اخبار

نتیجه جستجو برای

کریستیا مرسر، استاد فلسفه دانشگاه کلمبیا، معتقد است که مراحل بنیادین تأملات دکارت تا حدی منعکس‌کننده آثار ترزا آویلایی، راهبه کاتولیک قرن شانزدهمی، است.

( ادامه مطلب )

شاید تصور کنید که معنای شکاکیت فلسفی را می‌دانید. معمولاً شکاکیت فلسفی را به دکارت برمی‌گردانند، که در تأملات (۱۶۴۲) این پرسش را مطرح کرد که آیا اصلاً چیزی هست که بتواند در موردش کاملاً یقین داشته باشد یا نه. چنان که همه می‌دانند، او گفت چنین چیزی وجود دارد: او نمی‌تواند دربارۀ وجودداشتن خودش هیچ شکی داشته باشد.

( ادامه مطلب )

بررسی دقایق تأویل پدیدارشناسانۀ ادموند هوسرل «ادموند هوسرل»[۱] کار خود را با اشاره به بحرانی آغاز می‌کند که از نیمۀ دوم قرن نوزدهم سراسر علم و فلسفه‌ اروپا را در بر گرفته است. او هشدار می‌دهد که فلسفۀ غرب در اوایل قرن بیستم دچار انحطاطی همه‌جانبه و نوعی تفرقه و پراکندگی درونی شده است.

( ادامه مطلب )

دیوید هیوم در عداد ناخواندنی‌ترین و البته ناسرراست‌ترین فلاسفه غرب جدید برای ایرانیان و حتی خود اروپاییان است. متفکری مجهز به دستگاه فکری سرد که به کلی خالی از تمام شئون مشهور روحیه دکارتی غالب در اروپاست. هیوم با به میان نهادن تجربه به مثابه محک و میزان امر، نه‌تنها خودش را در قامت اولین و البته مطرح‌ترین متفکر تجربه‌گرای‌ غرب جدید مطرح می‌کند، بلکه اصل اساسی علیت را زیر سوال می‌برد و درنهایت آن را نفی می‌کند.

( ادامه مطلب )

رنه دکارت از آن جهت که توانسته مکتبی نو عرضه کند و در آغاز دوره‌ای جدید از حیات فکری بشر قرار گیرد و به‌عنوان معمار فلسفه جدید شناخته شود در تاریخ فلسفه و اندیشه اهمیت بسیاری دارد. در قرون وسطی عقل انسان قوه‌ای تلقی می‌شد که در اثر عنایت‌ الهی به انسان داده شده و رسیدن به حقیقت و مطابقت آن با عین ثابت امور در علم خداوند بود.

( ادامه مطلب )

دکارت دو برهان اقامه می‌کند بر اینکه انسان ساحت دیگری غیر از بدن نیز دارد… برهان نخست وی به این شرح است که اگر دستگاه‌هایی بسازند که حتی‌الامکان حرکات ما انسان‌ها را تقلید کنند و همواره از عهده این اعمال برآیند، با این وصف به دو دلیل از سر قطع و اطمینان می‌توان گفت، چنین دستگاه‌هایی انسان حقیقی نیستند، زیرا: «آنها هیچ گاه سخن یا دلایل دیگری که ما برای نمودار ساختن منویات خود داریم، نمی‌توانند به کار برند.

( ادامه مطلب )

برهان دوم دکارت نیز به همین شیوه بر مبنای موضوع «تقسیم‌پذیری» اقامه شده است. نفس و بدن، تمایز تام دارند؛ چرا که بدن تقسیم‌پذیر است، در حالی که در مورد نفس هیچ تقسیمی تصور نمی‌توان کرد. «واقعاً وقتی نفسْم یعنی خودم را به عنوان چیزی که می‌اندیشد، لحاظ می‌کنم، نمی‌توانم اجزائی را در خود تمیز دهم، بلکه خود را چیزی واحد و تام می‌بینم.

( ادامه مطلب )

ابن ‏سینا با تمایز بین دو مقام ذات و فعل در نفس انسانی، از یک طرف توانست ادراک عقلی را که خود نوعی ادراک مجرد از ماده است به ذات و حقیقت نفس نسبت دهد؛ و از طرف دیگر رابطه نفس با بدن را براساس مبانی فلسفی خود تبیین نماید. وی هرچند در بیان این حقیقت که ادراک عقلی فعل حیثیت ذاتی نفس است و این نفس است که می اندیشد، مقدم بر دکارت است؛ اما برخلاف دکارت به هیچ‏وجه تأثیر مبادی‏عالیه را در روند تعقل منکر نمی شود.

( ادامه مطلب )

چرا دکارت این قدر مهم است؟ ما همچنان با دوگانه ای که دکارت مطرح کرد (دوگانه ذهن و بدن) سر و کار داریم. ما خود را متشکل از دو بخش ذهنی و جسمانی می دانیم.

( ادامه مطلب )

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: