قربانی کند (کوثر / 108 / 2).
رسم کهن قربانی کردن بر سر چشمه‌های خشکیده برای زایندگی و دوباره جاری شدن آب هنوز در ایران و سرزمینهای دیگر جهان بازمانده است (برای رسم نیایش و قربان کردن بر سر چشمه، نک‍ : الیاده،201). نمونه‌های فراوانی ازاین رسم در میان مردم روستایی برخی نقاط ایران رواج دارد: درآن میان می‌توان به قربان کردن و فدیه دادن حیوان درپای چشمه‌هایی مانند «سولاخون‌زار»، درعلیم‌آباد اراک (صفی‌نژاد، 250)؛ «کِیه نی پَری» (عسکری عالم،2 / 37- 38)، و «مادِت» (ماه دختر) (اسدیان و دیگران، 139)، هردو در لرستان؛ قربان کردن و ریختن خون قربانی در آب چشمۀ سلیمان درحوالی دوساری جیرفت وتفأل زدن به قبولی نذر با خوردن خون قربانی توسط مار و ماهیهای چشمه (اعتمادالسلطنه، 4 / 2210)؛ یا فدیه دادن حیوان و دوشیدن نخستین شیر زنان پس از زایمان درون آب چشمه در لرستان (اسدیان، 95-96)؛ و نمونه‌های بسیار دیگر اشاره کرد (نک‍ : صداقت‌کیش، 60).
به یاد بیاوریم که یکی از نقشهای ایزد ناهید، شیر در سینۀ زنان آبستن آوردن بود (نک‍ : یشتها، 235)، به همین سبب نیز هنوز در فرهنگ سنتی ایران زنان نخستین شیر سینۀ خود را بر زمین نمی‌ریزند و در آب می‌دوشند، گویی که به ایزد چشمه هدیه می‌کنند.
درعهد باستان مردم به هنگام نیایش چشمه‌ها اشیاء گرانبهای نذری خود را در آب چشمه‌ها می‌انداختند. برای نمونه می‌توان از یافتن برخی اشیاء نذری از دورۀ نوسنگی و رومیان در چشمۀ آبگرم گرسی یاد کرد (الیاده، 200)؛ یا نذوراتی از اشیاء و نفایس گرانبها که ظاهراً مردم دوران پیش از اسلام در دریاچه یا چشمۀ سبز خراسان می‌ریختند و بعدها با جریان یافتن آب چشمه به اطراف، این نذورات به صحرا و دشت و بیابان رسیده و در زیر خاک مدفون شدند و به مرور به دست مردم بلوکات اطراف افتادند (قاضی احمد، 1 / 414).
گاهی نیز برای دوباره زایا و روان شدن آب چشمه‌های خشک، زنان به‌جای قربان کردن، برسر آن چشمه‌ها جمع می‌شدند و ساز و آواز و رقص راه می‌انداختند. به نوشتۀ شهمردان بن ابی الخیر (ص 290) هرگاه آب چشمۀ تازوار در نهاوند خشک می‌شد، زنان جامۀ رنگین می‌پوشیدند و بر سرآن مجلس شادی بر پا می‌کردند؛ یا بنابر رسم مردم ایلابستان، روستایی واقع در میان اصفهان و جرجان، هرگاه آب چشمۀ ده می‌خشکید، زنان با لباس نو بر سر آن جمع می‌شدند و ساز و آواز راه می‌انداختند (ماسه، I / 233).

هم‌جواری

در ایران هرجا چشمه‌ای یا آبی مقدس هست، در کنارش معمولاً درخت یا درختانی کهنسال، و بیشتر چنار سر برآورده‌اند. درخت درفرهنگهای بسیاری از اقوام باستانی جهان جایگاه و مظهر خدا، و نمادی از کیهان، زایش و باروری، دانش و حیات جاودانی به‌شمار می‌رفته است و آن را همچون آب، مقدس دانسته، و نیایش کرده، و ازآن یاری و برکت می‌طلبیده‌اند (هال، 285؛ نیز بهار، «درخت ... »، 93-94). درختی پرتخمه و هوم سپید کنار چشمۀ اردویسور (اناهیتا) در دریای فراخگرد (قلی‌زاده، 182‍؛ نیز بندهش، 73، 87)، درختان چنار چند صد تا هزارسالۀ کنار چشمه‌های سرآوی (= سرآبی) درنزدیکی فریومد، چشمه‌علی دامغان، چشمۀ قدمگاه نزدیک سدهِ اصفهان (افشار، 212، 273، 393)، چشمۀ سوری در تویسرکان (اعتمادالسلطنه، 4 / 2210-2211) و چشمۀ کشار در درۀ کشار سولقان (بهار، همان،93)، نمونه‌هایی کهن از این‌گونه چشمه‌ها هستند. بنابر نوشتۀ اعتمادالسلطنه، مردم در روز چهارشنبه‌سوری (چهارشنبۀ آخر صفر را نیز محلیها سوری می‌نامند) در سرچشمۀ سوری جمع می‌شدند و زنان حاجتمند به شاخه‌های درختان شال (درختی با میوۀ پنبه‌ای ابریشمی، و نوعی سپیدار) آن دخیل می‌بستند (همانجا).
درکنار چشمه و چنار گاهی آتشگاه و معبدی، یا قدمگاه و مزارِ پیرِ مقدسی و یا امامزاده‌ای نیز بنیاد گرفته‌اند و مردم تقدس یکی را به دیگری نسبت داده‌اند و گروهی از باورمندان محلی به آنها توسل می‌جویند و نذرونیاز می‌کنند (برای هم‌جواری چشمه‌ها و اماکن مقدس در میان اقوام سامی، نک‍ : اسمیث، 172-173). ازجملۀ اماکن مقدس در کنار چشمه‌ها در ایران می‌توان به آتشگاههای فیروزآباد، خنب فارس و نیاسر در کاشان (افشار، 273)، چاه مرتضى‌علی (برخی چشمه‌ها درایران چاه خوانده می‌شوند) در محل آتشگاهی قدیمی بر فراز کوه چهل مقام در شیراز (جکسن، 386)، و بقعۀ دختر پاک در جوار دو چشمه به همین نام در آلاشت (پورکریم، 72) اشاره کرد که بنا به گفتۀ مردم محل قبلاً آنجا آتشکده بوده است (پهلوان، 33). در برخی از سرزمینهای اسلامی نیز مزار شخصیتهای مذهبی در کنار چشمه‌های مقدس قرار دارند، مانند بقاع متبرک در پای چشمه‌های شفادهندۀ بازمانده از دوران طبیعت‌پرستی درمراکش (وسترمارک، 98).
از آنجا که می‌دانیم پدیده‌های طبیعی، و در آن میان چشمه و درخت از دوران کهن، و به گفتۀ وسترمارک از دوران طبیعت‌پرستی و شرک، در میان مردم ایران و اقوام دیگر جهان، مقدس شمرده می‌شده و مورد نیایش و ستایش بوده‌اند، بنابراین پیروان ادیان رسمی، ازجمله زردشتیان و مسلمانان با بنا کردن مزارات مذهبی مقدس خود در پای آنها، تقابل میان سنتهای کهنِ پیش دینی و سنتهای مذهبی نوین را از میان برداشته، و به حفظ حرمت جوهری هریک از آنها کوشیده‌اند (بهار، همان، 93، 96؛ برای ارتباط چشمه با معابد و حرمت و تقدس بخشیدن به یکدیگر، نک‍ : اسمیث، 172-173, 177).

شگفتیهای چشمه‌ها

روایات شگفت‌انگیزی دربارۀ برخی چشمه‌های مقدس در ایران و جهان اسلام نقل کرده‌اند که در آن میان باور مردم به وجود دیو وپری و موجودات وهمی دیگر در این چشمه‌ها ست که به صورت انسان یا حیوان از آب بیرون می‌آمدند (همو، 135؛ نیز قس: الیاده، 204-205، نمفهایی که در آبها می‌زیند). مثلاً گفته‌اند: دیوی به صورت شتر، و دیوی دیگر به صورت عروس در دو چشمۀ مقدس واقع در رام الله فلسطین ساکن هستند و از چشمه‌ای واقع در ارطاس (دهکده‌ای در 4 کیلومتری جنوب‌غربی بیت‌لحم) دو قوچ سفید وسیاه نگهبانی می‌کنند (اسمیث، 176).
روایاتی از چنین پندارهایی در میان ایرانیان نیز نقل کرده‌اند، مانند بیرون آمدن شتر، گاو و مرد آبی (حمدالله، نزهة ... ، 148-149؛ نیز حکیم، 914)، و جانوران بزرگی مانند اسب آبی (تحفةالغرائب، 142) و هر حیوان آفریدۀ دیگر خدا (بحرالفوائد، 403) از چشمۀ سبز خراسان (نک‍ : چشمه‌سوز، در همین مقاله). این اسب را همان اسب آبی «چشمۀ سو» دانسته‌اند که «ز دریا بر آمد یکی اسب خنگ / سُرین گرد چون گور و کوتاه لنگ» و یزدگرد بزهگر را به هنگام رام کردنش لگد زد و کشت: «بغرید و یک جُفته زد بربرش / به خاک اندر آمد سر و افسرش» و پس از کشتن او به چشمه بازگشت و «به آب اندرون شد تنش ناپدید / کس اندر جهان این شگفتی ندید» (فردوسی، 6 / 387- 388؛ نیز نک‍ : مجمل ... ، 69؛ حمدالله، تاریخ ... ، 112، نزهة، 241). بنا بر افسانه‌های محلی این اسب برای پنهان ماندن از چشم مردم، شبها برای چرا از آب بیرون می‌آمد (جنیدی، 592؛ برای دیگر عجایب چشمه‌ها در ایران و جاهای دیگر، نک‍ : همدانی، 358-365؛ نیز نک‍ : ه‍ د، آبگرم).
حفظ حرمت چشمه‌های مقدس و آلوده نکردن آنها با اشیاء نجس و پلید از بایسته‌هایی بوده که در فرهنگِ ایرانیان و مسلمانان جهان نمود یافته است. بنابر روایاتی، برخی از این چشمه‌ها، پذیرای پلشتی نبودند و آن را به‌طور شگفت‌انگیزی از خود دور می‌کردند و بیرون می‌راندند. مثلاً دریاچه یا چشمۀ مینوی و مقدس سووَر یا سوبَر که آن را با چشمۀ «سو» در شاهنامه وچشمۀ «سوز» (= سبز) واقع در خراسان یکی دانسته‌اند (نک‍ : جنیدی، سراسر مقاله). این چشمه ــ که یزدگرد بزهگر برای درمان و بند آمدن خونریزی بینی‌اش به سفارش پزشکان به آن توسل جست (فردوسی، 6 / 386-387) ــ «ستبری» (= کثافت و آلودگی) را ازخود دور و بیرون می‌افگنْد و خود را «روشن و پاک» نگه می‌داشت ( گزیده‌ها ... ، 11) و نیک‌خواهی، بهی، برکت و رادی می‌آفرید ( بندهش، 77). همچنین اگر آب دهان یا چیزی پلید در چشمه‌هایی مانند چشمۀ آبگرم بامیان (دمشقی، 182)، چشمۀ معدنی آب ابیض ارمنیه (طوسی، 105) و یا چشمۀ بادخانی دامغان (ماسه، I / 233-234) می‌افکندند، آبهایشان منقلب می شدند و با خروش و طوفان پلیدیها را بیرون می‌افکندند (نیز نک‍ : ه‍ د، 1 / 63). برخی از چشمه‌ها هم در اثر آلوده شدن به دست بزهکاران بر مردم خشم می‌گرفتند و شوم و بیماری‌زا می‌شدند، مانند چشمۀ سورین در ناحیۀ ری که آن را «عین‌المیشومه» می‌خواندند. می‌گویند در آب آن شمشیر خون‌آلودی که با آن سر یحیی بن زکریا را بریده بودند، شسته‌اند (همدانی، 362). شیعیان ایران هم آلوده کردن آب را که مهریۀ فاطمۀ زهرا(ع) می‌دانند، گناهی بزرگ به شمار می‌آورده‌اند.

خواص درمان‌بخشی

نگرش به برکت‌بخش بودن و شفادهندگی چشمه‌های مقدس زمینۀ جهان‌شمول داشته، و افزون بر جامعه‌های اسلامی و ایران در جهان مسیحیت و ادیان دیگر نیز رایج و نقشمند بوده است. همۀ چشمه‌های مقدس به سبب آبشان که نمادی از آفرینش و مأمن همۀ بذرها ست (الیاده، 193)، و یا به‌واسطۀ تفویض نیروی قداست ایزددختها و شخصیتهای مقدس دینی از راه تماس با زمین یا آب چشمه، جوهر جادویی و خاصیت درمانی می‌یابند و شفابخش انواع بیماریها و دردها و برآورندۀ حاجات و مراد می‌شوند (همانجا).
در ذهنیت دینداران مسیحی، همچنین ایرانیان، مریم بتول (باکرۀ مقدس) مانند الٰهۀ ناهید در جامعۀ زردشتی، مظهری از فرشتۀ موکل آب بوده، و آب چشمه‌های منسوب به او نقش شفادهندگی در جامعه داشته است. مثلاً در تمام قلمرو اقوام سلتی، به‌خصوص در سرزمین بریتانیا، شفادهندگی آب چشمه‌های مقدس از برکات حضرت مریم(ع) شمرده می‌شود (شوالیه،3 / 525). در ایران نیز برخی چشمه‌های شفادهنده را منتسب به حضرت مریم(ع) می‌انگارند، مانند «چشمۀ وَریَم» (صورت محلی مریم) در دامنۀ کـوه هَلَن در آلاشت مازندران که مردم تن‌شویی در آن را در روزهای پَتَک (پنجۀ دزدیدۀ تقویم محلی) شفابخش درد پا، کمر و استخوان می‌دانند (پورکریم، 71).
در نزد شیعیان حضرت فاطمۀ زهرا(ع) جایگاه و مقامی برابر با حضرت مریم(ع) ( دانشنامه ... ، 2 / 1534) داشته، و به «بتول»، یعنی پاک و بکر (به معنای تمثیلی و روحانی آن) ملقب شده است. بنابر روایاتی مراد از چشمه یا حوض «کوثر» در سورۀ کوثر (108 / 1) حضرت فاطمۀ زهرا(ع) است ( دانشنامه، 2 / 1536‍؛ نیز نک‍ : یاحقی، 355).
پاره‌ای از چشمه‌های بی‌نام و منسوب به پری‌دختها و بی‌بی‌ها به احتمال فراوان باید منسوب به و مظهری از ناهید، مریم مقدس(ع) و حضرت فاطمه(ع) در دینهای زردشتی، مسیحی و اسلام باشند. برخی از چشمه‌های منسوب به امام علی(ع)، خـاصیت شفـاهندگی بیمـاریها را دارند (برای این چشمه‌ها، نک‍ : اسلامیکا، امام علی(ع) در فرهنگ مردم شیعه، بخش چشمه‌ها).
چشمه‌های شفادهنده درایران به نامهای «درمان آب»، «چشمۀ شفا» و «عین‌المرضى» و... خوانده می‌شوند؛ و با توجه به خاصیت درمانی‌شان در شفای بیماریهای خاص به نام آن بیماری مثلاً «آب کچلی»، «آب مفاصل» و «آب زردابا» (آب زردی یا یرقان) شهرت یافته‌اند (برای نمونه‌های دیگر، نک‍ : ه‍ د، آبگرم؛ نیز همدانی، 360-361).
مجموعۀ این باورها دربارۀ ماهیتِ قداستی، اعجابی، درمانی و نقش و کارکرد جادویی چشمه‌های مقدس، بخشی از نگرش فلسفی عامه را در سنتهای فرهنگی، تجربیات زندگی، و زنجیرۀ پندارهای اسطوره‌ای و افسانه‌ای مردم جامعه شکل می‌دهد که با نگرش خردورزانۀ علمی‌ـ منطقی دربارۀ هویت و نقش این پدیدۀ طبیعی متفاوت است، لیکن هر دو، اصل و برداشتی بنیانی در دو نوع تفکر سنتی و علمی دارند.

مآخذ

آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1336ش؛ اسدیان خرم‌آبادی، محمد، آیینهای گذر در ایران، تهران،1384ش؛ همو و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، 1358ش؛ اسدی طوسی، علی، گرشاسب‌نامه، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، 1317ش؛ اسلامیکا؛ اعتمادالسلطنه، محمد حسن، مرآةالبلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، 1368ش؛ افشار، ایرج، سفرنامچه، به کوشش بابک افشار و دیگران، تهران،1384ش؛ بحر الفوائد، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران،1345ش؛ بلوکباشی، علی، قالی‌شویان، مناسک نمادین قالی‌شویی در مشهد اردهال، تهران،1380ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369ش؛ بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، به کوشش ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، 1376ش؛ همو، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران،1381ش؛ همو، «درخت مقدس»، الفبا، تهران، س 1، شم‍ 1؛ پورکریم، هوشنگ، الاشت، تهران، وزارت فرهنگ و هنر؛ پهلوان، کیوان، فرهنگ مردم الاشت و سوادکوه، تهران، 1382ش؛ تحفة الغرائب، منسوب به محمد بن ایوب حاسب، به کوشش جلال متینی، تهران، 1371ش؛ جکسن، ا. و. ویلیامز، سفرنامه، ترجمۀ منوچهر امیری و فریدون بدره‌ای، تهران، 1357ش؛ جنیدی، فریدون، «دریای سُو: سُو ـ وَر»، فروهر، 1362ش، شم‍ 6-7؛ حکیم، محمدتقی، گنج دانش (جغرافیای تاریخی شهرهای ایران)، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1366ش؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1362ش؛ همو، نزهةالقلوب، به کوشش لسترنج، لیدن، 1331ق / 1913م؛ دانشنامۀ قرآن، به کوشش بهاءالدین خرمشاهی، تهران، 1377ش؛ دمشقی، محمد، نخبةالدهر، ترجمۀ حمید طبیبیان، تهران، 1357ش؛ رضی، هاشم، دانشنامۀ ایران باستان، تهران، 1381ش؛ سالور، قهرمان میرزا (عین‌السلطنه)، روزنامۀ خاطرات، به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار، تهران، 1374ش؛ سروشیان، جمشید، فرهنگ بهدینان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1335ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1377ش، دفترسوم؛ شوالیه، ژ. و ا. گربران، فرهنگ نمادها، ترجمۀ سوداب فضایلی، تهران،1382ش؛ شهمردان بن ابی الخیر، نزهت نامۀ علایی، به کوشش فرهنگ جهانپور، تهران،1362ش؛ صداقت‌کیش، جمشید، آبهای مقدس ایران، شیراز، 1379ش؛ صفی‌نژاد، جواد، نظامهای آبیاری سنتی در ایران، تهران، 1359ش؛ طوسی، محمد، عجایب المخلوقات، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1345ش؛ عسکری عالم، علی‌مردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرم‌آباد، 1387ش؛ فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق و محمد امید سالار، تهران 1386ش؛ فره‌وشی، بهرام، ایرانویج، تهران، 1365ش؛ قاضی احمد قمی، خلاصة التواریخ، به کوشش احسان اشراقی، تهران، 1359ش؛ قرآن کریم؛ قلی‌زاده، خسرو، فرهنگ اساطیر ایرانی برپایۀ متون پهلوی، تهران،1387ش؛ گزیده‌های زادسپرم، به کوشش محمدتقی راشدمحصل، تهران،1366ش؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشن‌ضمیر، تبریز، 1355ش؛ مجمل التواریخ و القصص، بـه کوشش محمدتقی بهـار، تهران، 1318ش؛ مسکوب، شاهرخ، داستان ادبیات و سرگذشت اجتماع، تهران،1373ش؛ ورمازرن، مارتن، آیین میترا، ترجمۀ بزرگ نادرزاد، تهران، 1345ش؛ هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، تهران، 1349ش؛ هال، جیمز، فرهنگ نگارهای نمادها در هنر شرق وغرب، ترجمۀ رقیۀ بهزادی، تهران، 1380ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1342ش؛ همدانی، محمد، عجایب‌نامه، به کوشش جعفر مدرس صادقی، تهران، 1375ش؛ یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ اساطیر، تهران، 1369ش؛ یشتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، تهران، 1347ش؛ نیز:

Davis, J. D., A Dictionary of the Bible, London, 1898; Eliade, M., Patterns in Comparative Religion, tr. R. Sheed, London, 1971; ERE; Iranica ; Massé, H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938; Smith, W. R., The Religion of the Semites, New York, 1972; Westermarck, E., Pagan Survivals in Mohammedan Civilisation, Amsterdam, 1973.

علی بلوکباشی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: