1394/9/3 ۰۹:۴۵
سیدمرتضی در موارد مختلف از کتاب خود به کتاب «الامامه» ابنراوندی استشهاد جسته؛ از جمله در موضوع عصمت ائمه و منصوص بودن آنان و نیز۲۱ در موضوع حجت بودن امام در همه امور شرعی و عقلی۲۲ و نیز در برابر آنان که گفتهاند ابن راوندی برای نخستین بار ادعای وجود نص بر امامت حضرت علی بن ابیطالب را کرده، میگوید: او بدون دلیل ادعا نکرده و مخالفان خود را مجبور به پذیرفتن آن ننموده است،۲۳ و علت این اتهام را بدین بیان توجیه میکند که چون مخالفان شیعه، کلامی مجموع در نصرت نص پیش از ابنراوندی نیافتند، لذا او را متهم کردند که مبدع ادعای نص است، در حالی که تصنیف و جمع مطلبی هیچ گاه دلیل بر آغاز قول در آن نمیشود.
ا
سیدمرتضی در موارد مختلف از کتاب خود به کتاب «الامامه» ابنراوندی استشهاد جسته؛ از جمله در موضوع عصمت ائمه و منصوص بودن آنان و نیز۲۱ در موضوع حجت بودن امام در همه امور شرعی و عقلی۲۲ و نیز در برابر آنان که گفتهاند ابن راوندی برای نخستین بار ادعای وجود نص بر امامت حضرت علی بن ابیطالب را کرده، میگوید: او بدون دلیل ادعا نکرده و مخالفان خود را مجبور به پذیرفتن آن ننموده است،۲۳ و علت این اتهام را بدین بیان توجیه میکند که چون مخالفان شیعه، کلامی مجموع در نصرت نص پیش از ابنراوندی نیافتند، لذا او را متهم کردند که مبدع ادعای نص است، در حالی که تصنیف و جمع مطلبی هیچ گاه دلیل بر آغاز قول در آن نمیشود.۲۴
تبرئه ابن راوندی
سید مرتضی ابن راوندی را از اتهامات معتزله مبرّا میدارد و در برابر آنان از او دفاع میکند؛ مثلا آنجا که قاضی عبدالجبار از شیخ خود ابوعلی جبائی نقل میکند که گفته است: «بیشتر کسانی که مذهب شیعه را یاری کردهاند، منظورشان طعن در دین و اسلام بوده است و تشیع را فقط وسیلهای برای این هدف قرار دادهاند؛ زیرا اگر با اظهار کفر و الحاد میخواستند منظور خود را عملی سازند، کسی از آنان نمیپذیرفت؛ لذا این طریقه را نردبانی برای رسیدن به مقصود ساختند؛ مانند هشام بن الحکم و طبقه او و مانند ابوعیسی وراق و ابوحفص حداد و ابن راوندی!»۲۵
سید مرتضی چنین به مدافعه میپردازد: «ابن راوندی این کتبی را که اسباب بدنامی او شده، به قصد معارضه با معتزله و زورآزمایی با ایشان ساخته؛ چه، معتزله از آمیزش با او اظهار نفرت کردند و او را به قصور فهم و غفلت متهم نمودند و این جمله او را بر آن داشت که این کتب را منتشر نماید تا عجز معتزله را در نقض آنها آشکار سازد و انتقام خود را از آن فرقه بگیرد، والا این راوندی از این تألیفات علناً تبری میجسته و نسبت تألیف آنها را به خود انکار میکرده و به دیگری منسوب میداشته است و شکی نیست که او در این عمل خطاکار بوده، خواه به آنها اعتقاد داشته و خواه معتقد نبوده است. و کاری که ابن راوندی در این راه کرده، نظیر عمل جاحظ یا نزدیک به آن است و اگر کسی کتب عثمانیه و مروانیه و عباسیه و امامیه و رافضیه و زیدیه را که همه تألیف جاحظ است جمع آورَد، میبیند که مؤلف آنها بر اثر اظهار آرای متضاد و رنگ به رنگ سخن گفتن، به چه درجة عظیمی از شک و الحاد و قلّت تفکر در دین رسیده بوده است و هیچ کس نمیتواند مدعی شود که جاحظ به محتویات این کتب عقیده نداشته و بگوید که چون او مقالات مردم و احتجاجات ایشان را نقل کرده، بر او در این عمل جرمی وارد نیست؛ چه، اگر با این قبیل گفتهها بتوان مخالفان را قانع کرد، نظیر آن را در حق ابنراوندی نیز میتوان گفت، در صورتی که ابن راوندی در کتبی که نام او را در پیش مردم زشت کرده، هیچ گاه نمیگوید که من به این مذاهبی که حکایت کردهام، معتقدم و به صحت آنها ایمان دارم، بلکه میگوید دهریه یا موحدین یا براهمه یا مؤمنین به اصل رسالت چنین و چنان میگویند. اگر میشود گفت که بر جاحظ در دشنام گفتن به صحابه و ائمه و شهادت دادن به گمراهی و خروج ایشان از دین گناهی نیست و کلام او در این موارد به منزله نقل قول و حکایت است، به همین ترتیب ابن راوندی هم مجرم نیست و بنابر قرینه فوق، تهمتهایی که بر او وارد ساختهاند، زائل میشود.»۲۶
ماتریدی و واکنش معتزله
این تنها سیدمرتضی نیست که ابن راوندی را از اتهامات معتزله تبرئه میکند، بلکه ابومنصور ماتریدی سمرقندی ـ پیشوای فرقه ماتریدیه ـ در کتاب معروف کلامی خود «التوحید» در آنجا که به اثبات نبوت و رد منکران آن پرداخته، از گفتههای ابن راوندی استمداد جسته است. نگارنده در مقاله «منابع تازه درباره ابن راوندی» که پیش از این از آن یاد شد، فقراتی از کتاب التوحید را که از ابنراوندی بر رد منکران نبوت نقل شده، به فارسی آورده است.۲۷ پیشوایان معتزله در برابر رد و جواب شدید سید مرتضی بر کتاب مغنی خاموش ننشستند، بلکه به دفاع از قاضی به نقض و رد گفتار سید پرداختند؛ چنان که ابوالحسین بصری ـ شاگرد قاضی عبدالجبار ـ کتابی نوشت و آن را «نقض الشافی فی الامامه» نام نهاد۲۸ و ابویعلی سلاربن عبدالعزیز در نقض بر آن کتاب، به عنوان «النقض علیالنقض» نوشت.۲۹
آنچه مسلم است، اینکه کتاب سید مرتضی نه تنها نزد شیعه، بلکه پیش سنیان نیز موقعیتی عظیم پیدا نمود. ابن ابی الحدید ـ دانشمند سنّی معتزلی قرن هفتم و شارح نهجالبلاغه ـ در ذیل گفته حضرت امام علی(ع) «انه قد کان علی الامامه وال احداث احداثا» که اشاره به عثمان است، فصل مشبعی از کتاب المغنی و کتاب الشافی در مورد اتهاماتی که مردم علیه خلیفه اقامه کردهاند، نقل کرده است.۳۰ قسمت مهم از این فصل، یازده طعنی است که دشمنان عثمان بر او وارد ساختهاند و قاضی عبدالجبار آن مطاعن را پاسخ داده و سپس سید مرتضی بر پاسخهای قاضی اعتراض نموده است.
با توجه به مطالب فوق، اهمیت مسأله امامت در کلام اسلامی روشن گشت و نیز آشکار گردید که کتاب مغنی قاضی عبدالجبار و کتاب شافی سید مرتضی هر یک از مهمترین و مبسوطترین کتاب احتجاج و مناظره در مسأله فوق بوده است و همین اهمیت موجب گردید که شیخ طوسی کتاب شافی را خلاصهتر و سادهتر سازد تا بیشتر مورد استفاده شیعیان قرار گیرد.
تلخیص الشافی
شیخ طوسی که از شاگردان سید مرتضی بود، کتاب کلامی دیگر استاد خود را، یعنی «جمل العلم و العمل» شرح کرده که نسخه منحصر به فردی از آن به شماره ۶۵۳ در آستان قدس رضوی موجود است.
تلخیص الشافی شیخ طوسی یک بار در سال۱۳۵۱ قمری همراه با کتاب الشافی در تهران چاپ سنگی شده بود و اخیراً نیز چاپ مرغوبی از آن در چهار مجلد به وسیله سید حسین بحرالعلوم صورت گرفته و در سال ۱۳۸۳ در نجف اشرف چاپ شده است.
شیخ طوسی در آغاز کتاب میگوید که من کتاب شریف مرتضی را مشتمل بر مسائل مهم امامت و محتوی ادلّه مورد اعتماد اصحابمان دیدم. او در این کتاب به ذروة علیا و غایت قصوی رسیده و هر کس در این موضوع چیزی نوشته، از او اخذ و اقتباس کرده و به ساحت او فرود آمده است. علاوه بر این، در این کتاب شبهههای قدیم و جدید مخالفان استیفاء شده و سستی آنها آشکار گردیده است؛ ولی او در این کتاب روش آنان که کتابهای دشمنانشان را نقض میکنند، در پیش گرفته و مانند مصنفاتی که ادلّه را جداگانه مرتب میسازند و پرسشهای دشمن را استیفاء میکنند و سپس پاسخ میدهند، رفتار ننموده است.
بدین جهت است که این کتاب فقط مورد استفاده آنان که در علم مبرّز هستند، قرار میگیرد و مبتدیان چنان که درخور این کتاب است، از آن بهرهور نمیگردند. و چون جماعتی از اصحاب مشتاق بودند که این کتاب تلخیص شود و مکررات آن ساقط گردد، من عزم بر تلخیص آن گرفتم و در آغاز آن کیفیت اختلاف مردم را در امامت یاد کردم و در برخی از موارد احتجاجاتی افزون بر آنچه در کتاب بود، آوردم.
نگارنده در این گفتار مجال آن را ندارد که به بحث درباره مطالب کتاب شافی و تلخیص شافی بپردازد؛ زیرا آن رشته سری دراز دارد و منظور از این مختصر، این بود که روشن سازد که مسأله امامت چگونه در میان ارباب علم کلام مطرح میگشته و کتاب سید مرتضی چه اهمیتی داشته است و نتیجه این گفتار، آنکه شیخ طوسی که با تلخیص کتاب شافی آن اثر مهم را قابل استفاده برای مبتدیان و مستکملان ساخته، نه تنها خدمت بزرگی به شیعه کرده، بلکه یک مسأله مهم کلامی را به آخرین درجه بحث و نظر رسانیده است.
در پایان باید اذعان نمود که سید مرتضی و شیخ طوسی توانستند شیعه را مجهز به استدلال و آماده برای دفاع از حق خود بسازند و آن کاستی را که ابن راوندی از آن شکایت داشت و میگفت: «شیعیان با برکناری از علم کلام در برابر مخالفانشان نمیتوانند ایستادگی کنند»، جبران نمایند.
پینوشتها:
۲۱ـ الشافی، ص۱۳۱ ۲۲ـ مأخذ پیشین، ص۶۵
۲۳ـ مأخذ پیشین، ص۱۵۴ ۲۴ـ مأخذ پیشین، ص۹۸
۲۵ـ کتاب المغنی، ج۲، قسمت۲، ص۳ و الکتاب الشافی، ص۱۲
۲۶ـ چون ترجمه این قسمت در کتاب خاندان نوبختی عباس اقبال ص ۹۱ و ۹۷ وجود داشت، عیناً از آنجا نقل گردید.
۲۷ـ و نیز رجوع شود به کتاب التوحید (نسخه خطی کتابخانه کمبریج)، صفحههای ۲۰۵، ۲۰۳، ۲۰۱، ۱۹۸، ۱۹۱، ۱۹۰٫
۲۸ـ طبقاتالمعتزله، ص۱۱۹
۲۹ـ ادبالمرتضی، ص۱۳۶ به نقل از ریاض العلماء، ص۲۷۹ (نقل از مقدمه سیدالذریعه سید مرتضی).
۳۰ـ شرح نهجالبلاغه، ج۲، ص۳۳۳ـ۳۳۲؛ ج۳، ص۶۹ـ۱
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید