مبانی دین در حكومت ساسانی / دكتر احسان اشراقی

1394/10/22 ۱۲:۵۳

مبانی دین در حكومت ساسانی / دكتر احسان اشراقی

شرحی درباره ظهور بنیانگذار دولت ساسانی از كارنامه اردشیر بابكان، بررسی علل شكست دولت اشكانی، تصویركلی از تركیب اجتماعی و نظام اداری ساسانی، نظر "كریستین‌سن" درباره تقسیم‌بندی اجتماعی و نقش مذهب درعهد ساسانی، مقام روحانیون زرتشتی در تشكیلات جامعه ساسانی، گوشه‌هائی ازنامه "تنسر" دررابطه با دین و دولت در حكومت ساسانی، گوشه‌ای از كتیبه شاپور اول برروی دیواره‌های پرستشگاه موسوم به كعبه زرتشت واقع در نقش رستم درباره پایه و جایگاه "كرتیر" و كارهای مذهبی او.

خلاصه: شرحی درباره ظهور بنیانگذار دولت ساسانی از كارنامه اردشیر بابكان، بررسی علل شكست دولت اشكانی، تصویركلی از تركیب اجتماعی و نظام اداری ساسانی، نظر "كریستین‌سن" درباره تقسیم‌بندی اجتماعی و نقش مذهب درعهد ساسانی، مقام روحانیون زرتشتی در تشكیلات جامعه ساسانی، گوشه‌هائی ازنامه "تنسر" دررابطه با دین و دولت در حكومت ساسانی، گوشه‌ای از كتیبه شاپور اول برروی دیواره‌های پرستشگاه موسوم به كعبه زرتشت واقع در نقش رستم درباره پایه و جایگاه "كرتیر" و كارهای مذهبی او.           

«بكارنامه اردشیر پاپكان چنین نوشته بود كه پس از مرگ اسكندر رومی در كشورایران دویست و چهل كدخدا بود. سپاهان وپارس و نواحی دیگر بدست اردوان بود. بابك مرزبان و شهریاز پارس بود و گماشته اردوان بود، اردوان به استخر می‌نشست بابك را هیچ فرزند نامبرداری نبود و ساسان شبان بابك و همواره با گوسپندان بود و از تخمه دارا پسر دارا بود. در استیلای اسكندر گریزان و پنهان بود و با شبانان كرد می‌زیست بابك نمیدانست كه ساسان تخمه دارا پسر دارا زادست.

«بابك شبی درخواب دید كه خورشید از سر ساسان برمی‌‌تابد و همه جهان روشن میكند دیگر شب چنین دید كه ساسان بر پیل آراسته سفید نشسته و همه مردم كشور پیرامون او ایستاده نماز بروی میبرند و ستایش و آفرین همی كنند. شب سیم باز چنین دید كه آذر فر نبغ و آذر گشسب و آذر برزین‌مهر بخانه ساسان فروزانند و بهمه جهان روشنی همی دهند بابك چون بدان آئین دید شگفت ماند. وی دانایان و خواب‌گزاران پیش خود خواسته هر سه شب خواب چنانكه دیده بود به ایشان باز گفت و خواب‌گزاران گفتند آنكه این خواب برایش دیدی او یا یكی از فرزند او بپادشاهی جهان رسد چه خورشید نشانه چیری و توانایی و پیروزی است و آذر فرنباك دلیل دین دانایی و مخصوص بزرگ‌مردان و مغان است و آذر گشسب مخصوص برزگران جهانست و بدینگونه این پادشاهی به آن مرد یا یكی از فرزندان وی رسد. بابك چون این سخن بشنود كس فرستاد ساسان را پیش خواند و پرسید كه از كدام تخمه و دوده هستی؟ آیا از پدران و نیاگان تو كسی بود كه پادشاهی كرد؟ ساسان از بابك زینهار خواست كه گزند و زیانم مرسان بابك این خواهش پذیرفته ساسان راز خود چگونه كه بود پیش بابك باز گفت. بابك شاد شده بساسان بفرمود كه تن بشوی و فرمود دستی جامه شاهوار آوردند و به ساسان داد كه بپوش وساسان بدانگونه كرد». این شرحی است از كارنامه اردشیر بابكان كه در آن ظهور بنیان‌گذار دولت ساسانی بصورتی افسانه‌آمیز بیان شده است و ضمن آن آمده است كه بابك دخت خویش به ساسان داد و اردشیر از آن دخت بزاد و بابك او را بفرزندی پذیرفت و آنچنان در تربیتش كوشید كه همه در پارس نامور شد و چون اردشیر به پانزده‌سالگی رسید آوازه او به اردوان شاهنشاه اشكانی رسید اورا طلب كرد ونزد خود نگاهداشت تا آنكه پس از چند گاه اردشیر بیاری كنیزكی از درگاه اردوان بپارس گریخت و تلاش اردوان برای بچنگ آوردن او بجایی نرسید زیرا فره ایزدی كه نشان شهریاری و فرمانروایی بود اردشیر را همراهی می‌كرد. اردشیر چون به پارس رسید سپاهی بیاراست و درچند كارزار بر اردوان پیروز شده سرانجام اورا بكشت و پس از آن شاهان دیگری را كه با او بمبارزه برخاسته بودند شكست داد و بر شاهنشاهی ایران‌زمین دست یافت. آنگاه «بزرگان و سپهسالار و موبد موبدان را پیش خواسته فرمود: من در این پادشاهی بزرگ كه یزدان بمن داده نیكویی میكنم داد می‌ورزم دین به‌وپاك را می‌آرایم، جهانیان را به آئین فرزندان می‌‌پرورم سپاس یزدان آفریدگار و برتر و افزاینده و دهنده را كه همه كام مرا داد و سرداری هفت كشور را بمن سپرد آنچه سزاوار بود ارزانی داشت شما كه خوشنود هستید بر من نیكی و بی‌گمانی بیاندیشید منهم نیكی شما را می‌خواهم و در دادگستری می‌كوشم …»

از نوشته‌كارنامه اردشیر بابكان و روایات مشابه همچون دینكرت، خداینامه، دادستان‌دینیك، شاهنامه فردوسی و پاره‌ای از منابع دوره‌اسلامی همچون نوشته طبری، مسعودی، اصطخری، دینوری كه بر اساس همان روایات ساسانی تنظیم شده دو مطلب استنباط میشود نخست اینكه این داستانها نسبت اردشیر مؤسس سلسله ساسانی را به شاهنشاهان هخامنشی رسانده‌اند تا بشهریاری او جنبه قانونی و طبیعی بدهند. دوم اینكه ویرا مرد دین و فرستاده ایزدان خوانده‌اند كسی كه مأموریت داشته است تا آئین مزدایی را كه آئین قدیم ایران بوده است استوار دارد در واقع اردشیر در قیام تاریخی خود برضد دولت اشكانی كه دودمان ساسانی آنها را ملوك‌الطوایف و بی‌اعتنا به دین می‌پنداشته در چهره یك شخصیت دینی و سیاسی و احیاء كننده آئین قدیم ظاهر شده و چنین نقشی را پس از او همه اخلاف و بازماندگانش نیز برعهده داشته‌اند.

نبرد هرمزدگان بسال 224 میلادی و تسخیر تیسفون در 266 بوسیله اردشیر در ظاهر انتقال قدرت سیاسی از یك دولت ایرانی به گروه دیگر است و موجب تغییر محسوسی در سیاست خارجی نشده است اما آنچه دولت ساسانی را از اشكانیان متمایز می‌كند ماهیت مذهبی و سیاسی آن در جامعه ایرانی است و هدف از این بحث اشاره كوتاه به چنین ماهیتی است. سرزمین پارس كه اردشیر قیام خود را از آنجا آغاز كرد در روزگار هخامنشیان مركز سیاسی و فرهنگی و مذهبی این دولت بوده است و امپراطوری جهانی هخامنشی درواقع از این سرزمین رهبری می‌شده است. پس از غلبه اسكندر بر دارای سوم بسال 330 پیش از مسیح و سپس تشكیل دولت مقدونی- یونانی سلوكیها كه تا 250 دوام یافت و ایجاد دولت اشكانی كه عمر آن 470 سال طول كشید، سرزمین پارس ارزش و اهمیت سیاسی و مذهبی خود را از دست نداد و بعنوان مشعلدار تمدن و آئین  هخامنشی موجودیت خودرا حفظ كرد. سكه‌هایی كه از عهد سلاطین سلوكی و اشكانی از حكمرانان محلی پارس بدست آمده است علاوه برآنكه مظهری از خودمختاری و استقلال دین ماضیه است نمایشگر ارتباط آن با سنتها و آئین هخامنشی نیز هستند. برطبق روایات تاریخی، ساسان نیای اردشیر پایگاه ارجمندی در معبد آناهیتا (ناهید) در استخر داشته است وی با دختر ی از خاندان بازرنگی ازدواج كرد و بابك از این دختر بوجود آمد. او نیز همچون پدر خود كاهن بلندپایه پرستشگاه آناهیتا بود و این سمت را به ارث برده بود و پس از او این مقام به اردشیر بابكان رسید.

هنگامیكه اردشیر با همكاری خاندانهای بزرگ ایرانی و با استفاده از زمینه مساعد سیاسی و مذهبی ایران دولت اشكانی را برانداخت مالك سرزمین وسیعی شد كه حدود آن از رود فرات تا مرو و سیستان ادامه داشت درحالیكه بر مركزیتی نیرومند تكیه داشت و مذهب نیز بنوبه خود آنرا تقویت می‌كرد درواقع برای نخستین‌بار شاهنشاهی بزرگی با قلمروی گسترده تشكیل یافته بود كه روش سیاسی و آئین كشور داری آن با مذهب زرتشتی درآمیخته بود.

برای درك شرایط سیاسی و مذهبی محیطی كه طی آن اردشیر بابكان حكمران محلی پارس بر شاهنشاهی بزرگی دست یافت به تضاد اساسی كه بین میراثهای اشكانی و معیارهای سیاسی و آئینی ساسانی وجود داشت اشاره گردد. پیدایش دولت ساسانی درواقع حاصل مبارزه‌ایست علیه خودمختاریهای سیاسی و تساهل مذهبی كه حكومت اشكانی بر بنیاد آن استوار شده بود. روش این دولت برای اداره كشور وسیع ایران مبتنی بر اعطای نوعی استقلال به ایالات و سرزمینهای تابعه و شناختن حق خودمختاری و حفظ آزادیهای مذهبی بود. تعدادی از ساتراپیهای اشكانی بوسیله شاهزادگان اداره می‌شدند و بعضی دیگر بوسیله سلسله‌‌های محلی كه حكومت و قدرت شاهنشاه اشكانی را برخود پذیرفته بودند برخی از این حكومتهای مطیع دارای مسكوكاتی نیز بودند بعضی از پلیسها یا شهرهای خودمختاری كه قبلاً در حكومت یونانی- مقدونی قبل از پارتیها بوجود آمدند نیز دراین دوره دیده میشوند و تنها از قرن اول میلادی بود كه براثر نفوذ سیاسی عنصر ایرانی و قدرت یافتن حكومتهای محلی كه بدست ایراینان اداره میشد فرهنگ و تمدن هلنی رو به ضعف نهاد و فرهنگ ایرانی تقویت گردید.

روش دولت اشكانی در مورد مذاهب نیز به پیروی از روشی كه قبلاً جانشینان اسكندر برای سهولت اداره ممالك تابعه بكار برده بودند آمیخته با یكنوع تسامح و اعطای آزادیهای مذهبی بود. شاهنشاهان اشكانی یك دین واحد را تبلیغ نمی‌كردند و اصولاً به تحمیل عقاید مذهبی و آئین بخصوصی نمی‌پرداختند تنها در بین اقوام و ملل متعدد تابع دولت اشكانی پرستش میترا و آناهیتا و بهرام بیشتر رایج بود و علی‌رغم پیشرفت روزافزون مذهب زرتشتی پادشاهان اشكانی زرتشتی نبودند و وجود این مذهب بصورت گسترده دلیل بر رسمیت این آئین نبوده است. در اواخر دوره اشكانی تعالیم مسیحیت رواج گرفت و در مشرق ایران دركشور كوشان آئین بودایی و در بابل مذهب یهود وجود داشت و یهودیان از طرف اشكانیان خودمختاریها و امتیازاتی داشتند. در دینكرت آمده است كه: بلاش اشكانی فرمان داد اوستا و زند و آموختنیهای دیگر هرچه از گزند اسكندر محفوظ مانده بود نگهداری كنند و اردشیر پاپكان به صدارت تنسر آن آموختنی‌های پراكنده را جمع‌آورده بهترین آنرا برگزید و باقی را فروگذاشت. از محو كتاب اوستا بدست اسكندر كه در روایات ایران عهد ساسانی آمده دلایلی در دست نیست. احتمال دارد این روایت و دیگر روایات مذهبی مبنی بر حفظ اوستا را بدینسان آورده باشند تا قدمت این كتاب كه اساس و پایه مذهب و حكومت ساسانی را تشكیل میداد نشان دهند.

این قبیل روایت‌سازی و پافشاری درتثبیت مذهب زرتشتی و رسمیت دادن به آن و كوشش برای حفظ مركزیت سیاسی و نظامی و آمیختن روحانیت با سلطنت پس از پنج قرن‌ونیم كه از شكست داریوش سوم از اسكندر مقدونی می‌گذشت درواقع نمایشگر یك بازگشت قهری ارزشهای مذهبی و سیاسی ایران قبل از اسكندر است در سرزمینی مانند پارس كه قبل ازآن تختگاه هخامنشیان و مركز سیاسی و مذهبی ایران بشمار میرفته است این ناحیه قرنها بود كه استقلال سیاسی خود را حفظ كرده بود ظهور اردشیر پاپكان با چهر ه مذهبی یعنی موبد پرستشگاه آناهیتا آتش ورجاوند ایران‌زمین و چهره سیاسی كه مظهری از تمایلات قومی در سرزمین پارس بوده است نشان یك جنبش ملی بود بازگشت به میراثهای سیاسی و مذهبی ایران قدیم بوده است.

روایات ساسانی بدانسان كه در خداینامه و نامه تنسر و دینكرت و داستان دینیك و شاهنمامه فردوسی آمده اردشیر را از نژاد شهریاران هخامنشی و خویشاوند اردوان پنجم پادشاه اشكانی و بركشیده از جانب ایزدان و مورد تأیید آنان میداند و هموست كه در ‎‎آغاز شهریاری خود كوشیده است آئین زرتشتی را رواج دهد و مردمان را به دین بهی رهنمون گردد حكومت مركزی برقرار كند شاهان محلی خودكامه را از میان بردارد.

دولتی كه اردشیر بوجود آورد از همان آغاز بنیان خودرا بر مذهب زرتشتی و سیاست مركزی قرار داد مذهب بعنوان عامل تعیین‌كننده حدود و ثغور اجتماعی و منزلتها و ضامن حفظ موقعیت طبقات و پشتیبان دولت در اعمال سیاست داخلی و خارجی محسوب میشد و دولت نیز نگاهبان مذهب و مروج آن بود و اگر گاهی این نظام هماهنگ بدلیل رقابت بین قدرت سلطنت و اشرافیت و روحانیت، دچار نشیب و فراز می‌گردید همانطور كه در عهد بهرام اول و نرسی و خسرو انوشروان چنین بود، بازهم پایگاه اجتماعی و سیاسی مذهب زرتشتی و نقش مؤثر آن در سیاست مملكت ازبین نرفت. دراینمورد به نكات زیر كه تصویری كلی از تركیبات اجتماعی و نظام اداری ساسانی است باید توجه كرد:

اول- خاندان اردشیر بابكان یا خاندان شاهی كه در رأس طبقات اجتماعی قرار داشت.

دوم- خاندانهای بزرگ و متنفذ اشراف كه اغلب آنها از عهد اشكانی نیز مقامات مهم كشوری و لشكری را دردست داشتند مانند خاندانهای قارن، سورن، اسپهبد، سپندیاد، مهران و زیك كه هر كدام سرپرست قسمتی از كشور ساسانی بوده‌اند و شورای سلطنتی از نمایندگان این خاندانها تشكیل میشد و این شورا پس از مرگ پادشاه نسبت به جانشین وی رأی میداد.

سوم- طبقات پنج‌گانه اجتماعی مركب از روحانیان و لشكریان و دبیران و پیشه‌وران و كشاورزان.

چهارم- وجود یك نظام اداری و مذهبی متمركز مركب از موبدان موبد و بزرگ فرمذار یا صدراعظم و اران اپاهبذ و اران دبیربذ و استرپوشان سالاركه هریك دررأس سازمانی اداری قرار گرفته بودند كه بخودی‌خود قشری از اجتماع را تشكیل میداد و اساس این تقسیم‌بندی طبقاتی كه درعین حال غیرقابل تغییر می‌نمود در حقیقت دنباله همان تقسیمات چهارگانه اوستایی است كه چون در زمان ساسانیان با اوضاع و احوال سیاسی كشور وفق میداده است بعنوان معیاری برای قشربندی اجتماعی پذیرفته شد و تقسیم‌بندی زیر بوجود آمد كه به نقل از كریستن‌سن بذكر آنها اشاره می‌گردد.

آسَروان یا اصحاب دین، مردان كارزار یا ارتیشتاران، نویسندگان و اهل قلم یا دویران، عامه مردم (چوپانان و برزگران یعنی واسترپوشان) به ضمیمیه هتخشان یعنی اهل حرفه و شهریان. هریك از این طبقات بچند صنف تقسیم شده بود:

اصحاب دین به حكام یعنی قضات یا داذوران. روحانیون كه پائین‌ترین مرتبه آنان مغان است كه عددشان از همه مراتب بیشتر است به موبدان و هیربذان و سایر روحانیانی كه اشتغالات خاص دارند و دستوران و معلمان یا هندرزبدان. طبقه جنگیان نیز بر دو قسمند: سواره و پیاده و بعد ازآن بمراتب و اعمال متفاوت. 

 طبقه نویسندگان نیز بر انواع همچون كتّاب رسایل، كتاب محاسبات، كتاب سجلات وشروط، كتاب سیر و اطباء و شعرا و منجمان داخل طبقات ایشان و چهارم نیز به برزیگران و شبانان و بازرگانان و سایر حرفه‌ها.

هر طبقه دارای رئیسی است: رئیس روحانیون موبدان موبد و رئیس جنگیان اران اسپاهبذ گاهی هم ارتیشتاران سالار كه مرتبه او مافوق اران اسپاهبذ است. رئیس دبیران اران دویربذ و رئیس طبقه چهارم و استرپوشان سالار است.

زیردست هر رئیسی عارضی است تا ایشان را شمرده دارد و بعد از او مفتشی امین تا تفتیش دغل ایشان كند و معلمی تا از كودكی باز هریك را بحرفه و عمل او تعلیم دهد و بتصرف معیشت خود فرو آرامند».

بعقیده آرتور كریستن‌سن این تقسیم‌بندی در ابتدای امر چنین نبوده است و هرج‌ومرج و منابشات اجتماعی و سیاسی كه دراوایل عهد ساسانی تا زمان انوشروان روی داد و اساس تقسیم‌بندی تازه شد نتیجه حتمی و ضروری نوع حكومتی بود كه ساسانیان از اشكانیان به ارث برده بودند و این سبك تركیبی بود از طرز حكومت ملوك‌الطوایف و نوع اداره دیوانی استبدادی. تباین این دو ركن است كه وجهه مخصوص به تكامل اجتماعی و سیاسی زمان مابین اردشیر پاپكان و خسرو اول داده است. در این نظام هرمی شكل طبقاتی كه مناصب و منزلتها از پیش تعیین شده و از   از پدر به پسر میرسید عبور از طبقه‌ای به طبقه دیگر تقریباً غیرممكن ویا دشوار بوده است مگر آنكه عضو یك طبقه اهلیتی ازخود برای ارتقاء به طبقه بالاتر بروز دهد دراین صورت پس از آزمایشاتی چند كه بوسیله اهل فن صورت می‌گرفت و اهلیت و استحقاق شخص مورد نظر به اثبات میرسید میتوانست به طبقه بالاتر تغییر منزلت دهد. نكته اساسی دراین است كه در تمام این موارد نقش مذهب بعنوان داور اصلی در تعیین حدود اجتماعی و رابط بین دستگاه حاكمه و مردم قاطع بوده است. كریستن‌سن مینویسد: اصحاب دین‌اند كه بیشتر سبب حصول تباین آشكار بین عصر ساسانی و زمان هخامنشیان (كه عهد سعی در وفق‌دادن بین ادیان و مذاهب بود) و زمان اشكانیان (كه عهد یونانی‌مآبی برسبیل نان به‌نرخ روز خوردن بود) شده و وجهه خاصی بعصر ساسانی داده‌اند. دین ملی كه مذهب رسمی دولت گردیده و در هیئت اجتماعیه ساسانی نفوذ نموده چنان صفات و خواص متناسب و یكنواختی بدان داده كه هیچیك از دوره‌های شاهنشاهی ایران را نه پیش ازآن بوده است و نه بعد ازآن. اگرچه منشاء كلیه آثار و حوادث یك زمان وقایع ماضیه است و هرحادثه‌ای در ایام مستقبل اثری خواهد داشت معهذا عهد ساسانی با دولت و ملت و تمدن و ادبیات و صنایعش از سابق ولاحق خود مجزا و جداست. دین زرتشتی است كه این سبك را بوجود آورده چنانكه عیسویت در اروپای قرون وسطی سبك گوتیك را پدیدار ساخت و ازاین گذشته دیگر نظیری برای تأثیر دین در پیدایش سبك خاصی در كلیه شؤون اجتماعی و احوال یك مملكت نداریم احترام این دین هم از همین جاست كه برما لازم است … نخستین شاه ساسانی كه دین زرتشتی را یك دین رسمی دولت قرار داد یك دولت ایرانی پدیدار ساخت كه علامت یگانگی آن درفش قدیم كاوه بود و شاید همین دین با وجود نیت استیلا كه از اصحاب دین مشهود میشد قوی‌ترین چیزی بود كه با قوت هرج‌ومرج‌طلبیهای اتفاقی برابری و مقاومت می‌كرد.

در تشكیلات جامعه ساسانی طبقه روحانی درحكم سرجامعه فرض شده است و طبقه جنگی را كه ضامن بقاء و دوام شاهنشاهی ساسانی بودند درمرتبه دوم اهمیت قرار داده‌اند پادشاه مظهر دین و دولت و روحانیت زرتشتی اورا به ایزدان پیوند داده است. نخستین شاهان ساسانی درسكه‌های خود خویستن را بغ و از ایزدان و مینوچهر می‌دانسته‌اند. «در كتیبه نقش رستم آمده است: پرستنده اهورامزدا كه چهر از ایزدان دارد»، «بغ مزداپرست خدایگان اردشیر شاه ایران كه چهر از ایزدان دارد.». آنان همواره موبدان را بالاترین پشتیبان سلطنت خود می‌شمرده‌اند و موبدان موبد تاج برسرشان می‌گذاشته‌و تا بپادشاهی ایشان موافق نمی‌شده این حق بایشان نمی‌رسیده است و حتی القابی كه در كتابهای ما هنوز برای پادشاهان ساسانی مانده موبدان بدیشان داده‌اند چنانكه یزگرد اول را كه با نصاری پیوستگی داشت و از ایشان پشتیبانی می‌كرد موبدان «بزهكار» لقب داده‌اند و خسرو اول را كه به نیروی موبدان به پادشاهی رسید و بخاطر خوش‌آمد آنها با مزدكیان بدرفتاری بسیار كرد انوشك‌روان لقب دادند. اگر نامه تنسر را كه نمونه كامل رابطه دین و دولت در حكومت ساسانی راست خواه طبق روایات ساسانی بزمان اردشیر اول و خواه طبق شواهد تاریخی بزمان خسرو اول مربوط بدانیم محتوای آن حكم قانون دولت ساسانی است و تكلیف دین و دولت را درآن زمان بخوبی روشن كرده است.

درپیش درآمد این نامه میخوانیم كه جنشف شاه فرمانروای طبرستان و پذشخوارگر كه با ظهور اردشیر بابكان و پیشرفت سریع او دراطاعت و عدم اطاعت از وی تردید دارد. در نامه‌ای به تنسر هیربدان هیربد ایران دركارهای شك‌آلود اردشیر با او رای میزند و سئوالاتی را مطرح میكند پاسخی كه تنسر درمقام روحانی بزرگ كشور به شاه محلی طبرستان داده است بمثابه حكمی است بدون استیناف در مناسبات و حدود اجتماعی دوران ساسانی. هیربد بزرگ آنجا كه صحبت از اطاعت از احكام پادشاهی است گوید:

«شهنشاه موبدان را گفت در رای ما نبود كه نام پادشاهی بر هیچ‌آفریده نهیم در ممالك پدران خویش و هركه باطاعت پیش ما آید تا بر جاده مطاوعت مستقیم باشد نام شاهی از او نیفكنیم و هیچ آفریده‌ای را كه نه از اهل بیت ما باشد شاه نمی‌یابد خواند جز آن جماعت كه اصحاب ثغورند الان و ناحیت مغرب و خوارزم و كابل و پادشاهی بمیراث ندهیم چنانكه دیگر مراتب دادیم و پادشاه‌زادگان جمله برگاه بنوبت ملازم باشند و ایشانرا مرتبه نزد كه اگر مرتبه‌جویی كنند بمنازعت و جدال افتند حشمت ایشان بشود و بچشم‌ها حقیر گردند شما درین چه میگویید اگر این رای پسندیده است تنفیذ فرمایند و اگر نه بصلاح باز نمایند …»

 

دراجرای عدالت و احكام دینی تنسر جواب میدهد:

«اگر ترا نظر بر كار دین است و استنكار ازآنكه در دین وجهی نمی‌یابد میدانی كه اسكندركتاب دین ما كه دوازده هزار پوست گاو بود بسوخت باصطخر سر یكی ازآنها دردلها مانده بود و از آن نیز جمله قصص واحادیث و شرایع و احكام ندانستند تا آن قصص و احادیث نیز از فساد مردم روزگار و حرص بر بدعت و تمویهات و طمع فخر از یاد حلایق چنان فروشد كه از صدق آن القی نماند(؟) پس لابد چاره نیست كه رای صایب صالح را احیاء دین باشد و هیچ پادشاه را وصف شنیدی و دیدی جز شهنشاه را كه برای این‌كار قیام نمود و برشما جمع شد …» درمورد شاهنشاه و اصناف مردم گوید كه:

«مردم در دین چهار اعضااند و در بسیاری جای دركتب دین بی‌جدال و تأویل و خلاف مكتوب و مبین است كه آنرا اعضاء اربعه میگویند و سر آن اعضاء پادشاهست عضو اول اصحاب دین و این عضو دیگرباره بر اصناف است: حكام و عباد و زهاد و سدنه و معلمان. عضو دوم مقاتل یعنی مردان كارزار و ایشان بر دو قسمند: سواره و پیاده بعد از آن بمراتب و اعمال متفاوت عضو سوم كتاب رسایل، كتاب سجلات و شروط و كتاب سیر و اطباء و شعرا و منجمان داخل طبقات ایشان و عضو چهارم را مهنه خوانند و ایشان برزیگران و راعیان و تجار و سایر محترفه‌اند و آدمی‌زاده برین چهار عضو در روزگار صالح باشد مادام البته یكی با یكی نقل نكند الا آنكه در جبلت یك از ما اهلیتی شایع یابند آنرا بر شهنشاه عرض كنند بعد تجربت موبدان و هرابده و طول مشاهدات تا اگر مستحق‌دانند بغیر طایفه الحاق فرمایند لیكن چون مردم در روزگار فساد و سلطانی كه صلاح عالم را ضابط نبود افتادند بچیزهایی طمع بستند ك حق ایشان نبود آداب ضایع كردند و سنت فروگذاشتند و رای رها كرده سر در راهها نهاده كه پایان آن پیدا نبود … شهنشاه بعقل محض و فیض این اعضا را كه ازهم پاشیده بود با هم اعاده فرمود و همه را به مقر خویش برد و بمرتبه‌ای فرو داشت و از آن منع كرد كه یكی از ایشان بغیر صنعتی كه خدای جل جلاله برای آن آفریده شده باشد مشغول شود. بردست او تقدیر حق‌تعالی دری برای جهانیان بگشود كه در روزگار اول خاطرها بدین نرسید و هزیك از سران اعضاء اربعه را فرمود كه اگر دریكی از ابناء مهنه اثر رشد و خیر یابند و مأمون باشد بر دین یا صاحب بطش و قوت و شجاعت با فضل و حفظ و فطنت و شایستگی برما عرض دارند تا حكم آن فرمائیم …..

آنچه شاهنشاه فرمود از مشغول گردانیدن مردمان بكارهای خویش و بازداشتن از كارهای دیگران قوام عالم و نظام كار عالمیان است و بمنزلت باران كه زمین زنده كند و آفتاب كه یاری دهد و باد كه روح افزاید اگر در عذاب و سفك و ماء چنین قوم افراط بجایی رساند كه منتهای آن پدید نبود ما آن‌را زندگانی میدانیم و طلاح و هرچه عقوبت بیشتر كند تا این اعضاء هریك بمركز خود روند محمدت بیشتر یابد.» آنگاه تنسر در پاسخ به سؤال مربوط به ابداعات پادشاه درباره مراتب و درجات گوید:

«شهنشاه برای ترفیع و تشریف مراتب آن فرمود كه از هیچ آفریده‌ای نشنیدیم و آن آنست كه میان اهل درجات عامه تمیزی ظاهر و عام پدید آورد بمركب و لباس و سرای و بستان و زن‌و خدمتكار بعد از آن میان ارباب درجات هم متفاوت نهاد به مدخل و مشرب و مجلس و موقف و جامه و حلیه برقدر درجه هریك تا جایهای خویش نگهدارند و حظ فراخور خود شناسند چنانكه هیچ عاملی با ایشان مشاركت نكند در اسباب تعیش و نسب و مناكحه» و گوید: «آنچه یاد كردی كه شهنشاه آتش‌ها از آتشكده‌ها برگرفت و بكشت و نیست كرد و چنین دلیری هرگز كسی دردین نكرد بداند كه این حال بدین صعبی نیست ترا بخلاف راستی معل.م است چنانست كه بعد از دارا ملوك‌طوایف هریك برای خویش آتشگاه ساخته و آن همه بدعت بود كه بی‌فرمان شاهان قدیم نهادند شهنشاه باطل گردانید فرمانها باز گرفت و با مواضع اول نقل فرمود». توجیهی كه تنسر در این نامه از روابط دولت و مردم میكند درحقیقت چیزی جز حكومت مطلقه دین در جامعه طبقاتی ساسانی نیست. دراثبات این امر اسناد گویاتری در سنگ نگاره‌های دوره ساسانی وجود دارد كه مهمترین آنها كتیبه‌هایی است از كرتیر موبدان موبد ایران عهد بهرام دوم و پادشاهان ماقبل او كه نفوذی عظیم در دستگاه دولت ساسانی داشته است. محققین ایرانی و خارجی كرتیر را سازمان دهنده اصلی مذهب زرتشت و عامل مهم رسمی شدن این مذهب شمرده‌اند كتیبه‌هایی كه بفرمان او نوشته شده و نقشهایی كه از پیكره او در كنار شاهنشاهان ساسانی بوجود آمده گواه این مطلب است كه این شخصیت مذهبی تا چه اندازه در دستگاه دولت ساسانی نفوذ داشته است. درنقش رستم مقابل آرامگاه شاهنشاهان هخامنشی بر دیواره‌های پرستشگاه موسوم به كعبه زرتشت كتیبه‌ای از شاپور اول به سه زبان پارتی و پارسی میانه و یونانی وجود دارد كه بیادبود پیروزی او بر رومیان نقش گردیده است. این كتیبه بدون تردید از مهمترین اسناد تاریخی دوران ساسانی مخصوصاً ازنظر حدود و ثغور ایران محسوب میشود. در زیر متن پارسی این كتیبه، نوشته دیگری از كرتیر روحانی بزرگ آ نزمان وجود دارد كه موضوع آن ازنظر رابطه بین دین و دولت ساسانی دارای بسی اهمیت است. كرتیر موبد بزرگ كار خود را بعنوان هیربد در زمان شاپور اول آغاز كرد و پس از چند سال فعالیت مذهبی بمقام موبدان موبد سراسر ایران رسید و درچنین موقعیت ممتازی كوشید تا مذهب زرتشتی را رسمی كند و دراین راه موفق شد. او با تلاشی خستگی‌ناپذیر بمبارزه‌ای پی‌گیر با پیروان دیگر مذاهب چون مسیحی و مانوی و یهود و بودایی و مرتدین زرتشتی برخاست و نفوذ آنها را ازمیان برداشت و دین زرتشتی را بعنوان دین بزرگ و رسمی كشور بر كرسی نشاند.

در بخشی از كتیبه كعبه زرتشت شرح پایه و جایگاه كرتیر و كارهای مذهبی و نظریات او آمده است. كرنیر آگهی داده است «كه از سوی شاهنشاه شاپور اول به سمت رئیس بزرگ همه موبدان منصوب شده است. در روزگار هرمز اردشیر كرتیر از سوی شاهنشاه بدریافت كلاه و كمر نایل آمده و قدرتی روزافزون یافته است و «موبد اهورامزدا كه ایزد بزرگ است» لقب یافت ولی پایگاه كرتیر بهنگام پادشاهی بهرام دوم فرزند بهرام یكم باوج كمال رسید. وی بفرمان شاپور در سراسر كشور آتشكده‌ها نیكبخت و شادكام شدند بسیاری از آتشكده‌ها و مغان از سوی دولت برقرار شدند اهورامزدا و ایزدان ازاین رهگذر بهره‌ای بزرگ یافتند و اهریمن و دیوان سخت‌آلوده و ننگین شدند …» كرتیر گوید: شاهنشاه بهرام (بهرام یكم) «برای رضای خاطر اهورامزدا و ایزدان و بخاطر روان خویش مرا در كشور پایه و قدتی بزرگ بخشید و جایگاه و قدرت بزرگم از اوست … و او مرا در همه كشور پخش كننده هدایا میان پرستشگاهها و پریستار … پرستگاه آتش اناهیتا- اردشیر و ایزد آناهیتا كرد. او مرا كه كرتیزم به لقب نگهبان روان بهرام و موبد اهورا ملقب كرد … شهر بشهر واستان به استان كار اهورامزدا و ایزدان بالا گرفت و آئین مزدیسنا و مغان در همه كشور نیرویی بزرگ یافت و ایزدان و آبها و آتشها و گله در سراسر كشور شادی فراوان یافتند….

ولی اهریمن و دیوان را ضربتها و درد و رنج فراوان نصیب شد و آئین اهریمن و دیوان از كشور رخت بربست و بدور افكنده شد و كاهنان یهود و بودایی و برهمنان و زندیگان از هم فرو پاشید و تصویرهای خدایان منهدم گشت و پناهگاههای (پرستشگاههای) دیوان نابود شد و دیرهاشان به جایگاههای ایزدان بدل گشت و شهر به شهر و استان به استان بسیاری از كارهای مذهبی پیشرفت یافت و بنابه اهمیت خود آتشكده بسیار بنیان یافت و در فرمانها و تصویب‌نامه‌ها و مجموعه‌های دولتی كه بهنگام شاهنشاه بهرام پسر بهرام تدوین شد او (بهرام) فرمان داد چنین نوشته شود:

«كرتیر نگهبان روان بهرام و موبد اهورامزدا» و من كه كرتیرم از آغاز ضمن خدمت به ایزدان و فرمانروایان و بخاطر روان خویش كوشش بسیار نمودم و متحمل رنج و مشقت فراوان شدم درنتیجه كوشش و رنج من بسیاری از آتشها و مغان در سراسر كشور … درمیشان، آقورپاتكان، سپاهان، ری، كرمان، سكستان و گرگان … تا پیشاور درخشیدن گرفتند و نیز در خارج از ایران آتشها و مغانی كه بیرون از ایران بودند [آنجاكه] اسبان و مردان شاهنشاه شاپور پیش رفتند تا انطاكیه، شهر و كشور سوریا و در استانهای سوریا، درترسه، شهر و كشور كیلیكیه تا مرزهای كیلیكیه در قیصریه شهر و كشور كاپادوكیه و تا … و بالا (شمال) تا یونان، سرزمینهای ارمنستان و گرجستان وبلاسكان و سپس تا دروازه آلبانی [آنجاراكه] شاهنشاه شاپور با اسبان و مردان خود … به آتش كشید و دستخوش ویرانی كرد، آنجا، بفرمان شاهنشاه مغانی كه درآن سرزمینها بودند من آنانرا بنظم آوردم (درمگوستان- مغستان) و من از خسروان و غارت جلو گرفتم و همه آنچه را كه آنان (مغان) داشتند و به غارت رفته بود- همه را من(بآنان) بازگرداندم و من … به كشور خویش عودت دادم و من آئین مزدیسنا و مغان را (كه بودند) نیكو- من آنرا والا و شایسته احترام و ستایش ساختم و اما كافران و ملحدانی را كه درمغستان به‌انجام فریضه‌های دینی و پرستش مزدیسنا نپرداختند كیفر دادم و به آنان پند دادم و نیكترشان نمودم و من بسیار آتشكده و [بسیار] مغان پدید آوردم كه در تصویب نامه‌های دولتی [نوشته شده است] و بیاری ایزدان و بسیاری آتشكده بنیان یافت بسیار ازدواج صلبی منعقد كردم و بسا مردمان كه پابند دین نبودند به دین [مزدیسنا] روی آوردند و بسیاری از آنان كه دیوپرست بودند درنتیجه كوشش و مجاهدت من دست از آئین دیوان برداشتند آنها آئین ایزدان را برگزیدند و بسیاری دریافتند و بسیاری انواع … مذهبی و بدیگر كارهای ایزدی شایق گشتند و بلندی یافتند ….» بالاخره در پایان این كتیبه از زبان كرتیر آمده است: «من، كرتیر در آنزمان بیاری شاهان و فرمانروایان آتشها و مغان بسیار به نوشته‌های دولتی افزودم و برای من مایه مباهاتی است بس بزرگ كه نامم در نوشته‌ها و فرمانهای دولتی آمده است. اگر كسی درآینده فرمانهای دولتی تصویب‌نامه‌ها و یا اسناد و یا نوشته‌های دولتی دیگری را می‌بیند باید بداند كه من همان كرتیرم كه در روزگار شاهنشاه شاپور مرا: «كرتیر موبد و هیربد» و در روزگار شاهنشاه بهرام فرزندان شاپور: «كرتیر موبد اهورامزدا» و بهنگام شاهنشاه بهرام فرزند بهرام «كرتیر، نگهبان روان بهرام موبد اهورامزدا» نامیدند ….»

از كتیبه‌كعبه زرتشت چنین برمیآید كه از زمان بعد از اردشیر تا دوران بهرام دوم بجای شاهنشاه كه قدرت سیاسی و مذهبی را تواماً داشته است مقام موبد بزرگ بوجود آمده است و آئین مزدیسنا به آئین رسمی در سراسر كشور ایران مبدل شده است و میتوان دانست كه چگونه دین زرتشتی نفوذ تصاعدی خودرا در امور سیاسی و اجتماعی جامعه ساسانی گسترده است وقایع ساسی بعدی نقش اصلی مذهب را بطور قاطع در جزرومد قدرت نشان میدهد. درزمان بهرام دوم مبارزه شدیدی بین اشراف و پادشاه آغاز گردید كرتیر موبد بزرگ به پشتیبانی بهرام وارد مبارزه شد و آنرا با پیروزی سلطنت بر قدرت اشرافیت پایان داد و درچنین شرایطی بود كه به نفوذ مذاهب دیگر در كشور پایان داده‌شد. پس‌از بهرام تا سلطنت خسرو اول جریانات سیاسی و تحولات مذهبی درجهت تضعیف دین رسمی و قدرت استبدادی رخ داد كه نمونه كامل آن جنبش طرفداران مزدك است اما درتمام این جریانات نقش قاطع دستگاه روحانیت در سرنوشت حكومت از میان نرفت و هر نوع قدرت‌نمایی سیاسی یا مذهبی مخالف با عكس‌العمل شدید موبدان روبرو شد. شاپور اول برای اداره هرچه آسان‌تر شاهنشاهی بزرگ خود و حفظ وحدت آن آئین مانی را هنچون مذهب قابل قبول همگانی تأیید كرد. یكبار دیگر خاندانهای بزرگ اشرافی ایران در زمان بهرام دوم در برابر سلطه بی‌چون‌وچرای دستگاه روحانیت و موبدان زرتشتی بمخالفت برخاستند. یزدگرد اول سیاست ملایمی نسبت به پیروان مسیح درپیش گرفت تا استقلال سلطنت را در برابر طبقات اشرافی و روحانی حفظ كند. قباد نیز بخاطر وارد‌آوردن ضربه‌ای به اشرافیت و روحانیت زرتشتی خودرا طرفدار مزدكیان نشان داد و به‌آنها فرصت داد تا موقتاً نظام مذهبی و سیاسی كشور ساسانی را درهم بریزند. لكن انهدام تشكیلات مانویان در زمان بهرام اول وتعقیب و آزار مسیحیان پس از یزدگرد اول و سركوبی مزدكیان در دوران خسرو اول نشان داد كه قدرت مذهب درهرحال حاكم بر مقدرات سیاسی است دادن لقب بزهكار به یزدگرد و انوشك‌روان به خسرو اول تعبیر گویایی است از حاكمیت بی‌چون‌وچرای روحانیون زرتشتی در نظام حكومت ساسانی.‌ 

 

پاورقی‌ها

1- كارنامه اردشیر بابكان چاپ تهران 1342.

2- كارنامه اردشیر بابكان ص 74.

3- اقتباس از مقدمه نامه تنسر تصحیح مجتبی مینوی ص 40.

4- دیاكونوف: تاریخ ایران باستان ترجمه روحی ارباب ص 253.

5- آثْرَوا (روحانیون)، رَئَیشتو (لشكریان)، و اترفشیون (كشاورزان) هُویتی (پیشه‌وران). بعدها دو صنف اخیر در تحت یك عنوان درآمده طبقه سوم را تشكیل دادند. فردوسی براساس روایات قدیم،‌این تقسیم‌بندی را بروزگار جمشید پادشاه داستانی ایران نسبت میدهد و گوید جمشید پس ازآنكه راه‌ورسم زندگی را بهمگان آموخت مردم را به گروههای چند تقسیم كرد:

بدین اندرون نیز پنجاه خـــورد

ز هـر پیشه‌ور انجمن گرد كرد

برسم پرستندگـــان دانیـــــش

گـروهی كه  كاتوزیان خوانیش

همـــــی نام نیساریان خواندند

صفی بر دگــر دست  بنشاندند

فــروزنده لشكر و كشورنــــد

كجا شیر مـــردان جنگ آورند

و زیشان بــود نام مردی بپــای

كزیشان بود تخت شاهی بجای

كجا‌نیست‌‌بركس‌‌ازایشان ‌‌سپاس؟

نسودی سه دیگر گره را شناس

بگاه خورش سرزنش نشنــوند

بكارندو‌ورزند وخود بــدروند

ز آواز بیغـــاره آسوده گــوش    

ز فرمان سر آزاده و ژنده‌پـوش

…………………………....

هـمان دست ورزان با  سركشی

چهاركه خوانند آهتــــوخشی

روانشان همیشه پر اندیشه بـود

كجا كارشان همگنان پیشه  بود

6- آرتور كریستن‌سن: شاهنشاهی ساسانی ترجمه مجتبی مینوی ص 26.

7- ایضاً ص 28.

8- ظاهراً دین زرتشتی در زمان بهرام دوم بصورت دین رسمی درآمده است.

9- آرتور كریستن‌سن: شاهنشاهی ساسانی ص 117.

10- وجه تشابه این مقررات با داستان مرد كفشگر كه فردوسی در شاهنامه آورده درخور توجه است انوشروان تقاضای مرد كفشگری را كه حاضر شده بود هزینه سپاه خسرو را بپردازد بشرط آنكه پادشاه اجازه دهد فرزند وی به صنف دبیران داخل شود رد كرد تا نظام اجتماعی را برهم نزند:

هنرمند و بـا دانش و یادگیــر

چو بازارگان  بچه گرد و دبیـر

دبیـری ببایدش پیروز بــخت

چو فرزند ما برنشیند به تخت

سپارد بدو چشم بینا و گـوش

هنر باید از مــرد موزه فروش

…………………………..

چو آئین این روزگار این بود     

بما بر پس مــرگ نفرین  بود

11- نامه تنسر از مقدمه تاریخ طبرستان ابن‌اسفندیار ص 12 تا 25.

12- از كرتیر موبدان موبد كتیبه‌های دیگری در نقش رجب و سرمشهد نزدیك كازرون وجود دارد كه نسبت به كتیبه كعبه زرتشت افتادگیهای فراوانی دارد.

منبع: مجله هنر و مردم؛  دوره 12، ش 136 و 137 (بهمن واسفند 52)

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: