شهر و کِشتی / علی نیکویی

1404/3/7 ۱۱:۰۲

شهر و کِشتی / علی نیکویی

از جمله مهم‌ترین مضامین اساطیری در تمدن‌های بزرگ، مفهوم نجات در برابر بلایا و آشوب‌های کیهانی است. این مضمون به‌ویژه در دو سنت بزرگ سامی و ایرانی در قالب اسطورهٔ کشتی نوح و شهر ورجمکرد (جمکرد) بازتاب یافته است.

بن‌مایه‌های نجات و خرد در اساطیر سامی و ایرانی

اسطوره‌ها در طول تاریخ نه‌تنها روایت‌هایی دربارهٔ جهان و آغاز آن بوده‌اند، بلکه ساختارهایی ذهنی برای پاسخ به بحران‌ها، ترس‌ها، و آرزوهای جمعی نیز فراهم کرده‌اند. از جمله مهم‌ترین مضامین اساطیری در تمدن‌های بزرگ، مفهوم نجات در برابر بلایا و آشوب‌های کیهانی است. این مضمون به‌ویژه در دو سنت بزرگ سامی و ایرانی در قالب اسطورهٔ کشتی نوح و شهر ورجمکرد (جمکرد) بازتاب یافته است. این دو روایت، ضمن نمایش تلاش بشر برای بقا، نشان‌دهندهٔ دو نگاه متفاوت به رابطهٔ انسان با خداوند، تمدن و هستی‌اند.

کشتی نوح؛ نظم الهی و نجات الهی

در سفر پیدایش (باب‌های ۶ تا ۹)، نوح به‌عنوان مردی درستکار و بی‌عیب توصیف می‌شود که خداوند او را برگزیده است تا نسل بشر و حیوانات را از سیل عظیم نجات دهد. مطابق روایت تورات، فساد و خشونت در زمین بیداد می‌کرد و خداوند تصمیم گرفت زمینی تازه با انسان‌هایی نو بنا کند. کشتی به‌مثابه ابزاری الهی، با دستور مستقیم خدا ساخته می‌شود تا فضایی منظم و محدود در دل‌آشوب آب‌ها فراهم آورد. در این روایت، تأکید بر نقش خداوند به‌عنوان نجات‌بخش نهایی است. انسان در این چارچوب وظیفه‌مند است؛ باید ایمان بیاورد و مطیع وحی باشد تا مشمول نجات گردد. در روایت اسلامی، تأکید بیشتر بر پیام اخلاقی، دعوت به توحید و سرنوشت کافران است تا جزئیات سازه‌ای کشتی.

ورجمکرد؛ خرد انسانی و تمدن نجات‌بخش

در اساطیر ایرانی، به‌ویژه در متون پهلوی چون بندهشن (فصل ۳۰) و روایت‌های وندیداد، جمشید (یم) پادشاهی است که به الهام از اهورامزدا، شهری زیرزمینی و ایمن برای نجات انسان‌ها و حیوانات می‌سازد. این شهر، «ورجمکرد»، باهدف مقابله با سرمای کشندهٔ آینده و تداوم نسل بشر طراحی می‌شود. برخلاف کشتی نوح، ورجمکرد سازه‌ای ایستا، مهندسی‌شده و تمدن محور است؛ مکانی برای حفاظت، بازسازی، و آغاز دوره‌ای نوین از زندگی. در این روایت اهورامزدا تنها مشورت دهنده است نه اجراکننده. انسان (جمشید) است که باخرد، نظم و تدبیر خود ابزار نجات را طراحی و اجرا می‌کند. این نشانه‌ای از جایگاه والای انسان در جهان‌بینی مزدایی است؛ جمشید نمایندهٔ آرمانی انسان در نقش همکار خداوند در نظم‌بخشی به کیهان است.

در هر دو روایت، با نوعی سازهٔ حفاظتی روبرو هستیم: کشتی و شهر اما این دو برخلاف ظاهر مشابه بار معنایی و نمادین متفاوتی دارند: کشتی نوح نماد نجات در دل‌آشوب و طوفان است؛ فضای بسته‌ای که در دل آب‌های بی‌مرز شناور است. کشتی از بیرون ناامن و تهدیدکننده (آب‌ها) جداست و بقای درون آن وابسته به ایمان و هدایت الهی است. در اسطوره‌شناسی تطبیقی، کشتی را می‌توان نماد "جزیرهٔ متحرک نظم" دانست در دل هرج‌ومرج؛ اما شهر جمکرد نماد تمدن، خرد انسانی و طراحی جهان آرمانی است. این شهر نه در برابر یک رویداد تصادفی، بلکه در برابر آینده‌ای قطعی و منظم ساخته می‌شود. نور درونی، گیاهان، حیوانات و انسان‌های برگزیده در آن حضور دارند و آماده‌اند تا جهانی نو بنا کنند. شهر نه ابزار بقا بلکه مرکز نظم کیهانی است ازاین‌رو کشتی نوح نماد امید، هدایت الهی و نظم نجات‌بخش از بالا است درحالی‌که شهر جمشید نماد خرد، تدبیر انسانی و تمدن بازسازنده از پایین است.

شهر در برابر کشتی؛ دو افق نجات در اسطوره

شهر جمکرد را می‌توان تجلی نهایی مفهوم «تمدن نجات‌بخش» دانست. برخلاف کشتی که موقت، سیار، و اضطراری است. شهر ساختاری ماندگار، زیرزمینی و ازپیش‌طراحی‌شده برای تداوم حیات است. در اینجا نجات با ساختن و نظم‌دهی به جهان صورت می‌گیرد نه صرفاً پناه‌بردن به هدایت الهی از سوی دیگر کشتی نشان می‌دهد که نجات می‌تواند بیرون از تمدن نیز اتفاق بیفتد؛ جایی که انسان با اطاعت محض از خداوند، در دل طبیعت نجات می‌یابد. این نشان از نگرشی دارد که طبیعت را تهدیدکننده و خداوند را تنها ضامن نظم و حیات می‌داند؛ اما در اندیشه زرتشتی، خود طبیعت و جهان ماده نیز قابل نظم‌دهی، مهار و پرورش است. جمکرد نه در دل سیلاب، بلکه در دل زمین است؛ زمینی که می‌توان آن را باخرد بهشت‌گونه کرد.

روایت کشتی نوح در تورات بر محور اطاعت و ایمان می‌گردد. انسانِ مؤمن نجات می‌یابد و خداست که تمام طراحی، مجازات و نجات را بر عهده دارد. این دیدگاه با جهان‌بینی توحیدی سنت سامی هماهنگ است که در آن، انسان تابع قدرت و ارادهٔ الهی است در مقابل، روایت ورجمکرد نشان می‌دهد که خداوند تنها راه را نشان می‌دهد و این انسان است که باید باخرد خود جهان را بسازد و آن را حفظ کند. جمشید، چون نمونهٔ انسان ایرانی، در برابر نیروهای اهریمنی مسئول است، نه‌تنها از حیث معنوی، بلکه در مقام مهندس و مدیر یک تمدن. در اوستا، انسان از ابتدا با وظیفهٔ "اشه" (نظم راستین) و مبارزه با دروغ و آشوب متولد می‌شود در این نگاه، نجات نه‌تنها پاداش اطاعت بلکه نتیجهٔ عمل است؛ عمل انسانی در هماهنگی باخرد کیهانی. بررسی تطبیقی دو اسطورهٔ کشتی نوح و شهر جمکرد نشان می‌دهد که هرچند هر دو بر محور نجات و بقا در برابر بحران هستند، اما تفاوت‌های بنیادینی در دیدگاه نسبت به انسان، خدا و نقش تمدن دارند. کشتی، نماد نظم بیرونی و نجات الهی است، درحالی‌که شهر، نماد نظم درونی، تمدن بشری و خرد یاریگر است. در جهان سامی، نجات حاصل اطاعت و ایمان به قدرت برتر است؛ درحالی‌که در جهان ایرانی نجات در گرو خرد، نظم و کنش فعال انسانی برای ساختن جهانی نو است. این تفاوت‌ها صرفاً در فرم روایت نیست بلکه ریشه در تفاوت عمیق جهان‌بینی‌ها دارد: انسان به‌مثابه بنده یا به‌مثابه همکار ایزدی در ادارهٔ کیهان.

در نهایت، می‌توان گفت که اسطورهٔ کشتی، آینه‌ای از جهان نجات اضطراری در دل‌آشوب کیهانی است؛ حال‌آنکه شهر جمکرد، تصویر انسان خردمند سازندهٔ نظم در دل زمین و تاریخ است.

[۱] قومی است منسوب به سام بن نوح، نژاد سامی عبارت از آشوری و عربی و آکدی (بابلی قدیم)، عبری، سریانی، آرامی و کنعانی قدیم و غیره است و منظور از زبانهای سامی مراد زبان اقوام نامبرده است.

[۲] دکتری پژوهش‌هنر؛ پژوهشگر اساطیر و ایرانشناس.

منبع: ایبنا

   

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: