چه باید‌کرد؟ / شادروان دکتر صادق طباطبایی ـ بخش هفتم

1393/12/18 ۰۹:۵۶

چه باید‌کرد؟ / شادروان دکتر صادق طباطبایی ـ بخش هفتم

[امام موسی صدر در ادامه می‌گوید:] در دین اسلام دنیا و آخرت یک مفهوم و یک واحد را تشکیل مى‏دهند. در قرآن کریم به این موضوع چنین اشاره شده است: من عمل صالحاً من ذکر اوْ اُنثى و هو مؤمن فلنحیینّه حیاه طیبه و لنجزینّهم اجرهم بأحسن ما کانوا یعملون. آنان که رفتار نیک و ایمان به خدا دارند، زندگى گوارا و جزاى آخرت مطبوع در انتظار آنان است. دنیا و آخرت در نظر اسلام از هم جدا نیست. راه صحیح راهى است که سعادت آینده انسان و سعادت ابدى او را در آن واحد، تحصیل کند.

 

 

[امام موسی صدر در ادامه می‌گوید:] در دین اسلام دنیا و آخرت یک مفهوم و یک واحد را تشکیل مى‏دهند. در قرآن کریم به این موضوع چنین اشاره شده است: من عمل صالحاً من ذکر اوْ اُنثى و هو مؤمن فلنحیینّه حیاه طیبه و لنجزینّهم اجرهم بأحسن ما کانوا یعملون. آنان که رفتار نیک و ایمان به خدا دارند، زندگى گوارا و جزاى آخرت مطبوع در انتظار آنان است. دنیا و آخرت در نظر اسلام از هم جدا نیست. راه صحیح راهى است که سعادت آینده انسان و سعادت ابدى او را در آن واحد، تحصیل کند. بسیار آسان است که انسان ‏راهى را که مى‏رود، با قصد صالح به ‏جاى آورد. انسان نقاط گوناگون و عناصر مختلفى در وجود خود دارد. اگر بتواند راهى را انتخاب کند که تمام عناصر او ارضا شود، آن راه موفقیت‏آمیزتر است؛ چه، با نیروى بیشتر و متمرکزترى به سوى هدف مى‏شتابد. طبیعى است که‏ اگر از درس خواندن، کارکردن، مدرسه رفتن و حتى از خانه‏دارشدن و ادارى‏بودن قصد صالح داشته باشیم، همه این کارها را مى‏توانیم در سلک عبادت قرار دهیم.

عبادت به نماز و روزه منحصر نیست. پیغمبر اسلام به ابو‏ذر مى‏گوید: «حتى در خواب و خوراک قصد قربت داشته باش.» آرى، خواب و خوراک از لوازم زندگى انسان است، سبب تأمین نیرو براى انسان مى‏شود و موجب مى‏گردد که انسان بتواند با نشاط بیشترى در راه خیر، در راه اصلاح مردم، در راه کمک به همنوع قدم بردارد. پس خواب و خوراکى که با قصد قربت و با تصمیم بر کار نیک انجام گیرد، عبادت است. سفر کردن براى تحصیل، اگر با قصد قربت و قصد خدمت به جامعه و همنوع و خانواده همراه باشد، واگر به قصد حفظ حیثیت انسان و تأمین آسایش همنوعان صورت گیرد، جهاد در راه خدا محسوب مى‏شود. آنگاه این قصد سبب مى‏گردد که انسان در این راه با دقت بیشترى قدم بردارد. چه بسا وجود این قصد انسان را محدود مى‏کند، ولى راه موفقیت آمیزتر و نتیجه‌بخش‌تر است.

در آیه دیگر مى‏خوانیم: یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یُحییکم. دعوت پیغمبر را سبب زندگى شمرده است. با کمال تأسف متدینین امروز معتقدند که دین فقط براى مرگ است. به این سبب، جوانان که تصور مى‏کنند دین با راه زندگى، با کار و کوشش، و با تلاش براى تأمین آینده هماهنگى ندارد، از دین اعراض مى‏کنند. در حالی که به ‏طور مسلّم مى‏توان گفت: اسلام و یا هر دین خدایى، هیچ ‏یک از غرائز اصلى و احتیاجات ضرورى انسان را منع نکرده است! از خوردن و آشامیدن جلوگیرى نکرده است، بلکه گفته است راه صحیح را براى خوردن و آشامیدن انتخاب کنید! تجاوز نکنید! اسراف در خوردن نکنید! عیناً همان ترتیب را در غریزه جنسى مشاهده مى‏کنیم. به هیچ ‏وجه از این غریزه منع نشده است. در اسلام جلوگیرى از این غریزه و سایر غریزه‏هاى زندگى انسانى، رهبانیت نامیده شده و گفته شده است: لا رهبانیه فى الاسلام. لیکن از تجاوز به ناموس غیر و از افراط در این امر منع شده است. این غریزه نیز مانند خوردن و آشامیدن است. بهره بردن از زیباییهاى زندگى و بهره‌بردن از نعمت‌هاى الهى، به طور معقول و منطقى نه تنها بى‏اشکال است، بلکه در بسیارى از آثار وارده از اهل‌بیت دیده مى‏شود که مرغوب و محبوب خداوند است. پس مى‏توان راهى را رفت که بدن انسان لذت ببرد، روح انسان شاد باشد، افکار انسان آرامش یابد، و در عین حال خویشان انسان خشنود باشند. چه امتیازى مى‏شود داد به کسانی که یک قسمت بزرگ از وجود خود، یعنى فطرت خداجویى را کنار گذارند و یا غرق در شهوات شوند، و یا از حریم اجتماع و زندگى اجتماعى کناره گیرند؟

درس باید خواند؛ مرد اجتماع باید بود؛ در عین حال دیندار هم مى‏توان بود. همه اینها با هم جمع مى‏شوند، بلکه همه اینها یک راه است. آرامشى که در نتیجه نماز، و رضایتى که در نتیجة روزه براى انسان حاصل مى‏آید، نه تنها زحمت مختصرى را که انسان در راه به‏پا داشتن این عبادات مى‏کشد جبران مى‏کند، بلکه آرامش، آسایش و نورى در قلب انسان پدید مى‏آورد که توفیق وى را در هدفهاى تحصیلى نیز تأمین مى‏کند. تصور مى‏کنم که با کمال وضوح مى‏توان دریافت که ‏عبادات با تمرین، بسیار آسان مى‏شود. انسانى که خاشع بود، با کمال سهولت به عبادات مختصرى که از طرف خداوند بزرگ به او تکلیف شده است، گردن مى‏نهد…

تو خود مى‏دانى که در هفته متجاوز از هفت ساعت در مدارس اینجا و بیروت با جوانان سر و کله مى‏زنم. به آنها گفته‏ام که درب سالن را مى‏بندیم و دهانها را مى‏گشاییم. آنچه مى‏توانید، سؤال کنید و من آماده پاسخ دادن به آنها هستم. به ‏نظر من، سعى در اصلاح جوانها بسیار ارزشمندتر از سعى در اصلاح بزرگسالان است؛ آینده ما به دست تو و امثال تو از جوانهاست. امیدواریم که از تنگ‏نظرى قدیمیان، و از تندروى امروزیان که نتیجه و عکس‏العمل آن افراط بوده است، برحذر باشید. امیدواریم که دنیایى که نسل شما مى‏سازد، دنیایى آزاد و آباد و آسوده باشد. دنیایى باشد که در آن عدل و حق و خیر، همراه ایمان و علم دیده شود. دنیایى که ما بتوانیم ایام پیرى خود را با کمال راحتى و آرامش در آن بگذرانیم، و امیدوار باشیم که فرزندانمان آینده‏اى سعادتمند دارند…»

 

افکار شهید بهشتى و شهید مطهرى

با افکار و اندیشه‏هاى شهید بهشتى نیز آشنایى کامل داشته و دارم. نخست اینکه سالهاى اول و دوم و سوم دبیرستان را در «دبیرستان دین و دانش» قم گذراندم که توسط ایشان تأسیس و اداره مى‏شد، و دیگر اینکه طى پنج سالى که ایشان مرکز اسلامى هامبورگ را سرپرستى مى‏کردند، هم به‏ طور فردى و هم در قالب انجمن‌هاى اسلامى با ایشان مأنوس بودم. بعد از پیروزى انقلاب نیز چه در دوران شوراى انقلاب و دولت موقت و چه در سخنرانیها و خطبه‏ها و مصاحبه‏ها، شیوه‏هاى مدیریتى و مشى سیاسى وافکار و آرمانهاى ایشان را دریافتم. آثار و نوشته‏ها و کتابهاى شهید مطهرى که به قول امام «بدون استثنا» خوب و مفید و روشنگر و سازنده است، در اختیار همگان قرار دارد. با مراجعه بدانها مى‏توان به ریشه‏هاى ناکامى ما در هدایت جوانان و به علل گریز آنان از راه و رسم پرورشى موجود پىبرد.

در سطور پیشین به شیوه‏هاى قرآنى حکمت و رحمت و مهربانى و جدال احسن و زبان مهرآمیز و فراخى سینه و مروت و بردبارى در برخورد با دگراندیشان و نهى از منکرات اشاره داشتم و سلوک بزرگان دین را با جوانان در سالهاى قبل از انقلاب و نیز مرام و منش موفق امام صدر را در لبنان آن روز یادآور شدم. از زبان شهیدمطهرى هم مى‏شنویم: «به خدا قسم من مى‏ترسم زیانى که ما از راه امر به معروف و نهى از منکر جاهلانه کرده‏ایم، یا صدمه‏هائى که از این راه به اسلام زده‏ایم، از زیان ترک امر به معروف و نهى از منکر بیشتر باشد!» اینجا و در تکمیل مطلب، بى‏مناسبت نمى‏بینم نکته‏اى را یادآور شوم، تا یکى از عوامل و ریشه‏هاى بى‏اعتنائى بخش عظیمى از جوانان را به اعتراضات موسمى برخى از ناهیان منکر، باز گو کرده باشم. تردیدى نیست که منکرات و محرمات شرعى، به پوشش خانمها و کلاً حجاب، منحصر نیست:

*بردن آبروى یک انسان و کشتن شخصیت او، در قرآن کریم مساوى با قتل عام انسانها انگاشته شده است. همچنین اعاده شخصیت و بازگرداندن اعتبار و آبروى خدشه‏دار شده یک انسان نه فقط یک مسلمان برابر با حیات بخشیدن به همه انسانها اعلام مى‏گردد: من قتَل نفساً بغیر نفس او فساداً فى ‏الارض فکانّما قتَل الناس جمیعا و من احیاها فکانّما احیاء الناس جمیعا.

*غیبت از گناهان کبیره اعلام گشته و آن، معادل خوردن گوشت برادر دانسته شده است.

*گناه تهمت، معادل زنا با مادر در مسجدالحرام گفته شده و معلوم است حد شرعى زنا چیست.

*رباخوارى و نزول‌خورى و رشوه‏دادن و رشوه‏گرفتن و نفاق‏افکنى و ریاورزى و ظلم به تهیدستان و بى‏یاوران و گرانفروشى و کم‏فروشى و دروغ‌گفتن و شبهه‏افکنى و عیبجویى و تجسس در زوایا و احوال پنهان انسانها… همه و همه این گناهان از معاصى بزرگ بوده و داراى مجازاتهاى سنگین، چه در این جهان و چه در روز حساب مى‏باشد.

*حد و مرز و قبح هیچ ‏کدام از این گناهان و مجازاتهاى شرعى آنها، از بدحجابى و کم‏حجابى‏کمتر نیست. پاره‌ای از آن معاصى حتى به عنوان ویران‏کنندة اجتماع و نابودکننده حَرث و نسل و به مثابه افساد در زمین، قلمداد شده است.

آیا…؟

آیا گناهان فوق در جامعه ما روزمره نشده و امرى رایج قلمداد نمى‏گردد؟ آیا جوانان ما و دختران و پسران ما تا به حال شاهد تشکیل یک اجتماع کوچک در اعتراض به رشوه‏خوارى بوده‏اند؟ آیا علیه کم‏فروشى و گرانفروشى و بى‏عدالتى و اجحاف قضائى و…تا به حال اعتراضى دسته‌جمعى صورت گرفته است؟ آیا تا به حال راهپیمایى جمعى کفن‏پوش را به خاطر هتک آبروى فرد و یا گروهى و یا به خاطر ایراد تهمت‏هاى آشکار به فرد و افراد مسلمان شاهد بوده‏ایم؟ آیا آثار خانمان‌سوز گناهان مذکور را در وضعیت نابسامان جامعه‌مان نمى‏بینیم؟

من در مقام قیاس با دیگر گناهان برشمرده، بى‏اعتنائى معترضان به بدحجابى خانمها و حتى اقلیت‏هاى غیرمسلمان را به آن معاصى کبیره و بى‏اعتنایى آنان را نسبت به ناهنجاریهاى به مراتب رایجتر، قابل توجیه نمى‏بینم. اگر به خاطر یک ظلم صورت‌گرفته به یک انسان، شاهد یک اعتراض دسته‌جمعى ولو کوچک بودیم، آن وقت مى‏شد ریشه‏هاى تهاجمات بى‏حاصل و غیرمعقول و زیانبار موسمى و خیابانى علیه بدحجابى را، فقط تعصب دینى و دلسوزى براى اجتماع و فرد خاطى دانست. از ذکر نمونه‏هایى از اقدامات سراسرى و بى‏رویه و غیرقابل کنترل و غیرقابل فهم و مشکوکى که هر از چندى شاهد آن بوده‏ایم، در این مجال مى‏گذرم.

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: