طرح پژوهشی «بررسی و بازخوانی دستنوشتههای نیما یوشیج» که از سال 93 در فرهنگستان زبان و ادب فارسی آغاز شد، اخیراً منجر به کشفی شد که دستاورد بیسابقهای در تاریخ شعر فارسی محسوب میشود. این کار پژوهشی روی اسناد و دستنوشتههایی انجام میشود که فرزند نیما در دهه هفتاد شمسی به فرهنگستان زبان و ادب فارسی فروخته بود. بتازگی کتابی از سوی فرهنگستان منتشر شد بهنام «نوای کاروان» که دربرگیرنده نمونههایی از شعر بیوزن نیماست
آنچه در پی می آید،متن کامل مقاله ای است که در تاریخ ۱۳ دیماه ۱۳۵۶ در روزنامه اطلاعات(وبا تیتر«نیما: این زبان دل افسردگان است») چاپ شده است و اینک، از پس عبور حدود ۴۱ سال از آن ایام؛ شاید خواندن دوباره این گفت وگوها و اطلاع از آراء و اندیشه های تنی چند از بزرگان شعر و ادب معاصر که بعضاً از میان ما رفته اند، خالی از لطف و اندیشه نباشد.
هفته گذشته، خبر درگذشت دکتر انور خامهای در یکصد و دو سالگی، یکی از مهم ترین رویدادِهای آخرین روزهای آبان 1397 را رقم زد؛ گرچه دکتر خامهای را عموماً با گروه 53 نفر و زندان دوران رضاشاه میشناسند، اما ایشان در مهمترین رویدادهای بعد از شهریور 1320 نیز حضور داشتند، چنانکه مدتی عضو حزب توده بود که به انشعاب از این حزب در دی ماه 1326 انجامید؛ بعدها نیز به علاقه مندان نهضت ملی شدن نفت پیوست که حاصل آن انتشار مقالات متعدد در روزنامه حجار بود.
میلاد عظیمی، پژوهشگر معتقد است که کار روی آثار نیما زمانبر است و اگر تا به امروز فرهنگستان زبان دست به انتشار آن نزده، تنها به دلیل سنگین بودن کارهای پژوهشی است. او میگوید که این نوشته حتما باید منتشر شود؛ چراکه حاوی اطلاعات مهمی است اما باید توجه داشته باشیم که این دستنوشتهها نان شب جامعه ادبی نیست که نگران آن باشیم.
«ازجانگذشته به مقصود میرسد» عنوان کتابی است از شمسلنگرودی که به زندگی، شعر و اندیشه نیما یوشیج مربوط است و پیشتر توسط نشر فرهنگ ایلیا منتشر شده بود و مدتی پیش نیز چاپ دیگری از آن در نشر نگاه منتشر شد. این کتاب در چاپ تازهاش در قالب مجموعه «نامآوران اندیشه و هنر» منتشر شده، مجموعهای که توسط نشر نگاه منتشر میشود و کتاب شمسلنگرودی درواقع سومین عنوان این مجموعه است.
حدود یک ماه قبل گزارشی منتشر شد در مورد وضعیت اسفبار خانه نیما؛ خانهای که از پدر شعر نوی ایران به یادگار مانده و حالا به پاتوق معتادان تبدیل شده است. بعد از گزارشی که روزنامه «فرهیختگان» منتشر کرد، از شورای شهر تهران تا سازمان میراث فرهنگی و حتی وزارت ارشاد درباره این مساله نظرات متفاوتی را در فضای رسانهای کشور منتشر کردند.
شراگیم یوشیج میگوید: تمام اسناد خانه به نام عالیه خانم (مادرم) بود. مسلم است که اسم نیما در هیچ کدام از اسناد نباشد. ولی آیا این دلیل بر این است که پدرم اصلاً صاحب خانه نبوده و بهانهای برای سود جویانی که امروز به طمع برجسازی و سودجوئی منکر همه چیز میشوند؟
خودمان كه چنین تجربهای نداشتهایم اما شنیدهایم در كشورهایی كه هنر و هنرمند جایگاهی دارد، حتی كافهای كه شاعری یا نویسندهای به آن میرفته به موزه تبدیل شده و خود به عنوان جاذبهای گردشگری تلقی شده اما در كشور ما هنوز چنین اتفاقی مرسوم نشده است و با این وصف هیچ هم غریب نیست كه هنوز خانه پدر شعر نو فارسی هم به موزه تبدیل نشده باشد.
58 سال قبل در چنین روزهایی بود كه با پایان فصل خزان، زمستانِ سرسخت سال ٣٨ شروع به خودنمایی كرد. هوی هوی باد در گوش پیرمردِ شاعر میپیچد. این اواخر از جماعت گریزان شده و به هر جمعی هم وارد شود، از گپ و گفت او خبری نیست.
درباره نیما و كاربزرگی كه در جهش خیرهكننده شعر ایران كرد، حرف و حدیث آنقدر زیاد است كه نیازی به دوباره گفتن نیست. اگر این آدم را به عنوان پدر شعر نو ایران قبول داشته باشیم، دیگر نیازی به شاخ و برگهای اضافه نیست چون آنقدر كتاب و پایاننامه و مقاله و... در این باره نوشته شده كه به قول معروف به مرز اشباع رسیدهایم.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید