1394/5/21 ۱۰:۵۷
«پاتریشیا کرون»؛ اسلام شناس و ایران شناس نامدار معاصر که به تازگی از دنیا رفت، از نمونههای برجسته رویکردی است که در آن تاریخنگاری مبتنی بر اسناد و مدارک تاریخی در بافت تاریخنگاری جهانی دیده میشود. درست از همین روست که توجه به بافتها و پیش زمینههای اجتماعی و جامعه شناختی در این رویکرد بسیار با اهمیت تلقی میشود.
نگاهی به رویکرد پژوهشی «پاتریشیا کرون» (2015-1945)
«پاتریشیا کرون»؛ اسلام شناس و ایران شناس نامدار معاصر که به تازگی از دنیا رفت، از نمونههای برجسته رویکردی است که در آن تاریخنگاری مبتنی بر اسناد و مدارک تاریخی در بافت تاریخنگاری جهانی دیده میشود. درست از همین روست که توجه به بافتها و پیش زمینههای اجتماعی و جامعه شناختی در این رویکرد بسیار با اهمیت تلقی میشود. در میان اسلام شناسان غربی کسانی هستند که هنوز گرایش کلی فیلولوژیک و تاریخنگاری سنتی سده نوزدهمی و اوایل سده بیستمی را نمایندگی میکنند؛ گرایشی که در واقع موتور محرک پژوهشهای تاریخی در حوزه اسلام شناسی بوده و هست. در این رویکرد توجه به تاریخمندی و تاریخ گذاری متون و همچنین عنایت به جزئیات اسناد و مدارک و تحولات تاریخی متنی و واژگانی بسیار با اهمیت قلمداد میشود و البته پرداختن به همه اینها نیازمند تواناییهای زبانی و مهارتهای فنی است. شماری نیز در چند دهه اخیر بیشتر همت شان معطوف به رویکردهای آنتروپولوژیک و انسانشناختی است و به کلی مطالعه اسلام و پدیدههای تاریخی اسلامی را گسسته از محیط جهانی خود مورد مطالعه قرار میدهند. در این میان شمار زیادی از اسلام شناسان غربی در سده بیستم به اهمیت مطالعه اسلام در بستر تاریخ جهانی و به طور خاص به عنوان بخشی از تاریخ ملل پیشا مدرن عنایت نشان داده و میدهند و تلاش شان در آن است که تاریخ اسلام را در این چارچوب کلی مطالعه کنند. طبیعی است در این چارچوب باید تمام ابزارهای علمی و پژوهشی و دانشی که برای مطالعه تاریخ یونان و روم قدیم و تمدنهای اروپایی به کار میآید، برای مطالعه تاریخ تمدن اسلامی به کار بسته شود. برخی از همین دست دانشمندان مطالعه اسلام اولیه را به عنوان بخشی از تاریخ دوران متأخر باستان مورد توجه قرار میدهند و طبیعی است که بدین منظور به اهمیت بررسی اسناد و مدارک تاریخی برجای مانده از آن دوران برای پژوهش در زمینهها و سیر گسترش اسلام نخستین عنایت ویژه نشان میدهند. در این میان اهمیت دارد تا اسلام را در زمینه ظهور آن، تعامل آن با فرهنگهای کتاب مقدس و در تعامل با ایران و بیزانس مورد مطالعه قرار داد؛ کما اینکه اهمیت دارد تا اسلام را در بستر عربی و قبیلگی آن در شبه جزیره و تعاملات درون و برون مرزی آن بررسی کرد. پاتریشیا کرون از اسلام شناسانی بود که به این رویکرد سوم دلبسته بود و البته صلاحیتهای لازم آن را تا حدود بسیار زیادی داشت. او از نتایج تحقیقات درباره همه عناصری که در این رویکرد سوم از آنها سخن گفتم اطلاع داشت و مطالعات خود را در این زمینهها گسترش داده بود؛ هم از اسناد مربوط به ظهور اسلام در محیط عربی آن اطلاع داشت و در زمینه ظهور اسلام در محیط عربی و قبیلگی آن مطالعات و پژوهشهای گسترده کرده بود و هم از تعامل و نسبت اسلام در محیط ادیان صاحب کتاب اطلاع داشت و پژوهشهای این زمینه را دنبال میکرد و از آن دست مطالعات در آثار خود، بویژه آثار اولیه خود بهره برده بود. او در عین حال بر مسأله ظهور اسلام در محیط ایرانی و بیزانسی خود و همچنین به عنوان مرحلهای پایانی از دوران متأخر باستان واقف بود و اهمیت بررسی در آن را در پژوهشهای خود در نظر داشت. ممکن است بسیاری از همکارانش با نتایج تحقیقات او بویژه در آثار اولیه اش که بعضاً با همکاری برخی از همراهانش نوشته شد موافقت نداشتند اما هیچگاه رویکرد اصلی او در پرداختن به این نوع منابع و مهمتر از آن ضرورت نقادی اصالت متون اولیه اسلامی و آنچه میتوان از آن به «شکاکیّت» و «تجدید نظر» در «اصالت» متون اسلامی یاد کرد (و البته او در این رویکرد تنها نبود و نماینده سنتی در میان اسلامشناسان غربی بود) بیاهمیت جلوه نکرد. در واقع پرسش هایی که او در این زمینه مطرح کرد، حتی اگر پاسخ هایی که خود بدانها میداد مورد قبول بسیاری از همکارانش نبود، نسل جدید و جوان تری را به تأملاتی جدی واداشت و مرحلهای نوین از تحقیقات را در زمینه بحث از اصالت متون و تاریخنگاری اندیشه دینی و سیاسی دو سده نخست اسلام (که از آن باید به سدههای بنیادگذار در شکلگیری دیانت اسلامی و هویت دینی دیانتی که «اسلام» خوانده میشود) رقم زد. کرون در کنار همه این عناصر به عنصر مهم دیگری که در این رویکرد بدان اشاره کردیم توجهی عمیق داشت و آن بهره وری او از مطالعات جامعه شناختی و دستاوردهای علم جامعه شناسی بود. در نوشتههای پاتریشیا کرون، بویژه در نوشتههای بیست سال اخیر، وی را تاریخ پژوهی میبینیم که در کنار توجه به اسناد و متون از توجه فلسفی و جامعه شناختی به موضوع مورد پژوهش خود غفلت نمیکند؛ این در حالی است که هرگز او تاریخ پژوهی را در خدمت ارائه ایدئولوژیهای فلسفی نما به کار نمیگرفت؛ مقایسهای میان آنچه او درباره تاریخ اندیشه سیاسی اسلامی نوشته با آنچه برخی از نویسندگان معاصر ایرانی در همین زمینه نوشتهاند تمایز میان مرز پژوهش تاریخی با تاریخنگاری در خدمت فلسفههای ایدئولوژی زده را برای خواننده آگاه و رمز آشنای ایرانی میتواند روشن تر کند؛ مطلبی که باید وقتی دیگر بدان پرداخت.
روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید