صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / کلام و فرق / تمانع، برهان /

فهرست مطالب

تمانع، برهان


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 4 آبان 1398 تاریخچه مقاله

تَمانُع، بُرْهان، از مهم‌ترين براهين اثبات يگانگی خدا در كلام اسلامی. بر اساس اين برهان تعدد خدايان مستلزم درهم ريختن نظام آفرينش است و نمی‌توان برای تدبير نظام جهان خلقت، بيش از يك خدا تصور كرد؛ چه، در غير اين صورت هرگز جهان با نظم و سامانی كه اكنون مشاهده می‌شود، پديد نمی‌آمد.
تمانع (= مانع يكديگر شدن) در نظر متكلمان عبارت است از توانايی هر يك از دو ــ يا چند ــ خدا در جلوگيری از تحقق یافتن فعل خدای ــ یا خـدایانِ ــ دیگـر، از آن‌رو كه هر یك می‌تواند ضد خواست دیگری را اراده كند (مانکدیم، 279؛ نیشابوری، 71). برهان تمانع را با نامهای «برهان تغالب» (اشعری، رسالة...، 4؛ تفتازانی، 88)؛ «برهان ممانعت» (ابن رشد، 157؛ ابوالفتوح، 3/ 539) و «دلیل سبر و تقسیم» (ابن رشد، 158) نیز خواندهاند.
متكلمان در تقاریر خود از برهان تمانع به آیه‌های «لَوْ كانَ فیهِما آلِهَةٌ اِلَّا اللّٰهُ لَفَسَدَتا...» (انبیاء / 21/ 22) و «... ما كانَ مَعَهُ مِنْ اِلٰهٍ اِذاً لَذَهَبَ كُلُّ اِلٰهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُم عَلى بَعْضٍ ...» (مؤمنون/ 23/ 91) استناد كرده‌اند (اشعری، همانجا؛ ماتریدی، 20-21). بسیاری از مفسران نیز در تفاسیر خود از آیاتِ یاد شده به برهان تمانع اشاره كرده، و به تبیین آن پرداخته‌اند (برای نمونه، ﻧﻜ : طوسی، 7/ 238-239؛ طبرسی، 7/ 70؛ ابوالفتوح، همانجا).
برهان تمانع كه سعی در ابطال نظریه‌های ثنویت و تثلیث دارد (قاضی عبدالجبار، «المختصر...»، 229؛ ابویعلى، 40)، از سوی متكلمان به صورتهای مختلف بیان شده است. به طور كلی، می‌توان آن را بدین ترتیب تقریر كرد: اگر دو خدا وجود داشته باشد، هر یك می‌تواند اراده‌ای ضد ارادۀ دیگری کند؛ مثلاً یكی اراده كند كه چیزی حركت كند و دیگری سكون آن را بخواهد. بدین ترتیب، تحقق ارادۀ هر دو به دلیل اجتماع نقیضین، ناممكن است و تحقق نیافتن ارادۀ هر دو خدا، علاوه بر اینكه نشان از ناتوانی خدایان دارد، به دلیل ارتفاع نقیضین، محال می‌گردد. در نتیجه، ارادۀ یكی باید بر خواست دیگری چیره شود و آن كه مغلوب شده است به علت عجز نمی‌تواند خدا باشد. بدین‌ترتیب، محال است كه دو خدا با هم تصور شوند ( اشعری، اللمع، 8؛ ماتریدی، 21؛ باقلانی، 46). 
با توجه به اینكه تلاش معتزله در معرفی انسان به عنوان مسئولِ افعال خویش، از نظر متكلمانِ جبرگرا به معنی شریك قائل شدن برای خدا تعبیر می‌شد، برخی از اشاعره تمانع را ردیه‌ای بر آراء متكلمان معتزلی دانسته‌اند ( جوینی،71؛ ابویعلى، 40-41). علاوه بر این، بغدادی خاطر نشان می‌کند كه معتزلۀ بغداد، نظام و ابوالقاسم بلخی برای خداوند گمانِ ارادۀ حقیقی نمی‌كردند. از سوی دیگر، ابوالهذیل و معتزلۀ بصره ارادۀ خداوند را «لا فی محل» میدانستند؛ اما از نظر بغدادی، اگر ارادۀ خدا به محلی خاص تعلق نیابد، نمیتوان گفت كه خواست و ارادۀ دو خدا دارای اختلاف است. بغدادی نتیجه میگیرد كه برهان تمانع بنابر اصول معتزله قابل دفاع نیست ( اصول...، 85-86،‌ الفرق...، 166، 326). متكلمان معتزلی به نوبۀ خود اشاعره را به سبب اثبات صفات قدیم برای خدا متهم به قبول تعدد الٰه میدانستند (ملاحمی، 504).
قاضی عبدالجبار (د 415ق/ 1024م) با ذكر اینكه صحت تمانع مشروط به قادر بودن دو الٰه بر ارادههای متفاوت است، یادآور می‌شود که اختلاف توانایی و ارادۀ دو قدیم به سبب اختلاف در ذات آنان پدید میآید، حال آنكه دو قدیم نمیتوانند در ذات اختلاف داشته باشند ( المغنی، 4/ 267). ملاحمی (د 536 ق/ 1142م)، متكلم دیگر معتزلی، اضافه میكند که قدیم عالِم و حكیم است و نمیتوان برای دو قدیم ارادههای متفاوت در نظر گرفت، زیرا حكمت و علمِ آنها موجب میشود كه اختلافی در ارادۀ آنها پدید نیاید (ص 515).
برخی از متكلمان به طرف‌داری از حجیت نصّ قرآنی، برهان تمانع را از جملۀ ادلۀ معتبر و معقول می‌دانند. ماتریدی (د 333ق/ 945م) تعدد خدایان را مستلزم فساد در ربوبیت می‌داند و نظم جهان را دلیلی بر یگانگی خدا ذكر می‌كند (ص 19-20). محمد غزالی (د 505 ق/ 1111م) در توضیح آیۀ 22 سورۀ انبیاء، بدون اشاره به تمانع دو الٰه، تقریری متفاوت دارد. از نظر او، یا یكی از دو خدا ناگزیر از همكاری با خدای دیگر است، یا می‌تواند با خدای دیگر مخالفت كند. در هر حال، یكی از آن دو قادر است و دیگری به علت عجز، شایستۀ خدایی نیست ( احیاء...، 1/ 129، قواعد...، 173). این گونه حصر دو وجهی برای اثبات یگانگی خدا، در آثار دیگر متكلمان نیز آمده است (ﻧﻜ : كراجكی، 2/ 6-7؛ صابونی، 40-41). 
شهرستانی (د548ق/ 1153م) علاوه بر اثبات تمانع دو الٰه در افعال، تمانع در استغناء بالذات را دلیل دیگری بر امتناع تعدد الٰه می‌داند (ص 92-93). فخرالدین رازی (د 604 ق/ 1207م) از مهم‌ترین طرف‌داران حجیت برهان تمانع است و تمانع را «حجت تامه» در مسئلۀ توحید معرفی می‌كند ( المطالب...، 2/ 135، التفسیر...، 22/ 151). او در آثار خود به ایرادهای حاصل از تقریر تمانع پاسخ داده است ( البراهین، 1/ 210-214، محصل...، 279-280، الاربعین، 223- 226).
متكلمان امامی نیز به بررسی برهان تمانع پرداخته‌اند. سید مرتضى علم الهدى (د 436ق/ 1044م) در بیان تمانع از مبادی معتزلی بهره برده (ص 79-80)، و علامۀ حلی (د 726ق/ 1326م)، تمانع را در شكل متعارف آن تقریر کرده است ( انوار...، 96، شرح ...، 229). 
 برخی از متكلمان اهل سنت، در نقد برهان تمانع، آن را حجت اقناعی و ملازمۀ موجود در آن را شایستة خطابیات دانسته، و تمانع را عادت رایج رفتارهای انسانی به شمار آورده‌اند. در نظر این دسته از متكلمان، اگر خداوند فساد بالفعل را بخواهد، دلیلی بر ناممكن بودن آن وجود ندارد و از سوی دیگر مجرد تعدد الٰه، به سبب توانایی اتفاق دو الٰه بر نظام واحد، مستلزم وقوع فساد نمی‌گردد (تفتازانی، 87-88؛ آمدی، 151- 152؛ قس: كلنبوی، 126- 130؛ ابن مخدوم، 145- 146).
برهان تمانع برای فلاسفه نیز چندان قابل اعتبار نیست، زیرا تعدد واجب‌الوجود نیازمند علت است و نیازمندی به علت نشان از امكان دارد، پس نمی‌توان دو واجب‌الوجود تصور كرد (ابن‌سینا، 37). فلاسفه تقریر خود برای اثبات یگانگی واجب‌الوجود و توحید ذاتی او را «ترکب» می‌نامیدند. ترکب مورد توجه متکلمان اسلامی نیز بوده است (کندی، 206-207؛ فخرالدین، المباحث...، 2/ 453؛ علامۀ حلی، انوار، 94-95). ابن رشد مفهوم آیۀ 22 سورۀ انبیاء را شامل دلیل متكلمان نمی‌دانست، زیرا بر آن بود که این آیه قیاس شرطی متصل است و متكلمان آن را قیاس شرطی منفصل تصور كرده‌اند. از نظر ابن رشد متكلمان در توجیه برداشت خود از آیه دچار تكلف شده‌اند و برای رفع اشكال اتفاق اراده‌ها، موضوع را مربوط به افعال دو الٰه دانسته‌اند. حال آنكه افعال متعدد هم می‌توانند در محل واحدی واقع شوند. او عدم تأكید بر اختلاف قطعی دو الٰه را تفاوت فلاسفه با متكلمان می‌داند (ص 155- 159). 

مآخذ

آمدی، علی، غایة المرام فی علم الكلام، به كوشش حسن محمود عبداللطیف، قاهره، 1391ق/ 1971م؛ ابن رشد، محمد، منهاج الادلة فی عقائد الملة، به كوشش محمود قاسم، قاهره، 1955م؛ ابن سینا، التعلیقات، به كوشش عبدالرحمان بدوی، قاهره، 1973م؛ ابن مخدوم، ابوالفتح، «مفتاح الباب»، همراه الباب الحادی عشر علامۀ حلی، به کوشش مهدی محقق، تهران، 1368ش؛ ابوالفتوح رازی، تفسیر رُوح الجِنان، قم، 1404ق؛ ابویعلى، محمد، المعتمد فی اصول‌الدین، به کوشش ودیع زیدان حداد، بیروت، 1986م؛ اشعری، علی، رسالة فی استحسان الخوض، به كوشش شرف الدین احمد، حیدرآباد دكن، 1400ق/ 1979م؛ همو، اللمع، به كوشش مكارتی، بیروت، 1952م؛ باقلانی، محمد، التمهید، به كوشش محمود محمد خضیری و محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره، 1366ق/ 1947م؛ بغدادی، عبد‌القاهر، اصول الدین، استانبول، 1346ق/ 1928م؛ همو، الفرق بین الفرق، بیروت، 1977م؛ تفتازانی، مسعود، شرح العقائد النسفیة، به كوشش محمد عدنان درویش، دمشق، 1411ق؛ جوینی، عبدالملك، الارشاد، به كوشش اسعد تمیم، بیروت، 1405ق/ 1985م؛ سیدمرتضى، علی، شرح جمل العلم و العمل، به کوشش یعقوب جعفری مراغی، تهران، 1414ق؛ شهرستانی، عبدالكریم، نهایة الاقدام، به كوشش الفرد گیوم، لندن، 1934م؛ صابونی، احمد، البدایة من الكفایه، به كوشش فتح‌الله خلیف، قاهره، 1969م؛‌ طبرسی، فضل، مجمع البیان، به كوشش هاشم رسولی محلاتی و فضل‌الله یزدی، بیروت، 1408ق/ 1988م؛ طوسی، محمد، التبیان، به كوشش احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، داراحیاء التراث العربی؛ علامۀ حلی، حسن، انوار الملکوت، به کوشش محمدنجمی زنجانی، قم، 1363ش؛ همو، شرح الحکمة العین، تهران، 1337ش؛ غزالی، محمد، احیاء علوم‌الدین، بیروت، 1406ق/ 1986م؛ همو ، قواعد العقائد، به كوشش موسى محمد علی، ‌بیروت، 1405ق/ 1984م؛ فخرالدین رازی ، الاربعین، حیدر آباد دكن، 1353ق؛ همو، البراهین، به كوشش محمدباقر سبزواری، تهران، 1341ق؛ همو، التفسیر الكبیر، بیروت، دارالفكر؛ همو، المباحث المشرقیة، تهران، 1966م؛ همو، محصل افكار المتقدمین و المتأخرین، به كوشش طه عبدالرئوف سعد، بیروت، 1404ق/ 1984م؛ همو، المطالب العالیة، به كوشش احمد حجازی سقا، بیروت، دارالكتاب العربی؛ قاضی عبدالجبار، «المختصر فی اصول الدین»، رسائل العدل و التوحید، به كوشش محمد عماره، قاهره، 1408ق/ 1988م؛ همو، المغنی، به كوشش محمد مصطفى حلبی و دیگران، قاهره، 1962م؛ قرآن کریم؛ كراجكی، محمد، كنز الفوائد، به كوشش عبدالله نعمه، قم، 1410ق؛ كلنبوی، اسماعیل، حاشیة على جلال من العقائد، استانبول، 1317ق؛ کندی، یعقوب، الرسائل، به کوشش محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره، 1369ق/ 1950م؛ ماتریدی، محمد، التوحید، به كوشش فتح الله خلیف، بیروت، 1970م؛ مانکدیم، احمد، [تعلیق] شرح الاصول الخمسة، به کوشش عبدالکریم عثمان، نجف، 1383ق/ 1963م؛ ملاحمی خوارزمی، محمود، المعتمد فی اصول‌الدین، به کوشش مکدرموت و مادلونگ، لندن، 1991م؛ نیشابوری، محمد، الحدود، به كوشش محمود یزدی، قم، 1414ق. 

 مسعود تاره

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: