خوانشی متفاوت از خالق سیاستنامه

1401/10/14 ۱۱:۰۰

خوانشی متفاوت از خالق سیاستنامه

ستاری در كتاب فرهنگ دولتمدار نظریه‌ای درباره روند تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در ایران سده‌های میانه عرضه می‌كند و مدعی می‌شود كه شكل‌گیری حكومت متمركز و فرهنگ دولتی در عصر غزنوی و اوج‌گیری این نگرش در دوران سلجوقیان به ویژه با هدایت و نظارت دولتمرد فرهیخته و توانمندی چون خواجه نظام‌الملك طوسی، مولف سیرالملوك (سیاستنامه) نقش اساسی در این انحطاط داشته است.

مروری بر كتاب فرهنگ دولتمدار نوشته جلال ستاری

محسن آزموده: فرهنگ دولتمدار، نوشته جلال ستاری به تازگی به همت انتشارات پارسه منتشر شده است. جلال ستاری (1400-1310) اندیشمند فقید ایرانی بیش از صد اثر در زمینه‌های اسطوره‌شناسی، ادبیات نمایشی و فرهنگ ایران و جهان تالیف و ترجمه كرده است، اما «فرهنگ دولتمدار»، به رغم كوچكی (120صفحه) كتابی بسیار مهم و حائز اهمیت است، چرا كه به ریشه‌یابی علل انحطاط فرهنگ و علم در ایران می‌پردازد و در این زمینه نظریه‌ای بدیع و بحث‌برانگیز را مطرح می‌كند. ستاری در این كتاب نظریه‌ای درباره روند تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در ایران سده‌های میانه عرضه می‌كند و مدعی می‌شود كه شكل‌گیری حكومت متمركز و فرهنگ دولتی در عصر غزنوی و اوج‌گیری این نگرش در دوران سلجوقیان به ویژه با هدایت و نظارت دولتمرد فرهیخته و توانمندی چون خواجه نظام‌الملك طوسی، مولف سیرالملوك (سیاستنامه) نقش اساسی در این انحطاط داشته است. در ادامه می‌كوشیم نگاهی به این اثر داشته باشیم.

*******

ایران سده‌های  میانه

سده‌های میانه تاریخ پر فراز و نشیب ایران معمولا با حمله اعراب و فراگیر شدن اسلام در ایران آغاز می‌شود و در بیشتر روایت‌ها تا انقلاب مشروطه ادامه دارد. البته برخی پژوهشگران معتقدند خاستگاه ایران مدرن را باید به عصر صفویه منتسب كرد. در هر صورت فاصله زمانی طولانی‌مدت قرن اول تا قرن سیزدهم هجری در تقسیم‌بندی‌های دانشگاه با عنوان تاریخ ایران اسلامی خوانده می‌شود. این دوره زمانی طولانی و پر آشوب و هیاهو، كمتر مورد توجه پژوهشگران و تحلیلگران قرار گرفته و عمده آثار تحلیلی كه در این باره نوشته شده، یا متعلق به مستشرقان و پژوهشگران غربی است، یا معدودی پژوهشگران ایرانی كه به علت ذوق و علاقه شخصی به پژوهش درباره آن پرداخته‌اند.  آنچه در این میانه خلأ آن به‌شدت احساس می‌شود، ارایه نظریه‌پردازی‌ها و نظرورزی‌ها درباره این دوره مهم و اثرگذار تاریخی است. این فقدان به ویژه از آن حیث اهمیت دارد كه ایران مدرن با همه مشكلات و مصائب و توانمندی‌ها و ظرفیت‌هایش از دل سده‌های میانه متولد شده است. به عبارت دیگر ایران مدرن، چنان كه بسیاری از پژوهشگران تاریخی اشاره كرده‌اند، به لحاظ تاریخی، حاصل مواجهه سه برهه تاریخی و در هم فرورفتن و چالش عناصر هر یك از این سه دوره با یكدیگر است، نخست ایران باستان كه معمولا از دوران پیشاتاریخ ایران و ظهور دولت‌های ماد و هخامنشی و اشكانی تا سقوط دولت فراگیر و نسبتا متمركز ساسانی را در بر می‌گیرد، دوم همین دوره میانه كه برخی با نگاهی منفی آن را قرون وسطای ایرانی می‌خوانند و سوم دوره جدید كه در نتیجه رویارویی با جهان مدرن تمام تاریخ پیشین دستخوش تحولات و دگرگونی‌های اساسی شده است.  تحقیق درباره ایران باستان، از اواخر عصر قاجار و به ویژه در دوره پهلوی، به علل و دلایل گوناگون سیاسی و فرهنگی رونق پیدا كرد. شماری از منورالفكران ایرانی در اواخر عصر قاجار با هدف احیای ایران، همسو با آشنایی با منابع جدید غربی درباره تاریخ ایران باستان، نوعی ناسیونالیسم باستان‌گرا را شكل دادند. این ملی‌گرایی باستان‌گرا در طول نیم قرن حكومت پهلوی، به ایدئولوژی حاكمیت هم بدل و در نتیجه تحقیقات فراوانی را درباره ایران پیش از اسلام موجب شد. البته در همین دوره همسو با توجه مستشرقان به آثار ادبی و تاریخی و حكمی دوره‌های پیشین شماری از استادان ایرانی چون علامه قزوینی، محمدعلی فروغی، علی‌اصغر حكمت، جلال‌الدین همایی، دهخدا، تقی‌زاده، سعید نفیسی، مجتبی مینوی، ذبیح‌الله صفا و محمد محمدی ملایری به احیای آثار فكری و فرهنگی ایران در دوره موسوم به اسلامی پرداختند، اما همچنان نظریه‌پردازی درباره ساخت دولت در ایران پیشامدرن و ویژگی‌ها و خصایص آن به نحو مقتضی صورت نگرفت، به خصوص كه انقلاب مشروطه و رویارویی با غرب، عمده ذهنیت روشنفكران و نظریه‌پردازان ایرانی را به خود مشغول داشته بود. بعد از انقلاب 1357 و با قدرت گرفتن اسلام‌گرایان بود كه اهمیت سده‌های میانه در شكل‌گیری ایران مدرن روشن شد. با این‌همه كماكان نظریه‌پردازان اندكی درباره تحولاتی كه در ایران سده‌های میانه صورت گرفته، آثاری نوشتند.

خواجه نظام در سه روایت

یكی از مهم‌ترین این پژوهشگران سید جواد طباطبایی است كه در آثار نخستینش به‌طور خاص به آثار فلسفی و سیاسی در ایران توجه كرد و به نظریه‌پردازی درباره علل انحطاط ایران و زوال اندیشه سیاسی در ایران پرداخت و به‌طور خاص چهره خواجه نظام‌الملك طوسی، وزیر مقتدر و فرهیخته ایرانی ملكشاه سلجوقی را برجسته كرد. اهمیت كتاب كوچك جلال ستاری در آن است كه ناگفته و بدون اینكه اشاره‌ای به دیدگاه‌های جواد طباطبایی درباره خواجه نظام و كتاب بسیار مهمش سیرالملوك (سیاستنامه) داشته باشد، خوانشی یكسر متفاوت از آن ارایه می‌كند. ستاری در این كتاب كوچك كوشیده از رهگذار تاكید بر اندیشه و كردار خواجه نظام، علت‌شناسی متفاوتی از انحطاط ایران عرضه كند.  در روایت جواد طباطبایی، خواجه نظام‌الملك، نماینده مقتدر اندیشه ایرانشهری در دستگاه دیوانسالاری سلجوقیان است كه می‌كوشد در كتابش این اندیشه را احیا و سامان بخشد. او در مقام وزیری «اهل قلم» و با فرهنگ و در عین حال توانمند، میراث‌دار سنت غنی دیوانسالاری ایرانی است كه می‌كوشد نیروی مخرب «تركان» جنگاور و «اهل شمشیر» را مهار كند و در راستای ایجاد دولتی متمركز و مقتدر و «ملی» به كار گیرد. این دیدگاه طباطبایی درباره خواجه نظام به عنوان نماینده مهم آنچه او «ناسیونالیسم» خاص و ویژه و متمایز «ایرانی» (ناسیونالیسم پیش از ناسیونالیسم مدرن) می‌خواند، در دهه‌های اخیر از سوی برخی رسانه‌ها و مطبوعات بسیار مورد توجه قرار گرفت و در جهت بسط و گسترش آن تلاش‌های فراوانی صورت گرفت، تا جایی كه این صدای شاگرد پیشین او و اندیشمند فقید اندیشه سیاسی، داود فیرحی چندان مورد توجه قرار نگرفت كه می‌كوشید خواجه نظام را نه تحت نگرش ایدئولوژیك خاص طباطبایی یعنی ناسیونالیسم ایرانشهری، بلكه در متن (text) و بستر تاریخی (context) بخواند و مورد بحث قرار دهد.

اكنون جلال ستاری، در مقام پژوهشگری اسطوره‌شناس، روایت متفاوتی از خواجه نظام‌الملك ارایه می‌كند. در روایت ستاری، «خواجه نظام‌الملك در طول سی سال كوشید دولت را با آرمانش در باب پادشاهی‌ای آموزه‌پرداز نظیر استبداد متمركز غزنویان، سازش دهد تا آنجا كه به قول ابن اثیر می‌توان آن را دوران الدوله النظامیه نامید. سیرالملوك او خدمت به دولت غزنوی است. «چه در واقع او نیز مانند بسیاری از خدمتگزاران خراسانی دولت سلجوقیان، كارش را از دولت غزنوی آغاز كرد و هرگز از استبداد متمركز غزنویان به عنوان صورت آرمانی از حكومت دست بر نداشت و بنابراین شگفت نیست كه در سیاستنامه، شهریارانی همچون محمود غزنوی و عضدالدوله بویی را پیوسته چون الگوهایی برای سلجوقیان به كار برد. چنان كه در دوران وزارتش كوشید تا به یمن دیوان‌سالاری‌ای انعطاف‌ناپذیر، سلطان سلجوقی (اول آلپ ارسلان و سپس ملكشاه) را با آرمانش در باب پادشاهی یكه‌تاز، سازگار و همراه كند و بنابراین شگفت نیست كه مخالفان وزیر، وی و خانواده‌اش را كه بسیاری منشی و غلام خانگی در خدمت داشتند، به نخوت و سوءاستفاده از قدرت سیاسی و اجتماعی متهم كنند.»

سده‌های میانه به روایت خواجه نظام

جلال ستاری برای اثبات دیدگاهش در مورد خواجه و برای نشان دادن تاثیر او در شكل‌گیری دولت متمركز و مستبدی كه در همه شوون زندگی مردم دخالت می‌كنند، روایتی اجمالی از تاریخ ایران در سده‌های نخست ارایه می‌كند. او به این منظور به دوره موسوم به عصر طلایی فرهنگ و تمدن اسلامی یعنی سده‌های دوم و سوم و چهارم هجری بازمی‌گردد و نشان می‌دهد كه در ابتدای این دوره، مسلمانان به اقتضای نیازهای جامعه نورسته خود دست به ترجمه و نقل فلسفه و علوم یونانی زدند و عناصر فرهنگ‌های دیگر یعنی یونانی و رومی و ایرانی را فراگرفتند و پس از مزج و اختلاط و تدوین، بر آن افزودند. این وسعت مشرب در عهد اعتلای تمدن اسلامی، نوعی تساهل و تسامح دینی و فرهنگی پدید می‌آورد. به نوشته ستاری «از اوایل قرن دوم تا اواخر قرن چهارم هجری، دوران رواج علوم و آزادی دانشمندان در بحث‌های علمی» بود. «سنگ زیربنای فرهنگی شكوفان، خجسته آزادی است و آزادی آب حیات فرهنگ است.» در روایت ستاری، این پیشرفت و تكثر گرایی فرهنگی در دوره آل بویه نیز تداوم داشت، به گونه‌ای كه «در كمتر دوره‌ای تاریخ ایران اسلامی، پیشرفت و وسعت علم و ادب و شمار علمای بزرگ در رشته‌های مختلف، به اندازه عصر آل بویه است كه سلطنت‌شان یكصد و بیست سال (از ذیقعده 321 ه.ق. تا 448 ه.ق) ادامه داشت و هفده تن از آن خاندان به حكومت رسیدند.» با قدرت گرفتن تركان غزنوی و سپس سلجوقیان غز اما این دوران طلایی كه نتیجه نوعی تكثرگرایی و تساهل و تسامح مذهبی بود، به پایان رسید. به نوشته ستاری «از قرون چهارم و پنجم به بعد، سلطه تركان سنی‌مذهب قشری بر دستگاه خلافت، سرانجام به تشكیل حكومت‌های غزنوی و سلجوقی انجامید و مخالفت آشكار با فلاسفه و حكما و علما و تكفیر و تخطئه آنان آغاز شد و سختگیری در حق متكلمین معتزلی و رافضی در لوای مبارزه با زندقه و مذهب اباحه و كفر و ضلالت به نهایت شدت رسید تا آنجا كه برخی از آنان به سامانیان و دیالمه آل زیار و خلفای اندلیس و خلفای فاطمی مصر پناه بردند. در نتیجه فلسفه و سیار علوم عقلی روز به روز از رونق و رواج افتاد تا به جایی كه نظایر محمد زكریای رازی و ابونصر فارابی و ابوریحان بیرونی و ابوعلی، حكم سیمرغ و كیمیا یافتند و جای شخصیت‌های بارز طب و طبیعیات و ریاضیات و منطق و الهیات را فقها و محدثین و مفسرین و متكلمین اشعری و كرامی و جز آنان گرفتند».

نظامیه‌های خواجه

جلال ستاری برای آنكه نقش خواجه نظام‌الملك در شكل‌گیری و تثبیت وضعیت مذكور در بند پیشین را روشن سازد، به مهم‌ترین و اثرگذارترین شاهكار او یعنی تاسیس مدارس نظامیه اشاره می‌كند. به نوشته ستاری «شاهكار اثرگذار خواجه كه ثمر شور و اشتیاقش به فقه شافعی و كلام اشعری است، احداث مدارس نظامیه در شرق جهان اهل سنت برای مبارزه و مقابله با باورهای معتزله و نهادهای باطنیان» صورت گرفت. مواد تدریس در این مدارس عبارت بود از فقه و حدیث و تفسیر و علوم ادبیه و مقدماتی از علم حساب كه در فقه مورد حاجت بود و احیانا طب در بعضی مدارس. اما سایر علوم عقلی در این عده به‌شدت مورد تحریم و نفرت علمای دینی قرار گرفته بود و بنابراین مدارس، جای تحقیق و مطالعه آنها مگر علم حساب و احیانا طب نبوده است و معمولا اینگونه علوم در حوزه‌های درس خصوصی تدریس می‌شد.» دیدگاه‌ها و اندیشه‌های ابوحامد محمد غزالی، بزرگ‌ترین دانشمند علوم اسلامی در سده‌های میانه، به عنوان دانش‌آموخته و در عین حال مدرس و استاد مدارس نظامیه، بزرگ‌ترین شاهد و گواه بر نحوه عملكرد این مدارس است. مخالفت و ستیزه‌جویی غزالی با فلسفه و فیلسوفان و در آثار مشهورش یعنی تهافت‌الفلاسفه و مقاصدالفلاسفه شهره عام و خاص است. ستاری در كتاب نمونه‌هایی از مخالفت‌های جدی غزالی با علوم دیگر مثل ریاضیات و حتی طب را نیز ارایه می‌كند. غزالی درباره منطق و ریاضیات چنین فتوا می‌دهد: «این علوم گرچه تعلقی با مرد دین ندارد، لیكن چون از مبادی علوم فلاسفه است، بدی و شوم آنان را در بر می‌گیرد و كمیاب است كسی كه در علم ریاضی مطالعه و تعمق كند و از دین منصرف نگردد و لگام تقوی را از سر بر نیاورد». او طبیعیات را هم «آلوده به باطل و صواب، مشتبه با خطا» می‌خواند. 

چرایی و چونی ممنوع

جلال ستاری در كتاب فرهنگ دولتمدار در واقع به نقد استبداد تاریخی می‌پردازد و ضمن معرفی ریشه‌های آن، مصائبش را بر می‌شمرد. او می‌نویسد «تاریخ ایران، تاریخ تجدید استبداد است» و معتقد است یكی از مهم‌ترین علل این چرخه، مداخله حكومت در امر فرهنگ است، سیاستی كه خواجه نظام‌الملك طوسی توصیه و پیشه كرد. از دید ستاری، مداخله دولت خودكامه یكه‌تاز در امور فرهنگی و دست‌اندازی‌اش به میراثی كه دستاورد ملت است، به شیوه‌ها و صورت‌های گوناگون كمابیش از قدیم‌ترین ایام در همه جای جهان معمول بوده و امری تازه نیست. این امر در تاریخ سده‌های میانه ایران با قدرت گرفتن غزنویان و سپس سلجوقیان به مرحله‌ای تازه وارد شد و موجبات انحطاط و زوال فرهنگ و تمدن ایرانی- اسلامی را فراهم آورد. به نظر او اكثر حكومت‌های ایران تا عصر ظهور مشروطیت تقریبا همگی خودكامه و واجد خصلت نظام فئودالی بوده‌اند و می‌كوشیدند فرهنگ را وسیله تبلیغ سیاست‌های خود كنند و البته برای حصول این مقصود به سرآمدان غالبا سرسپرده روی می‌آوردند و در نتیجه نوعی فرهنگ اشرافی و نخبه‌پسند را ترویج می‌دادند و در كنف حمایت خود می‌گرفتند. نمونه این سیاستمداران از دید او خواجه نظام‌الملك طوسی است، مردی كه خود را خدمتگزار راستین دانش می‌نمود، دانشمندان را می‌نواخت، دانشگاه‌ها تاسیس كرد به نام نظامیه. اما در این مدرسه پر جلال و شكوه، شاگردان نمی‌توانسته‌اند چرایی بپرسند و چونی بشنوند. تدریس علوم عقلی و فلسفه در این مدارس قدغن بود و افكار سانسور می‌شد».

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: