1394/5/5 ۰۹:۱۱
نویسندگان و خبرنگاران هر روز هزاران گفتوگو در سراسر جهان انجام میدهند. از این رو، شاید گمان کنید که مالکیت این آثار و گفتوگوها که تبدیل به امری روزمره شدهاند، نباید چندان مسألهساز باشد. اما اگر این طور فکر میکنید سخت در اشتباهید. در مورد این ماجرا اختلاف نظر فراوانی وجود دارد.
مالکیت فکری یک «گفتوگو» برای چه کسی است؟
البته اغلب این گفتوگوها در حمایت «قانون حقنشر» قرار دارند، همچنان که در قانون جهانی حقنشر به صراحت آمده، همین که اثری در یک رسانه ملموس درج شود شامل این قانون خواهد بود. یک گفتوگو نیز با درج و نشر، چه به صورت نوشتاری و چه به صورت دیداری و شنیداری، مشمول این قانون خواهد بود. اما پرسش اینجاست: چه کسی صاحب قانونی این اثر است؟
٭٭٭
صاحب یک «متن» نویسنده آن خواهد بود. اما صاحب یک «گفتوگو» کسی است که سؤالها را تنظیم میکند یا آنکه به سؤالها پاسخ میدهد؟ کسی که مصاحبه را رهبری و مدیریت میکند یا آنکه همه چیز درباره او یا ذهنیت و افکار او است؟ مواجهه با این پرسش بسیار پیچیده است. شاید وقتی گفتوگوی یک خبرنگار گمنام و نه چندان حرفهای را با یک استاد سرشناس میخوانیم تکلیف ما تا حدی مشخص باشد. وقتی اسمی ناشناس با کسی مثل داوری اردکانی مصاحبه میکند، ما مصاحبه را به عنوان متنی از مصاحبهشونده تلقی میکنیم. اما هنگامی که مصاحبهها کمی دوطرفه باشند دیگر نمیتوان به سادگی فهمید که متن مال چه کسی است.
فرض کنید خبرنگاری سرشناس با استادی پرآوازه مصاحبهای بسیار خوب انجام داده و این اثر در روزنامهای منتشر شدهاست. حال مصاحبهشونده و مصاحبهکننده به طور جداگانه مایل هستند در کتاب جدید خود این اثر را بازنشر کنند. آیا برای درج این اثر یکی از طرفین باید از دیگری کسب اجازه کند؟ اگر آری، کدام یک؟
یا در نظر بگیرید بخواهیم درباره مالکیت معنوی مصاحبههای منصور ضابطیان با کودکان در برنامه تلویزیونی «رادیو هفت» تأمل کنیم: در این مورد حق مالکیت اثر با مصاحبهکننده است یا مصاحبهشونده؟ ضابطیان یا کودک؟ یا ممکن است بگوییم هر دو طرف مشترکاً در این متن سهیم هستند. اما افزون بر آن باید پرسید که اگر مصاحبه ضبطشده باشد، که در بسیاری از موارد چنین است، آیا نفر سوم، کسی که ضبط میکند، مانند فیلمبردار یا کارگردان نیز در این امر دخیلاند؟ و نکته دیگر اینکه سهم کارفرمای احتمالی در این مصاحبهها کجاست؟ سفارشدهنده یک مصاحبه چه نقش و سهمی در این میانه دارد؟
بگذارید پیش از این تأمل کنیم و به قوانین «حق نشر» و «حقوق مؤلف» در این زمینه نیمنگاهی بیندازیم. برای تعیین مالکیت یک مصاحبه باید به حوزه مالکیت ادبی و هنری پرداخت. نخستین چیزی که وجود دارد، این است که مطابق بند یک و دو از قانون حمایت از حقوق مؤلفان و مصنفان، اگر یک مصاحبه و در کل هر متن دیگری، فاقد خلاقیت هنری و ادبی یا علمی و فنی باشد، از اساس به عنوان یک «اثر» شناخته نخواهد شد. از این رو، باید گفت کدام مصاحبه؛ و همین بسیار برای اعمال سلیقه و ایجاد اختلاف دست همه عوامل دخیل را بازخواهد گذاشت.
اما حقوقی که در اینجا وجود دارد دو دسته است: نخست حقوق معنوی که برای دورهای زمانی و محدود است و صاحب اثر میتواند تمام یا بخشی از آن را به دیگری واگذارد. و دوم حقوق معنوی که در زمان یا جغرافیا محدود نخواهد شد و البته قابل انتقال نیز نخواهد بود و مطابق آن مؤلف میتواند از تغییر، تحریف یا دزدی از اثر تحت مالکیت خود جلوگیری کند. قانون، تکلیف کارفرما را در مورد آثاری مثل مصاحبه مشخص کردهاست. آنان جز انتشار مطلب مطابق توافق با مؤلف حق دیگری به مطلب ندارند و مالکیت اثر با نویسنده است و کارفرما بدون اجازه و رضایت او جز در محل درج اولیه و احتمالاً بایگانی و نسخه الکترونیک خود نمیتواند مطلب را در جای دیگر و شکل دیگری نشر کند. اما «او» در این میان کیست؟
ظاهراً قانون در این میان رأی به کسی میدهد که مطلب به نام او درج میشود؛ یعنی مصاحبهکننده و نه مصاحبهشونده. قانون در این مورد طرف تنظیمکننده و برپاکننده مصاحبه را گرفتهاست. با این حال تصریح مشخصی برای این امر در قانون وجود ندارد و نام کسی که مطلب به نام او درج شده کاملاً به نفع طرف دیگر قابل تأویل است. مصاحبهشونده نیز میتواند ادعا کند که مطلب به نام او درج شدهاست. هر چند این نکته را نیز باید گفت که اختلاف میان این دو در اغلب موارد نه بر سر مالکیت مصاحبه، که بر سر محتوای آن درمیگیرد؛ بر سر اینکه مصاحبهشونده بخواهد عباراتی را در متن جرح و تعدیل کند و یا مصاحبهکننده در تحریر کتبی عبارات شفاهی مصاحبهشونده عباراتی را بیاورد که با منظور او سازگار نیست. به هر رو ظاهراً چه بحث بر سر مالکیت باشد و چه در کیفیت، راهی بجز توافق وجود نخواهد داشت. جدا از قانونهای حق نشر این دو باید بر سر مسائل کلی پیش از انجام مصاحبه با یکدیگر توافق کنند.
در اینجا به نظر میرسد که ما بیش از آنکه با یک مسأله حقوقی سروکار داشته باشیم، با یک موضوع «اخلاقی» و «اجتماعی» روبهروییم. دو نفر برای تولید یک اثر مشترک با هم وارد یک رابطه میشوند و با وجود یا بدون حضور قانون کارآمد و مهمتر از آن باید به اخلاق و توافقات ناننوشته و حتی ناگفته با یکدیگر پابند بمانند. راهحلهای حقوقی صرف در مواردی که با گروههای دونفره مانند ازدواج سروکار داریم چندان کارآمد نیست، بلکه «حسننیت» و «تعامل دو طرف» در این میان مهمترین چیز است.
روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید