صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / موسیقی / ابن عایشه، ابوجعفر /

فهرست مطالب

ابن عایشه، ابوجعفر


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْنِ عایِشه، ابوجعفر محمد، موسیقی‌دان و خوانندۀ نیمۀ اول سدۀ 2ق / 8 م. وی به سبب نام مادرش عایشه، به ابن عایشه معروف شده است و بدخواهانش به او ابن عاهة الدار (خانه خراب کن) می‌گفته‌اند (ابوالفرج، 2 / 203). نام پدرش به درستی معلوم نیست، ولی احتمال داده‌اند که جعفر بوده است (همانجا). ابوالفرج اصفهانی به نقل از عبیدالله پسر وی می‌گوید: ولید بن یزید یا ولید ثانی یازدهمین خلیفۀ اموی (حک‍ ‍125-126ق / 743-744م) از ابن عایشه دربارۀ پدرش و اینکه چرا او را به نام مادرش می‌خوانند، سؤال کرد و او پاسخ داد: «مادرم آرایشگری بود که به خانۀ بزرگان مدینه می‌رفت و مرا همراه خود می‌برد، آنان وقتی مزد مادرم را می‌دادند، مبلغی هم بدان می‌افزودند و می‌گفتند این هم سهم پسر عایشه. این است که من به ابن عایشه مشهور شدم» (همانجا).
تاریخ و محل تولد ابن عایشه مشخص نیست، ولی مادرش از موالی کثیربن صلت کِندی حلیف قریش یا به قولی از موالی مُطّلب بن ابن وداعه (همانجا) یا وداعۀ سهمی (نویری، 4 / 280) بود. تاریخ درگذشت او را حدود 100ق / 718م ذکر کرده‌اند (زرکلی، 6 / 179؛ عاملی، 75) ولی صحیح به نظر نمی‌رسد، زیرا به گفتۀ ابوالفرج اصفهانی هنگامی که ابن عایشه در مجلس ولیدبن یزید حضور یافت و مَعبَد و مالک دو موسیقی‌دان بزرگ آن زمان نیز حضور داشتند، در عنفوان جوانی بود (ابوالفرج، 2 / 210-211) و چون به قرینۀ خطاب «ای امیرالمؤمنین» به ولید توسط معبد (همو، 2 / 211) معلوم می‌شود که ولید در آن وقت خلیفه بوده است، به این نتیجه می‌رسیم که سال 100ق باید سال تولد ابن عایشه باشد، نه درگذشت او. بنابراین احتمال دارد با درنظر گرفتن اخبار مربوط به درگذشت او در زمان ولید (EI2)، چنانکه در الموسوعة العربیة (1 / 21) نیز آمده است، وی در 125ق / 743م درگذشته باشد.
ابن عایشه موسیقی را در مدینه از استادانی چون معبد و مالک (نویری، 4 / 281) و به قولی جمیله (فارمر، 162) فراگرفت و چون معبد شاگرد نشیط فارسی (همو، 115) و جمیله، پرورش یافتۀ سائب خاثر ایرانی (همو، 112-113) بوده می‌توان گفت به طور غیرمستقیم فرهنگ و هنر ایران در شکوفایی استعداد او سهم بسزایی داشته تا آنجا که به زودی همانند استادان خود به اوج شهرت رسید و سالها بعد از او هنرمندان بزرگی مانند اسحاق موصلی (د رمضان 235ق / 850م) و ابوایوب مدنی کتابهایی دربارۀ او نوشتند (ابن ندیم، 158، 165). به روایت یونسِ کاتب، نخستین نویسندۀ متون موسیقی عرب، ابن عایشه مثل بسیاری از موسیقی‌دانان آن روزگار یا به عبارت صحیح‌تر بنابر آنکه اقتضا می‌کرد، نوازنده خواننده هم باشد، عود نیز می‌نواخت (ابوالفرج، 2 / 205)، ولی در خواندن آواز ماهرتر بود، به ویژه که با صدای بسیار خوش شنودگان را بیشتر تحت تأثیر قرار می‌داد (همانجا؛ عاملی، 76). هنر اصلی ابن عایشه بدیهه‌خوانی و انتخاب مایه‌های جالب توجه و برداشتهای عالی (ابتداء) بود. بدین جهت به «حسن ابتداء» او مثل می‌زدند و وقتی کسی در آواز برداشت خوبی می‌کرد، می‌گفتند «کأنه ابتداء ابن عائشة» (شیخانی، 31).
ابن عایشه به اقتضای هنر متعالی خوش خوانی، دارای طبع بسیار حساس و زودرنجی بود. بدین جهت اگر به او می‌گفتند بخوان، دیگر ابداً نمی‌خواند و یا اگر در ضمن اینکه می‌خواند، ستایشی می‌کردند، بی‌درنگ از خوانندگی دست می‌کشید. در عوض بسیار خوش مشرب و مجلس آرا و خوش قلب بود (همو، 32) و ضمن داشتن صدای شیرین و دل‌انگیز خوش سیما نیز بود ( الموسوعة، 1 / 21).
از هنرمندی یا هنرنمایی ابن عایشه داستانهایی نقل کرده‌اند که احتمال دارد به مرور زمان ساخته و پرداخته و آمیخته به گزافه شده باشد. به عنوان مثال گفته‌اند برای ولید بن یزید به قدری خوب خواند که او تمام لباسهای خود را با 000‘1 دینار به ابن عایشه داد (ابوالفرج، 2 / 226). یا نوشته‌اند یکی از یاران ابن عایشه او را در موسم حج دید که متحیر ایستاده است. از او علت را پرسید. جواب داد در این فکرم که بین این جمعیت کسی است که اگر دهان باز کند همه در جای خود بی‌حرکت خواهند شد. آن شخص سؤال کرد: او کیست؟ پاسخ داد: من. آنگاه شعری را به آواز خواند. به شنیدن صدای او همه بر جای خود بی‌حرکت شدند. محملها به هم خورد و حتی شترها گردن کشیدند. این بود که ابن عایشه را نزد هشام بن عبدالملک (حک‍ ‍105-125ق / 723-743م) بردند. هشام او را مورد عتاب قرار داد، ولی وی گفت وقتی کسی تا این اندازه بر قلبها تسلط داشته باشد، حق دارد هر چه می‌خواهد بکند. هشام خندید و او را آزاد کرد (ابوالفرج، 2 / 208).
ابوالفرج اصفهانی که فصلی از کتاب خود را به اخبار ابن عایشه اختصاص داده است (2 / 203-241)، ضمن نقل داستانها و اخباری که مربوط به دوران خلافت هشام بن عبدالملک و ولیدبن یزید می‌شود، به ذکر اسامی روات می‌پردازد و نام گویندگان اشعاری را که به مناسبتهای مختلف خوانده شده است، و حتی وزن (ریتم) و پردۀ اشعار را با عنوان صوت نقل می‌کند. با توجه به قراین موجود احتمال دارد واژۀ صوت در اینجا، به قول عبدالقادر مراغی (ص 250) اصطلاحی مربوط به موسیقی و معادل میانخانه در نشیدها باشد. به گفتۀ ابوالفرج ابن عایشه مورد محبت و حمایت حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب (ع) بوده و به اصرار او همراه وی به نخلستان بُغَیبغه در نزدیکی مدینه که امام علی (ع) بر اولاد فاطمه (ع) وقف کرده بوده است، رفته (یاقوت، 1 / 698) و در طول راه و سه روز اقامت در آنجا آوازهای جالب توجهی خوانده است، اما پس از آن هرگز با وی دیدار نکرده است (ابوالفرج، 2 / 217-220). ابوالفرج به نقل از حَماد راویه نیز می‌گوید حماد برای کاری نزد ولیدبن یزید که در بحراء شام، ییلاقی در مرز حجاز، رفت و دید که ولید بر تختی آرمیده و معبد و مالک نزد او هستند. در این بین حاجب وارد شد و گفت آن کسی که امیرالمؤمنین او را می‌خواست، آمده است. ولید گفت او را بیاور. جوانی بسیار زیبا وارد شد که اندکی می‌لنگید. ولید از او خواست که بخواند و چون خواند گفت دوباره بخوان. معبد با ناراحتی گفت: ای امیرالمؤمنین ما اینجا هستیم و شما به این جوان توجه می‌کنید! ولید پاسخ داد این جوان به قدری خوب می‌خواند که آوازش از گرمی مثل این است که مرا در تابه می‌اندازد. حماد می‌گوید اسم او را پرسیدم، گفتند ابن عایشه است (2 / 210-211).
چگونگی درگذشت ابن عایشه را ابوالفرج به صورتهای مختلف ذکر کرده است: یکی اینکه ابن عایشه با غَمر بن یزید از امرای بنی امیه عازم شام شده بود. چون به قصر ذی خُشُب که در چهار فرسخی مدینه قرار داشت، رسیدند به استراحت پرداختند و در بام قصر مجلسی آراستند، در آنجا ابن عایشه به خوانندگی پرداخت و غمر که به نشاط آمده بود از او خواست که دوباره بخواند، ولی ابن عایشه بنا بر عادتی که داشت، نپذیرفت و در نتیجه او را به دستور غمر از بام به زیر انداختند، و نیز گفته‌اند شب هنگام ابن عایشه سرمست به کنار بام رفت و سقوط کرد (2 / 235-236؛ برای روایتهای دیگر، نک‍ : همو، 2 / 235-237). در هر حال می‌گویند وقتی ابن عایشه درگذشت ابوالقاسم اشعب (ابن جُبیر از موالی عبدالله بن زبیر و معروف به طماع: زرکی، 1 / 332)، از شنیدن خبر فوت او می‌گریست و می‌گفت: «چند بار گفتم رُبَیحۀ شمّاسیّه را به عقد ابن عایشه درآورید تا مزامیر داوود به وجود آید و شما بدان عمل نکردید» و مردم به او می‌خندیدند (ابوالفرج، 2 / 237؛ ابن شاکر، 1 / 199).

مآخذ

ابن شاکرکتبی، محمد، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1973م؛ ابن ندیم، الفهرست؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، قاهره، 1383ق / 1963م؛ زرکلی، اعلام؛ شیخانی، سمیر، اشهر المغنین عند العرب، بیروت، 1962م؛ عاملی، علی عسیلی، الغناء فی الاسلام، بیروت، 1404ق؛ فارمر، هنری جورج، تاریخ موسیقی خاور زمین، ترجمۀ بهزاد باشی، 1366ش؛ مراغی، عبدالقادر بن غیبی، جامع الالحان، به کوشش تقی بینش، تهران، 1366ش؛ الموسوعة العربیة المیسرة، به کوشش محمد شفیق غربال، قاهره، 1965م؛ نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الادب، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:

EI2.

تقی بینش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: