راز آشنایی شمس و مولانا چه بود؟

1394/8/20 ۱۲:۴۴

راز آشنایی شمس و مولانا چه بود؟

یک پژوهشگر و مدرس دانشگاه گفت: حقایق مثل گِره در گلوی شمس تبریزی گیر کرده بود و نمی‌توانست آن را برای کسی قابل فهم کند. می‌گویند راز اینکه شمس با مولانا آشنا شد این بود که حضرت مولانا می‌توانست آن را بیان کند.

 

 

یک پژوهشگر و مدرس دانشگاه گفت: حقایق مثل گِره در گلوی شمس تبریزی گیر کرده بود و نمی‌توانست آن را برای کسی قابل فهم کند. می‌گویند راز اینکه شمس با مولانا آشنا شد این بود که حضرت مولانا می‌توانست آن را بیان کند.

کیومرث فلاحی که شامگاه سه‌شنبه 19 آبان‌ماه در مراسم شب مولانا در مرکز فرهنگی «یونس امره» ترکیه سخن می‌گفت، در سخنانی بیان کرد: انسان‌گرایی مولانا در جهان‌شناسی و جهان‌بینی او ریشه دارد. این جهان‌بینی یا عرفانی است که مبتنی بر وحدت وجود و تجلی است یعنی اینکه همه هستی جلوه‌ای از صفات خداوندی است و تجلی صفت‌های جلال و جمال اوست. راز شکل گرفتن این تجلی عشق است.

او ادامه داد: خدواند به این جهان عشق داشت که انسان را آفرید. حضرت مولانا می‌گوید، خداوند ما را از عدم آفرید. حضرت موسی از جبرئیل و جبرئیل هم از حضرت حق می پرسد، خلق عالم را چرا کردی پدید، گفت جبرئیل با رب جلیل / من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بر بندگان جودی کنم، این به معنای تجلی است.

این پژوهشگر افزود: این تجلی به معنای آن است که فیض خداوند در هستی جاری شده و در همه چیز هست اما مرتبه دارد در یکی بیشتر و در یکی کمتر به نحوی که هیچ حقیقتی از خداوند خالی نیست. ما در زبان فارسی برای کودکان قصه را با یکی بود یکی نبود شروع می کنیم و راز این آغاز آن است که یکی هست و نیست جز او، "وحده لا اله الا هو".

فلاحی گفت: وقتی که انسان از عدم آفریده شد باید دوباره عدم شود تا به تکامل برسد. به همین دلیل آخر هفت مرحله عرفان فناست. پس جهان شناسی حضرت مولانا وحدت وجودی عرفانی به معنی وحدت تجلی است. اما زمانی که این تجلی شکل گرفت جهان چه حالتی پیدا کرده است؟ از نظر مولانا جهان دوبُعدی است. یک بُعد مادی و دیگر غیرمادی است. به قول ایران باستان، بُعد مینویی و گیتیایی، عالم غیب و شهادت؛ طبیعت نیز عالم شهادت است.

این مدرس دانشگاه افزود: انسان مولانا مثل جهان دوگانه است یعنی اینکه نیمی از آن به مینو و نیم دیگر به گیتی برمی‌گردد. نیمی ملکوتی و نیم دیگر زمینی است. مثنوی یک کتاب تعلیمی است و این موضوع را ساده کرده تا ما متوجه آن شویم. حقایق مثل گِره در گلوی شمس تبریزی گیر کرده بود و نمی‌توانست آن را برای کسی قابل فهم کند. می‌گویند راز اینکه شمس با مولانا آشنا شد این بود که حضرت مولانا می‌توانست آن را بیان کند.

او ادامه داد: انسان به واسطه بُعد مینویی‌اش که روح خدا در آن دمیده عالم اکبر شده است. یعنی تمام دنیا که تجلی خدا در آن است عالم اصغر است. این انسان دوبُعدی و عالم اکبر تنها موجود تنهای روزگار است. زیرا انسان به دنبال یار حقیقی که همان روح است می‌گردد اما نمی تواند آن را پیدا کند. انسان مولانا تنها و غریب است.

فلاحی همچنین گفت: نمونه والای این غربت در ابتدای مثنوی دیده می شود. بشنو این نی چون شکایت می کند از جدایی ها حکایت می کند. این حضرت مولوی است، انسان دور از اصل. درد ما انسانها این است که زبانمان را کسی نمی فهمد. اگر همین انسان غریب بُعد زمینی اش را پیدا کند وحشتناک می شود زیرا این بُعد حیوانی جسم و حس است. در ایران قدیم و اسلام دو صفت از همه بدتر بود. یکی خشم و دیگری آز است. هر چیز ضد عدالتی خشم است. آز در عربی شهوت یعنی میل به هر چیزی است.

این پژوهشگر اظهار کرد: زمانی که انسان می خواهد به حقیقت برسد و در وادی انسانیت قرار بگیرد راهی دارد و آن هم استفاده از اندیشه‌اش است. این اندیشه تقسیم بندی شده است؛ مرحله حسی، عقلی و فراعقلی. مرحله حسی همان حیوانی است اما در مرحله عقلی، حضرت مولانا با عقل جزئی که می تواند انسان را نجات دهد، چندان موافق نیست.

او افزود: ما با یک بهره هوشی متعادل می توانیم کار کنیم و موفق شویم اما برخی از کلیات را ممکن است با این عقل متوجه نشویم و نیاز به مرتبه داشته باشیم. حضرت مولانا با عقل مخالف نیست. مولوی بیش از 300 مورد درباره عقل سخن گفته است. مولانا عقل را دو جور می داند، عقل جزئی و عقلی که مرتبه دارد و همه به آن دست پیدا نمی کنند. زمانی که انسان در مرحله حس بماند بخش حیوانی آن تقویت می شود.

فلاحی بیان کرد: به اعتقاد حضرت مولانا عشق دوای هر درد بی درمانی است. یکی از استادان من می گفت واژه عشق از عشقه گرفته شده است، گیاهی که دور گیاه می پیچد و تا آن را خشک نکند دست‌بردار نیست. اگر با عشق پیش برویم از هر راهی که برویم می توانیم به حقیقت برسیم. از نظر مولانا عشق طبیب و نهایت سلامتی است. از نظر او هر انسانی که عاشق می شود طور دیگری جهان را می بیند.

این پژوهشگر ادامه داد: حضرت مولانا 1200 آیه قرآن را به طور صریح در مثنوی معنوی آورده است و بیشتر از 700 بیت را به احادیث معنوی اختصاص داده است. بسیاری مثنوی را قرآن دانسته اند. ممکن است کسی که قرآن را متوجه نشود دچار ذلالت و بدبختی شود و از طرفی کسی که آن را متوجه شود نجات یابد.

او افزود: مولانا با نژادگرایی مخالف است به همین دلیل همه او را می خواهند.

این پژوهشگر درباره اینکه چرا مولانا زبان فارسی را انتخاب کرده است اظهار کرد: او زبان فارسی را به توصیه شمس تبریزی برای بیان شعر انتخاب کرده است و کمتر شعر ترکی دارد.

او در پایان گفت: حضرت مولوی چون هیچ چیزی جز خدا نمی بیند، انسانی بسیار مذهبی است.

منبع: ایسنا

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: