نمیدانم تجربیات پرماجرا و پیچاپیچ من از این قرن رو به افول میتواند سرمشقی برای نسلهای آینده به شمار آید یا نه! به هر حال من محصول بسیار پیچیده آنم. من که زندگیام را در حاشیه دگرگونیهای بزرگ این قرن گذراندهام، خود را دستخوش تمامی آثار مثبت و منفی آن میبینم، بیآنکه فرصت بیابم در جریانهای خلاق آن شرکت جویم.
پدر و پدربزرگ داریوش شایگان، به گفته خود او، در تبریز به امر تجارت مشغول بودند و پدرش قبل از انتقال به تهران، از مریدهای پدر من بوده و در مراسم مذهبی مسجد ما، نوعا شرکت میکرده و یکی دوبار هم او را در دوران کودکی همراه خود به آن مسجد برده است... شایگان میگوید: «پدرم از یک خانواده بسیار قدیمی تجار آذربایجان و اهل سلماس در نزدیکی ارومیه بود.
مراسم شب داریوش شایگان عصرروز گذشته به همت مجله بخارا و دائرةالمعارف بزرگ اسلامی در مرکز همایش های رایزن دائرةالمعارف بزرگ اسلامی با حضور افراد شاخص و برجسته فرهنگ، هنر و فلسفه و اعضای خانواده آن مرحوم برگزار شد.
آئین هندو مجموعه ایست وسیع از نوشته های آسمانی و عقاید گوناگون و مکاتب فلسفی و افسانه های مقدس و اساطیری که نظم و ترتیب خلل ناپذیر آن علی رغم پیچیدگی و تعدد و تنوع مطالب، شگفت آور و شایان تحسین است.
در میان گفتمان های روشنفکری ایران، داریوش شایگان را به استناد آرای او«فیلسوف فرهنگ» می نامند. شایگان همواره بحث «ایران فرهنگی» را در نظر داشته است: چه آنجا که در«هندوئیسم و تصوف» به قیاس ظرفیت ها و امکانات ایران فرهنگی برای تأثیرگذاری بر فرهنگ و آیین هندو و عناصر بینافرهنگی می پردازد
روزی بارانی در انتهای زمستان ۱۳۹۱ برای بار نخست او را از نزدیک دیدم. برای گفتوگوهایی در رابطه با پژوهشم درباره دگرگونیهای شهر و معماری ایران در صد سال گذشته، دوران مدرنیته، به تهران رفته بودم. خانم دکتر فاطمه ولیانی، مترجم توانا و آشنای نزدیک دکتر داریوش شایگان، مرا به او معرفی کرده و دکتر شایگان خواسته بود که من قبل از گذاردن قرار برای دیدار، با او تلفنی تماس بگیرم- به گمانم میخواست مرا بیشتر بشناسد یا شاید بداند که خود را برای چگونه گفتوگویی آماده کند.
خدایش رحمت کند ،دکتر شایگان را ؛دانشمند و فیلسوفی بود در اوج تواضع و اخلاق و فکر و فروتنی . از کتاب "آسيادر برابر غرب " تا "افسون زدگی و هويت چهل تکه" وساير آثارش با فلسفيدن نوشت ،كوهي از تفكر پشت نوشته هایش سر برافراشته بود .
«داریوش شایگان» که دوم فروردین ماه 1397 خورشیدی در 83 سالگی در بیمارستان فیروزگر تهران درگذشت یکی از معدود روشنفکران دینی ایران است که علاقه ی خود را به فلسفه غربی با توجهی همسان به فلسفه شرقی و آسیایی متعادل ساخته است.
اگر داریوش شایگان زنده بود و مطالبی که پس از فقدانش نوشته شده بود را می خواند، بدون تردید مطلبی را می پسندید که تمثیلی نوشته شده باشد و در آن پاره های زندگی و وقایع فکری اش با زبانی مثالی به تصویر کشیده شده باشد. کما اینکه کما چند هفته ای او نیز مستعد تصویرسازی های نمادگرایانه از پلان های پایانی زندگی پرفراز و نشیب او بود. فراز و نشیبی که شایگان از آن نمی گریخت و هراسی نداشت که تا دیگران او را متفکری ببینند که در هر بیست سال دچار یک گشت اساسی در فکر خود می شود.
خیام نه عارف به معنای متعارف کلمه است (گیرم بسیاری از اهل تصوف او را از خود می دانند)، و نه فیلسوفی مشایی ست، نه فقیه است و نه شاعر عهد خود – چرا که شخصیت شاعر او به دقت تمام زیر ظاهر دانشمندش پنهان بود و نخستین اشاره به چند رباعی او بیش از یکصد سال پس از مرگش کشف شد. با این حال می دانیم که این انسان بی بدیل، ریاضی دانی برجسته و منجمی پرآوازه بود که تقویم خورشیدی را اصلاح کرد و در اکثر علوم دوران خود استادی مسلم بود.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید