صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / آل کرت /

فهرست مطالب

آل کرت


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 1 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

فخرالدین در 697 ق/ 1298 م رسماً در هرات بر تخت پادشاهی نشست در‌حالی‌که پدرش ملک رکن‌الدین در قلعۀ خیسار در قید حیات بود (همو، 430). پس از درگذشت غازان خان (703 ق/ 1303 م)، اولجایتو به جای برادرش بر تخت نشست. فخرالدین برخلاف امیران و زمامدارانِ دیگر بلاد، به درگاه او نرفت و چنین بهانه آورد که در دستگاه اولجایتو همۀ فرزندان یا طرفداران امیر نوروز رشتۀ کارها را به دست دارند و اینان با او دشمنی خواهند کرد. اولجایتو نیامدن را دلیل نافرمانی او دانسته، یکی از سرداران خود به نام دانشمند بهادر را با 000‘10 سوار به خراسان فرستاد. وی هرات را محاصره کرد و چون نتوانست آن را تصرف کند با فخرالدین از درِ دوستی درآمد. بر پایۀ پیمانی که بسته شد، 2 تن از فرزندان دانشمند بهادر یکی به قلعۀ اسکلجه و دیگری به هرات در آمدند و قرار شد فخرالدین چند روزی از شهر بیرون رود. او شهر را به جمال‌الدین محمدسام سپرد و خود از آنجا بیرون رفت. جمال‌الدین طی درگیریهایی دانشمند بهادر را کشت و فخرالدین را از جریان کار آگاه ساخت. فخرالدین از ترس لشکرکشی مجدد به هرات، ظاهراً از این امر ابراز خشنودی نکرد، ولی قلباً شاد شد که قوی‌ترین دشمن وی نابود شده است (اسفزاری، 1/450 به بعد؛ سیفی هروی، 497- 498). سرانجام فخرالدین در 24 شعبان 706 ق/ 28 فوریۀ 1307 م درگذشت.
4. غیاث‌الدّین بن رکن‌الدّین (حک‍ ‍707- 729 ق/ 1308- 1329 م). وی به هنگام حملۀ دانشمند بهادر به هرات، در اردوی اولجایتو اقامت داشت و از عنایت او برخوردار بود. غیاث‌الدّین پس از درگذشت برادر به فرمان اولجایتو به هرات آمد و در 707 ق/ 1307 م به حکومت نشست (خواندمیر، 3/ 378) و زیر‌دستان و افراد مورد اعتماد خود را به حکومت شهرها و قلاع پیرامون هرات فرستاد. برخی از امیران خراسان که از آمدن غیاث‌الدّین به این شهر خشنود نبودند، نزد اولجایتو از او سعایت کردند و گفتند غیاث‌الدین همچون برادرش آهنگ سرکشی دارد. اولجایتو برآشفت و او را نزد خود خواند. غیاث‌الدین بی‌وقفه شهر را به عموی خود ملک شمس‌الدین امیر ورنه و پسرش شمس‌الدین محمد سپرد و در 19 ربیع‌الاول 711 ق/5 اوت 1311 م رهسپار اردوی اولجایتو شد. پس از ورود نزد سلطان از خود دفاع کرد و سعایت بدگویان را پاسخ داد و موجبات رضایت او را فراهم آورد (سیفی هروی، 579 به بعد)، لیکن تا چند سال رخصت مراجعت به هرات نیافت. عاقبت در715 ق/1315 م به هرات بازگشت و قدرت پیشین را به دست آورد. در این هنگام بوجای‌بن دانشمند، که از دشمنان بزرگ او بود، در جنگی کشته شد (اسفزاری، 1/465، 466).
غیاث‌الدّین در 716 ق/1316 م به قلعۀ خیسار و از آنجا به اسفزار رفت. در این هنگام آگاه شد که شاهزاده یسور، از شاهزادگان مغول، ماوراء‌النهر را ویران کرده، آهنگ خراسان دارد. غیاث‌الدین بدان سوی رفت، لیکن با مغولان درگیر نشد و به قلعۀ خیسار بازگشت. دو سال بعد (718 ق/ 1318 م) فرمانروای غزنین نامه‌ای به غیاث‌الدّین نوشت گویای اینکه شاهزاده یسور در 2 ماه آینده با لشکری گران به خراسان خواهد آمد و هرات را ویران خواهد کرد. چندی بعد، شاهزاده یسور خود نامه‌ای به غیاث‌الدین نوشته او را با سپاهیانش به خدمت خواند، لیکن غیاث‌الدّین درخواست او را رد کرد. در نتیجه بخشی از لشکریان یسور به هرات حمله کردند (15 صفر 719 ق/5 آوریل 1319 م)، اما موفق به تسخیر آن شهر نشدند (همو، 1/ 468، 478). به دنبال آن، شاهزاده یسور خود به هرات حمله کرد، اما نتوانست کاری از پیش برد. سرانجام یسور به دست فرماندهان خود که بر او شوریده بودند، کشته شد (سیفی هروی، 715، 768).
غیاث‌الدّین در دوران حکومت خود یک ‌بار حج گزارد. وی در 721 ق/1321 م با 200 نفر سپاهیِ ورزیده آهنگ حجاز کرد و پسر خود شمس‌الدین محمد را در هرات جانشین گردانید. پس از گزاردن حج و زیارت مرقد پیامبر اکرم (ص)، از راه بغداد عازم بازگشت به هرات شد. در راه بازگشت نزد سلطان ابوسعید بهادر و امیر چوپان رفت و بعد از مدتی توقف به هرات آمد (میرخواند، 4/ 679). در 727 ق/1326 م امیر چوپان و فرزندش جلوخان از اردوی سلطان ابوسعید گریخته، به غیاث‌الدین در شهر هرات پناه آوردند، لیکن در آنجا پس از مدتی در محرم 728 ق/ نوامبر 1327 م به فرمان غیاث‌الدین کشته شدند. غیاث‌الدین بعد از این کار به اردوی سلطان ابوسعید بهادر رفت. ولی به علت نفوذ بغداد خاتون التفاتی نیافت و به هرات بازگشت (خواندمیر، 3/ 378) و پس از مدتی در 729 ق/ 1329 م درگذشت (اسفزاری، 2/1؛ میرخواند، 4/ 679).
5. شمس‌الدّین محمدبن غیاث‌الدّین (حک‍ ‍729-730 ق/ 1329-1330 م). وی پس از درگذشت پدر به فرمانروایی رسید. دوران حکومت وی به علت افراط در باده‌گساری دیر نپایید (همانجا). به روایت اسفزاری وی تنها 2 ماه فرمان راند (2/4)، لیکن خواندمیر (3/ 379) و برخی از تاریخ‌نویسان دیگر دوران حکومت او را 10 ماه نوشته‌اند.
6. حافظ‌بن غیاث‌الدّین (حک‍ ‍730-732 ق/1330-1332 م). وی پس از برادر خود، شمس‌الدین بر تخت نشست و پادشاهی بی‌آزار بود، لیکن بر کارهای کشور تسلطی نداشت. غوریان از بی‌کفایتی او استفاده کرده، بیش‌تر کارها را در قبضۀ خود گرفتند. سرانجام در 732 ق/1332 م او را در حصار اختیارالدّین کشتند (قزوینی، 289).
7. معزّ‌الدّین حسین‌بن غیاث‌الدّین (حک‍ ‍732-771 ق/1332- 1369 م). بعد از قتل ملک حافظ، بزرگان هرات و اعیان غور برادرش معز‌الدین را با وجود خردسالی بر تخت حکومت نشاندند. معزالدّین مشهورترین پادشاه آل کرت است و دوران حکومت او درازتر از همه بوده است و او اغلب مستقل از شاهان مغول فرمان رانده است. چون در 736 ق/1335 م سلطان ابوسعید بهادر درگذشت و بعد از او پادشاه مستقلی در ایران نبود، هرات پایتخت آل کرت، به‌سبب آوازۀ عدل و احسان معزّ‌الدّین رونق یافت و مشهور گردید. بسیاری از بزرگان ایران به دربار او روی آوردند (خواندمیر، 3/380). او خود نیز به تدریج موقعیت خویش را استوار ساخت و با اغلب پادشاهان اطراف باب مراوده و مکاتبه را باز کرد. در حدود 737 ق/1336 م که سربداران قدرت را در بخش بزرگی از خراسان به دست گرفتند و بر دامنۀ قلمرو خود افزودند، عزم کردند که حکومت آل کرت را براندازند و هرات و نواحی پیرامون آنرا پیوستِ حکومت خود کنند. پس از چند سال، در صفر 743 ق/ ژوئیۀ 1342 م جنگ سختی میان معزالدین و امیر مسعود سربداری در زاوه رخ داد. سربداران با همۀ جانفشانی در این نبرد شکست خوردند (میرخواند، 4/683). خواندمیر این جنگ را در صفر 742 ق نوشته است (3/380). در این جنگ شیخ حسن جوری کشته شد و به گفتۀ اسفزاری از پیشوایی آن قوم به مقتدایی دیگر عالم رفت (2/11). قدرت و نفوذ معزالدین بعد از این فتح افزون گشت و بیش‌تر ولایات قهستان به تصرف او درآمد و در پی آن ادعای استقلال کرد. بر اثر شنیدن این خبر امیر غرغن (قزغن) از امیران مغول که ماوراء‌النهر را در اختیار داشت، به هرات حمله کرد و 40 روز آنجا را در محاصره گرفت، لیکن عاقبت کار به مصالحه انجامید (752 ق/1351 م). پس از آن غوریان قصد برکناری او را کردند. معزالدّین ناچار به ماوراء‌النهر نزد امیر غرغن رفت و بعد از چندی به هرات بازگشت و مجدداً بر تخت فرمانروایی نشست. در 759 ق/ 1358 م طی جنگی با امیر محمد خواجه اپردی و نیز ستلمش بیک که قهستان را در تصرف داشت، آن دو را بکشت و به هرات بازگشت (همو، 2/21-23)؛ خواندمیر، 3/380).
اواخر دوران حکومت ملک معزّالدّین مقارن با طلوع قدرت امیر تیمور گورکانی بود. امیر تیمور رسولی به نام امیر جاکو به نزد معزالدّین فرستاد. وی رسول تیمور را تکریم بسیار کرده بازگرداند. سرانجام معز‌الدین دچار بیماری سختی شد و درگذشت.
8. غیاث‌الدّین پیر عالی بن معزّالدّین (حک‍ ‍771-783 ق/ 1369-1381 م). وی آخرین پادشاه آل کرت است که پس از درگذشت پدر بر تخت نشست. سرخس را به موجب وصیت پدر به ملک پیرمحمد برادر کوچک‌تر خود سپرد، لیکن پیرمحمد بعد از چندی علم طغیان برافراشت. غیاث‌الدّین به آن شهر حمله برد و آنجا را محاصره کرد و بعد از گذشت مدتی چون به تسخیر حصار آن شهر نایل نیامد و سرمای سخت فرارسید، با وساطت بزرگان با برادر آشتی کرد (اسفزاری، 2/ 28- 29؛ خواندمیر، 3/ 388). در همان اوقات خواجه علی مؤید سربدار سبزواری، که مذهب شیعی داشت، خروج کرد و قسمتی از خراسان را گرفت و سکه به نام خود زد. علمای هرات غیاث‌الدین را که حنفی مذهب بود، در برابر او بسیج کردند. غیاث‌الدین برای دفع خواجه علی با لشکریانش به نیشابور رفت. جنگ به درازا کشید و هیچ‌ کدام به پیروزی نرسیدند و غیاث‌الدین بازگشت. وی سال بعد دیگر باره عزم نیشابور کرد و این بار نیز پیروزی نیافت و بازگشت و سال بعد بدان شهر حمله برد و خرابی بسیار به بار آورد و با اینهمه به تصرف شهر موفق نگشت و سرانجام د 777 ق/1375 م شهر را فتح کرده، به هرات بازگشت (اسفزاری، 2/31).

جنگهای تیمور با غیاث‌الدین و برافتادن آل کرت

امیر تیمور در پی مکاتباتی که با معزالدّین کرده بود، در 778 ق/ 1376 م رسولی نزد غیاث‌الدین پیرعلی فرستاد و پیغام داد که چون میان ما دوستی دیرین است، باید آن را قوام بیش‌تری بخشیم. غیاث‌الدین در پاسخ اظهار اطاعت کرد. به درخواست او، خواهرزادۀ امیر تیمور به نامزدی پیرمحمد درآمد (همو، 2/32). پیرمحمد در 779 ق/1377 م به ماوراء‌النهر شتافت و از عنایت تیمور برخوردار شد و تیمور پس از چندی سونج قتلق آغا خواهرزادۀ خود را به عقد او درآورد و با تشریفات کامل روانۀ هراتش کرد (خواندمیر، 3/ 388). تیمور در 781 ق/ 1379 م امیر حاجی سیف‌الدّین را به رسالت نزد غیاث‌الدّین فرستاد و او را به منظور شرکت در قوریلتایِ انتخاب خود به زمامداری ماوراء‌النهر فراخواند. غیاث‌الدین به بهانه‌های مختلف سیف‌الدّین را نزد خود نگه داشت و در ضمن به مستحکم کردن بارو و حصار هرات پرداخت. سیف‌الدّین سرانجام به ماوراء‌النهر نزد تیمور شتافت و او را از حقیقت کار باخبر کرد. تیمور در پاییز سال بعد یعنی در 782 ق/1380 م فرزند خود میرانشاه را به حکومت خراسان فرستاد (شرف‌الدین علی یزدی، 224) و خود نیز پس از چندی با سپاهی گران عازم تسخیر هرات گردید. وی در مسیر خود قلعۀ «فوشنج» را گشود و سپس هرات را محاصره کرد (میرخواند، 6/117). غیاث‌الدین حصار شهر را محکم کرده و اسباب پایداری و رویارویی را تهیه دیده بود، لیکن این شهر بعد از چند جنگ پراکنده به تصرف تیمور درآمد. غیاث‌الدین خود را تسلیم کرد و بخشوده شد و تیمور او را به حکومت هرات باز گرداند. این پیروزی در محرم 783 ق/ مارس 1381 م رخ داد و همین تاریخ را باید زمان برافتادن آل کرت دانست. چه، امیر تیمور فرمان داد که حصار درونی و بیرونی هرات را ویران کنند. وی در بازگشت به ماوراء‌النهر غیاث‌الدّین پیرعلی و برخی از فرزندانش را با خود برد و حکومت هرات را به پسرِ غیاث‌الدّین، امیر غوری داد (همو، 6/120).
در 785 ق/1383 م اهالی هرات به تحریک برخی از شاهزادگان خاندان کرت شوریدند و بعضی از اتباع تیمور را که مقیم هرات بودند، کشتند. تیمور با شنیدن این خبر فرمان داد غیاث‌الدّین و نیز پسرش امیر غوری را که در سمرقند بود، بکشند و خود در پاییز 785 ق/1383 م آهنگ هرات کرد. بعد از رسیدن به آن شهر، به کشتار همگانی مردم و مصادرۀ اموال پرداخت. پس از این تاریخ شاهزادگان آل کرت اندک مدتی را تحت تبعیت تیمور به سر بردند و در 791 ق/ 1388 م به کلی از میان رفتند.

ادبیات و هنر در روزگار آل کرت

در عصر آل کرت هنر و ادبیات، به‌سبب تشویق برخی از آنان، رونق گرفت و تعدادی از شاعران و هنرمندان سایر شهرهای ایران به هرات روی آوردند. برخی از پادشاهان این سلسله همچون شمس‌الدین محمد و غیاث‌الدین بن فخرالدین و فخرالدین بن رکن‌الدین خود شعر می‌سرودند. ابیاتی از سروده‌های آنان برجای مانده است. از شاعران این دوره یکی خواجه معین‌الدین محمدبن شمس‌الدین (د 783 ق/ 1381 م) است که مادرش دختر ملک رکن‌الدین دومین حکمران این سلسله است. نامدارترین شاعر دربار این پادشاهان، صدرالدین‌بن خطیب معروف به ربیعی پوشنگی (د 702 ق/1302 م) است که از منظومۀ تاریخی او یاد کردیم. از عالمان و ادیبان بزرگ روزگار آل کرت، سعدالدین تفتازانی است. وی از نزدیکان ملک فخرالدین بود و کتاب مشهور مطول را به نام او تألیف کرد. تفتازانی سپس بنا به دعوت تیمور به سمرقند رفت و در همان‌جا درگذشت. 
شاهان آل کرت در دوران زمامداری خود در آبادانی هرات کوشیدند و بناهای مهمی نیز در آنجا ایجاد کردند. از‌جمله می‌توان از این آثار نام برد: قلعۀ خیسار که از اقلاع مهم و تسخیرناپذیر این دوره بود، قلعۀ امان‌ کوه، قلعۀ اختیارالدین که همان ارگ کنونی هرات است و از بناهای ملک فخرالدین بوده است، مسجد فلک‌الدین، بارگاه و خانقاه ملک فخرالدین، مصلای هرات که از بناهای معزالدین حسین بود و آثار دیگری که برخی از آنها برجای مانده است (اعتمادی، 11-16). به‌ویژه ملک فخرالدین در آبادانی شِهر هرات اهتمام ورزید. وی در 699 ق/ 1299 م برج و بارو و استحکامات هرات را مجدداً بنیاد نهاد. در 700 ق/1300 م از سوی ملک فخرالدین آیینهایی برای قلمرو حکومتی او وضع گردید. از‌جمله اینکه زنان نباید از خانه‌ها بیرون بیایند و هرکس از این دستور سرپیچی کند، چادرش را سیاه کرده، او را سربرهنه در محلات شهر بگردانند تا مایۀ عبرت دیگران گردد. نوحه‌خوانان را از ماتم‌گری و قاریان را از قرآن خواندن پیش تابوتها منع کرد و نیز فرمان داد قماربازان را سر و ریش تراشیده در بازارها بگردانند و شرابخواران را علاوه‌بر اقامۀ حدود شرعی در زنجیر کشند (اسفزاری، 1/ 438).

مآخذ

اسفزاری، معین‌الدین، محمد زمچی، روضات‌ الجنات فی اوصاف مدینة هرات، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، 1338- 1339 ش، 1/401-522، 2/1- 48؛ اعتمادی، سرور گویا، «آثار و عمران و صنایع در دورۀ ملوک کرت»، آریانا، س 2، شم‍ ‍6، اسد 1322 ش، صص 11- 19؛ اقبال، عباس، تاریخ مغول، تهران، 1364 ش، صص 366- 379؛ همو، «ربیعی پوشنگی»، مهر، س 1، شم‍ ‍3، مرداد 1312، صص 169- 178؛ همو، همو، ظهور تیمور، به کوشش میرهاشم محدث، تهران، 1360 ش، صص 12-15، 66- 68؛ بهار، محمدتقی، «صدرالدین ربیعی»، ارمغان، س 6، شم‍ ‍1، فروردین 1304، صص 25-40؛ جوینی، عطاملک، جهانگشا، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، 1329 ق؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب‌السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1362 ش، 3/367-390؛ رشیدالدین فضل‌اللّٰه، جامع ‌التواریخ، به کوشش بهمن کریمی، تهران، 2/ 688؛ سیفی هروی، سیف بن محمد، تاریخ‌نامۀ هرات، به کوشش محمدزبیر صدیقی، کلکته، 1362 ق، جم‍ ؛ شرف‌الدین علی یزدی، ظفرنامه، به کوشش محمد عباسی، تهران، 1336 ش، 1/223-237؛ فصیح، مجمل، به کوشش محمود فرخ، مشهد، 1340 ش، صص 2-13، 16-24، 30-31، 41-42، 102؛ قزوینی یحیی بن عبداللطیف، لبّ‌ التواریخ، تهران، 1363 ش، صص 280-292؛ مستوفی، حمداللّٰه، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1362 ش، صص 618، 619؛ میرخواند، محمدبن خاوند شاه، روضة ‌الصفا، تهران، 1339 ش، 4/660-696، 6/117-120؛ نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، تهران، 1363 ش، 1/ 179؛ وصاف شیرازی، ادیب عبداللّٰه، تحریر تاریخ وصاف، به قلم عبدالمحمد آیتی، تهران، 1346 ش، صص 47-65.

سیدعلی آل‌داود

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: