ادبیات عرب

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • ابن اجدایی |
  • ابن ادریس، ابو عبدالله |
  • ابن شُهَید |
  • جُبلی |
  • بُهلول |
  • ال* |
  • آثار الأول في ترتیب الدول |
  • آل، خانواده |
  • ابن اسد فارقی | اِبْنِ اَسَدِ فارِقی‌، ابونصر حسن‌ بن‌ اسد (مق‍ 487 ق‌/ 1094 م‌)، شاعر، نویسنده‌ و لغت‌شناس‌ اهل‌ میافارقین‌. دو روایت‌ نسبتاً گسترده‌ در دست‌ است‌ كه‌ از خلال‌ آنها می‌توان‌ حدیث‌ عمدۀ زندگی‌ او را ترسیم‌ كرد. یكی‌ از این‌ دو روایت‌ مربوط به‌ دوران‌ پادشاهی‌ ملكشاه‌ (465-485 ق‌/ 1073-1092 م‌) است‌ كه‌ اندكی‌...
  • ابن اسرائیل | اِبْنِ اِسْرائیل‌، نجم‌الدین‌ ابوالمعالی‌ محمد بن‌ سَوّارِ شیبانی‌ (ربیع‌الاول‌، 603 ـ ربیع‌الاخر 677 ق‌/ 1206- 1278 م‌)، ادیب‌، صوفی‌ و شاعر دمشقی‌. نام‌ پدرش‌ را سِوار و سُوار نیز ضبط كرده‌اند (زركلی‌، 6/ 153) و برخی‌ آن‌ را نوار یا سواء گفته‌اند (یافعی‌، 4/ 188؛ ابن‌ حجر، 5/ 195).
  • ابن اشترکونی | اِبْنِ اَشْتَرْكونی‌، ابوطاهر محمد بن‌ یوسف‌ تمیمی‌ سرقسطی‌ (د 538 ق‌/ 1143 م‌)، ادیب‌، لغوی‌، محدث‌، شاعر و مقامه‌نویس‌ دورۀ ملوك‌الطوایفی‌ اندلس‌. نیاكان‌ وی‌ كه‌ از دیرباز ساكن‌ اندلس‌ بودند (مقری‌، 1/ 291)، در قلعه‌ای‌ به‌ نام‌ اشتركوی یا اشتركون‌ از توابع‌ تُطیله در شمال‌ اندلس‌ اقامت‌ داشتند و نسبت‌ اشت...
  • ابن اطنابه | اِبْنِ اِطْنابه‌، عمرو (عامر در ابن‌ اثیر، 1/ 668 و بكری‌، 1/ 575، اشتباه‌ است‌) بن‌ عامر بن‌ زید مَناة از قبیلۀ خزْرَج‌، شاعر جاهلی‌ كه‌ به‌ مادرش‌ اِطنابة انتساب‌ یافته‌ است‌. اطنابة، دختر شهاب‌ بن‌ زِبّان‌ به‌ طایفۀ بنوالقَین‌ (كه‌ از باب‌ تخفیف‌ بَلقَین‌ خوانده‌ می‌شود)، از شاخه‌های‌ خزرج‌، تعلق‌ داشت‌ (ط...
  • ابن اسلت | اِبْنِ اَسْلَتْ، ابوقیس‌ انصاری‌ خطمی‌ (د 1 ق/ 622 م‌؟)، شاعر جاهلی‌ و رئیس‌ شاخه‌ای‌ از قبیلۀ اَوْس‌، زندگی‌ او مانند زندگی‌ بیشتر شاعران‌ جاهلی‌ به‌ افسانه‌ آمیخته‌ است‌ و چنان‌ است‌ كه‌ در بسیاری‌ از روایات‌ مربوط به‌ او می‌توان‌ تردید كرد. نام‌ او را در منابع‌ كهن‌ صیفی‌ آورده‌اند (ابن‌ هشام‌، 1/ 60؛ ابن‌...
  • ابن الاسود |
  • ابن اعرابی، ابوعبدالله | اِبْنِ اَعْرابی‌، ابوعبدالله‌ محمد بن‌ زیاد (150-231 ق/ 767- 846 م)، ادیب‌ و شاعر سدۀ 2 و 3 ق/ 8 و 9 م‌، مولای بنی‌هاشم‌، اهل‌ كوفه‌ (طبری، 3(2)/ 1357؛ ازهری، 1/ 20؛ زبیدی، 196). برخی‌ پدر او را برده‌ای از اهل‌ سند دانسته‌اند (قفطی‌، 3/ 132؛ یاقوت‌، 18/ 189). قفطی‌ به‌ نقل‌ از جاحظ نیز اشاره‌ می‌كند كه‌ او عر...
  • ابن اعوج | اِبْنِ اَعْوَج‌، ابوالفوارس‌ حسن‌ بن‌ محمد (د 1019 ق‌/ 1610 م‌)، ادیب‌، شاعر و یكی‌ از اعیان‌ و امیران‌ شهر حماة در شام‌. تقریباً همۀ‌ آنچه‌ از زندگی‌ وی‌ می‌دانیم‌، از طریق‌ محبّی‌ به‌ ما رسیده‌ است‌. گفتار مفصل‌ محبّی‌ و نیز اشعاری‌ كه‌ نقل‌ كرده‌ در نامۀ‌ دانشوران‌ (2/ 314- 320) به‌ فارسی‌ برگردانده‌ شده‌ ...
  • ابن امام شلبی | اِبْنِ امامِ شِلْبی‌، ابو عمرو عثمان‌ بن‌ علی‌ بن‌ عثمان‌ بن‌ الامام‌ الشلبی‌ (د پس‌ از 550 ق‌/ 1155 م‌)، اديب‌ و مورّخ‌ اندلسی‌. وی‌ در شِلْب واقع‌ در جنوب‌ غربی‌ اندلس‌ به‌ دنيا آمد. دربارۀ زندگی‌ او اطلاعات‌ بسيار اندكی‌ در دست‌ است‌. او خود را با خاندانی‌ از امويان‌ اندلس‌ خويشاوند دانسته‌ است‌ (مقری‌، 3/...
  • ابن افلیلی | اِبْنِ اِفليلی‌، ابوالقاسم‌ ابراهيم‌ بن‌ محمد زُهری‌ قرشی‌ (352-441 ق‌/ 963-1050 م‌)، اديب‌ و نحوی‌ اندلسی‌. وی‌ در قُرْطُبه‌ زاده‌ شد و از آنجا كه‌ نياكانش‌ از روستای‌ افليلاء در شام‌ آمده‌ بودند به‌ ابن‌ افليلی‌ شهرت‌ يافت‌ (ابن‌ بشكوال‌، 1/ 93). در جوانی‌ به‌ استادان‌ بزرگ‌ زمان‌ خود پيوست‌ و از آنان‌، و ن...
  • ابن امیر حاج، ابوجعفر | اِبْنِ اَميرِ حاج‌، ابوجعفر محمد بن‌ حسين‌ حسينی‌ (د ح‌ 1180 ق/ 1766 م)، عالم‌، اديب‌ و شاعر شيعی‌ مذهب‌ نجفی‌. نسب‌ وی‌ با 22 واسطه‌ به‌ امام‌ زين‌العابدين‌ سجاد (ع‌) می‌رسد (مدرس‌، 7/ 393). از زادگاه‌ و تاريخ‌ تولد و زندگانی‌ او اطلاع‌ دقيقی‌ در دست‌ نيست‌، جز اينكه‌ نوشته‌اند وی‌ ساكن‌ نجف‌ اشرف‌ بوده‌ و د...
  • ابن انباری | اِبْنِ‌اَنْباری‌، يا انباری‌، ابوالبركات‌ عبدالرحمن‌ بن‌ محمد، كمال‌الدين‌ (گاه‌: كمال‌) (4 ربيع‌الثانی‌ 513- 9 شعبان‌ 577 ق‌/ 15 ژوئيۀ 1119- 18 دسامبر 1181 م‌)، نحوی‌، لغت‌شناس‌ و نيز فقيه‌ و محدث‌. در انبار نزد پدر و خليفة بن‌ محفوظ حديث‌ شنيد و از آنان‌ روايت‌ كرد (ذهبی‌، سير، 21/ 114؛ سيوطی‌، 2/ 86؛ قس‌: ...
  • ابن اهتم | اِبْنِ اَهْتَم‌، خالد بن‌ صفوان‌ بن‌ عبدالله‌ بن‌ اهتم‌ مِنْقَری‌ تميمی‌ (د 135 ق‌/ 753 م‌)، خطيب‌ و سخنور بنام‌ عرب‌ در دورۀ تابعين‌. ابن‌ خلكان‌ (3/ 12) خالد را از ذريۀ عمروبن‌اهتم‌ كه‌ از اصحاب‌ پيامبر (ص‌) بوده‌، برشمرده‌ است‌، زيرا او و برخی‌ ديگر از مآخذ (ياقوت‌، 11/ 24) در سلسله‌ نسب‌ او نام‌ عمرو را ب...
  • ابن بابشاذ | اِبْنِ بابْشاذ، ابوالحسن‌ طاهر بن‌ احمد (د 469 ق‌/ 1076 م‌)، از بزرگ‌ترين‌ علمای‌ نحو در مصر (ابن‌انباری‌، 432؛ ذهبی‌، سير، 18/ 439). اصل‌ او را از ديلم‌ دانسته‌اند (ابن‌ خلكان‌، 2/ 515). نام‌ نيای‌ وی‌ اين‌ انتساب‌ را تأييد می‌كند، زيرا بابشاذ از نامهای‌ كهن‌ فارسی‌ است‌ (نک‍ : يوستی‌، 55). خاندان‌ وی‌ كه‌ گ...
  • ابن ایاز | اِبْنِ اِياز، ابومحمد جمال‌ الدين‌ حسين‌ بن‌ بدر بن‌ اياز (د 681 ق‌/ 1282 م‌)، از علمای‌ نحو. از زندگی‌ او هيچ‌ نمی‌دانيم‌. كسانی‌ كه‌ او را ديده‌اند، نيز اطلاع‌ روشنی‌ از احوال‌ او نداده‌اند. شرف‌ دمياطی‌ (د 705 ق‌/ 1306 م‌) كه‌ در 650 ق‌/ 1252 م‌ در بغداد بوده‌، او را در زیِ‌ سپاهی‌ زادگان‌ ديده‌ است‌ كه‌ ن...
  • ابن انباری | اِبْنِ اَنْباری‌، ابوبكر محمد بن‌ قاسم‌ انباری‌ (رجب‌ 271 ـ ذيحجۀ 328 ق/ ژانويۀ 885 م‌ ـ سپتامبر 940 م)، اديب‌، نحوی‌، لغت‌شناس‌، مفسّر و عالم‌ به‌ علم‌ قرائات‌. وی‌ را گاه‌ انباری‌ می‌خوانند، اما غالباً لفظ ابن‌ را بر آن‌ می‌افزايند، شايد بيشتر به‌ آن‌ جهت‌ كه‌ از پدر، ابومحمد قاسم‌ بن‌ محمد انباری‌ (د 304 ق...
  • ابن بابک | اِبْنِ بابَك‌، ابوالقاسم‌ عبدالصمد بن‌ منصور بن‌ بابك‌ شاعر عهد ديلميان‌ (د 410 ق‌/ 1019 م‌). از نام‌ نيايش‌ بابك‌ چنين‌ برمی‌آيد كه‌ از خاندانی‌ ايرانی‌ بوده‌ است‌ (قس‌: لغت‌ نامۀ دهخدا)، اما خُضير او را عربی‌ پاك‌نژاد از قبيلۀ سليم‌ كه‌ شاخه‌ای‌ از عدنان‌ است‌ پنداشته‌ (كحاله‌، 382، به‌ نقل‌ از المورد). چون...
  • ابن باذش، ابوجعفر | اِبْنِ باذِش‌، ابوجعفر، احمد بن‌ علی‌ انصاری‌ (491-542ق‌/ 1098-1147م‌)، خطيب‌، مقری‌، محدث‌ و نحوه‌ غرناطی‌ جَيّانی‌ الاصل‌. پدر وی‌ نيز به‌ ابن‌ باذش‌ شهرت‌ داشت‌ (نک‍ : ه‍ د، ابن‌ باذش‌، ابوالحسن‌).
  • ابن باذش، ابوالحسن | اِبْنِ باذِش‌، ابوالحسن‌ علی‌ بن‌ احمد بن‌ خلف‌ محمد انصاری‌ غرناطی‌ (شوال‌ 444-13 محرم‌ 538ق‌/ 1053-13 نوامبر 1133م‌)، اديب‌، لغت‌شناس‌، قاری‌، راوی‌، محدث‌ و نحوی‌ جيانی ‌الاصل‌. ريشۀ كلمۀ باذش‌ مبهم‌ است‌. ابن‌ ابار (ص‌ 286) كه‌ اين‌ لفظ را «بيذِش‌» نيز شنيده‌ است‌، و معادل‌ آن‌ را در عربی‌ «رَجْلان‌» (= پ...
  • ابن بازیار، ابوعلی | اِبْنِ بازْيار، ابوعلی‌ احمد بن‌ نصر بن‌ حسين‌ بازيار (د 352 ق‌/ 963 م‌)، نديم‌ و كاتب‌ سيف‌‌الدولۀ حمدانی‌. لقب‌ بازياری‌ را از حرفۀ پدر يافت‌ كه‌ نزد مُعتصد عباسی‌، به‌ پرورش‌ مرغان‌ شكاری‌ اشتغال‌ داشت‌ (ابن‌ نديم‌، 131؛ ياقوت‌، 5/ 80؛ صفدی‌، 8/ 214)، اما ظاهراً او خود بدين‌ حرفه‌ نپرداخت‌. ابن‌نديم‌ (همان...
  • ابن بر | اِبْنِ بِرّ، ابوبكر محمد بن‌ علی‌ بن‌ حسن‌ (يا الحسين‌: عباس‌، 109؛ EI2) تميمی‌ غوثی‌، لغوی‌ و اديب‌ نامدار سدۀ 5 ق‌/ 11 م‌. از آنجا كه‌ نيای‌ وی‌، علی‌، را «بر» می‌خواندند، به‌ ابن‌ البر شهرت‌ يافت‌ (ابن‌ ابار، 2/ 671). گرچه‌ ابن‌ ابار (همانجا) او را اهل‌ قيروان‌ و ساكن‌ صِقليه‌ (سيسيل‌) می‌داند، اما قفطی‌ (...
  • ابن بدرون | اِبْنِ‌بَدْرون‌، ابوالقاسم‌ يا ابومروان‌، عبدالملك‌ بن‌ عبدالله‌ بن‌ بدرون‌ حضرمی‌ سبتی‌ (د پس‌ از 608 ق‌/ 1211 م‌)، اديب‌، كاتب‌ و شاعر دورۀ موحدون‌ اندلس‌. از لقب‌ حضرمی‌ وی‌ چنين‌ برمی‌آيد كه‌ نياكانش‌ از مردم‌ جنوب‌ عربستان‌ بوده‌اند (قس‌: هوار، 204)، اما خود او را اهل‌ شِلْب در غرب‌ اندلس‌ دانسته‌اند (نک...
  • ابن برد اصغر | اِبْنِ بُرْدِ اَصْغَر، ابوحَفص‌، احمد بن‌ محمد بن‌ احمد (د 445 ق‌/ 1053 م‌)، شاعر و نويسندۀ اندلسی‌. وی‌ در خاندانی‌ از اهل‌ قُرطبه‌ پرورش‌ يافت‌ كه‌ در زمينۀ ادب‌ و كار كتابت‌، سابقۀ درخشانی‌ داشتند و به‌ همين‌ سبب‌ توانسته‌ بودند در كار سياست‌ نيز، به‌ خصوص‌ در دورۀ خلافت‌ اموی‌ و عامری‌، به‌ مراتب‌ عاليه‌ ...
  • آل قزوینی | آلِ قَزْوینی، خاندانی علمی و ادبی از نیمۀ دوم سدۀ 12 تا میانه‌های سدۀ 14 ق / 18 تا 20 م در نجف، حِلّه و پیرامون آن. از‌آن‌رو این خاندان را قزوینی گفته‌اند که بنیانگذار آن، اهل قزوین بوده و برای فراگیری علوم دینی به نجف هجرت کرده و در آنجا ساکن گشته است و فرزندان و نوادگان او نیز در همان سرزمین مقیم شده‌اند. آ...
  • آل کبه | آلِ کُبّه، از خاندانهای ادب‌پرور عرب که در تشویق ادبا و علمای اسلامی نقش مهمی داشت و از میان خود آنان نیز عالمانی برخاستند. نیاکان این خانواده، بنا بر مشهور، به قبیلۀ ربیعه نسب می‌رسانند. لقب کبه در دوران جاهلیت به مناسبتی به نام یکی از آنان افزوده شده است (بکری، 1 / 61). در رسائل جاحظ در شمار ثروتمندان بغداد...
  • آل مظفر | آلِ مُظَفَّر، خاندانی که از عالمان و ادیبان شیعی که برخی از افراد آن از نیمۀ سدۀ 12 ق / 18 م در نجف اشرف شهرت یافتند و گروهی از آنان در الجزایر سکنى گزیدند و الجزایری خوانده شدند. این خاندان به‌سبب انتساب به یکی از نیاکانشان، مظفربن احمدبن محمدبن علی‌بن حسین، به آل مظفر شهرت یافتند. گفته شده است که مظفربن احم...
  • آلوارت | آلْوارْت، فون ویلهلم تئودور (1828- 1909 م)، خاورشناس آلمانی، متخصص زبان و ادب کهن عرب و فراهم آورندۀ یکی از مفصل‌ترین فهرستهای نسخه‌های خطی عربی. آلوارت در گرایفسوالت، شمال آلمان شرقی بر کرانۀ دریای بالتیک، دیده به جهان گشود و در همین شهر نیز درگذشت. وی پس از مدتی کتابداری در دانشگاه گرایفسوالت، در 1861 م به ...
  • آمدی، ابوالفضائل | آمِدی، ابوالفضائل علی بن ابی‌المظفر (ذیحجۀ 559- ربیع‌الاول 608 ق / اکتبر 1164- اوت 1211 م)، فقیه و ادیب شافعی. او از خاندان محترمی بود که از آمِد (ه‍ م) به واسط کوچیده بود و به همین جهت به آمدی شهرت یافت. چندی به بغداد رفت و نزد فقیهان بزرگ آن شهر فقه شافعی آموخت و مدتی نیز در مدرسۀ ثقتیّۀ بغداد مُعید دروس شد...
  • آمدی، حسن | آمِدی، حسن بن بِشربن یحیی بصری، مکّنی به ابوالقاسم (د 371 ق/981 م)، نحوی و ناقد شعر. اصل او از آمد، ولی تولّد و وفاتش در بصره بود. معاصر ابن ندیم بود و نزد بزرگانی چون علی بن سلیمان ابن اخفش، ابن اسحاق زَجّاج، حامض، ابن سرّاج، ابن دُرَید و نَفطویه و غیره شاگردی کرد. شعر خوب می‌گفت و در نقد شعر استاد و به گفتۀ...
  • آملی، عزالدین بن جعفر | آملی، عزّالدّین بن جعفربن شمس‌الدّین، از علمای مازندران در سدۀ 10 ق / 16 م. وی از معاصران و همدرسان محقق کَرَکی (د 940 ق / 1533 م) و ابراهیم بن سلیمان قطیفی (د پس از 945 ق / 1538 م) بوده است و هر سه تن از درس علی بن هلال جزایری، از شیوخ اجازات سدۀ 9، 10 ق، بهره برده‌اند. آملی در ساری درگذشت و آرامگاه وی در بی...
  • آمین | آمین (= چنین باد، راست است)، واژه‌ای از ریشۀ «ا ـ م ـ ن» که در زبانهای سامی کهن به معنی استوار و ثابت به کار می‌رفته است، اما انتشار آن در جهان از زبان عبری آغاز شده است. در زبان عبری لفظ آمن نخست در قالب وصفی و به معنی درست و راست به کار می‌رفته است ولی در سفر اشعیاء (16:65) به صورت اسم به کار رفته است. در ت...
  • آیات الولایة | آیاتُ الْوِلایة، كتابی در تفسیر هزار و یك آیۀ قرآن مجید به زبان فارسی كه به عقیدۀ مؤلف در حق ائمۀ اطهار(ع) نازل شده، نوشتۀ میرزا ابوالقاسم بن عبدالنبی حسینی شریفی شیرازی معروف به میرزا بابا و متخلص به «راز» (د 1286ق / 1869م) و از اركان فرقۀ صوفیه ذهبیه. مؤلف عارف كتاب را با مقدمه‌ای همراه با قصیده‌ای بلند آغا...
  • ابان بن عبدالحميد لا حقی | اَبان بنِ عَبْدُالْحَمیدِ لاحِقی (د 200 ق / 816 م)، شاعر و ادیب عربی زبان ایرانی‌نژاد. جدش لاحق بن عُفَیْر راوی حدیث و مولای بنی رَقاش بود. نیاکانش ایرانی و ساکن فسا بودند (صولی، 40). اتهام آنان به یهودی بودن (فارق، 46) که از ابوعبیده سرچشمه گرفته (صولی، 36؛ ابوالفرج، 23 / 165)، بی‌اساس است. از دوران کودکی او...
  • ابتداء | اِبْتِداء، مصدرِ باب افتعال از ریشۀ بدء. فعلِ اِبتَدَأَ به معنی آغاز کردن به کاری یا چیزی است، اما مصدرِ آن در 5 مورد معانی اصطلاحی یافته است: 1. ابتداء به‌عنوان «امری عقلی و مفهومی کلّی» (که وجودش را خارج اعتباری است نه واقعی) بحثی است که ابوالبقاء (1 / 23) به آن پرداخته است. وی در این باره گوید: ابتداء بر س...
  • ابجر | اَبْجَر، ابوطالب عُبیداللـه (یا به قولی محمد) بن قاسم بن ضبیة (نویری، 4 / 297: مُنبِّه)، از مُغنّیان مشهور سدۀ 2 ق / 8 م. از زندگی او اطلاعات ناچیزی در دست است و اندک اطلاعات موجود را نیز فقط ابوالفرج اصفهانی آورده (3 / 344-350) و روایات او را نویری نقل کرده است (4 / 297). به گفتۀ ابوالفرج وی از مَدَنیانی بود...
  • ابجد | اَبْجَد (ا، ب، ج، د)، ترکیب ٤ صامت نخست از صامتهای بیست و دوگانۀ سامی ـ عربی که از باب اختصار بر ترتیب کهن الفبای عربی اطلاق شده است. از زمانی که در کنار خطهای شکل‌نگار (مصری) و الفباهای هجایی (میخی شرقی)، الفبایی مرکب از حروف صامت یافت شده، با 22 حرف از حروف ابجد آشنا شده‌ایم. اینک با توجه به کشفیات اخیر، شا...
  • ابراهیم احدب* |
  • ابراهیم بن سیابه | اِبْراهیمِ بْنِ سَیابه، یا سَیّابه (نه «شبابه»: ابن جوزی، 5 / 119)، شاعر هزل‌گوی قرن 2 ق / 8 م هم‌ روزگار با مهدی خلیفۀ عباسی. ابن جوزی سال مرگش را 278 ق / 891 م آورده (5 / 119) که نادرست است. بنابر اقوال مختلف پدر یا جدّش حَجّام و از آزادشدگان هاشمیان بود (اصفهانی، 11 / 6؛ ابن معتز، 93، 431؛ قس: ابن قتیبه، 2...
  • ابراهیم بن مدبر* |
  • ابراهیم بن یحیی (ابن محمد) | اِبْراهیمِ ‌بْنِ یَحْیى، ابن ‌محمد بن سلیمان مخزومی قرشی طیبی، ادیب و سخن‌سرای شیعی لبنانی (1154-1214 ق / 1742-1800 م). در طَیْبۀ جبل عامل زاده شد و در دمشق درگذشت (امین، 2 / 237؛ آقابزرگ، طبقات، 1(2) / 26). خانوادۀ او از خاندانهای علم دوست و شیعی مذهب جبل عامل بود. نیاکان و نوادگان او به‌ویژه ابراهیم ‌بن صاد...
  • ابراهیم غافقی | اِبْراهیمِ غافِقی ابواسحاق بن احمد بن عیسی (641-716 ق / 1243-1316 م)، نحوی، قاری و فقیه مالكی. در اِشبیله (سِویل) زاده شد و در سَبْتَه درگذشت و به همین سبب وی را اشبیلی و سَبْتی گفته‌اند. علت انتساب او به غافق، از قلعه‌های نزدیك اشبیلیه، دانسته نیست. اندك اطلاعی كه از او هست، در همۀ مآخذ به یكسان تكرار شده اس...
  • ابراهیم مرزوق | اِبْراهیم مَرْزوق (1233-1283ق / 1818-1866م)، ادیب و شاعر مصری. وی در قاهره زاده شد و در خرطوم درگذشت. در جوانی به مدرسۀ زبانهای بیگانه در قاهره وارد شد و زبان فرانسه را نیك آموخت، اما علاقۀ او به ادبیات عربی، موجب شد كه انبوهی قطعۀ منثور و منظوم (شیخو، 87: 000‘20 بیت) حفظ كند، پس از فراغت از تحصیل، به خدمت دو...

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: