غزل یکی از قالبهای جاندار و مایهدار شعر فارسی است. یکی از بهترین و موفقترین قالبها در تمام دورههای تاریخ ادبیات ما هم هست؛ مخصوصاً در ۷۰ـ ۸۰ سال ظهور شیوه شعر نیمایی. قالب غزل به دلیل احتوایی که بر مسائل احساسی و غنایی و عاطفی دارد، شایستگی، کارکرد و توانایی داشته است که تا امروز هویت خود را حفظ کند. مسیر درخشان غزلسرایی با سنگلاخ و دشواری روبرو بوده است؛ اما پایهگذار غزل (به معنی درست و بایسته آن) چند شاعر قرن ششم مثل سنایی، انوری، نظامی و خاقانی بودهاند.
یافتههای یک پایاننامه دانشجویی تصریح میکند که حافظ متفکر برانگیزاننده است نه معلم اخلاق و هدف او تکان دادن مخاطب و خیزش و دگرگونی دیدگاه اوست نه ارائه نظام تعلیمی با روشهای هدایتگری.
ندیشه حافظ بر خلاف آنچه که حافظ شناسی سنتی ارائه می دهد، شالوده های استواری دارد که شرح و گزارش شعر حافظ بدون دخالت دادن آنها، به نتیجه مطلوب و موجهی دست نخواهد یافت . این بنیآنها که در حقیقت همان دغدغه ها و دل مشغولی های روزانه حافظ است و استخوان بندی تفکر او را تشکیل می دهند، در شعر حافظ متعدد است اما از آن میان می توان چهار شالوده و بنیان اصلی آن را بدین گونه برشمرد:
پرستو رحیمی: دون شک مصراع نخست بیت بالا ما را به یاد زیباییها و بهار شهری میاندازد که مقبره مشاهیری بزرگ از ادب فارسی را در خود جای داده است، از اینرو است که شاعر آرزوی زوالنیافتن آن را دارد. «شهرراز» که بعدها به اختصار «شیراز» خوانده شد، در گذشته نیز یکی از شهرهای مهم ایران به شمار میآمده است. به همین دلیل بسیاری از جهانگردان اروپایی که به ایران میآمدند، چندین بار به این شهر سفر میکردند.
«حافظ، روح ایرانی» در نزدیک به ۲۵۰ صفحه تا پایان تیرماه از سوی انتشارت رسانش نوین منتشر میشود.
تصوف که در آغاز شامل مفاهیمی خشک و ریاضتهایی سخت بود، در قرن سوم با پذیرفتن «محبت» به عنوان یکی از ارکان محوری، رنگ عاشقانه پذیرفت. با ورود عرفان و تصوف به عرصه ادبیات، گروهی به تدوین اصول تصوف عابدانه در آثارشان می پردازند و عده ای آثاری سراسر عرفانی همراه با شور و شوق عاشقانه پدید می آورند. در این میان حافظ مبدع مکتبی است که از اصول عرفان عاشقانه به همراه نگاهی انتقادی به تصوف عابدانه شکل گرفته است و از آن به مکتب رندی تعبیر می شود.
«خرقه پوشی» از جمله آیین ها و رسوم رایج تصوف است که گاه آدابی دیگر همچون «خرقه انداختن» یا «تخریق خرقه»، «خرقه از سر به درآوردن» و «خرقه از سر برکشیدن» را به همراه داشته است؛ «تخریق خرقه» بیشتر به هنگام وجد به ویژه در مراسم سماع صوفیانه رخ می داده است؛ «خرقه از سر به درآوردن» گاه از سر وجد بوده است و گاه برای زدودن کدورت میان دو صوفی، و «خرقه از سر برکشیدن» برای تنبیه صوفی خاطی در خانقاه ها رایج بوده است.
بسیاری میپرسند که زبانفارسی آیا توانمندیهایی را که در قرون گذشته داشته، هنوز هم به همراه دارد؟ بهویژه برای انتقال دانشهای جدید، آیا این زبان آمادگی لازم را دارد؟ زبان فارسی، آهنگین است، انعطافپذیر است، شیرین است. اما اینها مشکل تلسکوپ هابل را در آینده حل میکند؟ مشکل پزشکی را حل میکند؟ مشکل واژههای پیچیده ارتباطات را حلمیکند؟
طنز در شعر حافظ، به منزله یک صناعت بلاغی است، نه یک نوع ادبی. شیوه های طنز آفرینی حافظ بسیار متنوع، پیچیده و در نهایت ایجاز است. عدم درک اسلوبهای طنز در شعر او، گاه سبب تفسیرهای نادرست و خلاف مقصود شاعر شده است. در این مقاله، طنزهای حافظ در 12 اسلوب دسته بندی شده است؛ از جمله طنز از طریق ابهام، متناقضنمایی، تأویل های تازه و استهزاءآمیز از مسائل مهم، مغالطه منطقی، نسبت دادن رفتارهای مخالفان به خود. شخصیتهای مورد نقد حافظ، همگی بدون نام و نوعی (typical) هستند و بر دو دسته اند: کومتی و دینی.
"اگر آن ترک شیرازى به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا" خال به عنوان نقطهء سیاه که بر اندام پدید مى آید، یا اصطلاح عرفانى که عبارت است از نقطۀ حقیقى و نقـطۀ وحدت، در آثار شاعران و نویسندگان پارسى گو، بسیار آمده و توجهى خاص بدان داشته اند. در این مقاله، با عنایت به اینکه نگارنده، مدتى در شبه قاره هند حضور داشته و از نزدیک، شاهد اعمال عبادى و رسیدن به مرحلۀ "خال " در عبادتگاه هندوان بوده است، نکاتى را در خصوص خال بیان داشته که مى تواند در فهم بیت یاد شده از حافظ کمک کند.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید