پرسش از دوگانه «فلسفه یا هنر» شاید چندان آشنا و مفهوم به نظر نیاید؛ اما اگر سؤال را تغییر دهیم و به دوگانه «عقل یا احساس» بپردازیم، آنگاه با پرسشی مواجه خواهیم بود که احتمالاً در سادهترین گفتوگوهای روزمره هم بدان اشاره میکنیم. در چنین مواردی، اگر «احساس» را در سطح عاملی «خردستیز» تقلیل نداده و صرفاً به عواطفی عاری از هرگونه ارزش زیباشناختی محدود کنیم، احتمالاً به حلقهای از زنجیره جدالهایی تاریخی خواهیم پیوست. جدالی که ریشه در یونان باستان دارد.
آنری لوفهور (١٩٠١-١٩٩١)، فیلسوف فرانسوی، امروز به لطف پژوهشگران و متفکران بریتانیایی و آمریکایی و به خاطر تأثیر زیادی که بر متفکرانی چون دیوید هاروی، فردریک جیسمون و دیگران داشته متفکری کاملا شناختهشده است. هرچند همزمان با شورشهای مه ٦٨، و قبل از آن در نانتر، فیلسوفی شناختهشده بود.
برخورد تاریخ با اندیشه فیلسوفان متفاوت است. عوامل گوناگونی دست به دست هم میدهند تا به یک اندیشه فلسفی مجال حضور دهند تا بتواند از توجه و عنایت اندیشهورزان برخوردار شود. در تاریخ فلسفه با بسیاری فیلسوفان مواجه میشویم که در دوران حیات خویش توفیق مییابند تا اوج توجه و عنایت جامعه فلسفی دوران خویش را به دیدگاه جدید خود ببینند و در چالشهای له و علیه دوران خویش مشارکت بجویند.
«شخصی که میخواهد متنی را بفهمد، همواره برنامهریزی میکند. او به محض اینکه معنای اولیه به ذهنش میرسد، معنا و مفهومی را برای کل متن طرحریزی میکند.
فلسفه زیباییشناسی شامل دیدگاهی فلسفی است درباره زیبایی و آنچه به آن مرتبط است. پرسشها درباره این که زیبایی چیست؟ آیا زیبایی ذاتی است یا خیر؟ چگونه گسترش مییابد؟ آیا عامل است یا نتیجه یا هر دو؟ زیبایی چگونه به عقل مرتبط است؟ آیا براساس یک اراده است یعنی نشات گرفته از یک اراده است یا خیر؟
چرا مسئلۀ دور هرمنوتیک یک مسئلۀ هستیشناختی و منطقی نیست؟ دور هرمنوتیک بهمثابه برهان استانداردی برای کسانی است که مدعی استقلال علوم انسانی هستند. ۱ طرفداران یک روششناسی بدیل برای علوم انسانی، دور هرمنوتیک را یک مسئلۀ هستیشناختی یا یک مسئلۀ خاص روششناختی برای علوم اجتماعی یا علوم انسانی تلقی میکنند.
فصول این کتاب درصدد تبیین و بیان تبیین نسبت میان فلسفه و معماری است و درصدد ایضاح این سخن است که معماری یک بیان است. یک اظهار و مهمتر بستری برای آشکارگی و انفتاح یک معنا (به تعبیر هیدگر)، بنابراین هویتی نظری و کاملاً فلسفی دارد. این ویژگی نه تنها مبتنی بر تاریخ فلسفه بلکه در قدرتی است که معماری در آشکار ساختن هویت یک ملت، فرهنگ یا تمدن دارد.
تاریخ فلسفۀ غربی را با روشهای گوناگون میتوان عرضه کرد. این تاریخ را میتوان به دورههای متفاوت (باستان، میانه و مدرن) تقسیم کرد، در قالب سنتهای فلسفی رقیب (اصالت تجربه در برابر اصالت عقل، یا تحلیلی در برابر قارهای) نشان داد یا براساس حوزههای گوناگون (متافیزیک، معرفتشناسی، اخلاقیات و...) طبقهبندی نمود.
کارل ياسپرس (1883-1969) از روانشناسي به فلسفه گام نهاد. زندگي در سالهاي نخستين سده بيستم ميلادي، زمانهاي که فلسفه در آلمان چنان رونق داشت، وي را مسحور جريانهاي عمده فلسفه از جمله پديدارشناسي کرد. اقبال عمومي در ايران به فلسفه اگزيستانس با سارتر و ادبيات سياسياش رونق گرفت و به ساحل گسترده و تمامنشدني هيدگر ختم شد. در اين ميان از ديگر اصحاب اين نحله فکري(اگر اصلا بتوان آنها را در يک مجموعه دستهبندي کرد چنان که مککواري در کتاب روشنگر فلسفه وجودي ميکند) و چهرههايي چون ياسپرس و مارسل کمتر نامي به ميان آمد و فلسفه و تفکرشان در معرفيهاي مختصر خلاصه شد.
تا فلسفه و میل به تفکر در دانشگاههای ما اهمیت نیابد، رشتههای دیگر نه عمق مییابند و نه اصیل میشوند
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید