زیگموند فروید، پیامبر روان، به ما آموخت که میتوان عصبانی بود و از خشم خود خبر نداشت. همچنین میتوان فیلسوف بود و از آن خبر نداشت. و فروید همین طور بود: فیلسوف ناخودآگاهِ ناخودآگاه؛ فردی که به ندرت حرف مثبتی در مورد فلسفه میزد. به این غرغر او در سال 1933 توجه کنید:
الناس معادن، کمعادن ذهب و الفضه (امام جعفر صادق (ع): «مردم معدنند، همانند معادن طلا و نقره». روشن است که استعدادها، ظرفیتها، توانائیها و ارزشهای مردم مختلف است، همانطوری که ارزش معادن طلا و نقره با یکدیگر متفاوت است و همانگونه که برای کشف استخراج و پیدا کردن معادن نیاز به تلاش و جستجو است، برای کشف ویژگیهای معنوی و ارزشهای انسانی هم باید تلاش و کوشش کرد. بهطور کلی انسان دارای دو دسته ارزشهای فطری و ذاتی و ارزشهای اکتسابی بر اساس آفرینش و تجربیات محیطی است. همچنانکه استعدادهای فکری و ذهنی انسانها متفاوت است، زمینههای آموزشی، پرورشی و سرمایههای فکری و تجربی آنها نیز متفاوت است و برای کشف و استخراج این سرمایههای ارزشمند مادی و معنوی علم و ابزار متناسب مورد نیاز است.
صدام حسین یکی از چهرههای کلیدی و برجسته حزب بعث بود که در عراق کودتا و حاکمیت را قبضه کرد. این اقدام گروه بعث در دو مرحله اتفاق افتاد، اولینبار زمان عبدالکریم قاسم که منجر به کودتایی نافرجام شد و صدام جزء گروهی بود که با گارد عبدالکریم قاسم درگیری مسلحانه داشت و طی آن زخمی شد و اقدامش هم موفقیتآمیز نبود. بعد از آن صدام با همان حال فرار کرد و مخفیانه از مرز رد شد و مدتها در مصر بود. در مصر ارتباطات بیشتری برقرار کرد و به تقویت نظام داخلی خودشان پرداخت. گفته میشود صدام از همانجا توانست با سرویسهای خارجی ارتباط برقرار کند و به تدارک پشتوانههای حکومتی که نقشهاش را میکشیدند، بپردازد.
50 سال پیش، بنده و جناب کامران فانی و دکتر سعید حمیدیان در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، شاگرد استاد علامه دکتر مهدی محقق بودیم و چنانکه در مقاله مفصل «یاد باد آن روزگاران یاد باد» مندرج در کتاب «محقق نامه» آوردهام، شیوه ابتکاری استاد را در آموختن عربیت و ادبیت، پس از سه – چهار دهه با نقل دهها بیت عربی شرح دادهام.
این روزها به واسطه هنرنمایی بزرگان دیپلماسی کشور، نام ایران دیگربار در کنار واژگان مبارکی چون گفتگو، مدارا، دوستی، صلح، گشودگی، پذیرش، صبوری، احترام و امثالهم نشسته و این مفاهیم گردگرفته و رنگباخته دیگر بار در ذهن و ضمیر خود ما ایرانیان نیز جلای تازهای یافته است. اکنون سؤال این است: همان طور که موفقیت تیم والیبال، تب و تاب والیبالیست شدن را، و موفقیت جهانی یک فیلمساز ایرانی، هوس کارگردان شدن را، و موفقیت یک پزشک ایرانی، شوق پزشکی خواندن را در میان مردم افزون میسازد، آیا ممکن است به همینسان، موفقیت ما در «گفتگو»، باعث شود پدران و فرزندان و زنان و شوهران و حاکمان و مردمان، به گفتگویی بهتر و مؤثر با یکدیگر مشتاق گردند و بیش از پیش با یکدیگر از در مدارا و دوستی وارد شوند؟
در آخرین صفحة دفتر ششم مثنوی (از بیت ۴۹۰۰ به بعد) مولانا میگوید: میتوان انسانها را از طریق سخنانشان شناخت، اما ممکن است کسی از سر زیرکی یا بدسرشتی، با سخن، شما را بفریبد. چنین کسی را میتوان با بحثها و استدلالهای زیرکانه به اعتراف واداشت و از لابلای سخنانش، آگاهیهایی را برای شناختنش به دست آورد. اگر کسی آنقدر زیرک بود که به هیچ وجه نتوانستید از راه سخنانش او را بشناسید، خاموش و ساکت، در برابرش بنشینید و با دقت به آینة دل خود نگاه کنید. اگر با خود صداقت داشته باشید، میتوانید نقشهایی را که در مواجهه با او، بر آینة دل شما بازمیتابد، تشخیص دهید:
اشاره: در سالگرد تجاوز حکومت بعثی صدام به ایران، ضمن گرامیداشت یاد و خاطره رزمندگان اسلام و بهویژه شهیدان و جانبازان، مقالهای تحلیلی را از نظر میگذرانیم که با بررسی وضعیت موجود دو کشور، به تحلیل و واکاوی علل وقوع جنگ پرداخته است. نویسنده در این راستا ابتدا به تاریخچه منازعات و درگیریهای دو کشور اشاره کرده، سپس به عواملی چون برتریطلبی صدام، تهدید انقلاب ایران برای عراق و کشورهای حاشیه خلیج فارس در بروز جنگ نظر میافکند. این نوشتار تلخیصی است از آن مقاله مفصل که از فصلنامه تخصصی نگین ایران به صاحب امتیازی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس برگرفته شده است.
نامور مطلق بر پایهی نظریهی بینامتنیت انسان تنها موجود بینامتنی است؛ حتی میتوان گفت مهمترین تمایز انسان نسبت به موجودات دیگر ویژگی بینامتنی اوست. فقط انسان است که میتواند متنهای گذشته را با استفاده از روشهایی همچون تقلید یا تغییر، توسعه و تکثیر کند. در حقیقت، توسعهی انسانی با توسعه متنی صورت گرفت و جوامع گوناگون به اندازهی متنهایی که تولید میکنند توسعه یافتهاند.
صلح یعنی عدالت یا جلوگیری از شكاف درآمدی شدید كنونی كه مردم را به خصم یكدیگر بدل كرده و در صورت تداوم آن شیرازه جامعه را از هم میدراند؛ صلح یعنی حفظ طبیعت و اختصاص بودجه و جلب مشاركت داوطلبانه مردم برای جلوگیری از خشك شدن دریاچه ارومیه و بستن داوطلبانه چاههای غیرمجاز و ارتقای نظام آبیاری برای جلوگیری از خشك شدن سفرههای زیرزمینی و فروریختن دشتهای حاصلخیز؛ صلح یعنی مشاركت و همكاری داخلی و با همسایگان برای توقف توفان شن در سیستان، خوزستان و كشانده شدن آن به تمام كشور، صلح یعنی جلوگیری از بیكاری و فقر و گسترش اسكان غیررسمی (حاشیهنشینی) و ازدیاد اعتیاد و فحشا و كودكان خیابانی، صلح یعنی با سواد كردن ١٠ میلیون بیسواد ایرانی؛ صلح یعنی زمینهسازی برای كار و فعالیت علمی و مولدی كه از فرار مغزها جلوگیری كند و استقلال اقتصادی و رهایی از تك محصول نفت را به ارمغان آورد؛ صلح یعنی مردمسالاری یا امكان گفتوگوی آزاد احزاب و انجمنهای مدنی برای بهكار گرفتن خرد جمعی در باب توسعه و... در نتیجه صلح یعنی توسعه.
ستایشها و نکوهشهای ما از دیگران، غالباً ستایش و نکوهش از خود است: یعنی آنگاه که ما دیگران را به خاطر فضایل و مکارم اخلاقی ستایش میکنیم، ناخواسته داریم به وجود آن فضایل و مکارم در خودمان اشاره میکنیم و در حقیقت «در ضمن مدح دیگران، خود را میستاییم» و آنگاه که دیگران را به خاطر رذایل و بدخوییها نکوهش میکنیم، ناخواسته داریم به وجود آن زشتیها در خودمان اعتراف میکنیم و خود را نکوهش میکنیم.مولانا در داستان «خواجهای که دو غلام داشت و یکی از آنها زشت و دیگری زیبا بود»، به این نکته مهم اشاره کرده است.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید