قصه‌ی فیلسوف در زمانه گفتن و نشنیدن

1402/5/14 ۱۱:۰۹

قصه‌ی فیلسوف در زمانه گفتن و نشنیدن

از سال ۶۸ عضو دائم فرهنگستان علوم بود و از سال ۷۷ ریاست این‌نهاد را برعهده داشت. حالا دکتر رضا داوری‌اردکانی بعد از ۲۵ سال مدیریت این ابرنهاد فرهنگی، ضمن گلایه از عدم تأمین‌ بودجه فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران و پرداخت‌نشدن چندین‌ماهه حقوق کارکنان، استعفای خود را از ریاست فرهنگستان علوم اعلام کرد.

رضا صائمی: از سال ۶۸ عضو دائم فرهنگستان علوم بود و از سال ۷۷ ریاست این‌نهاد را برعهده داشت. حالا دکتر رضا داوری‌اردکانی بعد از ۲۵ سال مدیریت این ابرنهاد فرهنگی، ضمن گلایه از عدم تأمین‌ بودجه فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران و پرداخت‌نشدن چندین‌ماهه حقوق کارکنان، استعفای خود را از ریاست فرهنگستان علوم اعلام کرد. در این یادداشت تلاش خواهیم کرد تا با خوانش اندیشه‌های او درباره مدیریت فرهنگستان علوم، به بازخوانی کارنامه او در این ۱۶سال بپردازیم.

رویکرد عمل‌گرا به علم

داوری طی سال‌هایی که ریاست این فرهنگستان را برعهده داشته، همواره با نگاهی عملگرایانه به آن نگریسته است؛ اینکه چگونه می‌توان حاصل تلاش‌های علمی و پژوهشی فرهنگستان را با نیازهای جامعه گره زد تا گره‌ای از کارفروبسته جامعه ایران باز شود. او رویکرد خود را اینگونه شرح می‌دهد: «فرهنگستان اگر می‌خواهد خود را بشناسد و به دیگران بشناساند، کافی نیست که بگوید مجمع دانشمندان ممتاز است، چند عضو دارد و تخصص هریک از اعضاء چیست؛ بلکه باید بگوید چه‌ کرده است، چه می‌تواند بکند و از کاری که کرده و می‌خواهد بکند، بگوید. من از سال‌ها پیش به این می‌اندیشیدم که فرهنگستان چه می‌تواند بکند و کشور از کارش چه بهره‌هایی می‌تواند ببرد. شاید بعضی دیگر از اعضاء نیز به این پرسش اندیشیده باشند و به پاسخی رسیده یا در طلب پاسخ باشند.» درواقع نگاه او به فرهنگستان، فراتر از وظایف اداری و به‌مثابه عمل به وظایف شغلی و سازمانی بود. داوری همواره به کارکردهای علمی فرهنگستان در ساحت عملی معتقد بود و اینکه به میانجی ماهیت این‌نهاد، نیازهای جامعه سنجیده و فهمیده و درنهایت راهبردی برای حل آن تهیه شود. ازاین‌رو بود که او همواره به سایه دولت و سویه‌های دولتی در عملکرد مدیریتی فرهنگستان بدبین بود و گاه انتقاد می‌کرد. درواقع داوری همواره از بی‌توجهی دولت به نقش و جایگاه فرهنگستان و مشورت‌خواهی از آن به‌عنوان یک‌نهاد نخبه‌گرا که می‌تواند در حل مسائل جامعه به دولت کمک کند، انتقاد داشت. ازجمله اینکه گفته بود: «فرهنگستان را دولت تأسیس کرده و از ابتدا سازمانی وابسته به دولت بوده است. آیا دولت احساس کرده بود جای سازمانی به‌نام فرهنگستان خالی است و مسائلی هست که فرهنگستان با ترکیبی از دانشمندان همه رشته‌های علمی می‌تواند آنها را حل کند؟ به‌نظر نمی‌رسد که دولت چنین نیازی احساس می‌کرده است. زیرا طی این بیست و چندسال هیچ نظر مشورتی‌ای از فرهنگستان نخواسته و گاهی هم که در نشریات فرهنگستان بعضی سیاست‌های علم نقد شده، به آن وقعی نهاده نشده است. بااین‌حال او وظیفه فرهنگستان علوم را منوط و مشروط به مشورت‌خواهی دولت نکرد و معتقد بود، این‌نهاد باید بنا به رسالتی که برعهده اوست، پیشنهادات خود را برای دولت ارائه کند. به اعتقاد داوری، درست است که دولت به فرهنگستان نیاز صریح و روشن نداشت اما آن را به‌قصد تفنن و بازی هم تأسیس نکرد، بلکه درختی را کاشت و نهالی را غرس کرد به این امید که پس از گذشت زمان، تنومند و استوار شود و بر و بار دهد. او معتقد بود که به‌حکم وظایف مقرر در اساسنامه فرهنگستان علوم، ‌باید راه توسعه علم را بیابند و نشان دهند. به‌عبارت‌دیگر در نگاه داوری، فرهنگستان سازمانی برای درک شرایط توسعه و پیشرفت علم کشور است.

تمایزگذاری فرهنگستان از دانشگاه

ازجمله ایده‌های داوری‌اردکانی در مدیریت فرهنگستان هنر، تمایزگذاری بین کارکرد فرهنگستان با مراکز دانشگاهی بود. به اعتقاد او، فرهنگستان باید نظم و ساختاری متفاوت از نهادهای دانشگاهی و عملکرد آنها داشته باشد. درواقع او وظیفه و رسالت فرهنگستان را متفاوت از دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزشی و پژوهشی می‌دانست و معتقد بود فرهنگستان نه مؤسسه آموزشی است، نه وظیفه پژوهشی دارد. او وظیفه فرهنگستان را یافتن راه‌های ارتقای سطح علم و آینده‌نگری توسعه جامع کشور می‌داند که دانشمندان همه رشته‌های علمی باید در آن حضور داشته باشند تا علاوه بر نظری که احیاناً‌ درباره علم و دانشگاه دارند، وضع علم تخصصی خود و مشکلات آموزش و پژوهش و نیز تفاوت آن مشکلات با مشکلات علوم دیگر را در وقت ضرورت بگویند ولی برای رفع این‌نیاز، تشکیل گروه‌های علمی تخصصی را لازم نمی‌دانست. او کار اصلی فرهنگستان را تحقیق و تأمل در شرایط علمی، فرهنگی، مادی و اقتصادی کشور و شناختن نیازها و اولویت‌ها و تدوین برنامه مناسب برای توسعه علمی کشور می‌دانست و اینکه اعضای فرهنگستان باید به آینده کشور بیندیشند و ببینند که علم در جلوگیری از آسیب‌ها و خطرها، برآوردن نیازها و سامان‌بخشیدن به کارها، روابط و مناسبات چه‌مددی می‌تواند برساند. البته باید اشاره کرد که این به‌معنای عدم‌حضور دانشگاهیان و اعضای هیئت‌علمی در فرهنگستان نیست. اتفاقاً استادان ممتاز دانشگاه‌‌ها در همه یا بیشتر رشته‌های علمی در آن حضور دارند و تنها سازمان علمی کشور است که در آن صاحبان علوم تخصص‌های علمی با هم می‌نشینند و درباره مسائل مربوط به توسعه علم و پژوهش، تبادل‌نظر می‌کنند و‌ گاهی حاصل بحث‌شان به‌صورت بیانیه و اظهارنظر برای دولت و مراجع‌حکومتی فرستاده می‌شود. اما داوری معتقد بود که بهتر است در کنار گروه‌‌ها و شاخه‌های علمی تخصصی که  فرهنگستان دارد، گروه‌هایی برای بررسی سازمان و مدیریت علم، برنامه پژوهش، نظام آموزش‌وپرورش، علم و جامعه، دانش و اخلاق و مشکلات راه توسعه و… تشکیل دهد و طرح‌های تهیه‌شده توسط کارشناسان و صاحبنظران را در گروه‌های علمی بررسی و تنقیح کند. درواقع باید گفت تمام حرف و همت داوری‌اردکانی درباره عملکرد فرهنگستان علوم این بود که دست به پژوهش‌های کاربردی بزند و لازمه این کاربردی‌شدن را این می‌دانست که پژوهش‌ها در برنامه توسعه، منظور شده باشد و در سیاست‌گذاری‌ها لحاظ شود.

باور به نگاه بینش علوم انسانی

از دیگر ویژگی‌های داوری‌اردکانی در مدیریت فرهنگستان، باور او به نگرش علوم‌انسانی در انجام وظایف بود. به گفته او: «فرهنگستان اگر می‌خواهد برنامه توسعه علم را تدوین کند، باید جایگاه هر علم و میزان نیاز کشور به آن را بشناسد. به‌این‌جهت باید علاوه بر استادانی که در علم خاصّ و در کار استادی ممتازند، اعضایی داشته باشد که صرف‌نظر از اینکه در کدام رشته علمی تخصص دارند، با فلسفه و جامعه‌شناسی علم، تعلیم و تربیت، اقتصاد، برنامه‌ریزی اجتماعی ـ اقتصادی و فرهنگی همچنین با جو آموزش و پژوهش کشور آشنا باشند، مخصوصاً جایگاه و مقام هر علم در کشور و نیاز به آن را بدانند.» با خوانش ایده‌ها و افکار دکتر داوری درباره رویکردش به ماهیت و کارکرد فرهنگستان علوم، می‌توان به جرأت گفت که از منظر او رسالت مهم و اصلی این فرهنگستان، ارتباط برقرارکردن بین علم و اداره کشور بود و شرط آن را ارتباط و گفت‌وگو میان دانشمندان، طراحان و مجریان برنامه می‌دانست. چه‌بسا بتوان گفت او در فکر پی‌ریزی و تببین نظام علمی کشور در فرهنگستان علوم بود. به‌‌گفته داوری: «اولین وظیفه فرهنگستان این است که فارغ از تعارفات و حرف‌های خطابی و مشهور، به نظم و نظام علم و نیاز به آن برای ساختن امروز و فردا بیندیشد و اینکه نظام علم چیست؟» حتی در نامه استعفای او هم، به‌ضرورت نظام علم اشاره شده است. آنجا که می‌نویسد: «اصلاً فرهنگستان را در قیاس با کدام سازمان و مؤسسه نقد کنم. نقد فرهنگستان اگر لازم باشد، باید مسبوق به نقد نظام علمی کشور و وضع تفکر موجود باشد. من اینها را نمی‌نویسم که مشکل فرهنگستان حل شود بلکه به توقع‌هایی که گاهی از فرهنگستان میشود، فکر می‌کنم و پاسخ می‌دهم. اصلاً سخن من متضمن تقاضایی از هیچکس نیست. ما خدمتگزار دانشیم و آبروی فقر و قناعت، نمی‌بریم.» درواقع پرسش یا انتظار مهم داوری از فرهنگستان هنر این بود که فرهنگستان بتواند تصویری از آینده توسعه بسازد که در آن دست‌ها و فکرها با درک امکان‌ها و مصلحت عام کشور، هماهنگ باشند. داوری‌اردکانی فارغ از اینکه با اندیشه‌ها و افکارش موافق یا مخالف باشیم یا او را در مقام مدیر یک‌نهاد بزرگ فرهنگی، موفق یا ناموفق بدانیم؛ تلاش کرده تا بستری برای گفت‌وگو و هم‌اندیشی میان اندیشمندان و جامعه نخبگان ایجاد کند اما از امکان تحقق ناامید شد. استعفانامه او با همین گلایه تمام می‌شود: «در زمانه‌ای که گوش‌ها سنگین شده است، گفتن و نوشتن نفثة‌المصدور، امر غریبی نیست. زمانه ما زمانه گفتن و نشنیدن است.»

منبع: روزنامه هم‌میهن

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: