در فضیلت مدارا

1393/11/11 ۱۱:۵۳

در فضیلت مدارا

«دوست عزیز! من به ترغیب دوستانم كه می‌گفتند محض رضای انسانیت نامه‌ای به شما بنویسم دست به قلم برده‌ام. من تاكنون در برابر این وسوسه مقاومت كرده بودم چراكه فكر می‌كردم شاید حمل بر جسارت شود. چیزی در درونم می‌گوید محاسبه‌گر نباشم و درخواستم را صرف‌نظر از تاثیر آن بر شما مطرح كنم. كاملا روشن است كه شما تنها فردی هستید كه امروز می‌توانید از وقوع جنگی كه بشریت را به شرایطی وحشیانه سوق خواهد داد پیشگیری كنید. آیا هدف شما هر چقدر هم ارزشمند باشد ارزش چنین رخدادی را دارد؟ آیا شما درخواست كسی را اجابت خواهید كرد كه آگاهانه از خشونت پرهیز كرده؟ پرهیزی كه بدون موفقیت‌های چشمگیر نبوده است. به هر حال اگر نامه‌نویسی من به شما كار اشتباهی بوده امیدوارم كه عذر مرا بپذیرید.

 

سال از ترور مصلح هند گذشت «آموزه‌های گاندی به چه كار امروز ما می‌آید؟»

  عاطفه شمس: «دوست عزیز! من به ترغیب دوستانم كه می‌گفتند محض رضای انسانیت نامه‌ای به شما بنویسم دست به قلم برده‌ام. من تاكنون در برابر این وسوسه مقاومت كرده بودم چراكه فكر می‌كردم شاید حمل بر جسارت شود. چیزی در درونم می‌گوید محاسبه‌گر نباشم و درخواستم را صرف‌نظر از تاثیر آن بر شما مطرح كنم. كاملا روشن است كه شما تنها فردی هستید كه امروز می‌توانید از وقوع جنگی كه بشریت را به شرایطی وحشیانه سوق خواهد داد پیشگیری كنید. آیا هدف شما هر چقدر هم ارزشمند باشد ارزش چنین رخدادی را دارد؟ آیا شما درخواست كسی را اجابت خواهید كرد كه آگاهانه از خشونت پرهیز كرده؟ پرهیزی كه بدون موفقیت‌های چشمگیر نبوده است. به هر حال اگر نامه‌نویسی من به شما كار اشتباهی بوده امیدوارم كه عذر مرا بپذیرید. » نامه گاندی به هیتلر هرگز به دست او نرسید. اندكی پس از نوشتن نامه آلمان به لهستان حمله كرد و جنگ دوم جهانی آغاز شد. جهان امروز، هنوز با چالش‌های بی‌شماری در احقاق حقوق بشر روبه‌رو است و در هر گوشه از دنیا هنوز حكومت‌ها و گروه‌هایی وجود دارند كه نیاز به بازخوانی معنای انسانیت و مهرورزی را هر روز بیش از پیش به وجود می‌آورند. بر این اساس، كاربرد آموزه‌های گاندی در جهان امروز را از هوشنگ ماهرویان پژوهشگر، علی بیگدلی استاد دانشگاه و محمد ضیمران استاد دانشگاه هنر، جویا شدیم. ماهرویان با اشاره به اینكه گاندی مشكلات موجود را با خشونت حل نمی‌كرد در صورتی‌كه بیشتر انقلاب‌های قرن بیستم با خشونت انجام شده بود معتقد است درباره عقاید گاندی و جانشین او نهرو موضوع تفاوت داشت و آنها آرامش، اعتدال و مهرورزی را گسترش دادند و شعارهای تند و تیز امپریالیستی و اینكه باید از دنیا جدا شد و دور خود را مرز كشید، در اعتقادات آنها جایی نداشت. بنابراین در برابر خشونت‌های دنیای امروز هنوز هم می‌توان از روش‌های مهرورزانه گاندی استفاده كرد. بیگدلی با اشاره به تغییرات نظام بین‌الملل و روابط حاكم بر آن و از هم گسیخته شدن نظم بین‌المللی معتقد است از برجسته‌ترین ویژگی‌های گاندی رفتار بدون خشونت او، تقبیح افراط‌گرایی و انتقامجویی در رسیدن به اهداف سیاسی بود. چنین شعارها و رفتارهایی از سوی رهبران تا قبل از این سابقه نداشت. یعنی گاندی بنیان یك تفكر سیاسی را گذاشت كه امروز به نتیجه رسیده است. او اعتقاد دارد كه در حال حاضر نمی‌توان تاثیر آموزه‌های گاندی را كاملا رد یا تایید كرد. ضیمران اما با تاكید بر عدم تناسب آموزه‌های گاندی با خشونت‌های بی‌حد و حصر جهان امروز، معتقد است روش‌های گاندی در جوامعی كاربرد دارد كه در‌ آن گروهی ویژه حقوق سایر افراد را زیرپا می‌گذارند، بنابراین در یك جامعه منظم این یك راه هموار برای مقابله با این عده است اما در برابر گروه‌هایی كه جز زبان شمشیر، توپ، تفنگ، تانك و انواع خشونت‌ها زبانی را نمی‌فهمد نمی‌توان بر روش‌های مسالمت‌آمیز تاكید كرد.

 

هوشنگ ماهرویان: ایمان گاندی با تواضع همراه بود

گاندی یكی از نخستین رهبران اعتراض مردم در برابر استعمار بود كه با افراط و خشونت ورزیدن مخالفت می‌كرد و استفاده از روش‌های خشونت‌آمیز به خصوص در قرن بیستم كه سركوب و اعدام كردن از روش‌های معمول بود، در اعتقاد و روش‌های گاندی جایی نداشت. در واقع گاندی از مهرورزی صحبت می‌كرد. پس از پیروزی انقلاب هند در برهه‌هایی از زمان كه مسلمانان و بوداییان با یكدیگر اختلاف پیدا كرده و با یكدیگر به جنگ پرداخته بودند گاندی برای ایجاد وحدت بین آنها به مدت یك ماه روزه گرفت و اعلام كرد كه آنقدر روزه می‌گیرد و به نخوردن غذا ادامه می‌دهد تا بمیرد. نمایندگانی از هر دو گروه به او مراجعه كرده و به اشتباه خود اعتراف كردند و به او اطمینان دادند كه دیگر رفتارشان را ادامه نخواهند داد. گاندی مشكلات موجود را با خشونت حل نمی‌كرد در صورتی‌كه بیشتر انقلاب‌های قرن بیستم با خشونت انجام شده بود. مثل انقلاب ١٩١٧ كه توسط لنین در شوروی رخ داد و انقلاب‌های بعد از آن. رهبران این انقلاب‌ها به طور مطلق بد نبودند، به طور مثال پل پوت كه از جمعیت هفت میلیون نفری كامبوج یك و نیم میلیون نفر را به قتل رساند فرد آرمان‌خواهی بود اما اعتقاد داشت كه پول را باید از بین برد و همه افراد باید به روستاها بازگردند چرا كه شهرها پایگاه‌های امپریالیسم هستند. بعد هم خود را از استالین و مائو موفق‌تر می‌دانسته است چرا كه می‌تواند جامعه را به سمت برابری اجتماعی ببرد، اما در مقابل جنایات وسیعی توسط او شكل گرفت. اما درباره عقاید گاندی و جانشین او نهرو موضوع تفاوت داشت و آنها آرامش، اعتدال و مهرورزی را گسترش دادند و شعارهای تند و تیز امپریالیستی و اینكه باید از دنیا جدا شد و دور خود را مرز كشید در اعتقادات آنها جایی نداشت. اوایل قرن بیستم دو راه پیش روی كشورها وجود داشت؛ یكی راهی بود كه ژاپن انتخاب كرد و در تعامل با دنیا پیشرفت كرد و جزو كشورهای بسیار پیشرفته قرار گرفت و دیگری راهی كه از انقلاب ١٩١٧ شروع شد و برنامه‌های اصلی آن هم كتاب «امپریالیسم، آخرین مرحله سرمایه‌داری» لنین بود. گروه دوم هر جریان خارجی را به عنوان امپریالیسم و عامل آن نفی می‌كرد و گروه اول برخلاف آنها تلاش می‌كردند مدرنیته و تكنولوژی مدرن را بیاموزند و نتیجه آن هم پیشرفته شدن آنها شد. گاندی و هند هم با جمعیت زیاد خود به طور عملی راهی را به جهانیان نشان می‌دهند كه در آن خشونت نفی می‌شود. در دنیای امروز كه خشونت به طور گسترده وجود دارد سخن گفتن از مهرورزی و عدم انتقامجویی و گسترش آنها می‌تواند بر منزوی كردن و پایان دادن به خشونت‌های فجیعی كه در اطراف‌مان وجود دارد تاثیرگذار باشد. جهان امروز بیشتر از قبل به افرادی مثل ماندلا، نهرو و گاندی نیاز دارد. خاطرم هست كه در در دهه ٤٠ و در دوران دانشجویی‌ اگر كسی از گاندی می‌گفت مورد تمسخر قرار می‌گرفت كه با وجود مائو و لنین نباید از گاندی حرف زد اما امروز شعارهای گاندی از مهم‌ترین شعارهاست. در زمان گاندی گفتمان مسلط مطرح در سطح جهانی، اعتقادات شدید چپ بود كه از دیكتاتوری پرولتاریا و مباحث مشابه سخن می‌راند، اما گاندی در همان زمان گفتمانی را مطرح كرد كه كاملا در مقابل گفتمان چپ قرار می‌گرفت. بدون شك گفتمانی كه استبداد و خشونت به همراه داشته باشد خود را دانای مطلق نیز می‌پندارد، به طور مثال افرادی مثل استالین و پل پوت معتقد هستند كه تمام حقیقت در دستان آنها است و این را از لنین آموخته بودند كه گفته بود شناخت من رونمای راستین واقعیت است و سایر شناخت‌ها را متعلق به دشمنان طبقاتی خود می‌دانست. این شناخت وقتی در راس حاكمیت قرار می‌گیرد به طور طبیعی خشونت را نیز به دنبال خود می‌آورد اما شناخت گاندی با فروتنی همراه است. او نگاهی نسبی به جهان دارد و معتقد است شناخت او حقیقت مطلق نیست. ایمان گاندی ایمانی است كه در آن تواضع وجود دارد. در برابر تفكرات و ادیان دیگر سر فرود می‌آورد و اعتقاد دارد هركسی آزاد است به شیوه خود خدا را بپرستد و اصراری بر این ندارد كه حتما شیوه او بهترین راه خداپرستی است. به همین دلیل، می‌توان گفت امروز وجود این همه ادیان مختلف- بیش از ٢٠٠ مذهب- در هند كه برادرانه در كنار هم زندگی می‌كنند یادگار آموزه‌های گاندی است. به طور مثال در این كشور وقتی مسلمانان در سویی در حال ذبح كردن گاو هستند در سوی دیگر گاوپرستان با دیدن این صحنه تنها سر برمی‌گردانند و رد می‌شوند. این تنوع دینی و آرامش موجود در هند را در حیطه جامعه‌شناسی می‌توان به عنوان یك الگو در نظر گرفت. روش‌هایی كه جهان در قرن بیستم به خود دید روش‌های خشنی بود كه آموزه‌های گاندی در برابر آنها قرار می‌گرفت. در جهان امروز در برابر روش‌های خشونت آمیزی كه فاندامنتالیسم، طالبان، داعش، بوكوحرام و امثال اینها به كار گرفته‌اند می‌توان از روش‌های مهرورزانه گاندی بهره برد تا از گسترش این گروه‌ها و شكل‌گیری گروه‌ها و خشونت‌های جدید جلوگیری كرد. با توجه به این نكته و رفتارهایی كه از این گروه‌ها سر می‌زند می‌توان گفت مسائل جهان امروز بی‌شباهت به مسائل جهان در زمان گاندی نیست پس به كارگیری روش‌ها و شعارهای او همچنان می‌تواند برای ایجاد صلح و آرامش جهانی ثمربخش باشد.

 

علی بیگدلی : گاندی فرزند زمان خویش نبود

در انگلستان در حدود ٢٠ یا ٣٠ سال پیش كتابی با عنوان «گاندی فرزند اشتباه زمان» توسط لوییز فیشر منتشر شد كه در آن بیان شده بود گاندی فرزند زمانه خویش نبود. به این معنا كه در آن دوران برای نخستین بار بود كه در یك كشور فردی در مقام رهبر رفتار‌های خشونت‌آمیز را در پیش نگرفت بلكه روش‌های خشن و افراطی را تقبیح كرد. تا آن زمان در میان رهبرانی كه برای مبارزه با استعمار روش‌های مختلفی را به كار می‌بردند این نخستین‌بار بود كه رهبری، بنیان رفتار خشونت‌آمیز را در احقاق حقوق جامعه از ذهن خود خارج كرده و ثابت كرد كه رفتارهای افراطی به جایی نخواهند رسید و باید از وسایل، امكانات و شیوه‌هایی استفاده كرد كه دنیا آنها را بپذیرد و آینده بر آنها صحه بگذارد. می‌توان گفت از برجسته‌ترین ویژگی‌های گاندی رفتار بدون خشونت او، تقبیح افراط‌گرایی و انتقام‌جویی در رسیدن به اهداف سیاسی بود. چنین شعارها و رفتارهایی از سوی رهبران تا قبل از این سابقه نداشت. یعنی گاندی بنیان یك تفكر سیاسی را گذاشت كه امروز به نتیجه رسیده است و در حال حاضر رییس‌جمهور ما هم از همین شیوه و جریان فكری در جهانی كه رفته‌رفته از صلح و آشتی و انسانیت فاصله می‌گیرد پیروی می‌كند. در قرن بیستم دنیا با افراط و خشونت روبه‌رو است ولی گاندی در سال ١٩٤٧ اعلام می‌كند كه به كار بردن شیوه‌های افراطی راه چاره نیست و بر اساس همین دیدگاه سیاسی توانست موفق شده و تاثیرگذار باشد. به همین دلیل هم بود كه شخصیت‌های سیاسی زیادی از آموزه‌های او برای مبارزه با استعمار استفاده كردند و همچنان گاندی بر سینه تاریخ می‌درخشد. زمان گاندی، یعنی بعد از جنگ دوم جهانی امواج استعماری برای تغییر شرایط بین‌المللی هر روز از دامنه بیشتری برخوردار می‌شد یعنی تنها گاندی نبود كه به مبارزه با استعمار برخاسته بود اما تنها او بود كه از روش‌هایی غیرخشونت‌آمیز برای تغییر شرایط نامطلوب استفاده می‌كرد. حتی در همان زمان خیلی‌ها او را مذمت می‌كردند كه شیوه مبارزاتی‌اش به نتیجه نخواهد رسید اما می‌بینیم كه به خاطر همین شیوه بود كه بالاخره تلاش‌های او به ثمر نشست. به دلیل همین تفاوت در دیدگاه‌ها و روش‌های گاندی با سایرینی كه اقتضائات زمانه خود را نمی‌فهمیدند و ظرفیت تشخیص‌شان به اندازه توان درك گاندی از شرایط نبود می‌بینیم كه اقدام به ترور او كردند. گاندی در اجرای شیوه‌های مسالمت‌آمیز خود بین پیروان هیچ‌یك از ادیان به طور مثال مسلمانان و بوداییان تفاوتی قایل نمی‌شد، به همین دلیل هم بود كه یك جوان متعصب بودایی در نهایت او را ترور كرد. به این دلیل كه گاندی بسیار جلوتر از زمان خود حركت می‌كرد ولی به هر حال به نتیجه مطلوب خود رسید، اگرچه زنده نماند تا جشن استقلال هند را ببیند.

شرایط جامعه جهانی در حال حاضر تغییرات زیادی را نسبت به آن دوران تجربه كرده است. نظریه‌های ناظر بر روابط بین‌الملل بیان می‌كنند كه نظام بین‌المللی هر چند وقت یك‌بار دستخوش تغییر می‌شود. در واقع جنگ اول و دوم جهانی موجبات تغییراتی در نظام بین‌المللی را به وجود آوردند. می‌توان گفت در زمان نزدیك به ما نیز حادثه ١١ سپتامبر در امریكا، این تغییر را ایجاد كرد و تمام چارچوب‌های بین‌المللی را به هم ریخت. حادثه ١١ سپتامبر عوارض ناگواری را در رشد خشونت در عرصه بین‌الملل ایجاد كرد و بهانه‌ای برای اشغال افغانستان و عراق به دست امریكاییان داد تا در كنار ایجاد پایگاه‌های نظامی و ایجاد وضعیت سیاسی- امنیتی جدید در منطقه نظم خاورمیانه را به هم‌بریزند. محصول تمام این نابسامانی‌ها یك ایده شوم بود به نام تروریسم كه در حال حاضر دنیا را به مقابله وا داشته است. بنابراین شرایط امروز دنیا كاملا تغییر كرده، مرزها به هم ریخته، نوعی بی‌اخلاقی و یك حس انتقامجویی گسترش یافته است بدون اینكه مشخص شود گروه‌هایی كه دست به خشونت می‌زنند چه انتظاری از دنیا دارند. با رواج رفتار‌های خشونت‌آمیز و رفتارهای انسان قرن بیست و یكم، جامعه جهانی متاسفانه هر روز بیش از پیش در حال فاصله گرفتن از اهداف و فردیت انسانی است. در دنیای كنونی شاهد هستیم كه همه دنیا و اروپا داد از مبارزه با خشونت و افراطی‌گری می‌زنند و اما بعد همه آنها خود دست به رفتارهای متقابل می‌زنند و در بروز رفتارهای خشونت‌آمیز تا حدی دخیل هستند. یعنی یك انتقامجویی افراط‌گرایانه بر روابط بین‌المللی ناظر شده است كه با نادیده گرفتن یك ایدئولوژی دینی كه انصاف را رعایت می‌كند، متاسفانه باعث به وجود آمدن ایدئولوژی‌های مذهبی افراط‌گرایی شد كه آشفتگی‌های فكری و سیاسی را سبب می‌شود. به همین دلیل شاهد هستیم كه جهان هر روز بیشتر در این حس انتقامجویی غوطه‌ور می‌شود. بنابراین با توجه به شرایط دشوار كنونی نمی‌توان راجع به موثر بودن به كار‌گیری آموزه‌ها و روش‌های گاندی در دنیای امروز قضاوت محكمی را ارایه كرد.

 

محمد  ضیمران: آموزه‌های گاندی در جهان امروز كاربردی ندارد

مهانداس كارامچاند گاندی در سال ١٨٦٩ میلادی در دوران سلطه امپراتوری بریتانیا بر هندوستان، به دنیا آمد. یكی از رویكردهایی كه گاندی به زندگی داشت حالت زهد و پرهیزگاری بود كه جزیی از تربیت فرهنگی او به حساب می‌آمد. او بیش از اندازه بر نیروهای درونی خود كار كرده و احاطه خاصی بر نفسانیاتش داشت و این اراده محكم با توجه به وضعیت هندوستان و تجربیات گاندی باعث شد كه او یك سلسله دریافت‌های عرفانی نیز داشته باشد. حتی پس از مدتی به انجمن گیاهخواران ملحق شد و گوشتخواری را برای همیشه كنار گذاشت. بعدها نیز به انجمن فلاسفه الهیات ملحق شد؛ انجمنی عرفانی كه در سال ١٨٧٥ در انگلستان تاسیس شده بود و او هم با عضویت در آن برای مدت‌ها مطالعات بسیار دقیقی راجع به ادبیات هندو و بودایی انجام داد. این فعالیت‌ها در زندگی گاندی نقش بسیار كلیدی را ایفا كرد. البته گاندی مدتی را هم در آفریقای جنوبی سپری كرده بود. در آن زمان آفریقای جنوبی از سرزمین‌های تحت نظارت و قیمومیت انگلستان بوده و تعداد زیادی از هندی‌ها و به خصوص مسلمانان ثروتمند در آفریقای جنوبی زندگی می‌كردند. گاندی نیز زندگی در آفریقا را برای مدتی انتخاب كرده بود، اقلیت هندی مقیم آفریقای جنوبی هم او را به عنوان وكیل خود برگزیده بودند و این یك تجربه بسیار مهم در زندگی گاندی به شمار می‌آمد. در سال ١٨٩٣ تا ١٩١٤ به عضویت جنبش حقوق مدنی آفریقای جنوبی درآمد كه در این دوران چندین بار بازداشت شد و تحت فشارهای سیاسی زیادی قرار گرفت، لیكن تجربه‌های سیاسی او در فعالیت‌های حقوق بشری آفریقای جنوبی بود كه با تكنیك‌های خاصی كه به همراه داشت بعدها در رهاسازی هند از چنگال استعمار بیگانه تا حد زیادی به او كمك كرد. در واقع گاندی در مبارزه با استعمار و تبعیض نژادی روش مقاومت منفی را انتخاب كرده بود. او معتقد بود نمی‌توان در برابر نیروهای قاهر استعماری از روش‌های خشونت‌آمیز و مسلحانه استفاده كرد و بهترین راه مقابله با آنها توسل به مقاومت منفی است كه دستاویزی برای حمله به مبارزان سیاسی- اجتماعی به آنها نمی‌دهد. گاندی كوشید اقلیت‌های دینی را با هم آشتی دهد، به همین دلیل همه اقلیت‌ها او را رهبر خود می‌دانستند و این یك ویژگی كلیدی برای او بود كه هیچگاه جنبه فرقه‌گرایانه به خود نگرفت. حتی انگلیسی‌ها نیز مقهور شخصیت و روش‌های گاندی شده بودند و در برابر او بهانه‌ای برای پیشگیری از فعالیت‌هایش پیدا نمی‌كردند. می‌توان گفت در فعالیت‌های مبارزاتی به ویژه جنبش‌های ضد نژادپرستی بسیاری افراد از جمله مارتین لوتركینگ و نلسون ماندلا تحت تاثیر آموزه‌های گاندی قرار گرفتند و به موفقیت نیز دست یافتند. گاندی برای سایرین راهی را هموار كرد و در این راه برای بسیاری از جوامع تحت سلطه، در تامین حقوق بشر، آزادی و برابری سرمشق شد. بزرگ‌ترین اسلحه گاندی مقاومت صلح آمیز و به دور از خشونتی بود كه در مقابل راج بریتانیا آن را به كار گرفت و به همین دلیل در میان هندوها و مسلمانان محبوبیت ویژه‌ای پیدا كرد. می‌توان گفت در بخشی از زمان روش‌های گاندی در دنیای امروز كاربرد بیشتری داشت چراكه ابزارهایی كه نیروهای قاهر از آنها استفاده می‌كردند بسیار پیچیده‌تر و خشن‌تر بود تا جایی كه هرگونه مبارزه مسلحانه را به بن‌بست می‌كشاند. بنابراین كسانی مثل ماندلا در آفریقا و لوتركینگ در امریكا با آموزه‌هایی كه از گاندی فراگرفته بودند برای از بین بردن تبعیض نژادی راه را هموار كردند. البته این را هم باید اضافه كرد كه در حال حاضر در چارچوبی متفاوت و در برابر گروه‌هایی مثل داعش، القاعده و... كه به طور كلی ابزارشان كشتار و استفاده از خشونت به فجیع‌ترین شكل آن است دیگر نمی‌توان از رویكردها و آموزه‌های گاندی بهره‌مند شد، به دلیل اینكه تناسبی بین خشونت بی‌حد و حصری كه این گروه‌ها اعمال می‌كنند با روش‌های مهرورزانه گاندی وجود ندارد. این روش‌ها در جوامعی كاربرد دارد كه در آن گروهی ویژه حقوق سایر افراد را زیرپا می‌گذارند، بنابراین در یك جامعه منظم این یك راه هموار برای مقابله با آن عده است اما در برابر گروه‌هایی كه جز زبان شمشیر، توپ، تفنگ، تانگ و انواع خشونت‌ها زبانی را نمی‌فهمند نمی‌توان بر روش‌های مسالمت‌آمیز تاكید كرد. در اینجا باید از روش‌های دیگری استفاده كرد و سیستم‌های منظمی باید علیه چنین گروه‌هایی قیام كنند. در واقع امكان نتیجه دادن روش مقاومت منفی در اینجا كم و حتی نزدیك به صفر است. البته برخی معتقدند كه اگر همه دنیا به این روش‌ متوسل شوند این گروه‌ها منزوی و مقهور می‌شوند اما مشخص نیست كه این تاكتیك در برابر چنین گروه‌های بهیمی و جانورصفتی تا چه حد پاسخگو باشد.

 

محمد بقایی ماكان: جامعه‌ای که خود را حقیر و مظلوم می‌پندارد پیروز نخواهد شد

گاندی در تاریخ چهره‌های برجسته بشری، از شمار کسانی است که باید او را در ردیف عارفان قرار داد. هرچند که تعریف دقیق اصطلاح عرفان با دیگر فعالیت‌های او تطابق ندارد ولی در مجموع، آنچه در شخصیت او می‌یابیم با بسیاری از آموزه‌های عرفانی شرق قابل تطبیق است. گاندی را در واقع باید نخستین کسی دانست که مفهوم ستیزیدن با مخالف را به صورتی متمدنانه تعریف و مطرح کرد. به عقیده او، اگر زمانه با تو نمی‌سازد راهش این نیست که تو با زمانه بستیزی بلکه طریق درست این است که این ستیزه از طریق مسالمت‌جویانه و با روش محبت‌آمیز باشد.

 

ماهاتمـا   گانــدی:

   اگر فقط یك‌بار حضور خدا را بپذیرید، هرگز به ضرورت دعا و نیایش شك نخواهید كرد.

   من از گناه بدم می‌آید نه از گناهكار.

   برای كسی كه اندیشه عدم خشونت را در خود پرورده تمام عالم یك خانواده است. نه ترسی به دل دارد و نه كسی از او می‌ترسد.

   تواضع یعنی تحمل رنج و زحمتی مداوم در راه خدمت به بشریت، خداوند همیشه حاضر و ناظر است.

   كتاب‌ها در بهترین صورت خود می‌توانند فقط وسیله كمك باشند و اغلب هم موجب مزاحمت می‌شوند.

   نباید دانه‌ای برنج یا تكه‌ای كاغذ را به هدر دهید، وقت‌تان را نیز. وقت ما به خود ما تعلق ندارد بلكه متعلق به ملت است و ما امانتدارانی هستیم كه باید به بهترین نحو از آن بهره بگیریم.

روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: