صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات عرب / ابن زبعری /

فهرست مطالب

ابن زبعری


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْنِ زِبَعْری، عبدالله از برجسته‌ترین شاعران مخضرم قریش و از سرسخت‌ترین دشمنان پیامبر (ص) كه در 8 ق/ 629 م اسلام آورد. وی از بنی سهم بن فهر بود كه مانند دیگر قریشیان بنی كنانه در مكه و اطراف آن سكنی داشتند. 
همۀ اخباری كه دربارۀ عبدالله ذكر كرده‌اند و نیز همۀ اشعاری كه به وی نسبت داده‌اند، همانند بیشتر اشعار جاهلی و صدر اسلام آشفته است و تصویری چندان روشن از وی به دست نمی‌دهد. حتی بر آنچه فوك آورده (EI2) اعتماد نیست؛ او نیز البته جانب تردید را فرو ننهاده است (نیز قس: بلاشر، II/ 309). زندگی و شعر عبدالله بن زبعری، در عصر جاهلی و عصر اسلام، رشتۀ پیوسته و همگونی است كه اسلام در آن انقطاع آشكاری پدیدار نكرده است: وی گویی در عصر اسلام هم بر آیین پدران زیسته و به شیوۀ آنان شعر سروده است. با این حال زندگی او را بر حسب این دو دوره بررسی می‌كنیم، اما باید اعتراف كرد كه امروز، بازشناختن افسانه از حقیقت در روایاتی كه مستند ما بوده‌اند، دیگر میسر نیست. 
در دورۀ جاهلی، وی همان شاعر محبوب قبیله است كه باید مسئولیت دفاع از قبیله و سنتها و عادات آن را بر عهده گیرد و در سینۀ پهناور صحرا، «مفاخر» قوم خویش و «مثالب» دشمنان را به آواز بلند برخواند. از این رو، عبدالله را نسبت به بنی سهم و قریش سخت متعصب می‌یابیم. تا آنجاكه گویی نوعی تقدس برای قریشیان قائل بوده است، چه هنگامی كه حبشیان با پیلان خود به كعبه حملـه آوردند (نک‍ : ه‍ د، ابرهه)، وی می‌گوید كه خداوند (الله) بیش از بندگان نگهبان كعبه بوده است (ابن هشام، 1/ 59-60؛ ابن زبعری، 49-50، هر چند كه در صحت انتساب این شعر باید سخت تردید كرد) و بر خویش می‌بالد كه فرزند خاندانی است كه در برابر پیمان مطیبین بایستادند و در برابر بنی عبد مناف كه با گردن فرازی می‌خواستند كلید كعبه را از بنی عبدالدار باز گیرند، به مقاومت پرداختند (ابن حبیب، 42-44). اما هموآنگاه كه با قومی از قریش در می‌افتد، ملاحظات قبیله‌ای را از یاد می‌برد و بی‌آنكه از عاقبت بیندیشد با هجای گزندۀ خویش به آنان می‌تازد. این امر، آنگاه كه گروهی از بنی قصی به دارالندوه (ه‍ م) در آمدند و از ورود وی بدانجا جلوگیری كردند، رخ داد. او در این هجا آنان را از اینكه با گفتارهای بیهوده خویشتن را خوار كرده‌اند، نكوهش می‌كند و سنت پسندیدۀ «رفاده» را رشوه‌خواری می‌خواند. پس شبانگاه او این شعر را بر سر در دارالندوه آویخت، اما م دم بی‌درنگ سراینده را بازشناختند و آهنگ كیفر وی كردند، زیرا قریش را رسم بر این بود كه چون كسی در درون قبیله فرد دیگری را هجو می‌كرد، هجو كننده را به سختی كیفر می‌دادند. از این رو عتبة بن ربیعه از بنی قصی نزد بنی سهم آمد و او را طلب كرد تا زبانش را ببرد، اما از بیم آنكه مبادا شاعر طایفۀ ایشان نیز به قصاص دچار همان كیفر گردد، از او درگذشتند و سرانجام عاص بن وائل او را دست بسته به عتبه تحویل داد و شاعر به امید رهایی مدیحه‌ای در ستایش خانوادۀ او و نیز عاص بن وائل سرود، ولی سرانجام توانست با سرودن شعری در مدح بزرگان قوم از بند برهد. وی از سرزنش دشمنان كه به او می‌گفتند قبیله‌ات تو را تسلیم كرده، دل آزرده نشد و همچنان به ستایش بزرگان آن پرداخت و حتی آشتی با بنی قصی را هم پذیرفت (ابن سلام، 57- 59؛ ابن حبیب، 426-431؛ عینی، 140). ظاهراً ابن زبعری، مانند هر شاعر جاهلی، در بین قبایل نیز نفوذی شدید داشته است؛ چنانكه توانست میان مخزوم و خزاعه كه به سبب قتل ولید بن مغیره، در آستانۀ جنگ قرار داشتند، آشتی‌اندازد و بنی خزاعه را به پرداختن خونبها وادارد (ابن حبیب، 224-232). این است خلاصۀ آنچه از زندگی جاهلی عبدالله می‌شناسیم. 
دورۀ دوم زندگی او، بیشتر شامل ستیزه‌جویی با پیامبر (ص) و مسلمانان است. او كه هرگز سوداهای دوران جاهلیت را از سر به در نكرده بود، از همان آغاز دعوت پیامبر (ص) در مكه به سختی با آن حضرت و نیز با اسلام به ستیز پرداخت. پیامبر (ص) در همین سالهای آغازین دعوت (حدود سالهای اول و دوم بعثت)، در مكه توانست نضر بن حارث و گروهی را به یاری آیه‌هایی از سورۀ انبیاء (21/ 98-100) مجاب سازد. چون ابن خبر به گوش ابن زبعری رسید، به محاجه برخاست كه آیه‌های 101 و 102 از همان سوره به همین مناسبت نازل گردید (ابن‌هشام، 1/ 384-386). ابن عباس (ص 415) بر آن است كه آیات 57 و 58 از سورۀ زخرف (43) نیز به همین مناسبت نازل شده است. یكی دیگر از جسارتهای عبدالله آن است كه گویند در سال دهم بعثت هنگامی كه حضرت پیامبر‌ (ص) در خانۀ كعبه مشغول نماز بود، وی به تحریك ابوجهل، چیزی پلید به سوی آن حضرت پرتاب كرد. پیامبر (ص) شكایت به ابوطالب برد و ابوطالب نیز رفتار آنها را به همان گونه پاسخ گفت. و آیۀ 26 از سورۀ انعام (6) در این باره نازل گردید (قرطبی، 6/ 405-406؛ ابن حجه، 188). 
پس از هجرت در نخستین روزهای ورود به مدینه عبیدة بن حارث از طرف پیامبر‌ (ص) با 60 یا 80 تن از اصحاب مأمور جنگ با كاروانی از قریش گردید، اما جنگی در نگرفت و سپاهیان بازگشتند. ابوبكر شعری دربارۀ این نخستین سریه سرود و ابن زبعری در سروده‌ای با همان وزن و قافیه به او پاسخ داد و بازگشت مسلمانان را كه به گفتۀ او آمده بودند تا بهترین میراث قریش یعنی بتهای مكه را بربایند، به بیم و هراسِ آنان از روبه‌رو شدن با نیزه‌ها و اسبهای با شكوه سپاهیان قریش نسبت داد و مسلمانان را بیم داد كه اگر جنگ آغاز می‌كردند، سرنوشتی بس شوم در انتظارشان می‌بود. او در پایان همین شعر به ابوبكر طعنه می‌زند كه چرا از فهر دفاع نكرده است (ابن هشام، 2/ 241-244، گر چه وی بر خلاف ابن اسحاق در اینكه این شعر از ابن زبعری باشد، تردید دارد). در 2 ق/ 623 م جنگ بدر درگرفت و او كه شاهد شكست قریش و كشته شدن سرداران بزرگ قبیله بود، مرثیه‌ای بسیار‌اندوهبار سرود و بر كشته شدگان قریش چون نبیه بن حجاج، عتبة و شیبة بن ربیعه، حارث و عاصی بن منّبه و ابوجهل سخت گریست. حسان بن ثابت نیز با قصیده‌ای به او پاسخ گفت (ابن هشام، 3/ 16- 19). 
قریشیان كه شكست بدر دلهایشان را خسته بود و برای خونخواهی بی‌قراری و لحظه شماری می‌كردند، ابن زبعری را با سه تن دیگر برای یاری خواهی از دیگر قبیله‌ها گسیل داشتند (واقدی، 1/ 200، 201) تا آنكه جنگ احد (3 ق/ 624 م) درگرفت و ابن زبعری كه به گونه‌ای فعال در این جنگ شركت جسته و یكی از مسلمانان را با نام عبدالله بن سَلَمه كشته بود، سرمست از این پیروزی اشعاری سرود. وی در یكی از اشعار، نخست به قضای محتوم اشاره می‌كند (سهیلی، 6/ 137، براساس همین گفته‌ها وی را جبری مسلك پنداشته است) و آنگاه حسان را مورد خطاب قرار می‌دهد و با طعنه، از كاسه‌های سر، دست و پاهای بریده و زره‌هایی كه از دلیران در آوردگاه بر كنده شده، با وی سخن می‌گوید. آرزوی او آن است كه ای كاش بزرگان قریش كه از بدر كشته شدند، حاضر می‌بودند تا ناشكیباییهای خزرج را در برخورد نیزه‌ها و كشته شدن بنی عبدالاشهل (از اوس) را به چشم خویش می‌دیدند. او با خرسندی از انتقامی سخن می‌گوید كه باید تعادل را میان كشتگان هر دو گروه برقرار سازد. حسان به این قصیده نیز پاسخ گفته است (واقدی، 1/ 302؛ ابن هشام، 3/ 143-145). ابن زبعری در قصیدۀ دیگری كوشید تا از این نبرد و پیروزی قریش حماسه‌ای بزرگ بسازد، چندانكه مسلمانان آرزو كنند زمین بشكافد و در آن فرو روند. او پس از اشاره به كشتار بنی نجار با غرور بسیار به وصف صحنۀ كارزار پرداخته می‌گوید: اگر بلندیهای آن دره نبود، احمد [پیامبر (ص)] نیز مانند حمزه و نعمان بن مالك كشته شده بود. حسان به این شعر او نیز بـا قصیده‌ای پاسخ داده است (نک‍ : همو، 3/ 148-151، كه برخلاف ابن اسحاق در انتساب این اشعار به این دو تردید كرده است ). ابن زبعری در سرودۀ دیگری دربارۀ همین جنگ از كشته شدن عبدالله بن جحش، حمزه و اعرج بن مالك شادی می‌كند و بر رهایی گروهی از مسلمانان از مرگ تأسف می‌خورد (همو، 3/ 175-176). 
در 5 ق / 626 م ابن زبعری شاهد غزوۀ خندق بود. او چون دید گروهها و قبایل گوناگون (احزاب) دست به دست هم داده و مدینه را محاصره كرده‌اند، به نیروی همكیشان خویش دل بست و قصیده‌ای در فخر لشكریان مخالف پیامبر‌ (ص) پرداخت و بزرگان ایشان، چون عیینة بن حصن و ابوسفیان را ستود و در آن، از فراز آمدن ایشان به یثرب و روز چیرگی بر محمد‌ (ص) سخن راند و شعر خود را با این سخن كه «اگر آن خندقها نمی‌بود، هر آینه از مسلمانان چیزی جز كشته‌هایی برای پرندگان و گرگان بر جای نمی‌ماند»، به پایان برد. این شعر را نیز حسان بن ثابت و كعب بن مالك پاسخ گفته‌اند (همو، 3/ 268-273). 
پس از غزوۀ خندق عثمان بن طلحه، عمرو بن عاص و خالد بن ولید به مدینه رفتند و اسلام آوردند. از سوی دیگر مدتها پیش بنی سهم با جمح، عبدالدار، مخزوم و عدی بن كعب در برابر پیمان مطیبین پیمان دیگری بسته بودند و با آغشتن دستهایشان به خون حیوانی، در كعبه سوگند یاد كرده بودند كه هیچ یك دیگری را تسلیم نكند ــ این گروه همان كسانند كه خود را احلاف نامیدند. بدین سبب ابن زبعری از اسلام آوردن آن سه تن بسیار برآشفت و در شعری آن پیمان را به یادشان آورد (همو، 3/ 289-291؛ ابن حبیب، 42-44). 
پس از فتح مكه (8 ق) ابن‌زبعری به همراه هبیرة بن ابی وهب به نجران گریخت. حسان شعری در هجای او سرود و او را از قدرت حضرت رسول (ص) در این جهان و عذاب سخت در آن جهان بیم داد. این هجا در ابن زبعری بسیار مؤثر افتاد، چندانكه عازم مكه شد. در دیدار با پیامبر‌ (ص) از همۀ آنچه پیش از آن انجام داده بود، پوزش خواست و خدای را سپاس گفت كه او را هدایت كرد و اسلام را در دلش افكند؛ همچنین از بت‌پرستی ابراز پشیمانی كرد و آنگاه كه پیامبر (ص) این همه را بر او بخشود، وی زبان به مدح آن حضرت گشود و بار دیگر از اینكه سنگی را می‌پرستیده و قربانیها تقدیم آن می‌كرده، اظهار پشیمانی كرد. پیامبر‌ (ص) نیز از اینكه او به اسلام رهنمون شده، خدای را سپاس گفت (واقدی، 2/ 847، 848). پس از آن مدیحه‌ای دیگر تقدیم حضرت پیامبر‌ (ص) كرد و در خلال آن، كفر و همنشینی با شیطان را سبب اصلی بدگوییهای خود دانست و وعده كرد كه در برابر هر هجا، مدیحه‌ای بسیاری بسراید و پیوسته به دفاع از پیامبر (ص) برخیزد (ابن هشام، 4/ 61). وی در شعر دیگری نیز به همین گونه به سرزنش خویش پرداخته و از كردار گذشتۀ خویش پوزش خواسته و اشاره كرده است كه ایمان او به پیامبر‌ (ص) نه از روی مصلحت كه از سرِ صدق بوده است (همو، 4/ 61، 62؛ فاسی 5/ 138- 139: نک‍ : ابن‌عبدالبر، 3/ 903، برای شعر دیگر او با همین مضمون). 
اما به نظر می‌رسد كه ابن زبعری چندان هم سوداهای جاهلی را از سر به در نبرده بود، چه آنگاه كه عمر به خلافت رسید، برای پیشگیری از شعله‌ور شدن آتش كینه‌های پیشین، مردم را از خواندن اشعار دوران جاهلیت بازداشت، ولی ابن زبعری كه به همراه ضرارین خطاب فهری به مدینه آمده بود، با وی نزد حسان رفت و آن دو، شعرهایی را كه پیش از اسلام آوردن، علیه حسان سروده بودند، برای وی باز خواندند و از مدینه بیرون شدند. حسان از این رفتار چندان برآشفت كه به شكایت نزد عمر رفت. او نیز آن دو را بازگرداند و اجازه داد تا حسان نیز با آنان چنان كند و سروده‌هایش را بر آنان بخواند تا دلش آرام گیرد (ابن سلام، 60؛ ابوالفرج، 4/ 140، 141). 
اشعاری كه ابن زبعری در ستیز با اسلام سروده بود، هیچ گاه از یاد دشمنان اسلام نرفت. مثلاً چون مسلم بن عُقبه از طرف یزید بن معاویه به كشتار و غارت مردم مدینه پرداخت، و خبر فتح به یزید رسید، او بی‌درنگ به شعری كه ابن زبعری دربارۀ غزوۀ احد سروده بود، تمثل جست و خود نیز ابیاتی در انكار نبوت و وحی بدان افزود (دینوری، 264، 267؛ ابن‌عبدربه، 4/ 390، 5/ 86؛ ابن جوزی، 260، 261). نیز ولید بن یزید گاه كه مست می‌گردید، فرمان می‌داد تا همین شعر را به آواز برایش بخوانند (طبری، 8/ 96). 
اشعار ابن زبعری در كتب گوناگون پراكنده بود، اما نخستین بار مینگانتی دیوان او را گرد آورد و به زبان ایتالیایی ترجمه كرد و آن را همراه با ترجمۀ ایتالیایی اشعار و شرح حال ابن زبعری به چاپ رسانید (رم، 1963 م). سپس یحیی جُبوری همان اشعار را همراه با مقدمه و تعلیقات و دو پیوست شامل آنچه به وی منسوب است و آنچه از آن وی به دیگران منسوب گردیده، منتشر ساخت (بیروت، 1981 م). جبوری بر آن است كه بسیاری از اشعار ابن زبعری را راویان به جهت اینكه در دشمنی با اسلام و مسلمانان سروده، از یاد برده‌اند و اینك تنها مقدار ناچیزی از اشعار او در دست است (صص 22-25). 

مآخذ

ابن جوزی، یوسف بن قزاوغلی، تذكرة الخواص، به كوشش محمدصادق بحرالعلوم، تهران، مكتبه نینوی الحدینة؛ ابن حبیب، محمد، كتاب المنمّق، به كوشش خورشید احمد فاروق، حیدرآباد دكن، 1384 ق/ 1962 م؛ ابن حجه، علی بن محمد، ثمرات الاوراق، به كوشش مفید محمد قمیحه، بیروت، 1403 ق/ 1983 م؛ ابن زبعری، عبدالله، شعر، به كوشش یحیی جبوری، بیروت، 1401 ق/ 1981 م؛ ابن سلام، محمد، طبقات الشعراء، بیروت، 1407 ق/ 1986 م؛ ابن عباس، تنویر المقیاس من تفسیر ابن عباس، بیروت، دارالفكر؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، به كوشش علی محمد بجاوی، قاهره، مكتبة نهضة مصر؛ ابن عبدربه، احمد‌بن محمد، العقد الفرید، به كوشش احمد امین و دیگران، بیروت، 1402 ق/ 1982 م؛ ابن هشام، السیرة النبویة، به كوشش ابراهیم ابیاری، بیروت، داراحیاء التراث العربی؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، بیروت، 1383 ق/ 1963 م؛ جبوری، یحیی، مقدمه بر شعر (نک‍ : ابن زبعری در همین مآخذ)؛ خشنی، ابوذر، شرح السیرة النبویة، استانبول، المكتبة الاسلامیة؛ دینوری، احمد ابن داوود، الاخبار الطوال، به كوشش عبدالمنعم عامر، بغداد، 1379 ق/ 1959 م؛ سهیلی، عبدالرحمن، الروض الانف، به كوشش عبدالرحمن وكیل، قاهره، 1387 ق/ 1967 م؛ طبری، تاریخ، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1960- 1968 م؛ علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، 1972 م؛ عینی، بدرالدین محمود، شرح شواهد، در حاشیۀ خزانة الادب بغدادی، بولاق، 1299 ق/ 1882 م؛ فاسی مكی، محمد بن احمد، العقد الثمین، به كوشش فؤاد سید، بیروت، 1405 ق/ 1985 م؛ قرآن کریم؛ قرطبی، محمد بن عمر، الجامع الاحكام القرآن، بیروت، داراحیاء التراث؛ واقدی، محمد بن عمر، كتاب المغازی، به كوشش مارسدن جونز، بیروت، 1966 م؛ نیز: 

Blachère, Régis, Histoire de la littérature arabe, Paris, 1964; EI2; Minganti, Paolo, «Il Ppoeta meccano«, Abd allāh Ibn az-Zibaʿra as-Sahmī», RSO, XXXVIII, 1963. 
ناصر گذشته

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: