درعرفان ابنعربی اگر جایگاه انسان فهم نشود، هیچ معنایی از هستی و نیستی و هیچ ظهور و بروزی از این دو حاصل نمیشود. بله! در عرفان او چون حقیقت انسان زبانی است، برای عدم نیز ظهور و بروز میتوان در نظر گرفت، اما اگر انسان حقیقتش عقلی باشد، عدم نقیض وجود و بیبهره از هرگونه تعینی است.
تکفیریگری را باید ذیل مسئله توحید و شرک دنبال کرد. بحث توحید و شرک به ماجرای حضرت ابراهیم(ع) برمیگردد. حضرت ابراهیم(ع) بهعنوان بزرگترین بنیانگذار توحید از پرستش طبیعت به پرستش خدای مطلق آسمانها و زمین میرسد. خداوند در قرآن کریم در رابطه با حضرت ابراهیم(ع) میفرماید: «و كَذلِكَ نُرى إبْراهیمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ لِیكُونَ مِنَ الْمُوقِنینَ»[i] خداوند متعال ملکوت آسمان و زمین را به حضرت ابراهیم(ع) نشان میدهد و حضرت ابراهیم(ع) آن را میبیند. قصه حضرت ابراهیم(ع) به لحاظ جغرافیایی در خاورمیانه اتفاق میافتد. آن حضرت اهل بابل بودهاند و بابل نیز در آن زمان جزئی از ایران محسوب میشده است. آزر که نام پدر یا عموی حضرت ابراهیم(ع) است، نیز نامی فارسی است. بهطور کلی ایران یک کشور توحیدی بوده است که ریشه این توحیدگرایی را باید به زرتشت و قبل از آن مهرپرستی نسبت داد.
یک بار دیدن دکتر طباطبایی یا شنیدن گفتارش کافی بود که آدم احساس کند سالها با او آشناست و عمیقاً دوستش دارد و میتواند به او اطمینان کند. خوشرویی و مهربانی را با دانش و احترام و فروتنی آمیخته بود و بیان استوار و ادیبانه را با منطق و استدلال، و اخلاق و دینداری را با علم و آگاهی و روزآمدی و درک مقتضیات زمانه. هرچند از دور، آنچه در او نمود داشت، جمال ظاهری و آراستگی بود، اما حقیقت آن است که کمالاتش به مراتب بیشتر بود. با اینکه شیمیدان برجستهای بود و سمت استادی دانشگاه آلمان را داشت و در ژنتیک و آنزیمولوژی نیز تحقیقاتی کرده بود، از علوم انسانی غافل نبود و کتابها و مقالات متعددی در این حوزه نگاشته بود. روحش قرین شادی و آرامش و یادش گرامی باد.
کردهای ایزدی به تأیید و استناد استاد شادروان دکتر محمدامین ریاحی با لشکر کردهای ایوبی به قلمرو ایران کنونی رسیدهاند و جزئی از سپاهیان کرد ایوبی بودهاند و با ایوبیها ارتباط داشتهاند؛ زیرا در تاریخ ابوالفداء به تصریح استاد، ذکر دنبلیها جزو سپاهیان صلاحالدین ایوبی آمده است و به نقل از کتاب سیرت جلالالدین منکبرنی آشکار میسازد که در ۶۲۴ق ملک اشرف ایوبی، سکمنآباد را به تیول دنبلیها داده و آنان شرفالملک ـ وزیر جلالالدین خوارزمشاه ـ را در آن حوالی شکست دادند.۴۹
ـ درآوردن آرایشهای لفظی و معنوی اعتدال را رعایت میکرد، بدان گونه که خواننده و شنونده در شعر سعدی نخست شیفتة مضمون دلپذیر و شیوایی و رسایی کلام میشود، آنگاه نظرش به صنایع بدیعی که با ظرافت خاص و با قتضای معنی به کار رفته و سخن را آراستهتر کرده است، معطوف میگردد:
چون در پژوهشهای این حوزه به ریشه و پیشینه کردهای ایزدی در ایران پرداخته نشده است، در اینجا برای نخستین بار در حد حوصله با استناد به منابع معتبر موجود به سابقه کُردهای ایزدی در ایران کنونی میپردازیم.
مفاخر تقویتكننده هویت هستند. هر چقدر افراد یك ملت و به ویژه جوانان كه در تكاپوی هویتطلبی و هویتجویی هستند، مفاخر خود را بشناسند، بیشتر با ریشههای تاریخی خود پیوند یافته و بیشتر به آرامش روانی حاصل از این احساس دست مییابند. بدین جهت نیز مفاخر و قهرمانان یك ملت، جزو سرمایههایی هستند كه باید در طول تاریخ مانند یك گنجینه حفظ شده و به دست نسلهای بعدی سپرده شود.
خداوندگار، جلالالدین محمدمولوی بلخی، شاعر عارف بزرگ ایرانی متولد ششم ربیعالاول سال ۶۰۴ هجری قمری در بلخ که در آن تاریخ منطقه و ولایتی از ایران بود، علم را و فضیلت را از اجداد خود و به ویژه از پدر فقیه و دانشمندش بهاءالدین ولد (محمدبن حسینی خطیبی) به ارث برده بود و لقب خداوندگار را به قولی از پدر و به گمان من از مردم ، بله از مردم، از همین مردم عادی و شاید عامی پیرامونش به او داده بودند.
ترجمه قرآن همواره موضوعی دشوار و موجد اختلاف نظر میان مسلمانان بوده است. دلیل متفاوتی برای این اختلاف نظر وجود دارد؛ اما اولین دلیل قبل از همه دیگر دلائل، آنکه از نظر مسلمانان قرآن عین کلام خداست که به واسطه جبرئیل بر پیامبر(ص) نازل گشته است. پذیرش یا عدم پذیرش این فرض، موضوع ترجیح دینی است؛ اما این حقیقت همچنان باقی میماند که قرآن متنی خودارجاع است که در آن خداوند آیاتش را معجزه زبانی شگفتآوری میخواند که به زبان عربی روشن «لسان عربی مبین»(۱۶ :۱۰۳) نازل شده است. چگونه انسان احتمالا میتواند یک معجزه زبانی مرکب از چینشی از کلمات و اصوات الهی را ترجمه کند که نه تنهاپوست بدنشان از آن به لرزه میافتد«ودلشان به یاد خدا نرم میگردد»(۳۹ :۲۳)، که نیززمین بدان قطعه قطعه میگردد»(۱۳ :۳۱) وکوهها بدان روان میشود»(۵۹ :۲۱)؟ آیا چنین ترجمهای مستلزم تحریف کلمات خدا، و شاید حتی انکار خود معجزه نیست؟
بحث ما راجع به تربیت و مربّیان بود. گفته شد کسانی که قصد دارند دیگران را تربیت کنند، باید شروطی را رعایت کنند: شرط اول اینکه باید خودشان مؤدّب به آداب الهی شده باشند. این مؤدّب شدن باید در تمام ابعاد وجودی(یعنی عقل، قلب و نفس) باشد و نفس یعنی غضب و شهوت و وهم.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید