ناگفته‌هایی از انقلاب اسلامی در گفت‌وگویی منتشر نشده با مرحوم دکتر صادق طباطبایی

1394/11/18 ۱۱:۳۳

ناگفته‌هایی از انقلاب اسلامی در گفت‌وگویی منتشر نشده با مرحوم دکتر صادق طباطبایی

امام به حذف هیچ جریانی راضی نبود دکتر صادق طباطبایی چهره‌ای نام آشنا در تاریخ انقلاب اسلامی بود که خود از خانواده‌ای روحانی با نسبت‌های خانوادگی نزدیک با امام خمینی(ره) رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی برآمده بود. براساس این نسبت‌ها وی از عنفوان جوانی در کوران و کانون مبارزات منجر به انقلاب اسلامی قرار داشت و چشم و گوش به وقایع آن سپرده بود. همه این ویژگی‌ها وی را راوی روایت‌های بکر و منحصر به فردی معرفی می‌کرد که نمی‌توان از کنار خاطراتش که با دانش سیاسی و تجربه حضور در تشکیلات متعدد دانشجویی در پیش از انقلاب، همچنین ارتباط مستمر با رهبران انقلاب داشته، به سادگی عبور کرد.

 

امام به حذف هیچ جریانی راضی نبود

دکتر صادق طباطبایی چهره‌ای نام آشنا در تاریخ انقلاب اسلامی بود که خود از خانواده‌ای روحانی با نسبت‌های خانوادگی نزدیک با امام خمینی(ره) رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی برآمده بود. براساس این نسبت‌ها وی از عنفوان جوانی در کوران و کانون مبارزات منجر به انقلاب اسلامی قرار داشت و چشم و گوش به وقایع آن سپرده بود. همه این ویژگی‌ها وی را راوی روایت‌های بکر و منحصر به فردی معرفی می‌کرد که نمی‌توان از کنار خاطراتش که با دانش سیاسی و تجربه حضور در تشکیلات متعدد دانشجویی در پیش از انقلاب، همچنین ارتباط مستمر با رهبران انقلاب داشته، به سادگی عبور کرد. یک سال پیش از درگذشت، شوق تجدید خاطرات دوران دانش آموزی در دبیرستان «دین و دانش» به مدیریت شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی او را به بنیاد شهید بهشتی کشاند. او با همکاری این بنیاد و دوستان هم مدرسه‌ای خود همایشی نیز در قم برگزار کرد. فرصت برگزاری این همایش زمینه ساز نقل خاطرات ایشان از شهید آیت‌الله بهشتی در بستر تحولات  سه دهه قبل از پیروزی انقلاب بود. خاطراتی که برای نزدیکان شهید بهشتی نیز از تازگی و طراوت برخوردارند. متأسفانه قبل از اینکه همه خاطرات ایشان از ابعاد کمتر گفته شده شخصیت شهید بهشتی به ترسیم ابعاد جدیدی ازچهره این مصلح بزرگ و عالم روشن اندیش منجر شود با فوت نا به هنگام دکتر طباطبایی این سلسله در هفدهمین حلقه از هم گسست و ناتمام ماند. بنیاد شهید بهشتی بخشی از این مجموعه را در اختیار «ایران» قرار داده است که به مناسبت ایام سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی منتشر می‌شود. لازم به ذکر است که مجموعه کامل این مجموعه بتدریج درفضای مجازی از سوی بنیاد شهید بهشتی منتشر خواهد شد.

****

بعد ازقیام پانزدهم خرداد  تحلیلی وجود داشت مبنی براینکه باید نهضت را توسعه داد و در میان همه روحانیت فراگیر کرد.  درباره جزئیات تاریخی این تحلیل و اینکه چه کسانی به این تحلیل اعتقاد داشتند توضیح می‌فرمایید؟

طباطبایی:برای پاسخ به این پرسش مقداری به عقب برمی‌گردم یعنی  به دهه 20.  در آن سال‌ها امام موسی صدر و آقای بهشتی که همیشه با هم بودند به همراه آقای سید مرتضی جزایری(یکی از روحانیون نواندیش که بعدها تغییر روش داد). و بعضی افراد دیگر در حوزه علمیه قم از وضعیت سازمان روحانیت رضایت نداشتند و معتقد بودند که سیستم حوزوی بایستی هماهنگ با شرایط روز گام‌هایی در جهت اصلاح خود بردارد. قصد آنها اصلاح شیوه‌های آموزشی و برنامه‌های حوزه بود. آن‌طور که در ذهنم مانده آن روزها،  این جمع را آقای مجدالدین محلاتی و شهید مرتضی مطهری نیز همراهی می‌کردند و با آیت‌الله طالقانی و مهندس بازرگان در تهران نیز تبادل نظرداشتند. 

اعضای این جمع کوچک که در کنار مباحث علمی و اندیشه ای،  پیگیر مسائل سیاسی و کلان جامعه بودند،  با تحلیل مسائل روز به موقع و به نمایندگی از طرف جامعه دینی به اظهار نظر می‌پرداختند.  درآن دوره ودر امتداد تحولات آن ایام،  موضوع طرح «انجمن‌های ایالتی و ولایتی» پیش آمد که منجر به عکس العمل نیروهای پیشرو با محوریت امام خمینی شد و سرانجام منتهی به قیام پانزدهم خرداد گردید.  آن ایام این تحلیل وجود داشت که اگر قاطبه روحانیت از نهضت امام خمینی در مقطع پانزدهم خرداد حمایت می‌کردند رژیم پهلوی ساقط می‌شد زیرا مردم در این حرکت سنگ تمام گذاشتند.  لذا بسط زمینه‌های قیام پانزدهم خرداد به عنوان یک ضرورت در تحلیل حوادث مطمح نظر قرار گرفت. 

 

تحلیل حلقه روحانیون پیشرو درباره فضای پس ازقیام پانزده خرداد چه بود؟

 طباطبایی: بعد از سرکوب قیام پانزدهم خرداد،  امام موسی صدردر یک سخنرانی درآلمان ودر مسجد شهر آخن برای دانشجویان به طرح نیازهای جامعه آن روزگار و نقد‌های مطرح می‌پردازد و می‌گوید: «ما از سال‌ها قبل،  تمام نگرانی‌مان ساختن و پروراندن نیروهایی در درون حوزه است که هم دانشگاهی باشند و هم حوزوی تا بتوانند حوزه را مطابق با نیازهای علمی متحول و در فقه و اصول دگرگونی به وجود بیاورند و پاسخگوی نسل پرسشگرباشند. ما متأسفانه دروضعیت امروزدر شرایطی هستیم که جامعه دینی ما تحت تأثیر امیال و خواسته‌های کاذب قرار دارند.»

آقای بهشتی نیز عقیده داشت که جامعه ما در طول تاریخ درحرکت‌های اجتماعی  شکست‌های پی‌درپی خورده است،  علت آن هم این بوده که همیشه ما در یک یا دو بعد حرکت کرده‌ایم و حرکت سه بعدی انجام نداده‌ایم.  آقای صدر هم در آن سفر و هم سفری که به لبنان داشتند به همین نکته اشاره کردند. منظور از حرکت سه بعدی مشابه اقداماتی بود که امام موسی صدر در لبنان بنیانگذار آن بودند.  امام موسی صدر در لبنان حوزه علمیه  تأسیس کرد و به تربیت طلابی پرداخت که با علوم روزهم آشنایی داشته باشند.  همچنین یک مدرسه فنی در برج البراجنه به راه انداخت تا تکنیسین‌های روحانی بپروراند؛  تکنیسین‌هایی که با علوم انسانی آشنایی داشته باشند و سازمان سیاسی «حرکت المحرومین» را تأسیس کرد،  که دربرگیرنده مجموعه محرومین اعم از شیعه و سنی بود.

 

در درون ایران هم ابداعات و ابتکاراتی از این دست انجام شد؟

طباطبایی: به موازات این حرکت اقداماتی نیز در ایران توسط آقای بهشتی صورت گرفت.  فعالیت ایشان در ایران دقیقاً در همان جهتی بود که امام موسی صدر در لبنان بنیان نهاده بود. یعنی گسترش فعالیت‌های سیاسی در حوزه‌های علمیه،ایجاد زمینه‌ برای بهره‌برداری از قوه قهریه در صورت لزوم وبلوغ  فکری برای پاسخگویی به نیازهایی که پیش می‌آیند.  همه اینها به موازات همان برنامه‌هایی بود که امام موسی صدر در لبنان داشتند.  مدرسه حقانی در دوران آقای بهشتی یک نمونه آن بود.  فعالیت ایشان در حسینیه ارشاد و هماهنگ با مرحوم مطهری و در مقطعی هم با مرحوم شریعتی،  فعالیت در دانشگاه‌ها،  علی الخصوص برنامه‌ای که در منزل گذاشته و پذیرای جمعی از جست و جو گران حقیقت بودند.  شما بینید  چهره‌هایی که در آن جلسات شرکت می‌کردند چه کسانی بودند! آنان افرادی نبودند که بخواهند با قصد ثواب در این جلسات حاضر شوند یا صرفاً برای شنیدن چند نکته به آنجا بروند و یا  حتی بخواهند با یک نظریه‌ای آشنا شوند.اینها همه زمینه ای بود برای اینکه پختگی و هماهنگی و انسجام لازم برای کارهای دیگری  همچون اداره جمع‌های بزرگ اجتماعی به وجود آید.  افرادی که در آن جلسات حاضر می‌شدند هر یک وظیفه ای در سطح اجتماع برعهده داشتند و می‌توانستند قابلیت‌ها و ظرفیت‌های خود را توسعه دهند.

در سال‌های پایانی اقامت امام در نجف  خدمت ایشان رسیدم وابتدا گزارشی  از اوضاع سیاسی اروپا خدمت ایشان دادم و گفتم شعبه خارج ازکشور نهضت آزادی  در امریکا و اروپا در دو شاخه جدا از هم فعالیت می‌کنند و با یکدیگر اختلاف نظر دارند.  اما مرکزیت هر دو در تهران است. ما هم در انجمن‌های اسلامی می‌کوشیم حا‌لت حزبی به خود نگیریم،  لذا کسانی که علاقه به فعالیت در نهضت آزادی دارند،  خارج از انجمن‌های اسلامی این کار را می‌کنند.  عده‌ای از دوستان نهضتی هم در داخل کشور پابه‌پای حرکت‌های اجتماعی و سیاسی نمی‌آیند و از شما عقب‌ترند. بعد از طرح این موضوع  ایشان صریحاً‌ به من گفتند: «ایرادهایی را که دوستان شما به آقای بازرگان دارند بسط ندهید.  ما به آقای بازرگان نیاز داریم. چهره‌ای نظیر ایشان نمی‌تواند به سادگی فراهم شود. دعواهای سیاسی را هم به بزرگان سیاسی واگذار کنید.  این مسائل رابه سطح کادرها و انجمن‌ها نکشانید».  این موضع امام را ما دررفتار و سلوک ایشان با سایر گروه‌ها هم می‌دیدیم.  البته امام هیچگاه ازگروه‌هایی که در داخل کشور فعالیت‌ زیرزمینی و مسلحانه داشتند،  حمایت علنی نکردند.  اما اعضای گروه‌ها یی که مشی قهریه وتندروانه داشتند  جملگی خود را مقلد امام می‌دانستند. آنان وقتی احساس کردند باید فعالیت‌های چریکی داشته باشند،حداقل برای شکستن دیواره رعب و وحشتی که رژیم برقرار کرده بود (مشی چریکی را پیش گرفتند) ودر آن مقطع هدفشان مقابله با رعب برای ایجاد امکان فعالیت‌های علنی سیاسی بود.

براساس این تحلیل،  حرکت در بعد سوم یعنی بعد قهریه مشخص می‌شود.  بعد قوه قهریه برای تضمین فعالیت‌های سیاسی و جلب افکاربود.  مرجع  تقلید همه گروه‌هایی هم که به بعد قهریه متوسل شده بودند امام خمینی بود.  این مجموعه جریانات را اگر ریشه‌یابی کنیم،  می‌بینیم اساس این تحلیل  از کجا نشأت می‌گیرد. 

حرکت‌ این دو بزرگوار (امام موسی صدر و شهید بهشتی) براساس یک چشم انداز 15-10 ساله تدوین شده بود.  در واقع موفقیت انقلاب هم یکی از آن بندهای مراحل سه گانه آقای بهشتی بود که عنوان کردند،  «استفاده از بزنگاه‌های تاریخی» که در جریان انقلاب پیش آمد.  در ملاقاتی که آقای بهشتی وامام موسی صدر در بوخوم آلمان در سال 57 با یکدیگرداشتند، امام موسی صدربا استفاده از این تعبیر گفتند: «الان یکی از آن بزنگاه‌هایی است که همیشه در موردش صحبت می‌کردیم و شرایط تاریخی آن فراهم  شده است،  امروزدانشگاه پیش قراول است،مساجد هم   به دنبال ایده‌های اجتماعی هستند.  نگرش امام خمینی و فعالیت‌های روحانیت پیشرو،  دانشگاه  و مسجد را بسیج کرده و این شرایطی نیست که بشود دوباره فراهم کرد.  الان مردم به خیابان آمده‌اند و روحانیونی که تفکراجتماعی را پی می‌گیرند در صحنه‌اند،  این آن بزنگاهی است که درباره‌اش صحبت می‌کردیم.  فقط من یک نگرانی دارم و آن اینکه این حرکت قائم به شخص آیت‌الله خمینی است،  آیا برای بعد از ایشان فکری کرده‌اید؟

آقای بهشتی گفتند: ما نظرمان آقای منتظری است،  که ایشان با تعجب گفتند؛ آقای‌منتظری! من از شما تعجب می‌کنم.  آقای بهشتی گفتند: مگر شما نظری غیر از این دارید؟ ایشان گفتند: آقای منتظری استاد من بوده،   ایشان را می‌شناسم،  شجاع است،فقیه است و...  اما اداره یک انقلاب،  یک کشور و یک اجتماع توانایی‌هایی  خیلی بیش از این‌ها می‌خواهد.

 

شما مدتی در پاریس بودید، و بالطبع در جریان برخی مسائل  مهم قرار داشتید،میزان تأثیر نظرات شورای انقلاب در روند تصمیم‌گیری‌های امام تا چه حد بود؟

طباطبایی:  شورای انقلاب وقتی شکل گرفت که امام در پاریس بودند.امام با افرادی که از ایران می‌آمدند وبا ایشان ملاقات داشتند مذاکره‌ای کردند.قرار شد آقای مطهری، آقای بهشتی،  آقای بازرگان،آقای موسوی‌اردبیلی، آقای منتظری و کسان دیگری، شورای انقلاب را تشکیل دهند.  مبتکر آن هم شخص امام بودند. امام در این ملاقات‌ها عنوان کردند که الان همینجور اوضاع دارد پیش می‌رود،بدون اینکه در داخل یک هماهنگی وجود داشته باشد.باید شورایی تشکیل شود تا اوضاع را سرو سامان دهد. فعلاً هم تشکیل آن اعلام نشود.  نیمی از اعضای آن در داخل کشورو نیمی هم در خارج از کشور باشند.  آن موقع حتی نظر امام  این بود که یک دولت در تبعید هم  تشکیل شود،  تا بتوان در دو سه حرکتی که درآینده صورت می‌گیرد،  بر‌اساس عرف بین‌الملل و بامشروعیتی که امام به عنوان رهبر حرکت و جنبش کسب می‌کند،  ایشان  رئیس دولت اعلام شود و در محافل بین‌المللی مشروعیت داشته باشد.

در این صورت و با وجودفعال شدن شورای انقلاب در داخل کشورهر زمان لازم بود با توجه به تبعیت مردم  از امام،  می‌شد در چارچوب نهضت  و انقلاب از مردم خواست تا از دادن مالیات خودداری کنند و یا در یک مبارزه منفی از تشکیلات دولتی تبعیت نکنند.  همچنین مدیریت تولید  و صدورنفت با اتکا به کارگران انقلابی صنعت نفت  می‌توانست در دست رهبری انقلاب قرارگیرد و دولت در تبعید به اندازه نیاز مردم تولید و حتی مبادرت به فروش نفت کند.  بر این اساس شورای انقلاب در داخل کشورتشکیل شد و امام شخصاً پیگیر فعالیت‌های آن بود.

 

آقای دکتر شما چه زمانی به ایران وارد شدید؟

دکتر طباطبایی: من با امام واردایران شدم. 

 

رفراندوم آری یا نه از کی مطرح بود؟

طباطبایی: یکی از تصمیماتی که در شورای انقلاب گرفته شد.  بررسی نخست‌وزیری مهندس بازرگان به عنوان رئیس دولت موقت بود. امام وقتی این تصمیم را در پاریس اعلام کردند،  برگزاری رفراندوم را نیز مطرح کردند.  در واقع برگزاری رفراندم یکی از وظایف دولت موقت بود.  تصمیم این بود که بعد از رفراندوم،برای تشکیل هیأت مؤسسان قانون اساسی،  انتخابات انجام شود و قانون اساسی  نیزبه رفراندوم گذاشته شود و براساس قانون اساسی ارگان‌ها شکل گیرند.  در واقع دولت موقت مسئول اداره بلندمدت کشور نبود،  بلکه فقط موظف بود تا شرایط انتقال و برگزاری رفراندوم و مسائل مشابه را به انجام رساند.

در این مقطع جز ارزیابی آقای مهندس بازرگان برای نخست‌وزیری و بعد بررسی شرایط وزرایی که ایشان معرفی کردند و معرفی آنان به امام و امضای حکم وزارتخانه‌ها، تا زمانی که آخرین بقایای حکومت شاهنشاهی سقوط کرد،کار خاصی از طرف شورای انقلاب به خاطر ندارم. 

 

نقش شورای انقلاب در روز 22 بهمن چه بود؟

طباطبایی: وقتی ساعت 10 صبح 22بهمن ارتش اعلام بی‌طرفی کرد و ساعت 5 بعدازظهر رادیو در اختیار انقلابیون قرار گرفت،  جلسه شورای انقلاب در محل اقامت امام تشکیل شد. آقایان بهشتی،  طالقانی،ربانی املشی،ربانی شیرازی،میناچی،حاج احمد آقا، دکتر یزدی،  مهندس کتیرایی و چند نفر دیگر تشکیل جلسه  دادند،بعد خدمت امام رسیدند.وقتی که  از پیش امام رفتند،من نزد امام بودم.امام خطاب به من گفتند:«چقدر فاقد برنامه هستیم. الان آقای نخست‌وزیر و این آقایون شورای انقلاب باید رئیس ستاد تعیین کنند».گفتم در ملاقات با آقایان می‌گفتید.  امام فرمود:« این وظیفه من نیست. من چه کاره‌ام،  من یک طلبه‌ام. اینها اداره‌‌کننده مملکت‌اند. اینها خودشان باید به ذهنشان برسد،الان باید یک نفر رئیس ستاد باشد و ارتش را در دست بگیرد.» دو سه روز بعد آقای بازرگان در نخست‌وزیری مستقر شد و جلسات هیأت دولت برگزارگردید و در پی آن لوایح  تدوین و به شورای انقلاب برده شد. با صراحت بگویم 70-60 درصد تصمیم‌های  جلسات شورای انقلاب،  برنامه و فکر و ابتکار آقای بهشتی بود.  آقای بازرگان رئیس دولت موقت بود.  لوایحی را که ضروری بود تهیه می‌کرد و برای سرعت کار یک کمیسیون تشکیل شده بود که لوایح مختلف،  مانند لوایح اجتماعی،  قضایی،  اقتصادی در آنجا بررسی می‌شد و نظر کمیسیون در شورای انقلاب مطرح می‌شد،  بعد تصمیم‌گیری می‌شد.  امام بر رعایت جنبه‌های قانونی کارها تأکید فراوان داشت.  هم در مرحله کارشناسی در هیأت وزیران، هم در شورای انقلاب.

 

 در مورد عضویت مرحوم آقای طالقانی در شورای انقلاب حضرت امام چه نظری داشتند؟

طباطبایی: وقتی امام هنوز پاریس بودند،  آقای طالقانی به امام پیام داده بود که«اوضاع را این گونه نمی‌شود اداره کرد،فرصت‌ها دارد هرز می‌رود. آقایان باید بیایند،تا بنشینیم و کاری بکنیم.» امام با تعجب پرسیده بودند؛ مگر آقای طالقانی در جریان شورای انقلاب نیست؟ امام از آقای دکتر یزدی می‌خواهد تا تحقیقی به عمل آورد واز طریق وی متوجه می‌شوند که ایشان به شورای انقلاب دعوت نشده است.  امام بعد از فهمیدن این موضوع با یک حالت پرخاش می‌گویند: «به آقایون بگوییدکه همین امشب آقای طالقانی را دعوت کنند و ایشان رئیس شورای انقلاب باشد.  یعنی هم باید عضو باشد و هم رئیس شورای انقلاب باشد. »

 

درباره رفراندم آری یا نه، که شما مسئول برگزاری آن بودید با چه مشکلاتی رو به رو بودید؟

طبا طبایی: من دهم اسفند1357 رفتم قم،  خدمت امام  و گفتم: تمام کشور بهم ریخته،  هیچ استانداری،  بخشداری و اداره‌ای سر جای خودش نیست. وزیر کشور می‌گوید؛ پاسبان ما جرأت نمی‌کند برود سر خیابان،  لباسهایشان مردم را به یاد گذشته می‌اندازد،  تغییر لباس پاسبان‌های سراسر کشورمگر چقدر هزینه دارد و چقدر وقت می‌خواهد؟ ایشان گفتند: شما بروید وزارت کشور.  مثل همان تشکیلات انجمن‌های اسلامی که کار کرده‌اید و بلد هستید، به اداره تشکیلات آنجا کمک کنید و در فروردین رفراندوم برگزار کنید؟ گفتم: الان اسفند است.  12-10 روز دیگر تعطیلات نوروزی است و ادارات تعطیل می‌شوند.این کار مسئول می‌خواهد. گفتند: در تعطیلات عید رفراندوم را برگزار کنید.  دیدم هر چه بیشتر اصرار کنم،  ایشان زمان را جلوتر می‌آورند.گفتم: آقا من نمی‌توانم بروم وزارت کشور و بگویم که می‌خواهم رفراندوم انجام دهم. من چه کاره‌ام.  من که هیچ مسئولیتی ندارم.  گفتند بروید پهلوی صدر حاج سید جوادی (وزیر کشور دولت موقت) و کار را شروع کنید.گفتم: این وظیفه حکم می‌خواهد،  مشروعیت می‌خواهد.گفتند: بروید بگویید به شماحکم بدهند.  گفتم: من هیچ وقت نمی‌روم به کسی بگویم به من حکم بدهید. خدمت شما هم هیچ وقت نخواهم گفت به من حکم بدهید بروم جایی. 

گفتند: راه این کار چیست؟ گفتم: راهش این است که آقای وزیر کشور با من تماس بگیرند و مرا دعوت به همکاری کرده و حکم بدهند،  تا من فرصت ارزیابی پیدا کنم،ببینم اوضاع چطوری است،چه داریم،  چه نداریم.  گفتند: خیلی خوب.  ما آمدیم بیرون. فردای آن روز  آقای حاج سید جوادی زنگ زدند که بیا با شما کار داریم.  من هم 12-10 سال در تهران نبودم و تهران را بلد نبودم.  حالا قراربود کاری به این مهمی را انجام دهم.

از شخصی به نام نوربخش که مسئول انتخابات در وزارت کشور بود کمک گرفتم.  تعدادی از دوستان را هم  در وزارت کشور جمع کردم و هر کدام را مسئول ناحیه‌ای کردم. قرار شد در عرض دو روز واحدهای تابعه را تشکیل دهند و به مرورشبکه ای تشکیل شود.بعد آقایان را فرستادم به مراکز استان‌ها تا شرایط و امکانات را بررسی و اوضاع را گزارش کنند.تا بیستم اسفند حتی در بخشداری‌ها هم افراد مسئول تعیین شده بودند.من رفتم خدمت امام و گفتم: شکل کار چگونه باشد؟ به صورت گزینشی،یا به شکل آری یا نه! هشتم یا نهم فروردین بود که امام دستور دادند که رفراندوم را برگزار کنید.  چون کشور هم نخست‌وزیر دارد وهم وزارت کشور دارد،  بنابراین کار را انجام دهید.  با آقایان  دولت موقت جلسه گذاشتیم.  شکل‌های مختلف برگزاری رفراندوم مطرح شد و در نهایت تصمیم براین شد که اصل جمهوری‌اسلامی را به صورت دو گزینه ای به رفراندوم بگذاریم و سئوال  جمهوری اسلامی« آری» یا «نه» را به رأی عمومی بگذاریم.  بعد پیشنهاد 10 فروردین را دادم که در جلسه وقت زیادی صرف آن شد و سرانجام دولت طرح را تصویب کرد.

منبع: روزنامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: