سِرّ اقتدار ساقی کوثر/ حجت‌الاسلام سیدرضا حسینی‌امین

1394/2/13 ۱۰:۵۹

سِرّ اقتدار ساقی کوثر/ حجت‌الاسلام سیدرضا حسینی‌امین

هزار و چهارصد و یک سال تقریباً از آغاز خلافت یا رهبری(رسمی) سیاسی امام علی علیه‌السلام می‌گذرد اما همچنان روش حکومتی آن حضرت به عنوان بهترین روش حکومتداری نزد وجدان‌های بیدار و پیروان راستین‌اش قابلیت بررسی و الگوبرداری دارد؛ چرا که مطابقت توصیه‌های آن امام همام در حوزه نظر، و کردار و رفتار وی در حوزه عمل، زبانزد عام و خاص است و تفاخر بشریت را به دور از حدود و ثغور دین و مذهب در پی داشته و دارد. از سرسخت‌ترین دشمن آن حضرت تا جویندگان حقیقت و دوستداران و شیفتگان وی نمی‌توانند فضیلت‌های امام علی علیه‌السلام را نادیده بگیرند.

 

تأملی بر منش اجتماعی-سیاسی امام علی(ع) به مناسبت ولادت با سعادت آن حضرت

هزار و چهارصد و یک سال تقریباً از آغاز خلافت یا رهبری(رسمی) سیاسی امام علی علیه‌السلام می‌گذرد اما همچنان روش حکومتی آن حضرت به عنوان بهترین روش حکومتداری نزد وجدان‌های بیدار و پیروان راستین‌اش قابلیت بررسی و الگوبرداری دارد؛ چرا که مطابقت توصیه‌های آن امام همام در حوزه نظر، و کردار و رفتار وی در حوزه عمل، زبانزد عام و خاص است و تفاخر بشریت را به دور از حدود و ثغور دین و مذهب در پی داشته و دارد. از سرسخت‌ترین دشمن آن حضرت تا جویندگان حقیقت و دوستداران و شیفتگان وی نمی‌توانند فضیلت‌های امام علی علیه‌السلام را نادیده بگیرند. به عنوان نمونه مواردی را یادآوری می‌کنم تا گوشه‌ای از شخصیت فرازمانی، فرامکانی و در یک کلمه «انسانی» آن حضرت روشن شود:

 وقتی خبر شهادت علی‌ابن ابیطالب به معاویه رسید «آیه استرجاع» (1) خواند و گفت: مردم چگونه معدن علم و حلم و فضیلت‌ها و فقه را از دست دادند. یا یکی از یاران علی علیه‌السلام به نام صعصعه معتقد است خلافت به آن حضرت اعتبار نداد بلکه علی علیه السلام بود که به خلافت اعتبار بخشید. یا ابن‌ابی الحدید، اندیشمند اهل سنت، علی علیه‌السلام را می‌ستاید و می‌گوید: آن حضرت هم در کثرت ثواب و هم در فضل و خصال حمیده از دیگران برتر است. (2) یا شبلی شمیل، دانشمند مسیحی معاصر، معتقد است: علی علیه‌السلام بزرگ بزرگان و تنها نسخه‌ای است که نمونه آن در غرب، شرق، گذشته و حال دیده نشده‌است. (3)

بحق باید در وصف آن «تنهای تاریخ» گفت:

کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست

که‌تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم

این مختصر باید ما را به رمز ماندگاری روش و رفتار اجتماعی- سیاسی علی علیه‌السلام رهنمون شود. آیا قدرت علی علیه‌السلام بود که توانست او را و روش‌اش را ماندگار کند؟ و همچنان رفتار سیاسی و حکومتی آن حضرت را در جامعه رشدیافته معاصر به عنوان رفتاری حقوقی، بشر دوستانه و در راستای استیفای حقوق بشر ارزیابی کند؟ اگر چنین است چرا حاکمان و حکومت‌های دیگر چه معاصر آن حضرت و چه پس از ایشان که از قدرت بیشتری هم برخوردار بودند در ارزشگذاری با حکومت علی علیه‌السلام قابل مقایسه نیستند؟

 آنچه علی علیه‌السلام را ماندگار کرد «اقتدار» بود نه «قدرت».

اگر چه بسیار دیده می‌شود که «اقتدار» و «قدرت» را به یک معنا به کار می‌برند، اما هر کدام از معنای مستقلی برخوردارند. از آنجا که «قدرت» و «اقتدار» دو مفهومی هستند که با هم ارتباط تنگاتنگ دارند چنین خلطی صورت می‌گیرد. بسیاری اقتدار را همان قدرت و قدرت را همان اقتدار معنا می‌کنند. در حالی که قدرت به تنهایی به معنای زور و توانایی است فارغ از اینکه به کارگیری این قدرت در انجام کاری باطل باشد یا حق، بجا باشد یا نابجا.

«اقتدار» در واقع به‌کارگیری قدرت به عنوان ابزار و بهرمندی از آن در چارچوب قانون است. به عبارتی دیگر، اقتدار، قدرت پذیرفته‌شده و مشروع است. اقتدار بر خلاف قدرت بار منفی ندارد؛ زیرا واژه قدرت به نوعی معنای «سلطه بر دیگری» را می‌رساند. اما اقتدار دو ویژگی مثبت و مهم دارد؛ یکی اینکه مقتدر از سوی مجموعه تحت امر پذیرفته شده‌است و دیگر اینکه خود مقتدر در پی ایجاد سلطه بر زیر مجموعه خود نیست. ناگفته نماند که در اقتدار سنتی و کاریزما ممکن است شرایط سلطه و قدرت فراهم شود. (4)

اقتداری که علی علیه‌السلام را الگویی منحصر به فرد و فرید اعصار کرده، اقتداری است بر گرفته از آموزه‌های الهی و مکتب تربیتی نبوی. این اقتدار حتی با در اختیار نداشتن قدرت هم حیات دارد و نفس می‌کشد. امام علی‌ابن ابیطالب علیه‌السلام هنگام خانه‌نشینی کلامش، قضاوتش، مشورتش و نصیحتش به صاحبان قدرت نافذ و اثربخش بود.

در آثار برادران اهل سنت مصادیق بسیاری از توصیه‌های حضرت یافت می‌شود که از اقدامات خلاف مصلحت امت اسلام و شخص خلفا پیشگیری نموده‌اند و جمله معروف خلیفه دوم «لو لا علی لهلک العمر» حاکی از این حقیقت است. بنا بر این، اقتدار حتی با فقدان قدرت هم می‌تواند کارآمد باشد. چنانکه در گذشته‌ای نه چندان دور، نگرانی شاه تا دندان مسلح در برابر حضرت امام(ره) با دستان خالی و دور از وطن را تجربه کردیم که شاه قدرت داشت اما اقتدار نه.

قدرت و برخورداری از توانمندی درحوزه‌های مختلف از جمله در حوزه سیاست و اداره جامعه آفاتی دارد که اگر آفت‌شناسی و آفت‌کشی نشود، صاحب قدرت هم خود را و هم جامعه‌اش را دچار آسیب جدی خواهد کرد.

آموزه‌های قرآنی، نظارت خدا بر حکومت و پیامبری محمد صل‌الله علیه و آله و سلم و سیره نبوی بهترین آموزگار ما در «تحصیل اقتدار» یا «حمایت از مقتدر» است.

قرآن کریم با توصیه‌هایی که به پیامبر اکرم(ص) و هر انسان دیگری کرده، خواسته است ریشه فساد مولود قدرت را بخشکاند.

  راه‌های اداره مقتدرانه جامعه

 خداوند در جای جای قرآن، قدرت، عزت، کبریایی را به صورت مطلق از آن خود می‌داند و همین پیام کافی است که انسان مؤمن را از سلطه‌جویی، استعلا، تکبر و خودبرتربینی برحذر دارد. خداوند نخستین خودبرتربین را شیطان معرفی می‌کند. (5)

در آیه‌ای دیگر خداوند فساد را هم عرض خودبرتربینی معرفی می‌کند و انسان‌های متواضع را که از خودبرتربینی و استعلا دوری می‌کنند تشویق به آخرتی نیکو می‌کند. (6) و در آیه‌ای دیگر توصیه به دوری از تبعیض میان مردم می‌کند چرا که برتری هرکس به تقوا، آن هم نزد خدا است. (7) این توصیه‌ها ریشه‌ای است، و باید هر انسان در مسیر کمال از آن برخوردار باشد، بویژه انسان‌هایی که می‌خواهند اداره جامعه را بر عهده گیرند.

قرآن توصیه‌های دیگری نیز برای اداره مقتدرانه جامعه دارد که به برخی از آنها اشاره می‌کنم؛

 قرآن پیامبر اکرم صل‌الله علیه و آله و سلم را که علاوه بر رسالت، اداره جامعه را نیز باید به دوش بکشد فردی معرفی می‌کند که با غم مردم غمناک می‌شود و در رفع مشکلات مردم حریص است.(8) قرآن ثمره نرمخویی همین پیامبر مهربان را به او یادآور می‌شود و او را مأمور به مشورت با مردم در امر اداره جامعه و چشم‌پوشی از خطاهای ایشان می‌کند. (9) با توجه به تمام کمالاتی که در نبی مکرم اسلام وجود دارد اما بی‌نیاز از نظارت الهی نیست و در آیات بسیاری خداوند آن بزرگوار و افتخار آسمان و زمین را در امر رسالت و اداره جامعه نظارت می‌کند و متذکر می‌شود. (10)

پیام قرآن در آیات ناظر بر نظارت خداوند بر پیامبری که برگزیده خود اوست این است که؛ وقتی چنین انسانی از نظارت بی‌نیاز نیست چگونه انسان‌های دیگر که با منبع وحی مرتبط نیستند می‌توانند از نظارت بی‌نیاز باشند؟ آیات مربوط به امر به معروف و نهی از منکر ناظر به ضروت و وجوب نظارت همگانی بر تمام امور اجتماعی است، و به صنف و لایه خاصی اختصاص ندارد.

  «قدرت» فرصتی مغتنم برای رسیدن به کمال است

امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در دامن چنین پیامبری و در مکتب چنین قرآنی پرورش یافته‌است. این دانش‌آموخته مستعد، هشیار و شیفته کمالات، خوب آموخت، خوب عمل کرد و حکیمانه برای آیندگان دُر سفت. علی علیه‌السلام هم آفات بسیاری را برای قدرت بر می‌شمارد و هم فرصت‌های پنهان در آن را آشکار می‌کند تا با پرهیز از آفات قدرت و بهره‌گیری از فرصت‌های آن مسیر اقتدار هموار شود.

حضرت سرکشی و برتری‌طلبی بر مردم بواسطه قدرت را زایل‌کننده قدرت معرفی می‌کند،(11) یا قدرت را چون ابزاری که در خیر و شر کارآمدی دارد معرفی می‌کند و می‌فرماید: قدرت می‌تواند خوبی‌ها یا بدی‌های انسان را آشکار کند. (12) امام علی علیه‌السلام قدرت را فرصتی مغتنم می‌داند که باید از آن در جهت رسیدن به کمال بهره جست، آنجا که می‌فرماید: هنگام قدرت گذشت پیشه‌کن و هنگام برخورداری حسن عمل داشته‌باش تا به کمال سیادت دست بیابی. (13) بنابراین؛ امام قدرت را اقتدار نمی‌داند اما در کارآمدی اقتدار مؤثر می‌داند.

 کسی می‌تواند رهبری جامعه را عهده‌دار شود که پیش از زبان با کردارش مربی دیگران باشد.

امام علی علیه‌السلام انسانی خودساخته بود و معتقد بود کسی می‌تواند رهبری جامعه را عهده‌دار شود که پیش از تربیت دیگران به تربیت خویش پردازد و پیش از زبان با کردار و رفتارش مربی دیگران باشد. (14)

یکی از علائم مهم اقتدار، عدم تحمیل خود بر جامعه است. امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام فارغ از قدرت سیاسی اما با حضور فعال و مقتدرانه خود در اصلاح رفتار زمامداران و جامعه با تذکر، نصیحت و مشورت می‌کوشید، در حالی که هیچ رغبتی به زمامداری نداشت. (15) اما درخواست مردم اعم از مهاجر و انصار، اتمام‌‌حجت و احساس تکلیف علی علیه‌السلام را مجبور به پذیرش خلافت کرد. (16) حال که با بی‌رغبتی تمام، به قدرت سیاسی دست یافته، نه منفعلانه که مقتدرانه در اداره جامعه می‌کوشد، نگرانی از آگاهی مردم ندارد، مردم را با حقوق‌شان آشنا می‌کند؛ حقوقی که مردم باید از حاکم مطالبه کنند. آنگاه امام حقوق مردم را بر می‌شمرد: جمع‌آوری غنایم (بسامان کردن دارایی‌های مردم) نبرد با دشمن، تأمین امنیت راه‌ها و حق فرودستان را از فرادستان گرفتن تا نکوکاران در آسایش قرار گیرند و از بدکاران در امان باشند. (17)

همچنین در عبارتی دیگر حقوق مردم بر خود را به عنوان زمامدار، خیرخواهی مردم، تأمین نیازهای مردم به فراخور شأن‌شان، رهایی مردم از جهل به‌واسطه آموزش و آشنا کردن آنها با آداب برمی‌شمرد. (18) وقتی هم از حق خود سخن به میان می‌آورد، مشاهده می‌شود که همچنان در راستای انجام مأموریت‌های حاکم در جهت رفاه حال مردم است. (19)

  اصلاح جامعه در گرو اصلاح زمامداران آن است

علی علیه‌السلام وارث حکومتی بود که فقر، تبعیض، فاصله طبقاتی، فامیل‌بازی و به کارگیری عناصر ناشایست و انزوای شایستگان، چهره آن را نازیبا کرده بود. برای اصلاح نابسامانی اقتصادی در رفع فقر کوشید، کوفه را که در اختیارش بود از فقر رهانید،(20) از خود آغازید آنچنان ساده زیست که هیچ کس را یارای مسابقه با وی نبود، او پیشوای واقعی است نخست عمل می‌کند آنگاه سخن می‌گوید؛ چرا که اصلاح جامعه را در گرو اصلاح زمامداران و اصلاح زمامداران را در گرو مقاومت و پایداری مردم می‌داند. (21)

دست زیاده‌خواهان را از بیت‌المال کوتاه کرد و در این اقدام میان خودی و غیرخودی تفاوتی نگذاشت، به‌کارگیری شایستگان یا به عبارتی «شایسته‌سالاری» را در دستور کار خود قرار داد، به فرماندار مصر نوشت: کسانی را به‌کار بگمار که به معیار حق عمل می‌کنند و از آن تخلف نمی‌ورزند، چه از نزدیکان چه کسانی که از تو دورند. (22)

امیرالمؤمنین علیه‌السلام با ترویج فرهنگ نقد و نقدپذیری، هم حاکمیت را از استبداد و خودکامگی می‌رهاند و هم مردم را به حساب می‌آورد تا رشد کنند؛ امام از طرفی از کارگزاران خود می‌خواهد دستیارانی انتخاب کنند که سخن تلخ حق را به آنها بگویند و در کارهای ناپسند کمتر یاری‌شان کنند(23) و از طرفی هم به مردم توصیه می‌کند که از «گفتن حق» و «مشورت عدل» خودداری نکنند زیرا خود را از اشتباه ایمن و دور نمی‌بیند مگر خدا او را کفایت کند. (24)

علی علیه السلام اجازه نمی‌دهد مردم در احترام به او راه تملق و چاپلوسی که طریقه مورد پسند سلاطین و جباران است، بپیمایند. (25) علی علیه‌السلام حاضر نیست کسانی را که با او جنگیده‌اند، سب کند، می‌فرماید: برادران ما هستند که بر ما شوریده‌اند. یا برای ناامنی ایجاد شده در مسیر دختری یهودی، به خود می‌پیچد و در فرمانش به مالک اشتر حقوق همه انسان‌ها را لحاظ می‌کند هم کیش و غیر هم کیش، خطا کار و غیر خطا کار. چنین انسانی؛ سیره‌اش و کلامش و اقتدارش می‌تواند بشریت را به کمال برساند.

 

پی‌نوشت‌ها:

 

1- انا لله و انا الیه راجعون بقره/156

2- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج1، ص9

3- فیضی‌پور، علی اصغر، امام علی از زبان دیگران

4- وبر اقتدار را به انواع سه گانه تقسیم می‌کند: 1-سنتی(موروثی) مثل نظام‌های شاهنشاهی و سلطنتی 2-قانونی-عقلانی(اتوریته) که از قواعدی عقلانی و عرفی پیروی می‌کند که نخستین و مهمترین قاعده پذیرش جامعه است. 3- فرهی(کاریزما)صفات ویژه‌ای که حاکم و رهبر جامعه افراد را به تبعیت وا می‌دارد.

5- قال انا خیر منه خلقنی من نار و خلقته من طین*ص/76

6- تلک دار الاخره للذین لایریدون علوا فی الارض ولا فسادا/قصص/83

7- یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ‌الله أَتْقَاکُمْ إِنَّ‌الله عَلِیمٌ خَبِیرٌ/حجرات/13

8- لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ*توبه/128

9- فَبِمَا رَحْمَه مِّنَ‌الله لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى‌الله إِنَّ‌الله یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ*ال عمران/159

10- ر. ک. فراستخواه، 1377، دین وجامعه، ص507

11- آمدی، غرر و درر، ج5، ح328

12- همان، ج1، ح301

13- همان، ج3، ح297

14- مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ. نهج البلاغه، حکمت73

15- دعونی والتمسوا غیری، همان، خطبه 3

16- أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّه وَ بَرَأَ النَّسَمَه لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّه به وجود النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ‌الله عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّه ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا، همان

17- وَ یُجْمَعُ بِهِ الْفَیْ‏ءُ وَ یُقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ وَ یُؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعِیفِ مِنَ الْقَوِیِّ حَتَّى یَسْتَرِیحَ بَرٌّ وَ یُسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِرٍ، همان، خطبه40

18- أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِی عَلَیْکُمْ حَقّاً وَ لَکُمْ عَلَیَّ حَقٌّ فَأَمَّا حَقُّکُمْ عَلَیَّ فَالنَّصِیحَه لَکُمْ وَ تَوْفِیرُ فَیْئِکُمْ عَلَیْکُمْ وَ تَعْلِیمُکُمْ کَیْلَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِیبُکُمْ کَیْمَا تُعَلِّمُوا وَ أَمَّا حَقِّی عَلَیْکُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَیْعَه وَ النَّصِیحَه فِی الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِیبِ وَ الْإِجَابَه هنگام أَدْعُوکُمْ وَ الطَّاعَه هنگام آمُرُکُم‏. همان، خطبه 34

19- وَ أَمَّا حَقِّی عَلَیْکُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَیْعَه وَ النَّصِیحَه فِی الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِیبِ وَ الْإِجَابَه هنگام أَدْعُوکُمْ وَ الطَّاعَه هنگام آمُرُکُم‏. همان

20- علی علیه السلام: امروز در شهر کوفه، همه در رفاه زندگی می‌کنند؛ پایین‌ترین افراد نان گندم می‌خورند، خانه دارند و آب آشامیدنی خوب می‌نوشند. حکیمی، محمد رضا، 1391، حکومت اسلامی

21- فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ اَلرَّعِیَّه إِلاَّ بِصَلاَحِ اَلْوُلاَه وَ لاَ تَصْلُحُ اَلْوُلاَه إِلاَّ بِاسْتِقَامَه اَلرَّعِیَّه، همان، خطبه216

22- حکیمی، محمد رضا، 1391، حکومت اسلامی، ص93

23- ثُمَّ لیَکن آثَرُهُم عِندَک أقوَلَهُم بِمُرِّ الحَقِّ لَک، وَ أقَلَّهُم مُسَاعَدَه فِیمَا یَکونُ مِنک مِمَّا کرِه‌الله لِأولِیَائِهِ، واقعاً ذلِک مِن هَوَاک حَیثُ وَقَعَ، نهج البلاغه، نامه53

24- فلا تکفو نحو مقاله بحق او مشوره بعدل فانی لست فی نفسی بفوق ان اُخطی و لا امن ذلک من فصلی الا ان یکفی‌الله من نفسی ما هو املک به منی، همان خطبه216

25- فلا تکلمونی بما تکلم به الجبابره، و لا تتحفظوا منی بما یتحفظ به عند اهل البادره، و لا تخالطونی بالمصانعه، همان

روزنامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: