اشاره: ایرانشناسی مجموعه دستاوردهای مربوط به فرهنگ و تمدن و زبانهای ایرانی است که پیشینهای چهارقرنی دارد، لیکن هرگز تاریخی مدون و تعریفی روشن نداشته و بررسی آن نیز اغلب به طور مقطعی و موضوعی صورت گرفته است. در این مقاله، بخشهای گوناگون ایرانشناسی در اروپا، در قرون هفدهم تا بیستم، و سپس ایرانشناسی در ایران در قرن بیستم به همراه تعریف علمی آن، به ترتیب تاریخی بررسی خواهد شد. گفتنی است که این نوشتار از «دانشنامه زبان و ادب فارسی» برگرفته شده که زیر نظر آقای دکتر اسماعیل سعادت و به همت فرهنگستان زبان و ادب فارسی چاپ شده است.
برخی موضوعها هست که از کثرت روشنی و بدیهی بودن، به گفتن نیازمند نیست؛ از آن جمله است اهمیت زبان فارسی برای ما ایرانیان. اما وقتی احساس شود این مهم، مقام خود را چنان که باید احراز نکرده است، ناگزیر تکرار موضوعی مسلّم، ضرورت پیدا میکند، به امید آنکه سودی داشته باشد.
جمال میرصادقی در یادداشتی که به مناسبت درگذشت گونتر گراس در اختیار خبرگزاری کتاب ایران قرار داده نوشته است: گونترگراس از جمله نویسندگانی بود که به جنبه سرگرم کنندگی رمان و داستان توجهی نداشت. نثر او از لحاظ فنی و داستان او به لحاظ فنی و علمی عالی رتبه بود و درباره او و داستانهایش باید گفت که نویسندهای بزرگ و صاحب سبک است.
تمدن معنوی معاصر ترکیب پیچیدهای از تاریخ، فلسفه، اخلاق و… است و هر کدام از آنها در تکوین این تمدن نقشی بس عظیم دارند. از جمله تجلّیات بارز این تمدن که گویای درجه بلوغ و رشد اجتماعی افراد هر قوم و ملتی است، شناسایی حقوق انسانی و رعایت حرمت و حد آن است. بهویژه در مرحله کنونی از فنّاوری که ملل گوناگون جهان به یمن علم و به برکت ارتباطات هر لحظه به یکدیگر نزدیکتر میشوند و روز به روز بیشتر در سرنوشت یکدیگر سهیم میگردند.
اشاره: ۲۵فروردین به فریدالدین عطار نیشابوری اختصاص یافته است؛ شاعر و عارف و نویسنده بزرگ سده هفتم که از شاخصان و استوانههای شعر عرفانی فارسی به شمار میآید. خوشبختانه آثار پربرگ و بار او این بخت را داشتهاند که به دست یکی از شایستهترین دانشمندان و ادیبان تاریخ زبان و ادب فارسی تصحیح شوند و در دسترس مشتاقان قرار بگیرند. از استاد شفیعی کدکنی سپاسگزاریم که سالیان درازی را به پژوهش و تصحیح آثار عطار گذراندهاند و قدردان نشر سخن نیز هستیم که به صورتی شایسته آنها را چاپ کرده است. در زیر گزیدهای پراکنده از آن انبوه مطالب، تقدیم میشود.
«نیکولو ماکیاولی»، پدر علم سیاست مدرن غرب، در نیمه قرن پانزدهم میلادی در جمهوری فلورانس متولد شد؛ همان شهری که از قرن چهاردهم میلادی شاهد رنسانس بود. در اوج هرج و مرج ناشی از مخاصمات دربار و کلیسا، ماکیاولی در میان خانوادهای که به آریستوکراتها نزدیک بودند، رشد کرد. پدرش مشاور حقوقی دستگاه حکومت و یکی از سرمایهداران توسکانا بود.۱ ماکیاولی هم بهواسطه حضور پدرش در دستگاه حکومتی بخت خود را در حکومت جمهوری فلورانس آزمود و در میان کشمکشهای این دوران، زندگی سیاسیاش را آغاز کرد.
جالب است که بعد از هفتادسال هنوز میتوان درباره زولا حرف زد، حتی اگر این چیز مهمی را اثبات نکند. نخستینبار در دهههای ١٣٢٠ تا ١٣٤٠ شمسی بود که آثاری از او به فارسی ترجمه شد. چهار اثر (انسان وحشی/ رؤیا/ هوس/ چهره یک زن) در یکسال (١٣٢٥) از یک مترجم (محمود پورشالچی) منتشر شد. پنجسال بعد (١٣٣٠) ترجمههایی از علیاکبر معصومبیگی و محسن هنریار درآمد (پول و زندگی/ ترز راکن). سهسال بعد (١٣٣٣) چهار اثر دیگر (پولین/ سایه مرگ/ خون و چند داستان دیگر/ نانا) با ترجمه محمدعلی خندان، نسترن جامعی، شجاعالدین شفا، و محمدعلی شیرازی منتشر شد. ده دوازدهسالی از تبوتاب افتاد تا اینکه در ١٣٤٥ مجتبی عشقپور «شب عروسی» را ترجمه کرد. یازدهسال بعد (١٣٥٦) سروش حبیبی «ژرمینال» را ترجمه کرد. ده اثر دیگرش هم در دهه شصت منتشر شد. یک اثر در اوایل دهه ٧٠ و یک اثر در سال ٨٨. اینها بدون احتساب تجدیدچاپها یا ترجمههای مجدد است. حالا در میانه دهه ٩٠ همچنان داریم درباره زولا حرف میزنیم. اما زولا مربوط به همان دهههای ٢٠ و ٣٠ و ٤٠ ما بود بههرحال.
شیخ شمسالدین مغربی نیز که پیرو محییالدین عربی بود. نظر وحدت وجود خود را اینگونه بیان میدارد:۱۱ ای جمله جهان در رخ جانانِ تو پیدا ای روی تو در آیینه کوْن هویدا تا شاهد حُسن تو در آیینه نظر کرد عکس رخ خود دید و بشد واله و شیدا هر لحظه رُخت داد جمال رخ خود را بر دیده خود جلوه به صد کسوت زیبا…
داستان ما بر تمام داستان های دیگر مزیت دارد زیرا که از آغاز پیدایش سر می شود. قبل از هر چه، آفریدگار سخن گفت که «بگذار روشنایی باشد.» و بدین تربیب زمین و بهشت را آفرید و با بیان الهی، «نور پدیدار شد». ( سِفر پیدایش ۱:۳-۴). بنا برا ین آفرینش با سخن آغاز شد. از طریق نامیدن اشیاء بود که آن ها را آفرید و بدان ها مقام هستی بخشید: « و پروردگار نور را روز خواند و تاریکی را شب ... و آسمان را بهشت.»
بگذارید از سربرگ نامه شروع کنم: کاغذ نامه ای که صادق هدایت خطاب به برادرش محمود خان هدایت نوشته، مربوط به کافهای است که هنگام نوشتن نامه، آنجا بوده، در ٢٧ ژویه ١٩٢٩. گویا گراند کافه در بندر لوهاور فرانسه؛ آن روزها یکی از پاتوقهای هدایت بوده است. با کنجکاوی توانستم یک کارت پستال مربوط به همان سال و یک عکس از آن کافه متعلق به 7 سال پس از تاریخ نگارش این نامه را بیابم.کارت پستالی متعلق به 1929 و عکسی از سال 1936. این نامه در موزه رضا عباسی نگهداری میشود؛ همراه با نامه هایی دیگر و اشیایی مختصر از او همچون عینک ،کیف ، سنجاق کروات و ...
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید