معمولا الفاظ عرفان و تصوف را به جای هم و به یک معنی به کار می برند ولی هر یک از این دو لفظ تاریخ خاص خود دارد هرجند که تاریخ این هر دو در پایان به هم پیوسته و با هم جمع شده اند در اینجا مجال آن نیست که تاریخ الفاظ عرفان و تصوف و سیر معانی این دو لفظ را بازگوئیم
در نگاه نخست، به نظر می رسد اسطوره و عرفان دو مقوله متفاوت در حیطه علوم انسانی هستند؛ در حالی که با بررسی آن دو از منظری که در این مقاله فرا روی خواننده باز می شود، این دو نه تنها جدا از هم نیستند بلکه می توان گفت عرفان دنباله و تکمله اساطیر خدایان است.
در این پژوهش ضمن توجه به معانی لغوی، اصطلاحی رؤیا و برشمردن کارکردها و نظریات برجسته درباره آن، ویژگی های رؤیا در دو نوع ادبی حماسی و عرفانی – تعلیمی برشمرده، و تمایزات و تشابهات (احتمالی) آن بررسی شده است.
قرن های هفت ،هشت ونه هجری قمری در تاریخ خوشنویسی ایران از دو منظر جایگاه بسیار ویژه ای دارد .منظر اول ،اوج تکامل اقلام سته در همین قرن هاست و همچنین، شکل گیری خطوط منسوب به ایران( تعلیق ونستعلیق) . منظر دوم، انشا یا تدوین مبانی نظری خوشنویسی . البته نه مبانی شکلی، بلکه مبانی نظری و زیبایی شناسی خوشنویسی نیز درهمین دوره انجام می پذیرد.
دومین پیش نشست همایش ملی فلسفه عرفان توسط گروه عرفان پژوهشکده حکمت و دینپژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با همکاری مدرسه عالی امام خمینی(ره)، برگزار خواهد شد.
آمیختگی هنر و عرفان در دامن فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی از مباحث مهمی است که حتی بدون فهم آن، فرهنگ ایرانی اسلامی توصیف ناپذیر است. فرهنگ و جهان بینی حاکم بر جامعه ایران به هنر نیز مثل بسیاری از مقولات دیگر، رنگ قداست بخشیده و از این جهت آن را دیوار به دیوار و حتی همسان با آمیزه ها و تعالیم عرفانی قرار داده است.
هنر سحرآمیز شعر، یکی از اقسام دوگانه کلام (نظم – نثر) به معنی کلامی موزون و اندیشیده که مظهر تجلی احساس و عواطف درون و زبان رمز و راز است. اگرچه شعر و شاعری در برهه هایی از تاریخ در خدمت زر و زور و قالبی تهی از معنی و معنویت بوده، اما با نزدیکی و ورود عنصر تصوف و عرفان به آن، سخت تحت تاثیر قرار گرفته و در آن تحولات چشمگیری به وجود آمده، حقیقت شعر عبارت از اظهار جذبات درونی، شعر و عرفان از یک مشرب یعنی ذوق و الهام سرچشمه می گیرند.
در آثار عرفانی به مناسبت پیوند عشق و عرفان، شاعران و نویسندگان از حکایات و داستان های عارفانه بسیار استفاده کرده اند. بسیاری از این داستان ها تخیلی و ساخته ذهن و اندیشه ادیبان خوش ذوقی است که سعی نموده اند با هنر سخن ورزی خویش، نکاتی لطیف از راز و رمزهای عارفانه را برای خوانندگان و شنوندگان بیان نمایند.
اسطوره و کهنالگوها بیانگر آمال و اندیشههای جهانشمول انسانیاند. از سویی اسطوره نشانگر تأمل، تجربۀ دینی و رویارویی آدمی با امر قدسیاند. اگرچه اندیشه و زیست انسان دچار تغییرات و دگرگونیهای گوناگون است؛ اما از نفوذ اسطوره و کهنالگوها رهایی ندارد. بر این مبنا، روایتهای عرفانی یکی از اساسیترین محملها برای بروز کهنالگو و اسطورههاست.
خواجوی کرمانی در سه جای دیوان عظیمش کلمه کربلا را به کار برده است و اشاراتی به حضرت سیدالشهدا(ع) دارد. در یکی از قصیدههای خود نام تمامی دوازده امام را میبرد و تجلیل بسیار گرانقدری از آنها میکند که همین شیعه اثنیعشری بودنش را به طرز محکمی اثبات میکند. خواجو در یکی از غزلهایش، اشعار و ابیاتی دارد که رسما جریان کربلا را ذکر میکند
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید