علوم

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • ابن ترک | اِبْنِ تُرْك‌، ابوالفضل‌، يا ابومحمد عبدالحميد بن‌ واسع‌ بن‌ ترك‌ جيلی‌ (خُتَلی‌؟)، رياضی‌دان‌ برجستۀ سدۀ 3 ق‌/ 9 م‌ و مؤلف‌ آثاری‌ در اين‌ فن‌.
  • ابن تلمیذ | اِبْنِ تلْميذ، ابوالحسن‌ هبةالله‌ بن‌ ابی‌ العلاء (يا ابی‌ الغنائم‌: ابن‌ خلكان‌، 6/ 69) صاعد بن‌ هبةالله‌ بن‌ ابراهيم‌ ملقب‌ به‌ موفق‌ الملك‌ و امين‌الدوله‌ و سلطان‌ الحكما (قفطی‌، 340؛ ابن‌ ابی‌ اصيبعه‌، 2/ 268) و معروف‌ به‌ ابن‌ تلميذ، پزشك‌، داروشناس‌، اديب‌ و شاعر مسيحی‌ بغدادی‌. علت‌ اشتهار وی‌ به‌ ابن‌...
  • ابن جزله | اِبْنِ جَزْله، یحیی بن عیسی بن جزله، ابوعلی شرف‌الدین بغدادی (د 493 ق/ 1100 م)، پزشک و داروشناس مسیحی که سپس مسلمان شد. ابن جزله در غرب به نامهای بن جسله، بین جزله و بوهه هیلیهه (شاهراً تغییر یافتۀ «بوعلی») معروف است (EI2).
  • ابن جزار | اِبْنِ جَزّار، ابوجعفر احمد بن‌ ابراهيم‌ بن‌ ابی‌ خالد جزار (د 369 ق‌/ 979 م‌)، پزشك‌ و مورخ‌ مشهور مغربی‌. نخستين‌ گزارشگر زندگی‌ اين‌ دانشمند، ابن‌ جلجل‌ (د 377 ق‌/ 987 م‌) است‌ كه‌ گزاش‌ او با اندكی‌ كاستی‌ و افزودگی‌ منشأ نوشته‌های‌ بعدی‌ شده‌ است‌. ابن‌ جلجل‌ با اينكه‌ معاصر ابن‌ جزار بود، تاريخ‌ تولد و ...
  • ابن جلجل | اِبْنِ جُلْجُل‌، سليمان‌ بن‌ حسان‌ اندلسی‌، ابوداوود (ابوايوب‌: ابن‌ ابار، 297؛ چ‌ مادريد)، پزشك‌ و گياهدارو شناس‌ مشهور اندلسی‌ سدۀ 4 ق‌/ 10 م‌. به‌ رغم‌ شهرت‌ اين‌ پزشك‌، اطلاعات‌ دقيقی‌ از زندگی‌ او در دست‌ نداريم‌ و مهم‌ترين‌ منبع‌ ما در اين‌ باره‌ نوشتۀ ابن‌ ابار است‌ كه‌ احتمالاً آن‌ را از شرح‌ حالی‌ كه...
  • ابن جمیع | اِبْنِ جُمَيْع‌، يا ابن‌ جامع‌، شيخ‌ موفق‌الدين‌ هبةالله‌ بن‌ زين‌ بن‌ حسن‌ ابن‌ افرائيم‌ بن‌ يعقوب‌ بن‌ اسماعيل‌ بن‌ جميع‌ اسرائيلی‌، مكنی‌ به‌ ابوالعشائر (ابوالمكارم‌) و ملقب‌ به‌ شمس‌ الرياسة (د 594 ق‌/ 1198 م‌)، پزشك‌ مشهور يهودی‌ زاده‌ و پروردۀ فسطاط مصر. وی‌ طب‌ را نزد شيخ‌ موفق‌ عدنان‌ بن‌ العين‌ زربی‌...
  • ابن حاج، ابوعبدالله محمد بن علی | اِبْنِ حاج‌، ابوعبدالله‌ محمد بن‌ علی‌ بن‌ عبدالله‌ بن‌ محمد، رياضی‌دان‌ و آشنا به‌ علم‌ الحيل‌ (مكانيك‌)، اهل‌ اشبيليه‌ (د شعبان‌ 714 ق‌/ نوامبر 1314 م). وی‌ كه‌ به‌ امور و قواعد هندسی‌ و ساخت‌ و كاربرد ادوات‌ جنگی‌ سنگين‌ آگاهی‌ داشت‌ (ابن‌ خطيب‌، 2/ 140؛ ابن‌ قاضی‌، 288) در زمان‌ ابويوسف‌ منصور بن‌ عبدالحق...
  • ابن شرف | ابوالفداء عمادالدین اسماعیل بن ابراهیم بن محمد ابن علی قدسی یا مقدسی (782 یا 783-852 ق / 1380 یا 1381- 1448 م)، ادیب، حساب‌دان و فقیه شافعی.
  • ابن شاطر | ابوالحسن علاءالدین علی‌بن ابراهیم‌بن محمدبن همام انصاری معروف به مطعّم فلکی (704-777 ق / 1304-1375 م)، اخترشناس و ریاضی‌دان مشهور دمشقی. وی از سوی بیشتر دانشمندان معاصرش لقب علامه یافت و به‌سبب انتساب به نخستین معلم خود ابن شاطر که بعدها به ابن شاطر ارشد معروف شد، با این عنوان خوانده می‌شد (نعیمی، 2 / 389؛ دف...
  • ابن سینا | ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا (370-428ق / 980-1037م)، بزرگ‌ترین فیلسوف مشایی و پزشک نامدار ایران در جهان اسلام.
  • ابن حی | اِبْنِ حَیّ، حسين‌ بن‌ احمد بن‌ حسين‌ بن‌ حی‌ تُجيبی‌ قرطبی‌ (د 456 ق‌/ 1064 م‌)، رياضی‌ دان‌ و ستاره‌شناس‌. برخی‌ از مآخذ (ياقوت‌، 10/ 158؛ ابن‌ ابی‌ اصيبعه‌، 2/ 40) نام‌ او را حسين‌ بن‌ محمد و برخی‌ ديگر (قاضی‌ صاعد، 73، قس‌: 70) حسن‌ بن‌ محمد ذكر كرده‌اند. ابن‌ حی‌ حساب‌ و هندسه‌ و هيأت‌ را از ابوعبدالله‌ ...
  • ابن خاتمه | اِبْنِ خاتِمه‌، ابوجعفر احمد بن‌ علی‌ بن‌ محمد بن‌ علی‌ بن‌ محمد بن‌ خاتمۀ انصاری‌ اَلْمَری‌ (د 770 ق‌/ 1369 م‌)، پزشك‌، تاريخ‌ نويس‌، اديب‌، شاعر، فقيه‌، محدث‌ و زاهد اندلسیِ‌ مالكی‌ مذهب‌. كنيۀ او را ابوالعباس‌ نيز گفته‌اند (ابن‌ قاضی‌، 1/ 86). چنانكه‌ از نسبت‌ او پيداست‌، زادگاهش‌ شهر المريّه، در جنوب‌ اسپ...
  • ابن خصیب، ابوبکر | اِبْنِ‌خَصيب‌، ابوبكر حسن‌، اخترشناس‌ ايرانی‌ تبار سدۀ 3 ق‌/ 9م‌. او به‌ فارسی‌ و عربی‌ می‌نوشت‌ (ابن‌قفطی‌، 165؛ سارتن‌، 698). ابن‌ طاووس‌، كنيۀ او را ابوالحسين‌ بن‌ ابی‌ الخصيب‌ ذكر كرده‌ و از دانشمندان‌ شيعۀ اهل‌ قم‌ و مقيم‌ كوفه‌ برشمرده‌ است‌ (ص‌ 129). از زادگاه‌ و جزئيات‌ زندگی‌ وی‌ آگاهی‌ دقيقی‌ در دست...
  • ابن خلدون، ابومسلم | اِبْنِ خَلْدون‌، ابومسلم‌ عمر بن‌ محمد (يا احمد: ابن‌ صاعد، 71) ابن‌ بقی‌، رياضی‌دان‌، منجم‌، پزشك‌ و فيلسوف‌ عرب‌ نژاد اندلسی‌ (د 449 ق‌/ 1057 م‌)، از خاندان‌ مشهور بنی‌ خلدون‌ اشبيليه‌ (ابن‌ حزم‌، 460؛ قفطی‌، 243؛ ابن‌ خلدون‌، 5-6).
  • ابن خوام | اِبْنِ خَوّام، عبدالله بن محمد بن عبدالرزّاق الحُرْبَوی (ابن حجر، 3/ 76: خُربوی) عمادالدين بن الخَوّام (حاجی خليفه، 2/ 1296: جوّام؛ بروكلمان: خدّام، GAL, S, II/ 215)، بغدادی (643-724 ق/ 1245-1324 م)، رياضی‌دان و طبيب. اگر چه آوازۀ او بيشتر در علوم رياضی است، اما در منابع از او به عنوان طبيب، فيلسوف و اديب هم ...
  • ابن خیاط، ابوبکر یحیی | اِبْنِ خَيّاط، ابوعبدالله احمد بن محمد، شاعر دمشقی (450-517 ق/ 1058-1123 م)، تاريخ ولادتش را او خود ذكر كرده است (ابن‌عساكر، تاريخ مدينة دمشق، 7/ 362)؛ در تاريخ وفاتش نيز اختلافی نيست (نک‍ : همانجا؛ عمادالدين، 9/ 142؛ ابن خلكان، 1/ 147). در منابع متأخر، به دنبال نام او چنين افزوده‌اند: «معروف به ابن سنی‌الدول...
  • ابن دانیال | اِبْنِ دانيال، شمس‌الدين محمد بن دانيال بن يوسف خزاعی موصلی (647-710 ق/ 1249-1310 م)، چشم پزشك، شاعر و اديب مشهور به حكيم ابن دانيال.
  • ابن دایه | اِبْنِ دایه، شهرت دو تن از دیوانسالاران و دانشمندان برجستۀ شیعی مذهب دربار عباسیان و سپس طولونیان مصر، در سده‌های 3 و 4 ق/ 9 و 10 م:
  • ابن دریهم | اِبْنِ دُرَیْهِم، ابوالحسن تاج‌الدین علی بن محمد بن عبدالعزیز تَغلبی شافعی موصلی (712- صفر 762 ق/ 1312- دسامبر 1360 م)، ریاضی‌دان، منجم و عالم به اسرار و خواص حروف. برخی درگذشت وی را در 766 ق (شوكانی، 1/ 477) و یا 772 ق (ابن قاضی شهبه، 3/ 145) نیز ذكر كرده‌اند كه با توجه به گفتۀ صفدی ( اعیان، 7/ 60-61) در مور...
  • ابن دهان، محمد | اِبْنِ دَهّان، محمد بن علی بن شعیب بن بركة، ابوشجاع (یا ابوعبدالله: منذری، 1/ 214؛ ابن فوطی، 4(3)/ 347)، ملقب به فخرالدین، برهان‌الدین، عزالدین و ثعیلب (د 590 یا 592 ق/ 1194 یا 1196 م)، ادیب، مورخ، ریاضی‌دان، منجم و فقیه شافعی مذهب بغدادی. بعضی از منابع نیای بزرگ وی را مغیث بن الدهان یاد كرده‌اند (ابن كثیر، 1...
  • ابن ربن | اِبْنِ رَبَّن، ابو الحسن علی بن سهل، معروف به ابن ربن طبری، آشنا به علوم دینی، پزشك داروشناس مشهور ایرانی سدۀ 3 ق/ 9 م. مهم‌ترین آگاهیهایی كه دربارۀ زندگی او در دست است، اطلاعاتی است كه خود در دو كتاب فردوس الحكمة و الدین و الدولة آورده است. مآخذ دیگری كه به شرح احوال وی پرداخته‌اند، تاریخ تولد و درگذشت، زادگ...
  • ابن رجبی | اِبْنِ‌رَجَبی، عنوان دو برادر از پزشكان و دانشمندان مشهور دمشق در سده‌های 6 و 7 ق/ 12 و 13 م:
  • ابن رضوان، ابوالحسن | اِبْنِ رِضْوان، ابوالحسن علی بن رضوان بن علی بن جعفر، منجم، پزشك و فیلسوف مصری (د پس از 459 ق/ 1067 م). او خود در شرح المقالات الاربع تاریخ تولد خود را در 356 یزدگردی (377 ق) یاد كرده است (مشكوة، 3(2)/ 863). بیشترین آگاهی را دربارۀ ابن رضوان، ابن ابی اصیبعه به نقل از نوشته‌ای از خود او به دست داده است: او در ...
  • ابن رقیقه | اِبْنِ‌رُقَیْقه، ابوالثناء سدیدالدین محمود بن عمر بن محمد بن ابراهیم بن شجاع شیبانی حانوی (564-635 ق/ 1169- 1238 م)، طبیب و شاعر. شهرت او با اشكال تصحیف شده: ابن زُقیقه، این دقیقه، ابن رفیقه نیز در منابع دیده می‌شود، اما در قدیم‌ترین و موثق‌ترین آنها یعنی عیون الانباء ابن ابی اصیبعه (2/ 219) به صورت ابن رقیقه...
  • ابن زرقاله |
  • ابن زنبل | اِبْنِ زُنْبُل‌، نورالدين‌ احمد بن‌ علی‌ بن‌ محمد المحلی‌ الشافعی‌، معروف‌ به‌ ابن‌ زنبل‌ رمّال‌، مورخ‌ و منجم‌ مصری‌. از تاريخ‌ تولد او اطلاعی‌ در دست‌ نيست‌ و دربارۀ فوت‌ او نيز اختلاف‌ است‌. برخی‌ به‌ صراحت‌ از سال‌ 960 ق‌/ 1553 م‌ به‌ عنوان‌ تاريخ‌ درگذشت‌ او ياد كرده‌اند (خديويه‌، 5/ 23)، ولی‌ بغدادی‌ خا...
  • ابن زهر | اِبْنِ زُهْر، لقب افراد خاندانی منسوب به اِياد بن مَعَدّ بن عدنان كه در سده های 4 تا 7 ق‌/ 10 تا 13 م‌، فقيهان‌، پزشكان‌، اديبان و وزيرانی نامدار از آن برخاستند. شاخۀ اسپانيايی اين خاندان از آغاز سدۀ 4 ق در جَفْن شاطبه، واقع در اندلس شرقی‌، اقامت گزيدند. نيای اين خاندان زُهْر نام داشته، از اين رو افراد آن به ...
  • ابن زیله | اِبْنِ‌زَيْله، ابومنصور حسين بن محمد بن عمر بن زيله (نک‍ : ريو، 560) يا ابومنصور حسين بن طاهر بن زيله (بيهقی، 92، و مآخذ متأثر از آن) يا بنابر روايت ابن ابی اصيبعه 3(1)/ 28) ابومنصور بن زيلا (د 440 ق‌/ 1048 م‌)، رياضی‌دان، موسيقی‌شناس و فيلسوف ايرانی. وی در اصفهان زاده شد. تاريخ ولادت و محل درگذشت او معلوم ني...
  • ابن سرابیون | اِبْنِ سَرابيون، يوحنّا بن سرابيون (سرافيون) بن ابراهيم، پزشك و دولت مرد سُريانی زبان كه تا نيمۀ قرن 3 ق/ 9 م می‌زيسته است. ووستنفلد (ص 49) تنها محققی است كه به نام جدّ وی اشاره كرده است. نام او در منابع اسلامی يحيی و هم يوحنا (صورت ديگری از يحيی) آمده (ابن‌نديم، 354؛ ابن قفطی، 380) و تلفظ سريانی آن يوحنان با...
  • ابن سری |
  • ابن سرافیون |
  • ابن سلوم | اِبْنِ سَلُّوم، صالح بن نَصْرالله حَلَبی (د 1081 ق/ 1670 م)، پزشك معاصر سلطان محمد چهارم عثمانی. ابن سلوم را صالح افندی و حكيم باشی نيز می‌ناميدند (ظاهريه، علوم، 36؛ GAL, II/ 595). او در حلب زاده شد و نزد دانشمندان آنجا به تحصيل پرداخت و به‌ويژه در آموختن طب سخت كوش بود. وی سرانجام رئيس پزشكان حلب شد و آنگاه ...
  • ابن سمح | اِبْنِ سَمْح، ابوالقاسم اَصبغ بن محمد بن اصبغ غرناطی (370-426 ق/ 980-1035 م)، رياضی‌دان و اخترشناس اندلسی. شكلهای السمج، الشيخ و اصنع در برخی منابع مانند ابن صاعد (ص 69) و ابن خطيب (1/ 436) گويا اشتباه كاتبان است. وی در قرطبه زاده شد و در غرناطه درگذشت. از نامۀ ابوبكر بن بشرون ــ از شاگردان مسلمه ــ به ابن سم...
  • ابن سمجون | اِبْنِ سَمَجون، ابوبكر حامد (د اوايل سدۀ 5 ق/ 11 م)، پزشك، داروشناس و اديب اندلسی اهل قُرطبه. از گزارش مختصر ابن ابی اصيبعه (2/ 51-52) تقريباً هيچ اطلاعی دربارۀ جزئيات زندگی ابن سمجون به دست نمی‌آيد، جز آنكه كتاب خود الادوية المفردة را در ايام المنصور محمد بن ابی عامر حاجب دربارِ امويان اندلس (د 392 يا 393 ق/...
  • ابن سمعون | اِبْنِ سَمْعون، ابوالحجاج يوسف بن يهودا (يا يحيی) بن اسحاق بن عقنين (اكنين) سبتی (555-623 ق/ 1160-1226 م)، پزشك، فيلسوف و ستاره‌شناس يهودی. او در سبته زاده شد و در آنجا به اعتبار نام نيای نهم يا دهمش، ابن شمعون خوانده می‌شده است؛ اين كنيه بعدها در منابع عربی به ابن سمعون بدل شد. يوسف در زادگاه خويش پس از آموز...
  • ابن سویدی | اِبْنِ سُوَيْدی، ابواسحاق عزالدين ابراهيم بن محمد بن طرخان انصاری (600-690 ق/ 1204-1291 م)، طبيب و شاعر دمشقی. وی در دمشق متولد شد و همانجا پرورش يافت، پدرش كه در منطقۀ سويدای حوران تجارت می‌كرد و شايد به همين جهت به ابن سويدی مشهور شده، با پدر ابن ابی اصيبعه دوستی داشت. گفته‌اند وی از تبار سعد بن معاذ صحابی ...
  • ابن سیار | اِبْنِ سَيّار، ابوماهر موسی بن يوسف (د ح 350 ق/ 961 م)، حكيم و پزشك ايرانی معاصر با آل بويه. ابن قفطی در شرح حال مختصری از او، وی را با كنيۀ ابوعمران ياد كرده است (ص 209). ابن سيار در شيراز ديده به جهان گشود و در همانجا پرورش يافت و به تحصيل طب و حكمت پرداخت و در آن فنون و نيز در منطق نامور شد (بيهقی، 72؛ نام...
  • ابن صاعد اندلسی |
  • ابن صفار، ابوالقاسم | ابوالقاسم احمدبن عبدالله بن عمر غافقی (؟ 370-426ق / 980-1035م)، ریاضی‌دان و ستاره‌شناس اندلسی.
  • ابن صوری | رشیدالدین ابومنصور بن ابی الفضل بن علی صوری (573- اول رجب 639ق / 1177-5 ژانویۀ 1242م)، گیاه شناس و طبیب.
  • ابن صلاح، نجم الدین | نجم الدین (یا کمال‌الدین) ابوالفتوح احمد بن محمد بن سری بن صلاح همدانی (د 548ق / 1153م)، ریاضی‌دان و پزشک مشهور.
  • جزر و مد | جَزْر و مَدّ، پس‌روي آب از ساحل و پيش‌روي آن در ساحل اقيانوسها و برخي درياها، به طور متناوب و روزانه. به اين پديده کشند نيز مي‌گويند. در هر جزر و مد، زماني که آب به بالاترين ارتفاع خود مي‌رسد، مد، و وقتي به پايين‌ترين ارتفاع مي‌رسد، جزر ناميده مي‌شود. زماني را که جريان جزر و مدي متوقف مي‌شود، مد آرام مي‌نامند...
  • جفر | شاخه‌ای از علوم غریبه که موضوع آن بررسی چگونگیِ تأثیر حروف در جهان هستی است. جفر در لغت عربی به بزغاله یا برۀ چهارماهه، چاه عمیق، و چاهی که دهانۀ آن گشاد باشد، اطلاق شده است (نک‍ : جوهری، نیز ابن منظور، ذیل واژه؛ ابن قتیبه، 154؛ نیز نک‍ : دمیری، 1 / 179)، در وجه تسمیه‌ای عامیانه، در اطلاق نام جفر بر این شاخه ...
  • جلالی، گاه‌شماری |
  • جلدکی | عزالدین اَیدَمِر (یا اَیْدَمُر) بن علی (بن ایدمر)، آخرین کیمیادان برجستۀ مسلمان سدۀ 8 ق / 14م. نام او در منابع به صورتهای دیگری نیز آمده است، اما عنوان مقاله صورت غـالب‌ است (بـرای دیگر صورتهـا، نک‍ : امین، 13 / 98؛ هـومیـارد، «ایدمر ... »، 47).
  • جمال‌الدین صاعد ترکستانی | صاعد بن محمد سغدی، معروف‌ به جمال ترکستانی (حاجی خلیفه، 1 / 878)، از ریاضی‌دانان سدۀ 8 ق / 14م. تقریباً هیچ اطلاعی از زندگی او نداریم. تنها با توجه به سال نگارش اثر برجامانده‌اش، می‌دانیم که در 712ق / 1312م زنده بوده است (همانجا).
  • الجماهر فی الجواهر | کتاب مهمی به زبان عربی ــ که غـالباً به خطا الجماهر فی معرفة الجواهر نامیده می‌شود ــ نوشتۀ ابوریحان بیرونی، دربارۀ گوهرها، فلزات و آلیاژهای فلزی معروف. بیـرونی این کتاب را در روزگار مودود بن مسعود (حک‍ 433-440ق / 1042-1048م) و به نام وی تألیف کرده است.
  • جنون | مجموعه‌ای از نشانه‌های نامتعارف روحی و رفتاری همراه با برخی علائم جسمانی. در باورهای فرهنگی، جنون یا دیوانگی، نوعی از خـود بی‌خودی و افسارگسیختگی است که علل مختلفی زمینه‌ساز یا به‌وجود‌آورندۀ آن محسوب می‌شوند. برخی از این باورها با اعتقادات خرافی آمیخته‌اند.
  • جوامع | عنوانی که در دوران اسلامی بر دسته‌ای از آثار علمی و فلسفی اطلاق شده است. پیش از اسلام، در دوران اسکندرانی، فراهم آوردن تلخیصهایی از آثار کلاسیک یونانی، بیشتر برای استفادۀ آموزشی، کاری رایج بود (پیترز، 96).
  • جواهرنامه | دسته‌ای از کتابها که به شناخت معدنیات به‌ویژه سنگهای قیمتی می‌پردازند. از این گونه کتابها در فارسی با عنوان «جواهر نامه» و گاه «تنسوخ نامه» (نک‍ : دنبالۀ مقاله) و در عربی «کتاب الجواهر» یا «کتاب الاحجار» یاد می‌شود.

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: