1394/7/12 ۱۷:۵۳
کتابی که آقای دکتر پیران ترجمه کردهاند از امّهات کتب حقوقی و فلسفی است. ما با غرب طرف شدهایم بیآنکه غرب را بشناسیم. اصلاً چطور شده که غرب به این صورت درآمده؟ ماهیّت این غرب چیست؟ این کتاب (حقوق جنگ و صلح) از جمله کتابهایی است که به ما نشان میدهد غرب چگونه به این صورت درآمده. زاویهی دیدی نشان میدهد که برای ما غریب است.
" نظریه سیاسی گروسیوس به توماس هابز نزدیکتر است و از قرارداد اجتماعی ژان ژاک روسو فاصله داشت "
ما هیچگاه با غرب به این صورت مواجه نشدهایم که فکر و روح و نگرش غرب چگونه به این مسیر افتاده. آن چیزی که غرب را به این شکل موجود در آورده، همین کتابهای اساسی بوده است.
من به آقای دکتر پیران برای این کار بسیار بزرگی که انجام دادهاند تبریک میگویم. ما همواره به دنبال انجام کارهای آسان بودهایم. حوصله نداریم وقت صرف کنیم. البتّه این کتاب، خواستار نیز کم خواهد داشت. فقط اشخاص متخصّص هستند که روی به چنین کتابی خواهند آورد. همواره به سراغ کتابهایی رفتهایم که ظرف چند روز ترجمه و چاپ میشوند. کار جدّی کردن، بسیار مشکل است. بهویژه کتابی با این حجم فراوان که هر سطرش نیازمند دقّت فراوان است. قلم باید مسؤولانه باشد. جناب دکتر پیران کتابی ترجمه کردهاند بسیار خوشخوان و خوب. بسیار مشکل است کتابی حقوقی - فلسفی، خوشخوان هم باشد. عموماً چنین کتابهایی رماننده است. متن اصلی این کتاب در عین اینکه بسیار دقیق است و مشکل، نثر ترجمهاش روان، راحت و جذّاب از کار درآمده.
اروپا در قرن 16 م. که قرون وسطی را پشت سر گذاشت، تا قرن 19 م. 300 سال پرماجرا را از سر گذراند. این 300 سال صرف پایهگذاری دورانی نوین شد. دنیای مدرن در این 300 سال بنا گذاشته شد. قرن 16 قرن لوتر است و ماکیاولی. لوتر، اصلاح مذهبی را پیش آورد و ماکیاولی سیاست را از مذهب جدا کرد. قرن 17 م. قرن گروسیوس است همراه با بزرگانی دیگر همچون هابز، اسپینوزا، دکارت. قرن 19 نیز قرن روسو، مونتسکیو و کانت.
گروسیوس هلندی است. هلند، مملکتی کوچک است امّا این مملکت کوچک راه افتاده پرجمعیّتترین کشور مسلماننشین؛ اندونزی را با جمعیّتی بالغ بر 200 میلیون نفر مسخّر خود کرده است.
هلندِ گروسیوس، نمایندهی سرمایهداری نوپایی است که در خلال آن سه قرن قوّت میگیرد. هم توسعهطلب است و هم حسابگر. اینها آدمهای تاجری بودند. جامعهی مدنی دستساز اینها، جامعهای است که بر اساس توافق و قرارداد بنا شده است. توافق و قرارداد، مفاهیمی معاملی و تاجرانه است. گروسیوس وقتی از حقوق طبیعی صحبت میکند، امّالقواعد حقوق طبیعی را وفای به عهد میداند. همان اصالتاللزوم. نگاه، نگاهی تاجرانه است. آقای گروسیوس کتابی نوشتند در 3 دفتر. مثلاً مولانا هم مثنوی را در 6 دفتر نوشته است. کتاب اوّل نامش هست جنگ و صلح. تمامش دربارهی جنگ است. وقتی هم که صحبت از صلح میکند، در حقیقت پای جنگ را میبندد به صلح. جامعهای که در آن صلح مستقر باشد و حرف اول را صلح بزند وجود ندارد. کتاب، کتاب جنگ است. کتاب دوم دربارهی عللی است که جنگ را مشروع میکند. جنگ را ابزاری میداند برای احقاق حق. ظاهر امر دفاع از حق است و جنگی که برای احقاق حق اتّفاق میافتد. در کتاب سوم صحبت از آنچه در جنگ مشروع است به میان میآید. خدعه، دروغ، تخریب. ما نیز در اینجا چنین فتواهایی داریم. چیزهایی است که مشروعاً در جنگ میتوان مرتکب شد.
ببینید دنیایی دارد متولّد میشود. نگاه کنید حال و هوایش چیست؟ حالا امروز قد کشیده و پهلوانی شده و با ما درافتاده!
گروسیوس مانند هابز و دکارت میاندیشد. اینها همهشان از پیروان مکتب قرارداد اجتماعیاند. جامعهی مدنی مورد نظر آنها بر اساس قرارداد پیدا شده و البتّه در جزئیّات تفاوتهایی دارند. هابز میگوید آدمیان گرگ یکدیگرند. امّا روسو و لاک آدمیان را موجوداتی عاقل میانگارند.
مردم دولتی ایجاد میکنند و اختیاراتی به دولت میسپرند و آزادیهای خویش را محدود میکنند. در حقیقت مردمان بخشی از آزادیهای خویش را به دولت تفویض میکنند. هرکدام از اینها برای شکلگیری نطفهی این جامعه از جایی شروع میکند. مثلاً میگوید چون مردمان مدنی بالطّبع هستند و دلشان میخواهد با یکدیگر زندگی کنند، ایجاب میکرد که چنین دولتی تشکیل شود. هر کس از نقطهای شروع میکند امّا همگی به یک سرانجام میرسند. گروسیوس هرچند در باب طبیعت بشری با هابز سازگاری ندارد امّا با او و دکارت هم صداست. اینها از حکومت مطلقه طرفداری میکنند. مثلاً در این رابطه گروسیوس به لویی سیزدهم اشاره میکند. گروسیوس به فرانسه رفته و کتابش را در فرانسه نوشته و به لویی سیزدهم تقدیم کرده است. همین است که روسو از گروسیوس بسیار بدش میآید. روسو با اینکه همهی اینها از قرارداد اجتماعی صحبت میکنند، ولی نهایتاً به دلیل ایدههای متفاوت گروسیوس از وی بسیار بدش میآید. آقای دکتر پیران در یکی از تحشیههای خود بر این کتاب اشاره کردهاند روسو در «امیل» به گروسیوس تاخته است. بنده هم در کتاب در هوای حق و عدالت، از کتاب قرارداد اجتماعی روسو نقل کردهام که روسو مدّعی است گروسویس دست و پای مردم را بسته و اختیار حقوق عامهی مردم را داده به دست سلاطین جبّار.
بحث حقوق بینالملل امروز بسیار تفاوت کرده. آنچه که ما امروز به عنوان حقوق بینالملل داریم، خیلی با این مباحث تفاوت دارد. نه این که آنها را فراموش کرده باشد. اگر کسی امروز کتاب حقوق بینالملل دست بگیرد، خیلی بیشتر از آنچه که در این کتاب هست، درمییابد. او در این کتاب بیشتر به فلسفهی حقوق پرداخته است.
باید دقّت داشت که گروسیوس یک مسیحی است. اوّل در موافقت با مسیح سخن میگوید. میگوید این حرفهایی که از مسیح نقل کردهاند که اگر کسی به صورتت سیلی زد، آن طرف صورتت را پیش بیاور و مطالبی نظیر اینها مربوط به موارد بسیار معمولی است نه موارد مربوط به شاهان و ... میگوید اگر مسیح میخواست چنین مطلبی را به صورت عمومی بیان کند، باید خیلی روشن مطلب را تبیین میکرد. البتّه من نمیدانم از این روشنتر دیگر چطور میتوان گفت!! زیرا میخواهند جنگ را تثبیت کنند. اگر ما جنگ را تثبیت کردیم و گفتیم که جنگ برای احقاق حق است باید ببینیم حق چیست؟ اینجاست که بحث حقوق طبیعی و موضوعه به میان میآید. حقوق موضوعه یا به تعبیر رایج، حقوق عرفی یا حقوق رضایی، حقوقی است که مبنای آن رضایت و ارادهی مردم است. آدمها با هم مینشینند، قرارداد و توافق میکنند. قانون عرفی به این موضع مربوط است. ارتباط دارد به جوامع و زمان بهخصوص. با تغییر زمان و مکان قابل تغییر است. میگوید یک قانون دیگری هم وجود دارد که حقوق تمام ملّتهاست. یعنی منافع آن قانون، ضامن منافع مشترک دو جامعهی بهخصوص است امّا این قانون ضامن منافع مشترک کل ملّتهای مختلف است. میگوید این قانون عادتالله است. حقوق طبیعی در این نقطه با حقوق فطری و حقوق الهی تطبیق میکند. آن وقت حقوق و کلمهی حق را تفسیر میکند. گروسیوس با افلاطون همآواز است.
این همان است که همشهری دیگرش اسپینوزا میگوید حق چیزی نیست جز قدرت و توانایی. حق طبیعی هر کس حاصل قدرت اوست و حق هر کس را وضعیّت یا قدرت او تعریف میکند. کوششی است برای حفظ وجود خود. همهاش برمیگردد به قدرت. بزرگان و فقهای ما نیز گفتهاند حق، نوعی سلطه و اختیار است. یک امتیاز است در جامعه که برای یک نفر برقرار میشود. این بحث از قرن 16 شروع شده تا رسیده به 1948 و اعلامیهی جهانی حقوق بشر. بعد در 1969 میثاقهای حقوق بشری را داریم. در این 40 -50 سال بر طبل حق کوبیدهاند. من نمیگویم حق چیزی است که بتوان فراموشش کرد. سوءتفاهم ایجاد نشود. حق، مقدّس است و باید مراقبش بود. مسألهی حقوق بشر بسیار مهم است ولی میخواهم بگویم مثلاً امروز که داعش مثل گوسفند سر انسان را میبرد، میگوید حق من است. کورههای آدمسوزی نیز بر همین مبنا دایر شده بود. قاتل و دزد هم برای خویش حق قائلاند. کیست که بگوید من حق ندارم؟
من از استادان محترم و کسانی که در حقوق کار میکنند تقاضا میکنم، به این عرض بنده توجّه کنند. ما یک فراخوان جهانی لازم داریم برای اعلامیهی جهانی تکالیف بشر. این وضعیّتی که چندوقت پیش در پاریس به پا شده بود که اقوام مختلف آمده بودند و راهپیمایی میکردند که من حق آزادی بیان میخواهم، چرا کسی از تکلیف متقابل آن سخنی به میان نیاورد؟ چرا کسی نمیگوید اگر فردی قلم به دست میگیرد، باید مسؤولانه قلم بزند؟ کسی حق ندارد توهین کند. نمیتواند به دیگری زخم زبان بزند. چرا این موضوع تکالیف مغفول مانده؟
گر از بسیط زمین، عقل منعدم گردد
به خود گمان نبرد هیچکس که نادانم
خداوند بشر را اینگونه خلق کرده. هیچکس فکر نمیکند که نادان است و عقل ندارد. هیچکس هم فکر نمیکند حق ندارد. آن دزد هم فکر میکند محق است. باید فکری به حال این بشر کرد. آنچه سبب این گرفتاری شده آن است که ما بهکلّی جانب تکلیف را فروگذاشتیم. آدمهایی که مسؤولیّت بفهمند و تعهّد داشته باشند، تربیت نشدهاند. هرکس حق را برای خودش میداند و این حقطلبیِ (افراطی)، یک جو مهاجم برای دنیای ما درست کرده است و همه جا این جو تهاجم بر کرهی زمین مستولی شده.
باید در دانشگاهها، مدرسهها و خانهها، این مسألهی مسؤولیّتپذیری مورد توجّه واقع شود. آن قدر قسمت حقخواهی مورد توجّه واقع شد که در ابتدای قرن 20 تالی فاسد آن با عنوان تز سوءاستفادهی از حق پدیدار شد. اینچنین چیزی تا آن زمان اصلاً نبود زیرا هیچگاه تا این میزان روی حق پافشاری نشده بود. باید فراخوانی داد برای اعلامیهی جهانی تکالیف بشر.
میان عاقل و جاهل تفاوت این قدر است
که او کشیدهعنان است و این گسستهمهار
در این که حق، اسب است و باید سوار بر آن بود تردیدی نیست. مسأله امّا این است که کشیدهعنان باید بود یا گسستهمهار؟ باید بیندیشیم که چرا همهی ما گسستهمهار شدهایم؟ از آن سر دنیا تا این سر دنیا
منبع : شماره 43 مهرنامه
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید