عدهای از دانشمندان بر این باورند که هرمنوتیک روشی است که برای فهم موضوعات همه رشته های علوم انسانی قابل استفاده است. پرسشی که این مقاله در صدد پاسخگویی به آن و یا دست کم در صدد طرح آن برآمده است، این است که با توجه به چنین باورهایی، امروزه چه نسبتی میان هرمنوتیک و علوم انسانی وجود دارد؟ به عبارت دیگر، جایگاه و نقش هرمنوتیک در روش شناسی علوم انسانی چیست و آیا هرمنوتیک توانسته است مبنایی عام و معتبر برای روش شناسی علوم انسانی فراهم آورد؟ پاسخ این پرسش یا فرضیه مقاله عبارت است از اینکه امروزه هرمنوتیک نه تنها به صورت روشی مهم و قابل توجه برای فهم موضوعات علوم انسانی درآمده، بلکه حتی بر روش شناسی علوم تجربی نیز تأثیراتی داشته است.
اقدام به هر نوع فلسفه مقایسه ای ، از ابتدا حاکی از اراده رویارویی با موانع و مشکلات بس زیادی است که حداقل خطر ناشی از آنها، امکان انحراف ذهن و دستیابی احتمالی به نتایج شتاب زده و فریبنده است.
مقاله پیشرو که به قلم رودلف بولتمان الهیدان معاصر آلمانی نگاشته شده است، به موضوع تفسیر و امکان وجود پیشفرض در آن اختصاص دارد. بولتمان در کمتر اثری به شکل مستقل به تفسیر و لوازم و بایستههای آن پرداخته و این مقاله یکی از همین آثار است. وی معتقد است اگر مفسر بخواهد بیهیچ پیشفرضی تفسیر کند باید همچون لوح سفیدی قبل از تفسیر در نظر گرفته شود و چنین وضعیتی قابل تصور نیست. از سوی دیگر بولتمان بر این باور است که تفسیر بدون پیشداوری و تعصب تنها تفسیر بایسته است. وی در قالب این مقاله، دیدگاه خود را به طور مبسوط شرح میدهد و به بررسی امکان انجام تفسیر بدون پیشفرض میپردازد.
یکی از مباحث مهم امروز جهان، حقوق بشر است. هر چند طرح مباحث حقوق بشر به شکل امروزین آن سابقه تاریخی چندانی ندارد، باید اعتراف کرد که طی قرن اخیر مطالب و مباحث آن رشد بسیار فزاینده داشته است. آنچه اکنون پیش روی شما است، نگاهی به اصول و مبانی و اهم مسایل حقوق بشر از دیدگاه علی(ع) است. باید اذعان کنیم که طرح بحث حقوق بشر از دیدگاه علی(ع) شاید بهترین شیوه در دستیابی به این حوزه حقوق است، زیرا علی(ع) به اعتراف همگان به عنوان بهترین شخص آگاه به اسلام بعد از پیغمبر است، از طرف دیگر وی مدتی اگرچه کوتاه به عنوان حاکم جامعه اسلامی زمامداری دولت اسلامی را عهدهدار بوده و بیش از سایر دورهها زمامداری آن حضرت با تنوع نژادها، زبانها، رنگها، ادیان، و سرزمینهای مختلف روبرو شده است.
این مقاله بر آن است که دو تفسیر از اصالت وجود به دست دهد: یکى اصالت وجود به معناى صدرایى که پیش از او سابقه روشنى در فلسفه ندارد و آثار و فواید مهمى نیز بر آن مترتب نیست. و دیگرى اصالت وجود به معناى عرفانى که سابقه طولانى و درستى از عصر باستان تا کنون دارد....
درباره نسبت میان دو کتاب الملخص و الذخیره پیش از این از نویسنده این سطور یادداشتی منتشر شد. آنجا اشاره ای داشتم به کتاب تمهید الأصول شیخ طوسی به عنوان سندی مهم در این رابطه. اینجا تفصیلاً این سند را مورد بررسی قرار می دهیم: در چند جای این کتاب از هر دو متن الملخص و الذخیره یاد شده است.
پییر بایار در کتابی با عنوان «چگونه درباره کتابهایی که نخواندهایم حرف بزنیم؟» تعاریف مرسوم و متداول از مفهوم مطالعه را به چالش میکشد. او با استناد به آثار متعدد و به کمک تجربههای زیسته خود نشان میدهد مواجهه ما با دنیای کتابها به مراتب پیچیدهتر از آن است که به نظر میرسد. به نحوی که شکل معمول و متعارف مطالعه - که به معنای خواندن یک اثر از ابتدا تا انتهاست - نه چندان ممکن است و نه چندان مطلوب.
مطالعه دربارۀ مذهب شیعه تاریخی بس دراز دارد و نسل هایی از عالمان بزرگ شیعی دربارۀ ابعاد گوناگون آن دست به تألیف و نگارش زده اند افزون بر اینکه در درازنای قرن ها از طریق تدریس و تربیت شاگرد همواره فرزانگانی بصیر و دردمند پاسدار و نگهبان این ودیعه و میراث ارزشمند بوده اند. ولی امروز و در جهان معاصر غیر از رویکردهای سنتی رایج در حوزه ها، شیعه شناسی را با روش های جدید علمی و به یاری دانش های اجتماعی جدید در دانشگاه های غربی مطالعه می کنند و به آن "شیعه شناسی" گفته می شود.
اسپی نوزا به قضیه بیست و پنجمین قسم نخستین اتیک( کتاب-اخلاق)آورده است که«خدا فقط علت فاعلی وجود اشیاء نیست، بلکه علت ذات آنها هم هست». و مترجم فاضل آن به پارسی به تعلیقه خویش بر قضیه مذکور ایراد کرده است که«یعنی که خدا هم معطی وجود است و هم مذوت ذات، یا هم جاعل وجود اشیاء است و هم جاعل ذات آنها.این مطلب، مخالف عقیده جمهور فلاسفه ماست که یا فقط ماهیت اشیاء را مجعول میدانند و یا وجود آنها را.»
ارتباط میان فرآورده های عقلی ودینی همیشه یکی از مباحث مهم فیلسوفان بوده است.در دوره اسلامی به طورمشخص رسائل وکتاب هایی را سراغ داریم که منحصرا به این موضوع پرداخته اند . دردوره جدید نیز این بحث همچنا ن بازار گرمی دارد. این مقاله در بحثی تاریخی به این نتیجه می رسد که هر تصوری از چهار مفهوم علم، فلسفه، دین وکلام داشته باشیم ، نمی توانیم استقلال هیچ یک از آنها را انکارکنیم .به نظر نویسنده دراین مقوله آن چه از همه مهم تراست، نه توافق های احتمالی سطحی ، بلکه حفظ امکانات گفت وگو میان این مفاهیم است.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید