تبیین اندیشه دینی - سیاسی مطهری در گفت‌وگو با دكتر سید صادق حقیقت

1394/2/14 ۱۰:۰۰

تبیین اندیشه دینی - سیاسی مطهری در گفت‌وگو با دكتر سید صادق حقیقت

نوشتن و گفت‌وگو در مورد شهید مطهری سهل و ممتنع است. سهل از آن جهت كه نه تنها به آثار و احولات شخصی وی دسترسی داریم بلكه طی سه دهه اخیر در ابعاد مختلف افكار و آرای وی تحقیقات مفصل و ارزشمندی صورت گرفته است. اما همین فراوانی پژوهش‌ها كار را ممتنع می‌كند. به راستی آیا هنوز حرف نگفته‌ای در مورد او مانده است؟ راه نرفته‌ای كه پژوهشگری دلیر بطلبد؟ برای فهم این مطلب با آقای دكتر سید صادق حقیقت به گفت‌وگو نشستیم چرا كه ایشان با توجه به سوابق مطالعاتی و پژوهشی خود به عنوان عضو هیات علمی دانشگاه مفید و صاحب بیش از ده‌ها كتاب و مقاله در حوزه اسلام سیاسی بی‌شك یكی از صاحب‌صلاحیت‌ترین افراد در این حوزه هستند. هدف این گفت‌وگو تكرار مكررات نبود بلكه ارزیابی‌ای كلی از افكار و آرای شهید مطهری در آستانه سالروز شهادتش بود. امید است این گفت‌وگو برای علاقه‌مندان نكته‌های بدیع و تازه داشته باشد.

 

مهدی قوامی پور:  نوشتن و گفت‌وگو در مورد شهید مطهری سهل و ممتنع است. سهل از آن جهت كه نه تنها به آثار و احولات شخصی وی دسترسی داریم بلكه طی سه دهه اخیر در ابعاد مختلف افكار و آرای وی تحقیقات مفصل و ارزشمندی صورت گرفته است. اما همین فراوانی پژوهش‌ها كار را ممتنع می‌كند. به راستی آیا هنوز حرف نگفته‌ای در مورد او مانده است؟ راه نرفته‌ای كه پژوهشگری دلیر بطلبد؟ برای فهم این مطلب با آقای دكتر سید صادق حقیقت به گفت‌وگو نشستیم چرا كه ایشان با توجه به سوابق مطالعاتی و پژوهشی خود به عنوان عضو هیات علمی دانشگاه مفید و صاحب بیش از ده‌ها كتاب و مقاله در حوزه اسلام سیاسی بی‌شك یكی از صاحب‌صلاحیت‌ترین افراد در این حوزه هستند. هدف این گفت‌وگو تكرار مكررات نبود بلكه ارزیابی‌ای كلی از افكار و آرای شهید مطهری در آستانه سالروز شهادتش بود. امید است این گفت‌وگو برای علاقه‌مندان نكته‌های بدیع و تازه داشته باشد.

*****

    در باب مشروعیت نظام سیاسی از دیدگاه شهید مطهری دیدگاه‌های مختلف و گاه به ظاهر متعارضی مطرح می‌شود. به نظر حضرتعالی دیدگاه شهید مطهری در باب مشروعیت نظام سیاسی چیست؟

در پاسخ به این پرسش باید گفت نسبت به مشروعیت نظام سیاسی از دیدگاه شهید مطهری آرای مختلفی وجود دارد. برخی نظریه نصب یا انتصاب و برخی دیگر نظریه انتخاب را به ایشان نسبت می‌دهند. برخی نقل قول‌هایی كه در كتاب پیرامون انقلاب اسلامی آمده به نظریه نظارت نزدیك است. بنابراین سه احتمال درخصوص نظریه مشروعیت نظام سیاسی از دیدگاه شهید مطهری وجود دارد. در سال ١٣٢٧ كه آیت‌الله مطهری در درس‌های آیت‌الله بروجردی و امام خمینی(ره) حاضر می‌شدند، جرقه نظریه انتخاب در ذهن ایشان زده شد؛ به این معنا كه ایشان شك كردند كه آیا ضرورت دارد فقیه منصوب از طرف خداوند باشد یا نه؟ تفاوت اصلی نظریه انتصاب با انتخاب در این است كه بنابر نظریه نصب همه فقها از جانب خداوند منصوبند؛ اما اگر یكی از آنها تشكیل حكومت داد بر دیگر فقها است كه از وی تبعیت بكنند اما بنابر نظریه انتخاب، خداوند هیچ شخص خاصی را برای حكومت و ولایت سیاسی نصب نكرده، بلكه صفاتی را برای حاكم مشخص كرده كه اجتهاد و اعلمیت از جمله آن صفات هستند و مردم موظفند به كسی رجوع كنند كه دارای این صفات باشد و او را انتخاب كنند. در آن سال كه جرقه نظریه انتخاب در ذهن شهید مطهری زده شد، ظاهرا بر اساس ارشادات آیت‌الله بروجردی و امام خمینی(ره)، ایشان از نظریه اول برمی‌گردد یا لااقل اینكه از آن دفاع خاصی نمی‌كند. این مساله تا حدود سال‌های قبل و اوایل انقلاب كه به شهادت ایشان منجر شد تداوم داشت و در این مدت، جملات زیادی از شهید مطهری وجود دارد كه ناظر بر نظریه انتخاب است. در مجموع نقل قول‌هایی كه از آیت‌الله مطهری وجود دارد نظریه انتخاب را بهتر از نظریه انتصاب اثبات می‌كند بنابراین در تحلیل این مساله كه آیت‌الله مطهری قایل به نظریه انتصاب یا انتخاب بوده‌اند باید گفت در طول زمان نظریه ایشان به نظریه انتخاب نزدیك شده است.

 

  با توجه به نقش و جایگاه شهید‌مطهری در انقلاب اسلامی و پیروزی گفتمان اسلام سیاسی آیا اصولا چنین دیدگاهی در چارچوب گفتمان اسلام سیاسی جا می‌گیرد یا خیر؟

 در واقع در پاسخ به این سوال ابتدا باید اسلام سیاسی را تعریف كنیم. اسلام سیاسی صرف ارتباط اسلام با سیاست یا ارتباط نهاد دین با نهاد سیاست نیست؛ بلكه چیزی بیش از این است و طبق تعریف عبارت است از گفتمانی كه اعتقاد به ضرورت تشكیل حكومت بر اساس شریعت دارد. بنابراین، فقیهی ممكن است به ارتباط دین و سیاست معتقد باشد ولی به اسلام سیاسی معتقد نباشد.

اسلام سیاسی به این معناست كه در دوران غیبت ضرورت دارد كه فقیه برای تشكیل حكومت به شكل فعال و نه به شكل انفعالی برای تشكیل حكومت قیام كند. بدون شك، نظریه ولایت فقیه امام خمینی كه از دهه ١٣٤٠ مطرح شد، نظریه‌ای است كه در مجموعه اسلام سیاسی قرار دارد. اسلام سیاسی دو شكل مختلف می‌تواند داشته باشد: یك شكل رادیكال و دیگری شكل میانه‌رو و غیرخشن. آیت‌الله مطهری را می‌توان در شاخه گفتمان اسلام سیاسی فقاهتی میانه رو قرار داد چرا كه در عین حال كه به ضرورت تشكیل حكومت در عصر غیبت اعتقاد دارد ولی در كنار آن به حقوق بشر، آزادی و برابری و ضرورت گفت‌وگو اعتقاد دارد.

 

  با توجه به غیریت‌سازی گفتمان اسلام سیاسی با تجدد، آیا در خوانش شهید مطهری بین دین و تجدد به راستی پیوندی ایجاد شده بود؟

اساسا گفتمان اسلام سیاسی در مقابل تجدد قرار دارد یعنی در غیریت‌سازی گفتمان‌ها، گفتمان اسلام سیاسی با تجدد غیریت‌سازی می‌كند. این مساله منافاتی با آن ندارد كه كسی اعتقاد داشته باشد كه برخی از دال‌های گفتمان تجدد قابل انتقال به گفتمان اسلام سیاسی باشد. به عنوان مثال، مرحوم بازرگان را می‌توانیم در گفتمان اسلام سیاسی غیر‌فقاهتی میانه رو قرار بدهیم. همان‌طور كه ایشان معتقد بود دال‌هایی از گفتمان تجدد می‌تواند در گفتمان اسلام سیاسی نیز وجود داشته باشد. نزد شهید مطهری نیز تجدد امر مهمی است و نمی‌توان نسبت به آن بی‌تفاوت بود. ایشان می‌فرمایند حقی كه امثال لاك بر گردن ما دارند از حقی كه ادیسون دارد كمتر نیست. لاك را ما وقتی می‌توانیم بشناسیم كه بدانیم بعد از هابز متفكر مهم قرارداد اجتماعی است وكسی است كه دموكراسی‌های جدید به خصوص در امریكا بر اساس نظریه او سامان یافته است. بنابراین، كشور بزرگی مانند امریكا مدیون این نظریه است. آیت‌الله مطهری می‌گویند جان لاك كه نظریه قرارداد اجتماعی و بحث حقوق بشر را مطرح كرده بر گردن همه انسان‌ها اعم از امریكایی‌ها حق دارد و این حق كمتر از حقی كه ادیسون بر گردن ما دارد نیست. بنابراین، اساسا آن راهی كه مرحوم نایینی در مشروطه برای پذیرش پدیده‌های مدرن و توجیه فقهی پدیده‌های مدرن آغاز كرده بود، مرحوم مطهری ادامه داد. به بیان دیگر، گفتمانی كه مرحوم نایینی و استاد مطهری در آن قرار دارند را می‌توان گفتمان نواندیشی دینی نامید.

 

  شما از گفتمان نواندیشی گفتید. تفاوت گفتمان نواندیشی دینی با گفتمان روشنفكری دینی در چیست؟

 سه تفاوت اساسی می‌توان بین این دو گفتمان نام برد: تفاوت اول این است كه عقل در گفتمان روشنفكری دینی، عقل متجددانه است و در گفتمان نواندیشی دینی، عقل نواندیشانه كه تا حد زیادی به متون دینی و منابع وحیانی تقید دارد. دوم اینكه فقه سیاسی از دیدگاه روشنفكران دینی دانشی غیرمعتبر ولی از دیدگان نواندیشان دینی دانشی معتبر است. و سوم اینكه روشنفكری دینی سكولار است در حالی كه نواندیشی دینی با سكولاریزم مرزبندی دارد. بنابراین در مجموع می‌توان گفت كه چون آیت‌الله مطهری به فقه سیاسی اعتقاد دارند و سكولار نیستند و عقل را صرفا عقل متجددانه نمی‌دانند، در گفتمان نواندیشی دینی قرار می‌گیرند و با سكولاریزم مرزبندی می‌كنند.

 

  شما فرمودید مطهری نسبت به حقوق بشر دیدگاه مثبتی دارد و جان لاك را اندیشمند بزرگی می‌داند تا جایی كه حقی را كه او بر گردن ما دارد هم ردیف حق ادیسون می‌داند. حال با توجه به این مطالب نظر ایشان درباره جهاد ابتدایی و بردگی چیست و آیا با آن مبنا همخوانی دارد؟

در كتابی كه سال‌ها قبل به نام كتاب جهاد از آیت‌الله مطهری چاپ شد، ایشان می‌گویند توحید یك حق است و چنین نتیجه‌گیری می‌كنند كه جهاد ابتدایی از آن جهت قابلیت توجیه دارد كه مسلمان‌ها برای حق توحید می‌توانند جهاد ابتدایی داشته باشند. یعنی جهاد ابتدایی نوعی دفاع در ذات خود دارد. البته در این كتاب بین جهاد ابتدایی در عصر حضور و عصر غیبت تفكیك نمی‌كنند. این مبنا در اندیشه علامه طباطبایی نیز وجود دارد و ایشان نیز توحید را یك حق می‌دانند. این مساله كه آیا اساسا توحید یك حق است و جهاد ابتدایی با این مبنا توجیه می‌شود یا نه تا اندازه‌ای در كتاب جهاد شهید مطهری دارای ایهام است؛ اما در كتابی كه جدیدا به عنوان بردگی از ایشان چاپ شده تصریح می‌كنند كه ما حقی به نام حق تعالی داریم و حق تعالی تقدم دارد نسبت به حق آزادی انسان‌ها. بنابراین چون حق تعالی اولویت دارد نسبت به حق آزادی، مسلمانان می‌توانند آزادی دیگران را محدود كنند و با جهاد ابتدایی از آنها بخواهند به اسلام بگروند. 

 

  با توجه به توضیحاتی كه در باب موضوعات مختلف در اندیشه شهید‌مطهری ارایه كرده‌اید نظام مطلوب از دیدگاه ایشان چه نظامی است؟

 در كتاب پیرامون انقلاب اسلامی شهید مطهری تاكید می‌كنند كه نظام اسلامی نظامی سوسیالیستی و لیبرالیستی نیست؛ اما در عین حال در بین نظام‌های غربی نزدیك‌ترین نظام سیاسی به نظام سیاسی اسلامی سوسیال دموكراسی است. به بیان دیگر، سوسیال دموكراسی از لیبرالیسم و ماركسیسم نسبت به اسلام نزدیك‌تر است. در نظام سوسیال دموكراسی، سوسیالیسم اقتصادی با دموكراسی سیاسی جمع شده است. در لیبرالیسم، دموكراسی با آزادی مالكیت جمع شده؛ در ماركسیسم برابری‌خواهی وجود دارد ولی همراه با محدود كردن آزادی‌ها. سوسیال دموكراسی نظامی است كه هم از نظر اقتصادی چپ است و هم از نظر سیاسی دموكرات. چپ بودن در سوسیال دموكراسی به این معناست كه اعتقاد به زیاد شدن فاصله طبقاتی ندارد. آماری وجود دارد كه در دهه‌های قبل از قرن بیستم فاصله غنی به فقیر در جهان نسبت سه به یك بوده، اما این فاصله در سال ٢٠٠٥ به ٣٠٠ برابر رسیده است. یعنی با وجود توسعه اقتصادی بزرگی كه در قرن بیستم و ابتدای قرن بیست و یكم رخ داده فاصله بین غنی و فقیر در جهان بیشتر شده است. نكته حایزاهمیت این است كه در همین سال نسبت بین پایین‌ترین دهك و بالاترین دهك در كشور سوئد هنوز نسبت سه به یك است و این نسبت تغییر نكرده است و این بدین معنی است كه در این كشور فاصله طبقاتی فاحشی وجود ندارد. سوسیالیسم اقتصادی در كشورهای سوسیال دموكراتی مانند سوئد با سازو كارهایی مانند مالیات تصاعدی امكان‌پذیر شده است. از نظر شهید مطهری، این نوع نظام مطلوب اسلام است، البته با قید اضافه‌ای و آن قید اضافه این است كه احكام الزامی شرع نیز باید در آن رعایت شود. شهید‌مطهری در این باب مثال می‌زنند كه روزی حضرت علی(ع) از مسیری در حال عبور بودند كه به پیرمردی برخورد می‌كنند كه در حال تكدی بوده. ایشان از وی می‌پرسند چرا شغلی نداری؟ پیرمرد پاسخ می‌دهد كه در جوانی برای خانه‌ها آب‌كشی می‌كرده، اما الان دیگر توانایی این كار را ندارد. حضرت علی‌(ع) فرمودند همراه من بیا و برای وی از بیت‌المال مقرری قرار دادند و گفتند این عادلانه و منصفانه نیست كه از افراد به وقت جوانی كار بكشیم و به وقت پیری از آنها حمایت نكنیم. این مساله چیزی است كه شاید امروزه ما بتوانیم از آن به عنوان دولت رفاهی یاد كنیم. سیاست دولت رفاهی یعنی سیاست‌هایی كه از طبقات پایین جامعه با ساز و كارهایی نظیر بیمه تامین اجتماعی و خدمات بهداشتی و بیمه‌های بازنشستگی یا تعیین حداقل دستمزد برای كارگران و بیكاران حمایت می‌كند.

 

  با توجه به مطالبی كه فرمودید در مجموع ارزیابی شما درباره اندیشه شهید مطهری چیست؟

در پاسخ باید گفت مبانی اندیشه سیاسی شهید مطهری چهار چیز است؛ اولا مبانی قرآنی و روایی یعنی نصوص دینی؛ ثانیا تفسیر سیاسی و ثالثا فلسفه صدرایی و كلام سیاسی و رابعا فلسفه غرب. البته باید اضافه كرد كه فلسفه صدرایی مبنای فلسفه شهید مطهری است و فلسفه ایشان فلسفه مبتنی بر فلسفه متعالیه صدرایی است. اما شواهد چندانی از این فلسفه در اندیشه سیاسی شهید مطهری نمی‌بینیم. در یك ارزیابی كلی در اندیشه‌های سیاسی شهیدمطهری باید به چهار مساله توجه كنیم: نكته اول اینكه آیا در اندیشه سیاسی شهید مطهری نكات بدیعی بوده یا نه. به نظر می‌رسد كه دفاع شهید مطهری از آزادی، برابری و تجددخواهی ایشان و جمع این مسائل با مسائل دینی تا اندازه‌ای بدیع است و نوآوری‌هایی دراین زمینه از ایشان می‌توان دید و همان‌طور كه اشاره شد این همان راهی است كه نواندیشان دینی به ویژه مرحوم نایینی و آخوند خراسانی در صدر مشروطه شروع كردند. نكته دوم اهمیت اندیشه سیاسی شهید مطهری است كه به نظر می‌رسد كه اندیشه سیاسی شهید مطهری بسیار مهم بوده تا آن جا كه امام خمینی(ره) همه آثار شهید مطهری را تایید كردند و از نظر جامعه‌شناسی سیاسی و جامعه‌شناسی معرفت نیز می‌توان گفت اندیشه سیاسی شهید مطهری تاثیر زیادی در تحولات دهه ٥٠ به ویژه در پیروزی انقلاب اسلامی داشته است. نكته سوم این است كه آیا اندیشه سیاسی شهید مطهری از جامعیت برخوردار بوده یا نه؟ در پاسخ به این سوال باید گفت كه ایشان شاید فرصت این را پیدا نكردند كه به تمامی مسائل اندیشه سیاسی بپردازند. به عنوان مثال، ایشان به مساله جامعه مدنی، مساله حاكمیت، مساله الزام سیاسی و مانند اینها به شكل كامل نپرداختند و شاید نقصی بر ایشان نباشد چون ایشان فیلسوف، متاله و متكلم بوده‌اند و به شكل حاشیه‌ای به مساله اسلام سیاسی پرداختند. در نهایت می‌توان گفت كه ایشان فرصت پرداختن به همه موضوعات و مسائل در حوزه اندیشه سیاسی در اسلام را نیافتند و خانه‌های پازل اندیشه سیاسی نزد ایشان كامل نشده است. استاد مطهری هرچند دارای اندیشه سیاسی فقهی و فلسفی بودند؛ اما نه فقیه سیاسی تمام عیار تلقی می‌شدند و نه فیلسوف سیاسی به معنای كامل كلمه. نكته چهارم این است كه در بین پاره‌ای از اندیشه‌های سیاسی ایشان با بخش‌های دیگری از اندیشه‌های سیاسی ایشان ناسازگاری‌هایی به نظر می‌رسد. به‌طور مثال اعتقاد به حق تعالی و اولویت آن نسبت به آزادی انسان‌ها و اعتقاد به جهاد ابتدایی با اعتقاد به حقوق بشر و آزادی و تجدد خواهی و نواندیشی دینی چندان سازگار به نظر نمی‌رسد. در مجموع در یك جمله می‌توان گفت كه اندیشه سیاسی ایشان از یك سو بدیع و مهم و از سوی دیگر تا حدی نا جامع و از سوی دیگر در پاره‌ای موارد ناسازگار به نظر می‌رسد. البته نباید فراموش كرد كه استاد مطهری نواندیش و اصلاح‌گر دینی مهمی محسوب می‌شوند و حق بزرگی بر گردن انقلاب اسلامی و تك‌تك ما دارند.

 

  به نظر می‌رسد پس از گذشت بیش از سه دهه از شهادت آیت‌الله مطهری با وجود توجه بسیار به آرا و نظرات ایشان در حوزه‌های مختلف، بخش‌های مهمی از نظرات و تفكرات ایشان نادیده گرفته شده و در محاق فراموشی فرو‌رفته است. به نظر شما چرا این نكات به حاشیه رانده شده است؟

بر اساس نظریه گفتمان می‌توان به این سوال پاسخ گفت. در هر دوره، گفتمانی خاص مسلط می‌شود و گفتمان‌های دیگر مغلوب آن می‌شوند. چون نظریه‌ها در خلأ ‌زاده نمی‌شوند، باید به موقعیت زمانی- مكانی آنها، به هنگام پیدایش و رشد و تحول آنها، توجه كرد. نظریه‌ها در دل گفتمان خاص تعبیر و تفسیر می‌شوند. به این‌ترتیب، بخش‌هایی از یك نظریه ممكن است برجسته یا به حاشیه رانده شود. در یك نظام گفتمانی، روابط خاصی از دانش/ قدرت شكل می‌گیرد؛ به شكلی كه نمی‌توان به یك نظریه صرفا به شكل تئوریك و متن‌گرایانه نگریست. خوانش یك نظریه تنها با توجه به رابطه تعاملی متن/ زمینه امكان‌پذیر است. پس، در پاسخ به این سوال كه چرا بخش‌هایی از یك نظریه در طول زمان به حاشیه می‌رود، باید به گفتمان مسلط و روابط دانش/ قدرت توجه كرد.

روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: