1402/4/14 ۱۲:۰۱
«كنشگران مرزی» مفهومی است كه مقصود فراستخواه، پژوهشگر شناخته شده دین و جامعه در ایران ساخته، برای توضیح كنش و عمل آن دسته از اندیشمندان و كنشگران دغدغهمند ایرانی كه در طول تاریخ پر نشیب و فراز ایران، كوشیدهاند از كوچكترین فضاهای گشوده شده میان دولت و جامعه برای پیشبرد اهداف مترقی خود بهره بگیرند.
دالان تنگ آزادی از میان دولت و جامعه میگذرد
محسن آزموده: «كنشگران مرزی» مفهومی است كه مقصود فراستخواه، پژوهشگر شناخته شده دین و جامعه در ایران ساخته، برای توضیح كنش و عمل آن دسته از اندیشمندان و كنشگران دغدغهمند ایرانی كه در طول تاریخ پر نشیب و فراز ایران، كوشیدهاند از كوچكترین فضاهای گشوده شده میان دولت و جامعه برای پیشبرد اهداف مترقی خود بهره بگیرند. فراستخواه، این مفهوم را در كتاب «كنشگران مرزی» (نشر گام نو) به تفصیل معرفی كرده است. این مفهوم و این كتاب در جامعه فكری و فرهنگی ایران با استقبال قابل توجهی مواجه شده و تاكنون نقدهای زیادی به آن منتشر شده است. اتاق فكر مسائل اجتماعی معاونت پژوهشی فرهنگستان علوم نیز در اولین نشست خود در كارگروه شیوه حكمرانی به نقد و بررسی این كتاب پرداخت. در این جلسه غیر از مولف، دكتر حسین میرزایی، دكتر احمد میدری، دكتر محمد فاضلی و دكتر داریوش رحمانیان حضور داشتند و هر یك دیدگاههای خود را راجع به آن بیان كردند.
*******
در میانه «ایوان جامعه و دیوان دولت »
حسین میرزایی: برخی مورخان و فیلسوفان، علم را چیزی جز مفاهیم علمی نمیدانند. از این حیث تفاوت علوم، تفاوت میان مفاهیم است. از این منظر رشد علم، رشد این مفاهیم است و در نتیجه وقتی مفاهیمی تازهای پدید میآید، افق گشاییهایی صورت میگیرد. مثلا مفهوم كاپیتال (سرمایه) عمدتا یك مفهوم اقتصادی بود، اما بعدا با طرح مفهومی چون سرمایه فرهنگی و سپس سرمایه اجتماعی گشایشهای زیادی در حوزه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ایجاد كرد. از این حیث ویژگی مهم كتاب دكتر فراستخواه آن است كه یك مفهوم مهم و بدیع، یعنی «كنشگران مرزی» را مطرح میكند و نگاه تازهای را به جامعه و تاریخ ایران ممكن میسازد كه شواهدی در تاریخ معاصر ایران دارد .خوشبختانه طی 10 سال گذشته به تاسی از دكتر فراستخواه و درباره این مفهوم مقالات و پایاننامههایی نگاشته شده است. مفهوم مهم و بدیع دیگری كه دكتر فراستخواه طرح كرده، «تاریخ میان» در كنار «تاریخ كلان» و «تاریخ خرد» است.
از دیگر ویژگیهای این اثر نقد «سرمشق فقدان » است كه در رویكرد نظری به جامعه ایران به كرات وجود دارد، خواه كسانی كه راجع به استبداد سخن گفتهاند یا آنها كه درباره جامعه كوتاهمدت حرف زدهاند یا نظریه پردازانی كه از عقب ماندگی بحث كردهاند یا بحث خلقیات ایرانی و ... این سرمشق فقدان بیش از آنكه انگیزه بخش باشد، تلخ و رمقگیرنده است. در مقابل ویژگی كار دكتر فراستخواه امید و تاكید بر سازوكارهایی است كه در جامعه ایران وجود داشته و هست و از آن میتوان با استفاده از تعبیر سفرنامهنویسان خارجی درباره جامعه ایران به عنوان « نبوغ بقا » یاد كرد. فراستخواه درباره این كتاب مینویسد «مفهوم كنشگران مرزی در یك زایمان پردرد ذهنی مولف در نوعی درماندگی نیمه دوم دهه هشتاد متولد شده است. » جامعه ما برای نقد آن درماندگی به این نگاه بهشدت نیازمند است. باورم این است كه آنچه در جامعهشناسی ایران میتواند به ما كمك كند، جامعهشناسی تاریخی است و این اثر از این جهت ارزشمند است. اتفاقا مباحث سرمشق فقدان هم از دل جامعهشناسی تاریخی درآمده است. به عبارت دیگر حوزه و روشهای كمی در زایش نظریه سترون است. البته نمیتوان نقش جامعهشناسی پوزیتویستی را به كلی انكار كرد، اما آنچه در تولید نظریه اجتماعی در هر جامعهای میتواند كمك كند، رجوع به تاریخ است و تجربه جامعهشناسی كلاسیك هم این موضوع را نشان داده است. متاسفانه به رغم تلاشهای ارزشمندی كه صورت میگیرد، از این مهم غفلت داریم. اگر قرار است نظریهای درباب فهم جامعه ایرانی و سازوكارها و مسائل و برون رفتها پدیدآید، چارهای جز رجوع به این منظر نیست. نظریه كنشگران مرزی دكتر فراستخواه هم از این جنس است، یعنی از یك تبار تاریخی بهره گرفته و از ظرفیتهای تاریخی استفاده كرده است.
من در مواجهه با این كتاب غیر از آنچه گفته شده، به گوینده و شخصی هم كه آن را گفته توجه میكنم. دكتر فراستخواه به عنوان روشنفكرو اندیشمند منتقد و نواندیش معاصر دینی و منتقد قدرت شناخته شده است. اینكه كسی كه كارش نقد قدرت بوده، وقتی به نظریه كنشگران مرزی میپردازد، ارزشی دو چندان دارد و گره گشایی و احترام به كسانی است كه در میانه «ایوان جامعه و دیوان دولت » برای كمك به كشور و خروج از بنبستها تلاش میكنند.
جامعه شناس
توازن دولت و جامعه: دالان تنگ آزادی
احمد میدری: دكتر فراستخواه در این كتاب به یك مساله در ایران در حوزه اندیشه پرداخته و به دنبال جایگزینی برای نظریههای مرسوم و غالب در ایران در حوزههای جامعهشناسی، اقتصاد، ارتباطات و ... است. ایشان معتقدند ما در چارچوب سرمشق فقدان اسیر نظریههای ستبر سترون هستیم، نظریههای بزرگ و با شكوه، اما نازا و عقیم و فلجكننده كنشگران ایرانی در حوزه دانشگاه و سیاست. این كتاب به دنبال آن است كه كنشگری را به جامعه بازگرداند و بنابراین به جای توصیههای مرسوم به دولتها و مسوولان، خطابش به جامعه و مردم و دانشگاهیان و تكتك ایرانیان است. در كتاب لااقل به 6 نظریه بزرگ اما نازا و عقیم اشاره میشود كه به خصوص بعد از انقلاب در دانشگاهها حاكم بوده و در سطح كنشگری هم بازتابهای عمیق داشته است: 1. نظریه استبداد ایرانی و استبداد شرقی، 2. نظریه عقب ماندگی، 3. ایران جامعه كوتاهمدت، 4. امتناع جامعه ایران از عقلانیت، 5. امتناع برنامهریزی در ایران، 6. خلقیات ایرانی مانع توسعه. اصل كتاب ربط تئوری كنشگران مرزی با 16 نظریه مطرح شده در آن است. دكتر فراستخواه میكوشد دیدگاهی متفاوت از رابطه دولت و جامعه ارایه بدهد. اگر بتوانیم این 16 نظریه را در یك كلیت با هم مرتبط كنیم، آن زمان كنشگری ما در همه حوزهها عوض میشود. نمونههایی كه ایشان از تاریخ ایران ذكر كردهاند، مصادیقی از قلههای كنشگری مرزی هستند، در حالی كه كنشگران مرزی محدود به این افراد نیستند. در كتاب به صراحت گفته میشود همه كارمندان دولت و افراد جامعه این قابلیت را دارند كه كنشگر مرزی باشند، به شرط آنكه نگاه ما به رابطه دولت و جامعه تغییر كند. به تعبیر اقتصاد ما درگیر جامعه منفعل و دولت فعال هستیم و كتاب میكوشد این عدم توازن را به جامعه فعال و دولت فعال تبدیل كند. این تحولی بزرگ در اندیشه توسعه اقتصادی است. در اندیشههای رایج اقتصاد سیاسی دولت را نهادی میدانند كه باید از شر آن اجتناب كرد و مساله اصلی مهار قدرت است. یكی از فرضهای كتاب آن است كه ما دولت فعال را میخواهیم، اما مساله اصلی آن است كه چگونه میتوانیم جامعه را تقویت كنیم. به تعبیری دالان تنگ آزادی از توازن دولت و جامعه قدرتمند ساخته میشود. دولت ضعیف در زمان جامعه قوی به هرج و مرج بدل میشود و دولت قوی، وقتی جامعه ضعیف است، به استبداد و خودكامگی منجر میشود. اما این هدف چگونه حاصل میشود؟ باید به جای نگاه هرمی به قدرت، آن را شبكهای در نظر گرفت یعنی همه ما صاحب قدرت هستیم و هیچ قدرت لایتناهی وجود ندارد. همچنین بخشهایی از دولت كه هدفشان مشروعیت دادن به آن و ارتباط با جامعه است، باید تقویت شوند، دیگر اینكه به جای توجه به ساختارها، باید به میدانها توجه كنیم، فضاهایی كه در آنها نیروهای متكثری وجود دارند كه از منابع قدرت استفاده كنند. ما باید به جای خودتاییدگری و مظلوم نمایی، به خوددلالتگری و مسوولیتپذیری بپردازیم. در حالی كه كتاب نشان میدهد ایرانیان از میدانهای قدرت استفاده كردهاند تا بتوانند آن چیزی را كه برای حفظ نظام اجتماعی ایران لازم بوده، بر كسانی كه بر ایران حكومت میكردند، تحمیل كنند و منافع جامعه را با منافع حاكمان پیوند بزنند. بر اساس این سیاستورزی ما به سمت رئالیسم عاملانه میرویم، یعنی در عین واقعگرایی از خود سلب مسوولیت نمیكنیم. آنچه ما را به سرمشق فقدان سوق داده، گونهای از رمانتیسم است، در حالی كه باید با نگاهی واقعگرایانه به سمت جامعه و دولتی فعال حركت كنیم، تا هم نظم و ثبات را داشته باشیم، هم بتوانیم به آرمانهای مقدس خود دست پیدا كنیم.
اقتصاددان
كنشگران مرزی، كتاب امید
محمد فاضلی: به نظر من سخن مركزی این كتاب این است كه جامعه ایران در طول تاریخ كمابیش با قوارهای نهادی وجود داشته و در برابر دولت به كلی مسلوبالاختیار نبوده است. نیروهایی در آن فعال بودند و جامعه فقط در شكل یك نظم تخت استبدادی دیده نمیشود. سطوح میانی قدرت را در ایران نباید نادیده بگذاریم، قدرتهای ریزتر در این سطوح میانی به صورت موروثی نسل به نسل منتقل میشد. سه نگاه به تاریخ میتوان داشت: 1. مایكروهیستوری یا تاریخ جزئی نگر، 2. تاریخ كلان یا ماكرو هیستوری كه به روایت كلان تاریخ میپردازد و قدرتها و ساختارهای بزرگ سیاسی و اقتصادی را مد نظر قرار میدهد، 3. تاریخ میانی كه به جایی میان خرده كنشهای آدمها و ساختارهای كلان توجه میكند. كتاب كنشگران مرزی، در این دسته قرار میگیرد. به تاریخ ایران هم دوگونه میتوان نگریست: 1. تاریخ سیاه ایران كه سراسر استبداد و بلاهت سیاسی است و در آن قدرتی حاضر است كه به كسی قدرت نفس كشیدن نمیدهد، 2. تاریخ خاكستری كه در آن نه سیاهی مطلق استبداد هست، نه سفیدی توهم و خوشبینی. كتاب كنشگران مرزی در این دسته دوم قرار میگیرد. به همین دلیل آن را میتوان كتاب امید خواند.
آزادی محصول به توازن رسیدن قدرت جامعه و حكومت است. این به توازن رسیدن در میدانهای قدرت متفاوتی امكان پذیر است و حكومت اگرچه میكوشد بر همه عرصهها و كنشها سیطره پیدا كند، اما نمیتواند. به این معنا كتاب كنشگران مرزی، تاریخ نتوانستن حكومت هم هست. در كنار آن تاریخ توانستن سطح میانی هم هست. این سطح میانی همان كنشگران مرزی هستند كه فراستخواه برخی از آنها را متمایز میكند، مثل تجار، بازرگانان، روحانیت، عالمان و دانشگاهیان. حرف كتاب آن است كه جامعه ایرانی در این میدانها قدرت پیدا كرده است. این نكته را علی جنادله هم در رساله دكترایش نشان داده كه تاریخ ایران سیاه نیست و قدرت، قدرت مطلقه و خودسر هست، اما توتالیتر نیست و هیچگاه قادر نبوده همهچیز را تحت كنترل بگیرد. از این حیث كتاب كنشگران مرزی، كتاب راهنمای تولید قدرت در سطح میانی است.
در میدانهای قدرتی كه كتاب تشریح میكند، كنشگران مرزی با قدرت این كارها را كردند: 1. تحدید قدرت، 2. تلطیف قدرت، 3. تهدید قدرت، 4. مولدسازی قدرت. البته در برخی جاها هم زورشان به قدرت نرسیده و كتاب هم به شكستهای كنشگران مرزی پرداخته است.
ما در تاریخ معاصر ایران دو كنش و یك نیرو داشتیم: 1. كنش انقلابی مثل مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت و انقلاب 57 و 2. كنش برای اصلاحات در قالبهای مختلف مشابه كاری كه كنشگران مرزی انجام دادند كه اگرچه در بسیاری موارد سرنوشتهای تلخی داشتند، اما دستاوردهایی هم داشتند. اینها سازندگیهای این تاریخ هستند كه این آدمهای تلخكام با حسرت به گور رفته انجام دادند. در كنار این دو كنش، یك نیرو هم بوده كه مردم در آن نقشی نداشتند، یعنی منازعات و مناقشات ژئوپلیتیك و ژئواكونومیك یا تاریخ نامقدر به قول عجم اوغلو.
ساختن از طریق كنشهای مرزی خوانش خاكستریای است كه فراستخواه از آن ارایه میكند. همچنین برای اولینبار است كه میبینم مورخی در ایران تركیب شبكه آدم-اشیا را از نظریه لاتور میگیرد و در ایران توسعه میدهد. از نظر فراستخواه، كنشگر مرزی كسی است كه همواره صلح تا حد امكان برایش بهتر از جنگ است. كنشگر مرزی میكوشد دلیریاش غیرعصبی باشد نه آنتاگونیستی، ستیزش متخاصمانه نباشد، بلكه با هماوردی آزادمنشانه و مجادله جدی اما صلحآمیز و نقد مسالمتآمیزی همراه باشد. هدفش دست یافتن به راهحلی دو جانبه و چند جانبه است. وبر به جوانان آلمان زمان خود توصیه میكرد، در عرصه اندیشه هر قدر میتوانید نقاد باشید، اما در عرصه سیاست عملی بدانید كه باید صبور بود و در واقعیتهای زمخت سیاست اندك اندك چكه كرد، نه با دستپاچگی و بلندپروازی و شعار.
خلاص شدن از شر كلان روایت ها
داریوش رحمانیان: كتاب كنشگران مرزی بسیار پر مساله است و نویسنده با ژرفنگری و احاطه و اشراف مثال زدنی تاریخ ما را كاویده است. پارهای از مباحث كتاب خود میتوانند موضوع چند كتاب مستقل باشند، مثل بحث راجع با عكاسی و تاثیرش در گشودن فضاهای مرزی. ما مشكلی عمیق در نگاهمان به تاریخ داریم و باید با آن درگیر شویم. زیرا روایت و فهم و حافظه تاریخی، نه فقط كیستی و هویت بلكه كل وجود ما را میسازد. كنش ما متاثر از فهم ما از تاریخ گذشته است. فهم هر ملتی از گذشته خودش در وضعیت كنونی او تاثیر قطعی دارد. در مورد فرد همچنین است. حافظه امری ثابت نیست، بلكه ما نسخههای گوناگونی از حافظه داریم.
اهالی تاریخ را میتوان به دو دسته تقسیم كرد: 1. آنها كه تخصص و حرفهشان تاریخ است، 2. متخصصان بیرونی كه به صورت تخصصی تاریخ نخواندهاند، اما نگاه و روش و درگیریشان تاریخی است. مورخ را میتوان به مثابه صفت هم به كار گرفت، یعنی میتوان نوعی مورخیت در شان وجودی آدمها لحاظ كرد. مورخیت درجه و مراتب دارد و دكتر فراستخواه به مراتب از بسیاری از متخصصان تاریخ، مورختر است. برای نقد تاریخ نگاری ایران معاصر ناچاریم كه به مباحث نظری و مفهومی بپردازیم. با كمال تاسف هنوز در درون رشته، گفتمان سنتی غلبه دارد. در گفتمان سنتی نوعی نظریه هراسی و نظریهگریزی و نظریه ستیزی هست و آن را لغزشگاه میداند و میگوید نظریه خود را بر روایت ما از تاریخ تحمیل میكند.
اما ما مدافعان تاریخ انتقادی معتقدیم كه برای مخالفت با نظریه، باید آن را آموخت و دانست، چنان كه سقراط میگفت برای مخالفت با فلسفه، باید فلسفه دانست. ما در مورد تاریخ نظری دچار سوءتفاهمهای عجیب و غریب هستیم. آثاری چون كتاب كنشگران مرزی غنیمت محسوب میشود و انتشار چنین آثاری یك جور حادثه در تاریخ تاریخنگاری ما است.
ما ایرانیان در تاریخنگاریمان آفتهایی داریم كه روایت امثال دكتر فراستخواه، رویاروی این آفتها قرار میگیرد، یعنی به ما كمك میكند از این آفتها بتوانیم گذر كنیم. ایدئولوژیزدگی، قدرتزدگی، حكومتزدگی، سیاستزدگی، عوامزدگی و ... برخی از این بیماریها هستند. یكی از این بیماریها نظریه زدگی است، یعنی ساختن و كاربستن نظریه به مهارت و باریكبینی علمی نیاز دارد. نظریهزدگی حالتی است كه مفاهیم را از ابزارگونگی آنها خارج میكند و به جای واقعیت مینشیند.
هر چه به زبان میآید، به زیان میآید. بسیاری از روایتهای تاریخی ما كلیشهای است. یك مساله بسیار پر اهمیت این است كه ما با حقیقت به تعبیر دكتر فراستخواه به عنوان امر میان سر و كار داریم. یعنی حقیقت این است كه حقیقتی كه بهطور كامل قابل دسترسی باشد و ثابت تفسیر شود، وجود تاریخی ندارد. تاریخ، قلمرو بینهایت گستردهای است كه تن به هیچگونه فهم قطعی نخواهد داد. بحری است كه در كوزه ذهن و زبان ما گنجایی ندارد. كنشگران مرزی به عنوان یك مفهوم- نظریه در آغاز راه است و باید چكش كاری شود.
دكتر فراستخواه در طرح نظریه-مفهوم كنشگران مرزی و لوازمی كه كنارش مطرح شده، روایتی فروتن را عرضه كرده است. او در امر تاریخ متضلع است و در آن غور كرده و به این دلیل امكان آن رخ داده كه به سراغ نظریههایی بروند كه بر سر ما آوار شده است، مثل نظریه استبداد ایرانی، ایران جامعه كلنگی و كوتاهمدت، نظریه زوال یا انحطاط، نظریه توطئه و مفهوم-نظریههای دیگر. خلاص شدن از شر این كلان روایتهای ذات باور با سنخی از كنشی كه دكتر فراستخواه پیش گرفتند، شدنی است.
استاد تاریخ
ایران تمدن سنتز است
مقصود فراستخواه: نقد ناقدان بحث كنشگران مرزی باعث میشود كه از عامهپسند شدن آن جلوگیری شود. به تجربه زیسته خودم میپردازم. من سالها تحقیقات میدانی كردهام و دهها پژوهش انجام دادهام كه در آنها از نظریه شروع كردم. به نظریههای جهانی و علمی باور دارم و از آنها بسیار استفاده كردهام. اما در بحث كنشگران مرزی از نظریه شروع نكردم. درماندگی داشتم و نمیتوانستم با نظریهها مسائلم را صورتبندی كنم. من از میدان و دادهها و شواهد به یك چارچوب و صورتبندی توضیح امر رسیدهام. سعی كردم چگونگی و چرایی و چیستی كنشگر مرزی را توضیح دهم. ایران هست چون كنشگری مرزی وجود داشته است. در جامعه ایران میانی هست كه آن را حفظ كرده. سعی كردهام نشان دهم كه چرا و چگونه كنشگر و عملكرد و فضاهای مرزی شكل گرفته.
مثلا به ویژگیهای دولت در ایران پرداختهام و نشان دادهام كه فلسفه وجودی، منابع و نقش دولت در ایران متفاوت بوده است. فلسفه وجودی دولت در ایران در چارچوبه دوگانه خدمت-حقیقت قابل توضیح است. دولت در ایران فقط برای ارایه خدمت نبوده، بلكه خود را نماینده یك حقیقت میدانسته و برای خود یك رسالت الهی قائل بوده. در نتیجه در ایران دولت بزرگ و تعیینكننده و فعال مایشاء میشود. دوگانه دیگر به منابع مربوط است، منابع در اختیار دولت در ایران خیلی زیاد بوده است. همچنین نقش اجتماعی دولت در ایران مرجعیت بوده نه عاملیت. الان دولت در ایران خود را عامل و كارگزار نمیداند بلكه برای خود آتوریته قائل است. وضعیت ژئوپلیتیك در ایران، افسانه دولت میسازد، یعنی میگوید اگر دولتی نباشد، ایران ویران میشود. در نتیجه دولت نقش امنیتی و رستگاری و جهانی مییابد. خلاصه دولت مكانی برای بازیگران نیست و خود یك بازیگر جدی است.
در چنین جامعهای عرصههای دولت بزرگ و عرصههای بیرون دولت نحیف و كوچك میشوند، مثل عرصههای مدنی، صنفی، علمی، آكادمیك، حرفهای، سمنی و ...این محدودیتها سبب میشود كنشگری مرزی در ایران به وجود بیاید. یعنی كنشگران میكوشند میان درون و حاشیه دولت فضاهایی پیدا كنند و كنشگری كنند. در نتیجه بیشتر كنشگران در ایران در فضاهای میانی كار كردهاند.
ایرانیان به دلیل تاریخ ناامن و پیچیده به تعبیر مرحوم بازرگان روح سازگار داشتهاند، در نتیجه صور خیال ایرانی متنوع میشود و ایرانیان با آن پسزمینه تمدنی و حافظه فرهنگی میل به تركیب دارند. ایران تمدن سنتز است. نكته مهم برای من در این كتاب آن است كه كنش مرزی تك عاملی پیش نمیرفت، بلكه متغیرهای مداخلهگر هم بود كه گاه آن را تقویت میكرد و زمانی تضعیف. در كتاب انواع متغیرهای مداخله را توضیح دادهام، مثل متغیرهای شخصیتی. بنابراین كنشگران مرزی ما به دلیل موجبات و زمینههایی، تاكتیكهایی در پیش گرفتهاند. مسیر حركت آنها خطی پیش نرفته است. خروجیاش این بوده كه ایران مانده است. كنش مرزی این است كه همچنان دولت باشد، اما بتواند از جامعه مشروعیت و معنا بگیرد و اثر بخش و پایدار باشد و بتواند با جامعه گفتوگو كند و جامعه را مستعمره خودش نكند و زندگی را به رسمیت بشناسد. زندگی یعنی مدرسه، مسجد، پاساژ، ورزشگاه، علم، فرهنگ، هنر و سبك زندگی مردم. اینها قلمروهای زندگی هستند و سیستم نباید این قلمروها را مستعمره خودش كند. اینها با هم در كنش مرزی دوئلی میكنند كه از دل آن یك تداومی برای جامعه ایران ایجاد میشود. احمد اشرف میگوید در ماههای اول بعد از انقلاب، وقتی مهندس بازرگان دولت تشكیل داده بود، نامهای به همه مدیران سازمان برنامه ارسال كرد كه بیایید تا ببینیم چه باید كرد. احمد اشرف كه در آن جلسه بود. مهندس بازرگان به عنوان نخستوزیر میگوید من در این چندماه وقتی كارهای شكل گرفته در سازمان برنامه را دیدم، تعجب كردم. نمیدانستم در كشور این مقدار كار شده است. شما را دعوت كردم كه چه كنیم تا اینها را ادامه بدهیم. اینكه مهندس بازرگان بعد از انقلاب وارد صحنه مدیریت كشور میشود و با كارهایی كه این جامعه با قابلیتهایش انجام داده، متعجب میشود. این ذخیره كنش مرزی است كه در جامعه ما هست و تمام هنر ما میتواند این باشد كه بتوانیم از این ذخائر معرفتی و هیجانی كه در این جامعه وجود دارد، در جهت پایداری و توسعه و دوام و رفع شكاف دولت و ملت استفاده كنیم.
نویسنده كتاب كنشگران مرزی
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید