صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات عرب / ابن حاج، ابوالحسن ضیاءالدین /

فهرست مطالب

ابن حاج، ابوالحسن ضیاءالدین


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْنِ حاج‌، ابوالحسن‌ ضياءالدين‌، شيث‌ بن‌ ابراهيم‌ بن‌ محمد بن‌ حيدرۀ قناوی‌ (510- 598 ق‌/ 1116-1202 م‌)، فقيه‌، نحوی‌ و اديب‌ مصری‌. وی‌ در قِفط، شهری‌ در مصر (قفطی‌، 2/ 73؛ ابن‌ فرحون‌، 1/ 403) در خانواده‌ای‌ كه‌ سنی‌ مذهب‌ و متعصب‌ بودند و در آشكار كردن‌ مذهب‌ خويش‌ در دورۀ فرمانروايی‌ فاطميان‌ پروا نداشتند، به‌ دنيا آمد. 
وی‌ در خانواده‌ای‌ نيكوكار و شريف‌ پرورش‌ يافت‌ (قفطی‌، همانجا) و از ابوطاهر سلفی‌ و ابوالقاسم‌ عبدالرحمن‌ بن‌ حسين‌ بن‌ حباب‌ حديث‌ شنيد (ياقوت‌، ادبا، 11/ 278؛ صفدی‌، 169) و همين‌ ابوالقاسم‌ عبدالرحمن‌ و گروهی‌ ديگر به‌ وی‌ اجازۀ نقل‌ حديث‌ دادند (ابن‌فرحون‌، 1/ 402)، اما اينكه‌ نحو و ادب‌ را نزد چه‌ كسانی‌ فرا گرفت‌، در هيچ‌ يك‌ از منابع‌ ما به‌ آن‌ اشاره‌ نشده‌ است‌. گفته‌اند كه‌ وی‌ پس‌ از چندی‌ به‌ قِنا (يا اِقْنا در نزديكی‌ قِفط، نک‍ : ياقوت‌، بلدان‌، 1/ 238) سفر كرد و در آنجا ماندگار شد (ادفوی‌، 264). قفطی‌ (2/ 74) بر آن‌ است‌ كه‌ اين‌ سفر در آخر عمر وی‌ بوده‌ است‌ و علت‌ اقامت‌ وی‌ را در قنا همانا قدرت‌ و رواج‌ مذهب‌ اهل‌ سنت‌ در آن‌ شهر دانسته‌ است‌. غالب‌ مآخذ مقام‌ علمی‌ او را ستوده‌اند. ياقوت‌ ( ادبا، 11/ 277) وی‌ را يكی‌ از اديبان‌ بزرگ‌ روزگار خود كه‌ در زبان‌ عربی‌ و فنون‌ ادبی‌ مهارت‌ و برتری‌ يافت‌، دانسته‌ است‌ و سيوطی‌ از وی‌ به‌ عنوان‌ فقيه‌ دانشمند و نحوی‌ زبردست‌ ياد می‌كند (حسن‌ المحاضرة، 1/ 258؛ قس‌: ادفوی‌، 263؛ قفطی‌، 2/ 73) و برخی‌ از مآخذ وی‌ را عروضی‌ نيز دانسته‌اند (ابن‌فرحون‌، 1/ 402؛ ياقوت‌، همانجا). 
ابن‌حاج‌ در ميان‌ عامۀ مردم‌ نيز مورد احترام‌ و توجه‌ بود. مآخذ نزديك‌ به‌ وی‌ غالباً او را خوش‌بيان‌ و محتاط (قفطی‌، 2/ 74)، با مهابت‌ و موقر (ياقوت‌، همان‌، 11/ 278) ياد كرده‌اند. وی‌ مردی‌ زاهد و خوش‌سيرت‌ بود و در رفتار و گفتار به‌ شيوۀ «سلف‌ صالح‌» گرايش‌ داشت‌ (قفطی‌، همانجا؛ ابن‌فرحون‌، 1/ 402، 403)، هيچ‌ كس‌ خنده‌ يا سبك‌ رفتاری‌ او را نديد (قفطی‌، همانجا). فيروزآبادی‌ او را امام‌ زاهد نحوی‌ ناميده‌ است‌ (ص‌ 95). چنين‌ اوصافی‌ از شخصيت‌ وی‌ او را به‌ چهرۀ انديشمندی‌ پرهيزكار كه‌ به‌ هيچ‌ چيز جز دانش‌اندوزی‌ و رفتار نيك‌ و زاهدانه‌ نمی‌انديشيده‌، جلوه‌گر می‌سازد. فرمانروايان‌ مصر نيز وی‌ را بزرگ‌ می‌داشتند و از او با احترام‌ ياد می‌كردند (قفطی‌، ياقوت‌، همانجاها)، چنانكه‌ قاضی‌ فاضل‌ وزير صلاح‌الدين‌ ايوبی‌ او را گرامی‌ می‌داشت‌ و شفاعت‌ وی‌ را دربارۀ ديگران‌ می‌پذيرفت‌ (قفطی‌، همانجا). ظاهراً بين‌ اين‌ دو، دوستی‌ عميقی‌ برقرار بوده‌ است‌، چه‌ گزارشهايی‌ دربارۀ مكاتبات‌ و مخاطبات‌ بين‌ آنان‌ در دست‌ است‌ كه‌ در ضمن‌، دليل‌ بر زبردستی‌ او در ترسل‌ نيز هست‌ (قفطی‌، همانجا). گمان‌ می‌رود بعضی‌ از اين‌ نوشته‌ها مكاتبات‌ ديوانی‌ او بوده‌ باشد، اگرچه‌ وی‌ ظاهراً هيچ‌ گونه‌ مقامی‌ در دستگاه‌ حكومت‌ نداشته‌ است‌. به‌ نظر می‌رسد كه‌ اينهمه‌ تعظيم‌ و تكريم‌، بيشتر از پيشوايی‌ او در مذهب‌ تسنن‌ كه‌ مذهب‌ بسياری‌ از مردم‌، حتی‌ حكام‌ و اميرانِ آن‌ روزگار بود، حاصل‌ شده‌ باشد و نه‌ تنها از جايگاه‌ علمی‌ او، زيرا چنين‌ برمی‌آيد كه‌ ابن‌حاج‌ به‌ رغم‌ كوشش‌ بی‌وقفۀ خويش‌ در دانش‌اندوزی‌، از استعدادِ چندان‌ درخشانی‌ بهره‌مند نبود، چه‌ آثار منسوب‌ به‌ وی‌ و يا بر جای‌ مانده‌ از او با توجه‌ به‌ طول‌ عمرش‌ بسيار اندك‌ است‌. به‌ ويژه‌ كه‌ وی‌ ظاهراً از آنچه‌ لازمۀ آرامش‌ خاطر برای‌ دانش‌ اندوزی‌ و تحقيق‌ علمی‌ است‌ بهره‌مند بوده‌ است‌، زيرا خانوادۀ اهل‌ علم‌ وی‌ چندان‌ متمول‌ بوده‌اند كه‌ محله‌ای‌ در قفط به‌ نام‌ آنان‌ شهرت‌ داشته‌ (ادفوی‌، 264؛ صفدی‌، 170)، برادر وی‌ محمد مقری‌ در علوم‌ قرآنی‌ متبحر بوده‌ (قفطی‌، 2/ 73) و احترام‌ و بزرگداشت‌ قدرتمندان‌ نيز بی‌گمان‌ با بخششها و عطايای‌ ويژه‌ همراه‌ بوده‌ است‌. با اينهمه‌ گشايش‌، انتظار می‌رفت‌ كه‌ وی‌ آثار بيشتری‌ تدارك‌ ديده‌ باشد. 
ياقوت‌ 15 بيت‌ از قصيده‌ای‌ را كه‌ او دربارۀ اسماءِ مذكر سروده‌، ثبت‌ كرده‌ است‌ ( ادبا، 11/ 278-280)، به‌ گفتۀ همو اين‌ قصيده‌ مشتمل‌ بر 70 بيت‌ بوده‌ (همانجا) و ابن‌شاكر (2/ 108-111) 68 بيت‌ از آن‌ را نقل‌ كرده‌ است‌. وی‌ اين‌ قصيده‌ را در 590 ق‌/ 1194 م‌ يعنی‌ در اواخر عمر خود در قنا برای‌ شهاب‌الدين‌ قوصی‌ خوانده‌ و آن‌ را «اللؤلوة المكنونة و اليتيمة المصونة فی‌ الاسماء المذكّرة» ناميده‌ است‌ (صفدی‌، 168). بعدها شهاب‌الدين‌ بر اين‌ قصيده‌ شرحی‌ نوشت‌ (ابن‌ شاكر، 2/ 111). 
افزون‌ بر اين‌ به‌ ابيات‌ ديگری‌ از سروده‌های‌ وی‌ نيز در مآخذ اشاره‌ شده‌ است‌ (نک‍ : ابن‌ فرحون‌، 1/ 403؛ ياقوت‌، ادبا، 11/ 281). شعر وی‌ همانند شخصيتش‌ از ظرافتهای‌ شاعرانه‌ تهی‌ است‌، حتی‌ آنجا كه‌ به‌ تغزل‌ می‌گرايد، باز شعرش‌ از احساس‌ لطيف‌ بی‌بهره‌ است‌ (نک‍ : ابن‌ شاكر، همانجا؛ 8 بيت‌ آخر قصيدۀ ياد شده‌). 
ابن‌ حاج‌ به‌ نقل‌ حديث‌ و تدريس‌ نيز اشتغال‌ داشت‌ (ياقوت‌، همان‌، 11/ 278) و گروهی‌ از جمله‌ حسن‌ بن‌ عبدالرحيم‌ بن‌ حَجّون‌ از وی‌ استماع‌ حديث‌ كردند (ادفوی‌، 263). بنابر آنچه‌ گفته‌ شد، ابن‌حاج‌ را می‌توان‌ اديبی‌ درستكار و زاهد دانست‌ كه‌ به‌ نصيحت‌ فرمانروايان‌ در شيوۀ رفتار با مردم‌ و اصلاح‌ جامعه‌ توجهی‌ خاص‌ داشته‌ است‌، چه‌ وی‌ كتابی‌ نيز در همين‌ زمينه‌ برای‌ صلاح‌الدين‌ ايوبی‌ نوشت‌ (ابن‌شاكر، همانجا). آثار بر جای‌ ماندة وی‌ يكی‌ حزّ الغلاصمن‌ فی‌ افحام‌ المخاصم‌ (كحاله‌، 22) يا مسائل‌ نحوية است‌ كه‌ مجموعۀ پاسخهای‌ اوست‌ بر اشكالاتی‌ كه‌ برخی‌ نحويان‌ بر او می‌گرفته‌اند (قفطی‌، 2/ 73) و ديگر قصيده‌ای‌ است‌ كه‌ پيش‌ از اين‌ بدان‌ اشاره‌ گرديد. 
آثار منسوب‌ به‌ وی‌ عبارتند از: 1. المختصر، ابن‌ حاج‌ در اين‌ اثر عوامل‌ اعراب‌ را در جدولی‌ منظم‌ ساخته‌ و به‌ گفتۀ قفطی‌ (همانجا) آنان‌ كه‌ اين‌ كتاب‌ را ديده‌اند، برآنند كه‌ كسی‌ همانند آن‌ را ننوشته‌ است‌؛ 2. المعتصر من‌ المختصر (ياقوت‌، ادبا، 11/ 278) يا المقتصر من‌ المختصر (حاجی‌ خليفه‌، 2/ 1636، 1793) كه‌ ادفوی‌ آن‌ را ديده‌ بوده‌ است‌ (ص‌ 263)؛ 3. الاشارة فی‌ تسهيل‌ العبارة؛ 4. تهذيب‌ ذهن‌ الواعی‌ فی‌ اصلاح‌ الرعية و الراعی‌ (ياقوت‌، همانجا) و الطائف‌ السياسة فی‌ احكام‌ الرئاسة (ابن‌فرحون‌، 1/ 402) كه‌ گويا ادامه‌ و يا نام‌ ديگر كتاب‌ پيشين‌ است‌؛ به‌ گفتۀ ياقوت‌، وی‌ تعليقاتی‌ بر فقه‌ مالكی‌ نيز داشته‌ است‌ (همانجا). 
ظاهراً ابن‌ حاج‌ تا پايان‌ عمر بجز يك‌ بار از مصر خارج‌ نشد كه‌ آنهم‌ سفر به‌ «شار» يمن‌ بود (صفدی‌، 170؛ ياقوت‌، بلدان‌، 3/ 307). ادفوی‌ (ص‌ 265) و صفدی‌ (همانجا) از زبان‌ ابن‌ الغمر، رؤيايی‌ را دربارۀ پيش‌بينی‌ مرگ‌ وی‌ بازگو كرده‌اند كه‌ بيشتر به‌ افسانه‌ شبيه‌ است‌. 

مآخذ

ابن‌ فرحون‌، ابراهيم‌ بن علی، الديباج‌ المذهب‌، قاهره‌، 1394 ق‌/ 1974 م‌؛ ادفوی‌، جعفر بن ثعلب، الطالع‌ السعيد، به‌ كوشش‌ سعيد محمد حسن‌، قاهره‌، 1386 ق‌/ 1966 م‌؛ حاجی‌ خليفه‌، كشف‌ الظنون‌، استانبول‌، 1941 م‌؛ سيوطی‌، بغية الوعاة، به‌ كوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهيم‌، قاهره‌، 1384 ق‌/ 1965 م‌؛ همو، حسن‌ المحاضرة، قاهره‌، 1299 ق‌/ 1882 م‌؛ صفدی‌، خليل‌ بن ایبک، نكت‌ الهميان‌، قاهره‌، 1329 ق‌/ 1911 م‌؛ فيروزآبادی‌، محمد بن یعقوب، البلغة، به‌ كوشش‌ محمد المصری‌، دمشق‌، 1392 ق‌/ 1972 م‌؛ قفطی‌، علی‌ بن یوسف، انباه الرواة، به‌ كوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهيم‌، قاهره‌، 1371 ق‌/ 1952 م‌؛ ابن‌ شاكر، محمد، فوات‌ الوفيات‌، به‌ كوشش‌ احسان‌ عباس‌، بيروت‌، 1974 م‌؛ كحاله‌، عمررضا، المنتخب‌ من‌ مخطوطات‌ المدينة المنورة، دمشق‌، 1393 ق‌/ 1973 م‌؛ ياقوت‌، ادبا؛ همو، بلدان‌، بيروت‌، 1399 ق‌/ 1979 م‌. 

محمد سيدی‌

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: