درویشان در درازنای تاریخ ایران، بیشتر بنابر اصول اخلاقی خود به مادیات بیتوجه بودهاند. برخی گاه تا بدانجا به زندگی دنیوی پشت میکردهاند که آواره کوه و صحرا میشدند، در دل کوه و غاری پناه میجستند، به آذوقهای ناچیز قانع بودند و همه عمرشان در راز و نیاز به درگاه پروردگار وقف میشد. کسانی اما در میان درویشها بودند که زندگی در میان مردم را ترک نمیگفتند و در شهرها و آبادیها ساکن بودند. آنها نیز به دنیا و متعلقاتاش دل نمیبستند و اموال خود را بر نیازمندان وقف میکردند.
بعدازظهری از روزهای بهاری است؛ بیستوششم فروردینماه در کوچهپسکوچههای تهران، جایی در حوالی امامزاده عبدالله و میدان آذری. درویشی دورهگرد در مدح امامرضا(ع) اشعاری را میخواند. خورجینی روی دوش دارد و محاسنی بلند روی صورت. لباسهایی بلند بر تنش است و کلاه و دستار درویشان بر سر دارد. صدایش انگار از اعماق تاریخ مرا صدا میزند. این صدا همواره در تاریخ، گونهای یاریگری را میطلبد؛ یاری درویشان برای تأمین معیشت و خرج زندگی. دلم میخواهد به او کمک کنم و دستی که با صدایی هواخواه ائمه به سویم دراز شده را پس نزنم...
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید