1393/12/2 ۱۰:۰۱
ترجمه قرآن همواره موضوعی دشوار و موجد اختلاف نظر میان مسلمانان بوده است. دلیل متفاوتی برای این اختلاف نظر وجود دارد؛ اما اولین دلیل قبل از همه دیگر دلائل، آنکه از نظر مسلمانان قرآن عین کلام خداست که به واسطه جبرئیل بر پیامبر(ص) نازل گشته است. پذیرش یا عدم پذیرش این فرض، موضوع ترجیح دینی است؛ اما این حقیقت همچنان باقی میماند که قرآن متنی خودارجاع است که در آن خداوند آیاتش را معجزه زبانی شگفتآوری میخواند که به زبان عربی روشن «لسان عربی مبین»(۱۶ :۱۰۳) نازل شده است. چگونه انسان احتمالا میتواند یک معجزه زبانی مرکب از چینشی از کلمات و اصوات الهی را ترجمه کند که نه تنهاپوست بدنشان از آن به لرزه میافتد«ودلشان به یاد خدا نرم میگردد»(۳۹ :۲۳)، که نیززمین بدان قطعه قطعه میگردد»(۱۳ :۳۱) وکوهها بدان روان میشود»(۵۹ :۲۱)؟ آیا چنین ترجمهای مستلزم تحریف کلمات خدا، و شاید حتی انکار خود معجزه نیست؟
علمای مسلمان نیز استدلال خود را بر عقیده تقلیدناپذیری قرآن استوار میسازند. چون خداوند مشرکان مکه را به «تحدّی» (هماوردطلبی) فراخواند که سورهای همانند سورههای قرآن معجزهآسا تولید کنند، نتیجه گرفته میشود که زیبایی قرآن به هیچ شکل و نحوی قابل بازتولید یا تقلید نیست. این حقیقت به همان اندازه مهم است که تلاوت قرآن به عربی خود نوعی عبادت است؛ زیرا هر صوتی که تولید میشود، تسبیح و ستایش خدا محسوب میگردد؛ بنابراین قرائت قرآن به یک زبان دیگر، عبادتی مناسب تلقی نمیگردد. به نظر اکثر علما، نمازهای واجب باید تنها به عربی اقامه گردد. بنابراین چون نخستین متکلمان مسلمان از تأیید ترجمه قرآن امتناع کردند، کل این اقدام از جمله بالاترین تجاوزات به مقدسات شمرده میشود.
اگرچه قاعدتاً این دیدگاه مسلمانان در قبال قرآن غربیان را گیج میکند، اما نباید آن را چیزی بینظیر یا خاص مسلمانان دانست. همانطور که کریستال(Crystal) در تحلیل خود از زبان دین، خاطرنشان میسازد، همه ادیان، به دلیل تقدس خود زبان، طرفدار ترجمه کتاب مقدسشان نیستند. احتمالاً این پیشفرض به خصوص در مورد قرآن صادق است؛ زیرا زبان آن با عنوان «اعجاز القرآن»، یعنی معجزهای تقلیدناپذیر مورد احترام است. این اعتراضات نسبت به ترجمه قرآن، از جنبههای بسیار مشابه اعتراضات اولیه مقامات کلیسا به برنامه جروم۱ برای ترجمه مستقیم عهد عتیق از عبری بر این مبنا بود کهاین کار، ترجمه یونانی کتاب مقدس را کنار زده، و در نتیجه اصل عقیده و ثبات کلیسا را مختل میسازد.
آگوستین ـ اسقف هیپوـ ۲ در نامهای به جروم که در سال ۴۰۳م نوشت، دلائل نگرانی خود را توضیح داد: «اگر خواندن منظم ترجمه شما در بسیاری از کلیساها آغاز گردد، مسائل بسیاری پیش خواهد آمد؛ زیرا کلیساهای لاتین از کلیساهای یونانی عقب خواهند افتاد.» آگوستین در ادامه توضیح میدهد که: «یک کلمه از یونس نبی، در ترجمه جروم، به شکلی بسیار متفاوت از ترجمهای که با آن آشنا هستند و در حافظه آنها جای گرفته است برگردانده شده و موجب هیاهوی بسیار در میان
اهل کلیسا گردیده که متن را مورد انتقاد قرار داده وآن را اشتباه دانسته و سخت تقبیح نمودهاند.»اساساً همین ترسها باعث شد که علمای پیشین اسلام همه ترجمههای کتاب خدا را سخت مردود بشمارند؛ زیرا اعتقاد داشتند که
وظیفه آنها حفظ قرآن به زبان عربی ناب و تحریف ناشده است.
اگرچهامروزه مسلمانان به اهمیت و ضرورت ترجمه قرآن اذعان دارند؛ اما همه انواع ترجمه قابل قبول نیست. ترجمهای تحتاللفظی که بدون توجه به معنی، دقیقاً از الگوهای نحوی متن اصلی پیگیری میکند، به اتفاق آرا مردود است. این تنها بدان دلیل نیست که متن را تحریف میکند، بلکه بدان دلیل است که ممکن است بازتولید تحتاللفظی نیز به قدر متن عربی اصلی دقیق و الهی تلقی شود. اگر در نظر بگیریم که مثلا چگونه ترجمه یونانی عهد عتیق که توسط یهودیان هلنی در قرن سوم قبل از میلاد تهیه شد، متن عبری اصلی را کنار زده و خود مرجع همه ترجمههای لاتین مورد استفاده کلیساهای مسیحی قرار گرفت، این هراس قابل درک میگردد.
تنها نوع قابل قبول ترجمه، نوع تفسیری است که در آن نه تنها عین کلمات، که تفسیر و بازنویسی متن نیز ارائه میگردد؛ بنابراین انسان «معانی» قرآن، و نه خود قرآن را ترجمه میکند. در حقیقت اغلب ترجمههای اسلامی دارای عنوان «ترجمه معنای قرآن» هستند و هرگز به تنهایی ارائه نمیشوند، بلکه در کنار متن عربی چاپ میشوند. آنچه در این ترجمههای دوزبانه ارائه میگردد، معانی ضمنی مختلف یا به اصطلاح معانی ثانویة کلمات نیست، بلکه معانی اولیه یا هستهای آنهاست. منظور آنکه انسان نمیتواند همه معانی ضمنی ممکن را از کلمات قرآن دریابد؛ زیرا این خود بخشی از اعجاز قرآن است.
یک آیه خاص در قرآن، در مورد این سؤال که چرا قرآن به عربی و نه به زبان دیگری نازل شد، غیرمستقیم میتواند مسأله جواز ترجمه را کاملا حل کند: «اگر [این کتاب] را قرآنی غیرعربی گردانیده بودیم، قطعاً میگفتند: چرا آیههای آن روشن بیان نشده؟ کتابی غیرعربی و [مخاطب آن] عرب زبان؟ بگو: این کتاب برای کسانی کهایمان آوردهاند، رهنمود و درمانی است. و کسانی کهایمان نمیآورند، در گوششان سنگینی است و قرآن برایشان نامفهوم است، و[گویی] آنان را از جایی دور ندا میدهند.»(۴۱: ۴۴) از این آیه میتوان استنباط کرد که اگرچه این معنای قرآن است که اهمیت کامل دارد، اما این معنی را جز با علم به زبان عربی نمیتوان ادراک یا ایضاح نمود. مشکل اغلب ترجمههای غربی قرآن آن است که به دست مبلغان مسیحی و خاورشناسانی انجام گرفته که بهندرت شناختی عملی از زبان عربی داشتهاند.
ترجمه و اخلاق
به دلیل اعتراضات کلامیفوق و جایگاه احترامآمیز قرآن در دین اسلام، علمای مسلمان تا دهه ۱۹۳۰ عدم ورود به حوزه ترجمه قرآن یا حتی عدم ابراز تردید درباره کفایت ترجمههای اولیه غربی را بیخطرتر میدیدند. بدینترتیب، قرنها این علم در دست مبلغان کینتوز مسیحی و برخی از علمای مغرض غربی باقی ماند. از آنجا که علیالاصول ترجمه تأثیرات اجتماعی گستردهای دارد، نه تنها ارزیابی صحت زبانشناختی این ترجمههای غربی، که تحقیق پیرامون انطباق آنها با اصول اخلاق نیز مهم است.
بنا بر نظری که پیکتال(Pickthall)در مقدمه ترجمه خود اظهار میدارد، هیچ کتاب مقدسی را نمیتوان به وسیله کسی که خود به وحی و پیام آن ایمان ندارد، منصفانه ترجمه کرد. یک نمونه افراطی از اینگونه آزادیها در قبال متن قرآن، درترجمه قرآن ریچارد بل (Richard Bell)با عنوان فرعی «همراه با بازچینی انتقادی سورهها»مشاهده میشود. در واقع بل مترجم نیست، بلکه مؤلف است! او نه تنها ترتیب سورهها را بازچینی، که در واقع تغییراتی ساختاری در ترتیب آیات ایجاد میکند، و سپس آنها را مطابق چیزی که به نظر او ترتیب صحیح مبتنی بر مضمون قرآن است
ـ و نه مطابق ترتیب فعلی چینش سورهها ترجمه میکند! بل برای ایضاح آنچه مطابق درک او،«آشفتگی مطالب» است، این فرضیه را مطرح میسازد که: بسیاری از این آیات،مطالب دور انداخته بود که کاتبان بر پشت اوراق نوشته بودند! او پیامبر(ص) را اینگونه تصویر میکند که در هر فرصتی که پیش میآمد، به تنظیم پیام خود به صورت مطالب مکتوب کوتاه میپرداخت و سپس گهگاه با نوشتن در میان سطرها یا در حاشیه و یا بر پشت اوراق، به تجدیدنظر و تصحیح آنها میپرداخت!۳ بدینترتیب، بل با پشتکار در متن، به جستجوی گسستگیهای احتمالی و تعیین بخشهایی ازتکه پارههایی پرداخت که به ادعای او، به اشتباه وارد قرآن شده است! بل در موارد بسیار، توضیحاتی بیاندازه خصمانه در حاشیه ترجمه خود ارائه مینماید؛ مثلا در کنار ترجمه خود از سوگند آغازین سوره فجر (سوگند به سپیده دم)، این مطالب را مینویسد: «یک سوگند مضحک مکی»!
متأسفانه حتی امروز هم غربیان بل را ـ به رغم ذهنیتگرایی و بلهوسی روششناختیاش ـ به عنوان «طلایهدار» این زمینه میستایند و هنوز ترجمه او مورد نقل و پیروی است. تعجبآور آنکه اگرچه امروز حتی اغلب علمای غربی اطمینان یافتهاند که متن آیات عموماً به همان شکلی که از پیامبر(ص) بر جا مانده، دقیقاً نقل شده، اما تمایل عمومیعلما به بیاعتبار ساختن کار بل نبوده و دلیل تلاش خصمانه و غیرعلمیاو را برای آسیب زدن به یک متن مقدس، که نه تنها مورد احترام میلیونها مسلمان است، که به دلیل برتری ادبی و زبانشناختی آن معروف است، مورد سؤال قرار ندادهاند. اگرچه مقاله انتقادی وات(Watt) خدشههایی را در مورد فرضیه بل در مورد گسستگی متن قرآن مطرح میسازد، اما این تنها مقدمه یا مختصری از کار اوست که مسلماً ارزیابی انتقادی کار وی نیست. این حقیقت که بل یک متن منسجم عربی را که به وسیله اهل زبان عربی به سادگی قابل درک است، برداشته و آن را بریده و با بازچینیاش، چیز غیرمنسجم و گسستهای به وجود آورده، آشکارا مسأله اخلاق را مطرح میسازد که هنوز به آن جوابی داده نشده است.
باید به خاطر داشت که غیر از بازسازی تخیلی بل، موارد متعدد انحراف زبانشناسی از متن اصلی وجود دارد که در صورت مقایسه ترجمه هر بخش با هر ترجمه استاندارد غربی از همان متن، آشکارا مشاهده میشوند. در سطح واژگانی، برخی از کلمات بسیار عادی و آشنای عربی، بد ترجمه شده تا در نتیجه متن مضحک به نظر برسد! بدون تردید به دلیل اینگونه رویههای غیراخلاقی است که مسلمانان این چنین نسبت به همه ترجمههای غربی قرآن بدگمانند. تنها وقتی اینگونه انحرافات برطرف و علناً بیاعتبار گردد، مفسران غربی در نهایت خواهند توانست دریابند که بسیاری از ترجمهها و چاپهای غربی نه تنها ناقص که اخلاقاً قابل تردیدند.
در اینجا به مفهوم اخلاق ترجمه از دید آنتوان برمن اشاره میکنیم که بر این عقیده استوار است که ترجمههای بد موجد یک دیدگاه نژادمحور داخلی نسبت به یک فرهنگ خارجی است: عموماً تحت نقاب قابلیت انتقال، اقدام به انکار نظاممند موارد مأنوس اثر خارجی میکنند.
از سوی دیگر، هدف ترجمه خوب، محدود ساختن این انکار نژادمحور است: اینگونه ترجمهها، دست به افتتاح، گفتگو، اختلاط و تمرکززدایی میزنند و بدان وسیله زبان و فرهنگ داخلی را وادار به تأکید بر خارجی بودن متن خارجی مینمایند. در اصل، آنچه برای تکامل مطالعات در حوزه ترجمه لازم است، مترجمیاست که به گفته کامسار(Kamesar) قادر به ادراک شایستگیهای زیباییشناختی آثار در زبانی جز زبان خود باشد.
روشهای ترجمه
از بررسی ترجمههای موجود قرآن به زبان انگلیسی معلوم میشود که اغلب ترجمهای را ارائه مینمایند که معمولاً با عنوان «ترجمه معنایی» شناخته میشود، که در آن معنای فحوایی متن اصلی از معنای اولیه کلمات قاموسی مهمتر بوده و در آن، مترجمان بهناچار گزینشی و بنابراین تفسیری و سنجشی عمل میکنند. تا امروز ترجمههای قرآن هرگز در صدد آن نبوده که شکل و محتوای اصل را به شیوهای ادبی بازآفرینی کنند. در حقیقت، منتهای هدف یک مترجم، ارائه «معادل کارکردی» است که در آن تأکید بر ارتباط پیام به بهای معادل قاموسی است. مترجمان، حتی با ایضاح تفصیلی یک کلمه اشتقاقی دشوار، همواره به تفسیر متشبث شدهاند، با این اعتقاد که برای خواننده، دانش ذیربط از سابقه غیر قابل دسترسی است و اینکه یک ترجمه تحتاللفظی واژه به واژه غیرممکن است.
بررسی تعدادی از ترجمههای انگلیسی، از جمله ترجمههای پیکتال و یوسفعلی، حکایت از نابرابری مکرر متن اصلی و ترجمه دارد، که ناشی از اتخاذ یک روش گزینشی کنترل شده است که به کمک آن، مترجمان مسأله کلمه دشوار عربی را دور زده و تنها کلمات را به تناسب مصداقشان در دنیای واقعی، و نه در معنای هستهای آنها در درون نظام زبانی متن اصلی، منتقل کردهاند. به عبارت زبانشناختی، آنها معنای ارجاعی و فحوایی و نه معنای صریح یا قاموسی کلمه را انتقال دادهاند.
اغلب کلمات دشوار، ضمن فرآیند انتقال قاموسی از عربی به انگلیسی، تحت فرآیند تحلیل معنایی، از عام به خاص، قرار میگیرند؛ مثلاً در اغلب ترجمهها، کلمه «الفلق»(۱۱۳ :۱) که واژهای عام برای اشاره به فرآیند «شکافتن» است، به یک نوع خاص شکافتن، یعنی شکافته شدن فجر یا پگاه، محدود شده است. اگرچه مفهوم «از هم شکافتن» هنوز در معادل انگلیسی «فجر» و در اصطلاح «شکستن روز» مستتر است، اما معنای عام کلمه «الفلق» در ترجمه فوت شده است. همین فرآیند تحلیل معنایی در کلمه «غاسق» (۱۱۳ :۳) نیز مشهود است؛ این کلمه، واژهای عام است که به همه موجودیتهایی که فرومیافتند یا غوطهور میشوند، اشاره دارد؛ اما معمولا به «تاریکی» یا«شب» ترجمه میشود. در مورد «الفلق»، یک مصداق خاص از فهرست مصادیق بالقوه انتخاب شده که «اشک»، «باران»، و «سیل»، و نیز «خورشید» و «ماه»و همه دیگر موجودیتهایی را شامل میگردد، که به اقتضای ضرورت، فرود میآیند. تلویح آنکه این کلمه پویا اشاره به «شب» دارد، همان قدر نادرست است که کلمه «پاییز»را با همنشینهای معنایی آن، مانند کلمه «شب»یا «باران» برابر بدانیم.
اگرچهاین راهبرد گزینشی ناکافی است، اما همچنان به عنوان راهبرد متداول، در همه ترجمههای رسمیپذیرفته شده و به کار رفته است. در نتیجه، ترجمههای انگلیسی قرآن در شش دهه گذشته، با اتخاذ جزء کوچکی از واژگان عربی، پیچیدگی معنایی و چندگانگی ارجاعی متن را هرچه بیشتر به ابهام سوق داده است. اگرچه اغلب معلوم نیست که چرا مترجم اشاره عام یک کلمه عام را نادیده میگیرد و ترجیح میدهد یک ارجاع خاص را انتخاب کند، اما عمومیت گستردهاینگونه اشتباهات حکایت از آن دارد کهاین تنها یک استنتاج اشتباه در مورد ساختار معنایی این کلمات نیست، بلکه به اشتباهات آگاهانهتر و کنترلشدهتر واژگان قابل انتساب است.
اگر ترجمه سال ۱۹۳۰ پیکتال و ترجمه سال ۱۹۳۴ یوسفعلی را مقایسه کنیم، در عین تعجب، متوجه میشویم که هر دو همان اشتباهات را در ترجمه مرتکب شدهاند؛ این حقیقت قویاً حاکی از آن است که هر دو آنها تحت تأثیر یک تفسیر قرآن قرار داشتهاند. به عبارت دیگر، هر دو آنها به تفسیر متن روی کرده و برای دستیابی به معنای صریح کلمات دشوار و یا یافتن معادل انگلیسی آنها، به صورت کلمه در برابر کلمه تلاشی نکردهاند. بیشتر این اشتباهات در انتقال معنی، ارتباط عجیبی با تأثیرات خارجی وارده بر مترجم دارند. این تأثیرات را میتوان به سه نوع اساسی تقسیم کرد:
اول، تأثیر سنت دیرپای تفسیر مکتوب، که خود اهمیت دینی خاصی یافته است. این احترام ثانویه اکتسابی منجر به تأکید زیاد بر اهمیت تفسیرهای سنتی کلمه دشوار و غفلت از معنای قاموسی یا صریح آن گشته است.
دوم، تأثیر عادیترین مصداق در نظام زبانی است.
و بالاخره، تأثیر ترجمههای قدیمیتر، به خصوص آثار برجستهای مانند ترجمههای پیکتال و یوسفعلی.
به نظر میرسد این تأثیرات، برخی اشتباهات واژگانی را تحمیل یا دیکته کرده و تا حدود زیادی ساختار ترجمه انگلیسی را متأثر میسازد. شاید ذکر این نکته مهم باشد که اغلب مترجمان در واقع به این تأثیرات اذعان دارند؛ مثلا یوسفعلی در مقدمه خود اظهار میدارد که او از تعریفهای مفسران مورد قبول پیروی کرده و هرگاه آن تعریفها با معنی بعضی کلمات تفاوت داشته، او چیزی را انتخاب کرده که به نظرش معقولترین نظر از همه دیدگاهها بوده است.
چندگانگی ارجاعی کلمات قرآن
بدون تردید ترجمه کتابی مانند قرآن، مستلزم تحقیقی گسترده است. ترجمه قرآن، از جنبههای بسیار، با تدوین یک فرهنگ قابل قیاس است که به گفته فرهنگنویسان، دارای چند مرحله است، که مهمترینش، جدا ساختن کلمات دشوار یا غیرهستهای و تعیین دقیق معانی اولیه و ثانویه آنهاست. این کار، اساساً یک وظیفه معنایی است که متضمن مقایسه توالی کلمات، یعنی مترادفات، شبه مترادفات، شمول معنایی و متضادهاست، که همه آنها در یک حوزه واژگانی قرار میگیرند. امروزه مسأله اصلی اغلب ترجمهها این است که مترجمان مسائل عظیم مربوط به تعریف معانی دقیق ارجاعی یا صریح کلمات غامض را با تحدید دامنه گزینش آنها به یک حوزه محدود و گزینش نمونهای که اغلب توسط مترجمان معروف به کار رفته، ساده میسازند. یادداشتی از کریستال(Crystal) در باب دشواریهای زبانشناختی ترجمه «کلمه»نقطه آغاز مهمیبرای کل موضوع در برابر ما قرار میدهد:
«موضوعات زبانشناختی دخیل میتواند به تضادهای عمده تفسیرهای فرهنگی یا تاریخی ارتباط یابد، یا از زمره مسائل محلی مربوط به سبک باشد. ترجمه جملهای مانند «امروز نان روزانهمان را به ما بده» به زبانی مانند زبان اسکیمویی آسان نیست؛ زیرا در آنجا غذای اصلی نان نیست؛ ترجمه داستان درخت انجیر در کتاب مقدس که به تغییرات فصلی اشاره دارد، به زبانی که هیچ کلمهای برای فصل در آن وجود ندارد، مانند زبان سرخپوستان یوکاتک در مکزیک، نیز آسان نیست.» بخشی از دشواری ترجمه قرآن وجود شمار کثیری از کلمات دشوار و قدیمیبا دامنه وسیعی از معانی فحوایی است.
پینوشتها:
۱٫ Jerome (347ـ۴۱۹) قدیس معروف مسیحی که کتاب مقدس را به لاتین ترجمه کرد
۲٫ Hippo شهری بندری کهامروزه در کشور تونس واقع است.
۳٫ cf. Finegan، ۱۹۵۲: ۴۸۹
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید