بردگى در اسلام/ استاد شهيد آيت‌الله مرتضى مطهرى - بخش هفتم

1393/11/13 ۰۷:۱۶

 بردگى در اسلام/ استاد شهيد آيت‌الله مرتضى مطهرى - بخش هفتم

كنيز در اسلام همان قيود و حدود عفافى را دارد كه يك زن آزاد دارد. كنيز مى‏تواند مزوّجه باشد، مى‏تواند مزوّجه نباشد؛ يعنى مى‏تواند رسماً شوهر داشته باشد در عين اينكه كنيزاست، مى‏تواند شوهر نداشته باشد. اگر شوهر داشته باشد، مى‏تواند شوهرش مثل خودش برده باشد و مى‏تواند شوهرش مثل خودش آزاد باشد؛ و نيز مى‏تواند خود همين مالك، شوهرش باشد منتها تا بخواهد اين را تزويج كند آزاد مى‏شود، بعد مى‏شود زن او.

 


كنيز در اسلام همان قيود و حدود عفافى را دارد كه يك زن آزاد دارد. كنيز مى‏تواند مزوّجه باشد، مى‏تواند مزوّجه نباشد؛ يعنى مى‏تواند رسماً شوهر داشته باشد در عين اينكه كنيزاست، مى‏تواند شوهر نداشته باشد. اگر شوهر داشته باشد، مى‏تواند شوهرش مثل خودش برده باشد و مى‏تواند شوهرش مثل خودش آزاد باشد؛ و نيز مى‏تواند خود همين مالك، شوهرش باشد منتها تا بخواهد اين را تزويج كند آزاد مى‏شود، بعد مى‏شود زن او.

در وقتى كه اين كنيزمزوّجه است و شوهر دارد، بديهى است كه به هيچ شكلى براى اربابش‏جايز نيست كه از او استفاده كند. اگر زن كنيز مزوّجه نباشد، تازه از نظر قيود و حدود، حكم يك زن شرعى را پيدا مى‏كند. مثلاً اگر قبلاً زن كس ‏ديگر بوده، بايد عدّه نگه دارد، عدّه او تمام بشود تا بعد اين مالك بتواند از او استفاده كند. از خود اين مالك بايد عدّه نگه دارد. فرزندى هم كه از اوپيدا مى‏شود، با فرزند يك زن آزاد هيچ فرق نمى‏كند؛ چون فرزند تابع ‏اشرف ابَوين است، يعنى اگر مادر آزاد باشد و پدر برده، بچه آزاد است؛ اگر پدر آزاد باشد و مادر برده، باز هم بچه آزاد است. بچه‏اى هم كه از او متولد مى‏شود، يك بچه شرعى تمام عيار است و تمام حقوق يك فرزندزن رسمى را دارد. آيا در آن واحد دو نفر مى‏توانند تماس جنسى با اين‏كنيز داشته باشند، خود ارباب و يك نفر ديگر؟ نه. عفاف چه مفهومى غيراز اين دارد؟ من نمى‏فهمم وقتى كه اين نزديكى اين همه ‏شرايط و قيود دارد، چطور اسم اين، بى‏عفتى است؟

ـ آيا اگر كنيز نخواهد با اربابش تزويج كند، مجاز است؟

اينكه اختيار با اوست يا نه و آيا خود او هم اراده دارد يا ندارد، لازم نيست تنها با ارباب درنظر بگيريم؛ اگر با كس ديگرى بخواهد ازدواج كند، آيا ارباب حق دارد ممانعت كند يا نه، آن را بعد بحث ‏مى‏كنيم كه [فقها] مى‏گويند حق دارد، مثل يك حق ولايت. ارباب‏هميشه نسبت به او يك نوع حق ولايت دارد، چه غلام باشد [چه كنيز.] اما حق جلوگيرى كلى از ازدواج او را ندارد، كه معمولاً اين كارها را مى‏كردند. منتسكيو مى‏نويسد در روم قديم يكى از كارها اين بود كه مانع‏مى‏شدند كه غلامها ازدواج كنند؛ چون اگر ازدواج مى‏كردند، نمى‏توانستند از اينها زياد بهره‏بردارى اقتصادى بكنند؛ زيرا [غلام] عائله تشكيل‏مى‏داد، بعد همه زحماتش خرج همان عائله‏اش مى‏شد.

پس يك بحث در اين است كه آيا ارباب حق دارد كه به طور كلى ‏مانع ازدواج غلام يا كنيز بشود؟ نه. موضوع ديگر اين است كه آياازدواج غلام يا كنيز بايد با نظر و اجازه ارباب باشد؟ البته بله؛ يعنى او آزادى مطلق ندارد. از جاهايى كه آزادى او سلب مى‏شود، يكى همين‏جاست.

اكنون ما از جنبه عفاف قضيه بحث مى‏كنيم. من نمى‏دانم در موضوع ‏ملك يمين به اصطلاح فقهى، چه چيزى وجود دارد كه با موضوع عفاف ‏و عصمت منافات دارد؟ بحث ما در موضوع عصمت و عفت است. [موضوع ملك يمين با] عصمت و عفت آن وقت منافات دارد كه تماس ‏يك مرد با يك زن هيچ قيد و شرطى نداشته باشد، به اين معنا كه يا آن ‏زن در عين اينكه از نظر جنسى به يك مرد تعلق دارد، مرد دومى با اوتماس مى‏گيرد، اين برخلاف اصل عفاف است، يا اينكه زنى اساساً هيچ‏قيد و حدى ندارد، هر مردى مى‏تواند در هر شرايطى با او تماس بگيرد. اين هم برخلاف اصل عفاف است. همين قدر كه از يك طرف، رابطه‏جنسى قيود و حدود خاصى را پذيرفت و از طرف ديگر فرزندى هم كه‏از اين راه به وجود مى‏آيد، حقوق معين و شرعى پيدا كرد، اين ديگر ازاصل عفاف خارج مى‏شود و داخل در باب عفاف نيست [يعنى با اصل‏عفاف منافات ندارد.] چه چيزى در اينجا وجود دارد كه با اصل عفاف ‏منافات دارد؟

بعد قسمت‌هاى ديگرى را ذكر مى‏كند كه فقط دانستنش براى ما لازم ‏است، و الّا با بردگيهايى كه در اسلام هست، جور درنمى‏آيد.

 

معايب بردگى مرسوم از نظر منتسكيو:

1. دشمنى برده با اجتماع

از جمله معايب بردگى كه برمى‏شمرد، اين است كه برده وقتى مى‏بيند امكانات او با امكانات آقايش خيلى متفاوت است، آقا امنيت دارد اوندارد، آن كه آقاى اوست مى‏تواند روحش بزرگ بشود و اين نمى‏تواند ظاهراً حق استفاده از تعليمات را مى‏گويد كه مثلاً او مى‏تواند درس‏بخواند، تعليم بگيرد، روحش بزرگ بشود و اين نمى‏تواند قهراًروحيه‏اش كوبيده و دشمن اجتماع مى‏شود.

مسئله امنيت اصلاً موضوع ندارد كه از نظر اسلام بحث بشود. درحق امنيت، همان حقى كه آزاد دارد، برده دارد. كما اينكه حق تعليم وتربيت هم اختصاص به آزاد ندارد و بلكه تاريخ اسلام عملاً نشان داده كه‏هميشه برده‏ها از نظر بزرگ شدن روح، امكانات بيشترى داشته‏اند؛ يعنى‏عملاً از آزادها جلو افتاده‏اند كه قبلاً مثالهايى ذكر كرديم.

 

2. بردگى به عنوان يك جريمه

مى‏گويد در بعضى از قوانين دنيا، بردگى به عنوان يك جريمه شناخته ‏مى‏شد؛ يعنى كسى جرمى مرتكب مى‏شد، به موجب اين جرم جريمه‏اش ‏اين بود كه برده باشد. ما مى‏دانيم در اسلام هيچ جرمى نيست كه سبب‏بشود يك آزاد برده بشود. همين قدر كه كسى مسلمان و آزاد باشد، هيچ ‏جرمى نمى‏تواند او را برده كند.

 

3. قوانين سخت عليه غلامها

مى‏گويد در ميان روميان متأخر قوانين خيلى سختى عليه غلامان وضع‏كرده بودند؛ از جمله اينكه چون آقاها با غلامها خيلى بد رفتارى ‏مى‏كردند، گاهى اين غلامها توطئه مى‏كردند و آقايى را مى‏كشتند. براى اينكه جلوى كشتن اربابها را بگيرند، قوانين خيلى سختى وضع كردند؛گفتند اگر آقايى در خانه‏اى كشته شود، مى‏توان تمام غلامهايى را كه در آن خانه وجود داشته‏اند، كشت حتى آنهايى كه در آن نزديكى بوده ومى‏توانسته‏اند از اين قضيه مطلع باشند. قانون وضع كردند كه اگر اربابى‏در سفر باشد و كشته شود، تمام غلامان همراهش را مى‏توان كشت. اين‏قوانين را وضع مى‏كردند براى احتياط اينكه غلامها اقدام به كشتن اربابها و آقاها نكنند. اينها هم كه براى ما موضوع ندارد كه بخواهيم‏درباره‏اش بحث كنيم.

 

4. حق مجازات غلام براى ارباب

موضوع ديگر اين است كه حق مجازات غلام را حتى تا سر حد كشتن به آقا مى‏دادند. ارباب حق دارد غلام را مجازات كند حتى اگر تشخيص بدهد كه او مرتكب جرمى شده است كه مستحق كشتن است. در واقع آقا مى‏تواند خودش به منزله قاضى و رأى‌دهنده به اعدام غلام و در عين حال‏ خودش مجرى حكم اعدام او باشد. اين را ما از نظر اسلام البته موضوع‏كشتن مطرح نيست ولى با توجه به ساير مجازاتها بايد بحث كنيم ببينيم‏ اسلام آيا حق تأديب و مجازات به ارباب نسبت به بنده داده يا نداده ‏است؟

 

5. سلب حق دفاع طبيعى و دفاع مدنى از برده

[منتسكيو] مدعى است كه در قانون افلاطون معلوم مى‏شود افلاطون چنين حرفى‏را زده است كه خيلى حرف عجيبى است حق دفاع طبيعى و حق دفاع‏مدنى را از برده سلب كرده بودند. اينها ديگر خيلى ظلم عجيبى است! حق دفاع طبيعى يعنى هركسى طبيعتاً حق دفاع دارد؛ يعنى اگر كسى ‏مورد هجوم يك نفر ديگر قرار گرفت كه مى‏خواهد او را بكشد، اين حق‏ دارد كه از خودش دفاع كند و در مقام دفاع هر كارى كه بكند اگر جنبه ‏دفاع داشته باشد، جرم نيست. الان هم در قوانين دنيا اين گونه است. اگرشما در خانه خودتان باشيد، كسى به قصد كشتن شما حمله كند و شما از خودتان دفاع كنيد و در خلال اين دفاع نقصى بر او وارد شود يا حتى اوكشته شود، اگر ثابت شود كه شما در مقام دفاع از خودتان اين كار راكرديد، براى شما جرم نيست. اين، حق طبيعى است. گفتند غلام حق‏طبيعى دفاع را ندارد. اگر كسى به او حمله كرد، حق ندارد از خودش دفاع‏كند. حق دفاع مدنى هم ندارد؛ يعنى اگر جرمى و جنايتى نسبت به او وارد شد، حق ندارد برود به دادگسترى شكايت كند و دادگسترى براى او احقاق حق كند. اين هم خيلى حرف عجيبى است!

 

مخالفت با آزادى بى‏حساب غلامان

بعد بحث ديگرى دارد كه بحث عالى و مفصلى است. همين منتسكيو كه ‏با بردگى مخالف است، با آزادى بى‏حساب غلامان و اينكه يكمرتبه ‏قانونى در دنيا وضع كنند و هرچه غلام هست آزاد كنند، مخالف است.مى‏گويد آزاد كردن غلام بايد حساب شده باشد، و الّا هم به ضرر اجتماع‏ است، هم به ضرر آن غلام.

اين يك حرف حسابى است. مى‏گويد غلامها چون غلام زندگى كرده‏اند و بالاخره طبقه‏اى هستندكه صلاحيتشان با اربابها خيلى فرق مى‏كرده است، اگر اينها را يكدفعه‏آزاد كنند و به خود واگذاشته شوند، زود هلاك مى‏شوند و از ميان ‏مى‏روند. تاريخ نشان داده كه هر وقت اين طور شده، به ضرر خود آن ‏غلامها بوده.

ادامه دارد

اطلاعات

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: