تداوم فرهنگ موسیقایی ساسانی تا سده پنجم هجری / مهشید مشهدی فراهانی

1401/10/12 ۱۱:۳۲

تداوم فرهنگ موسیقایی ساسانی تا سده پنجم هجری / مهشید مشهدی فراهانی

موسیقی دوره ساسانی یکی از وجوه فرهنگی بارز این دور‌ه است که به سبب نام‌هایی چون باربد و نکیسا آوازه‌ای فرای مرزهای ایران داشته است. همانقدر که اطلاعات اندکی از موسیقی این دوره به جا مانده‌‌است، از سرنوشت این موسیقی پس از حمله اعراب نیز اطلاعی در دست نیست.

چکیده: موسیقی دوره ساسانی یکی از وجوه فرهنگی بارز این دور‌ه است که به سبب نام‌هایی چون باربد و نکیسا آوازه‌ای فرای مرزهای ایران داشته است. همانقدر که اطلاعات اندکی از موسیقی این دوره به جا مانده‌‌است، از سرنوشت این موسیقی پس از حمله اعراب نیز اطلاعی در دست نیست. این مساله که موسیقی ساسانی بعد از حمله اعراب تا چه زمانی در فرهنگ موسیقایی ایران پویا بوده و اجرا می‌شده هدف اصلی این پژوهش است. در این پژوهش سعی شده‌ با مطالعه شواهدی که در متون نویسندگانی مانند ابوالفرج اصفهانی، کندی، ابن‌خردادبه، فارابی، ابن‌سینا، منوچهری و قابوس‌‌بن‌ وشمگیر آمده است حیات این موسیقی تا سده پنجم هجری اثبات شود. در پژوهش حاضر نکاتی که درباره موسیقی ایرانی در این کتب و رسالات آمده‌است بر اساس دوره تاریخی دسته‌بندی شده و با بررسی موارد ذکر شده، شواهد و دلایلی برای اثبات اجرای موسیقی ایرانی در سده‌های پس از حمله اعراب به‌دست آمد. با توجه به دلایل و شواهد موجود در این منابع موسیقی ایران ساسانی تا سده پنجم در کنار دیگر گونه‌های موسیقی در میان مردم و در دربار امرای عرب و حاکمان حکومت‌های ایرانیِ پس از سده سوم هجری اجرا می‌شده و بین مردم و درباریان محبوب بوده ‌است.

واژگان کلیدی: موسیقی ساسانی- الاغانی- فارابی- ابن‌سینا-کندی‌- ابن‌خردادبه-منوچهری- قابوسنامه

روش پژوهش: این پژوهش با مطالعه کتابخانه‌ای و کنار هم قرار دادن شواهدی از اجرای موسیقی ایرانی در سده‌های پس از اسلام به بررسی و نتیجه گیری درباره این موضوع پرداخته است.

مقدمه: زمانی که قومی بر قوم دیگر چیره می‌شود جانشینی نهاد‌های فرهنگی قوم پیروز بر نهادهای فرهنگی قوم شکست خورده مدتی زمان می‌برد. در ایران این اتفاق به دفعات به صورتی معکوس رخ داده که به دو مورد بارز آن یکی در زمان حمله اعراب و دیگری درحمله مغول می‌توان اشاره کرد. فرهنگ ایرانی ابتدا با فرهنگ قوم مهاجم همنشین می‌شود و سپس با چیرگی و آمیختن با فرهنگ متخاصم، گونه‌ای جدید و متعالی از فرهنگ را ارائه می‌کند.

ایرانِ تحت حاکمیت ساسانیان که پس از جنگ هایی طولانی در یک بازه زمانی سی ساله توسط اعراب فتح شد دارای موسیقی مشهوری بود که حتی از سالهای پیش از آغاز اسلام در شبه حزیره عربستان مورد توجه اعراب بود. پس از حمله اعراب به ایران و آشنایی طیف وسیعی از مردم این منطقه با موسیقی ایران ساسانی، به مرور این موسیقی با موسیقی اعراب درآمیخت و ‌گونه‌ای جدید از موسیقی را پدید آورد. همانگونه که معماری و هنرهای تجسمی دوره ساسانی اساس شکل‌گیری معماری و هنرهای تجسمی دنیای اسلام شد، موسیقی ایران ساسانی نیز بن‌مایه گونه جدیدی از موسیقی را تشکیل داد. این گونه جدید موسیقی را که در طی سال‌های بعد توسط اندیشمندان و موسیقی‌دانان اصلاح و قانونمند شد در این نوشته موسیقی جهان اسلام می‌نامیم.

سرنوشت موسیقی ایران ساسانی که در این مقاله به صورت مختصر موسیقی ایرانی می‌نامیم و ادامه حیات آن در دوره‌‌ امرای مسلمان در پرده‌ای از ابهام پوشیده است. اشاراتی مبنی بر اینکه موسیقی ایرانی تا سده چهارم اجرا می‌شده توسط پژوهشگران عنوان شده‌است، اما اینکه تا چه زمانی این موسیقی به شکل پیشین خود ادامه حیات داده است سوالی است که تاکنون پاسخ مستندی نداشته‌است.

در کتب‌ پس از اسلام بارها به موسیقی ایرانی اشاره شده و در بسیاری موارد ذکر‌شده که ایرانیان موسیقی خود را در راه‌های خسروانی می‌نوازند که این استفاده از فعل زمان حال خود نشانه‌ای از حضور موسیقی ایرانی در دوره‌های اسلامی ‌است. علاوه بر آن در کتاب الاغانی ابوالفرج اصفهانی(اصفهانی, ۱۳۶۸a)، رساله موسیقی کندی (الکندی, ۱۹۶۵)، اللهو و الملاهی نوشته ابن خردادبه (ملاح, ۱۳۴۱)، موسیقی کبیر فارابی (فارابی, ۱۳۷۵)، جوامع علم موسیقی از ابن‌سینا (ابن‌سینا, ۱۳۹۴)، دیوان منوچهری دامغانی (منوچهری‌دامغانی, ۱۳۹۴) و قابوس‌نامه قابوس‌بن وشمگیر (قابوس‌بن‌‌وشمگیر, ۱۳۱۲) نکاتی وجود دارد که به واسطه آن می‌توان حضور موسیقی ایرانی را در کنار موسیقی اعراب و موسیقی جهان اسلام پیگیری نمود.

کتاب الاغانی در نیمه دوم سده سوم نوشته شده و همزمان با روایت زندگی موسیقی‌دانان و شاعران سده اول تا سوم هجری، اشاراتی به موسیقی ایرانی دارد. این اشارات گرچه کوتاه و موردی است اما با کنار هم قراردادن آنها و همچنین در مقایسه با اطلاعاتی که از کتاب‌های دیگر وجود دارد تصویر روشن‌تری از سرنوشت موسیقی ایرانی پس از اسلام در اختیار ما قرار می‌دهد.

کندی نخستین فیلسوف جهان اسلام رساله‌ای در علم موسیقی دارد که در بخشی از آن اشاره کوتاهی به موسیقی ایرانی دارد. این اشاره مختصر در مورد موسیقی ایرانی نکات ظریفی درباره حیات موسیقی ایرانی در سده سوم هجری در خود دارد.

رساله اللهو و الملاهی نوشته ابن‌خردادبه رساله‌ای متعلق به سده سوم هجری است که درباره موسیقی ایرانی نوشته شده‌است و علاوه بر نام بردن از الحان ایرانی توضیحی کوتاه درباره ماهیت این موسیقی ارائه می‌کند.

کتاب موسیقی کبیر فارابی و جوامع علم موسیقی ابن سینا نیز اشارات بسیارکوتاهی به موسیقی ایرانی دارند که می‌توان ردپای حضور موسیقی ایرانی را در سده چهارم هجری به واسطه آن‌ها دنبال کرد.

منوچهری دامغانی گرچه به شاعر طبیعت مشهور است و عمده اشعار او برپایه تشبیه است اما به سبب اشارات پرشمار به نام الحان مویقی ایرانی و نکات نهفته در اشعارش می‌تواند مرجع مهمی برای پیگیری موسیقی ایرانی در سده پنجم هجری باشد.

نصیحت‌نامه یا قابوس‌نامه کتابی است که در آن آئین زندگی در قالب کتابی آموزش داده‌ شده‌است. در فصل آداب خنیاگری این کتاب نیز به روشنی به موسیقی ایرانی با نام راه‌های خسروانی اشاره شده‌است. این مورد نیز تایید دیگری بر حیات موسیقی ایرانی در سده پنجم هجری‌است.

نیمه اول سده اول هجری آغاز ورود موسیقی ایرانی به سرزمین عربستان توسط ایرانیانی است که به اسارت گرفته شده‌اند. در این دوره همچنان جنگ‌های اعراب و ایرانیان در جریان است و به مرور بخش‌های بیشتری از ایران تحت تسلط مهاجمان قرار می‌گیرد. همزمان با فتح ایران، در سرزمین عربستان برای نخستین بار یک حکومت فراگیر به پیروی از پادشاهی ساسانی در حال شکل‌گیری است و این حکومت جدید برای اداره قلمرو وسیعی که تصرف کرده و همچنین به رخ کشیدن قدرتش در اثبات همتایی با آنچه ستانده است نیاز به استفاده از بن‌مایه‌های فرهنگی پادشاهی ساسانی دارد. از این رو است که موسیقی‌دانان و دیگر هنرمندان به دربار امویان راه می‌یابند. روایت‌هایی از موسیقی‌دانان این سده را در می‌توان در کتاب الاغانی مطالعه نمود و از میان این روایت‌ها سرنوشت موسیقی ایرانی را پی گرفت.

در یکی از این روایت‌ها اصفهانی به نقل از ابن خردادبه ذکر کرده‌است که عبدالله عامر چند کنیز صنج[2] زن خریده با خود به مدینه آورده بود. آنها هر جمعه یک برنامه همگانی اجرا می‌کردند و برای اهالی مدینه صنج می‌زدند.(اصفهانی, ۱۳۶۸، ۷۸) در این روایت ابتدا باید در نظر داشت که عبدالله بن عامر همان کسی‌است که خراسان را در سال ۳۰-۳۱ هجری فتح کرد (البلاذری, ۱۳۴۶، ۲۸۳) و به طور قطع این نوازندگان چنگ اسیران ایرانی و احتمالا از خراسان بوده‌اند و آنچه با چنگ در روزهای جمعه برای اهل مدینه می‌نواختند قطعا موسیقی ایرانی بوده‌است. نکته جالب توجه بعدی در این روایت اجرای همگانی موسیقی برای مردم است که به نوعی اجرای کنسرت اشاره دارد. دختران چنگ‌نواز در دوره ساسانی بر اساس منابع تصویری موجود در طاق بستان بخش عمده‌ای از نوازندگان را تشکیل می‌دادند (فراهانی, ۱۳۸۶) که ادامه این شیوه را می‌توان در دوره‌های اسلامی در دربار خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس پیگیری کرد (ذاکرجعفری, ۱۳۹۷). این گروه از کنیزان را می‌توان از جمله نخستین برخوردهای اقوام عرب با موسیقی ایرانی پس از حمله به ایران دانست که سرآغاز آشنایی فراگیر اعراب با موسیقی ایرانی شد. این آشنایی در دوره‌های بعدی باعث علاقمندی موسیقی‌دانان عرب به موسیقی ایرانی شد که افرادی همچون سائب خاثر (اصفهانی, ۱۳۶۸، ۷۸) به آموختن موسیقی ایرانی و تلفیق آن با موسیقی عربی پرداختند و سرانجام گونه‌‌ای جدید از موسیقی را بر پایه اصول تئوریک موسیقی ایرانی شکل دادند.

علاوه بر دختران چنگ نوازی که عبدالله ‌بن ‌عامر با خود به عربستان برد، موسیقی ایرانی از طریق دیگر ایرانیانی که به اسارت گرفته شدند نیز وارد جامعه عرب شد. ابوالفرج اصفهانی در الاغانی ذکر می‌کند مردی فارسی به نام نشیط که نغمه‌های ایرانی اجرا می‌کرد به مدینه آمد و هنرش مورد توجه و اعجاب عبدالله‌بن‌جعفر قرار گرفت (اصفهانی, ۱۳۶۸، ۷۸). این سده را میتوان آغاز ورود موسیقی ایرانی به دنیای اسلام دانست که در بین اقوام و امرای عرب به عنوان یک پدیده تازه و ویژه مورد اسقبال قرار گرفت و آغازی برای به وجود آمدن نوع جدیدی از موسیقی بر پایه موسیقی ایران ساسانی شد.

سده دوم هجری قمری

سده دوم هجری با سقوط بنی‌امیه و شکل‌گیری حکومت عباسی که رنگ و بوی ایرانی دارد همراه است. خلافت عباسی که با کمک ایرانیان بر بنی‌امیه پیروز شد اقبال بیشتری به هنر ایرانی نشان داد. برپایی جشن‌های ایرانی توسط امرای بنی‌عباس نشان از توجه آنان به فرهنگ ایران دارد(مسعودی, ۱۳۸۲، ۳۲۲). روشن است که این جشن‌ها با آئین‌ها و موسیقی مخصوص به خود برگزار می‌شده‌است. در این سده نیز همچنان موسیقی ایرانی برای امرای عرب جذابیت دارد. در روایت دیگری که در الاغانی آمده (اصفهانی, ۱۳۶۸، ۵۹۱) پسر هارون با نیرنگ دو غلامش را نزد اسحق موصلی می‌فرستد تا آوازهای او را بیاموزند. این دو غلام پس از آموختن آوازهای دلخواهِ پسر هارون در مجلس واثق، که اسحق هم حضور داشته، به عنوان دو غلام خراسانی حاضر می‌شوند و در این مجلس ابتدا نغمه‌های فارسی با ضرب فارسی و آوازهای باربد را می‌خوانند. با توجه به اینکه دوره زندگی اسحق موصلی بین سال‌های ۱۵۵-۲۳۵ بوده است وقوع این داستان را می‌توان در سده دوم و سوم دانست و پویایی و حضور موسیقی ایرانی را تا این دوران پی‌گرفت (اصفهانی, ۱۳۶۸، ۵۷۵). این روایت‌ها نشان از رویکرد مثبت حکمرانان عرب نسبت به موسیقی ایرانی و حضور این گونه موسیقی در دربار خلافت بنی‌امیه و بنی‌عباس دارد.

سده سوم هجری قمری

نارضایتی از امرای عرب و تحقیر ایرانیان که در سده اول هجری منجر به شکل گیری نهضت شعوبی شد در سده دوم با به حکومت رساندن عباسیان توسط ایرانیان ادامه یافت و درنهایت در سده سوم به شکل گیری نخستین حکومت ایرانی توسط طاهریان انجامید. پس از طاهریان، صفاریان و پس از آنان سامانیان به حکومت رسیدند که هر سه حکومت توجه ویژه‌ای به فرهنگ ایرانی داشتند و در تلاش برای بازگرداندن آئین‌ها و نمودهای فرهنگی  ایرانی بودند. رسمی شدن زبان فارسی در زمان یعقوب لیث صفاری از نشانه‌های این رویکرد است. با توجه به این رویکرد، برجسته شدن اجرای موسیقی ایرانی نیز به عنوان یکی از نمودهای بارز فرهنگ ایرانی، دور از تصور نیست.

از میان نویسندگان این سده که در نوشته‌های خود به موسیقی ایرانی اشاره کرده‌اند می توان به کندی و ابن خردادبه اشاره کرد. هر دو این نویسندگان در بغداد پرورش یافته بودند و به منابع علمی بیشمار دارالحکمه و دارالترجمه بغداد دسترسی داشته و همچنین به سبب حضور در دربار خلفای عباسی با انواع موسیقی رایج در این دوره نیز آشنا بوده‌اند. کندی در رساله موسیقی خود درباره موسیقی ایرانی این‌گونه می‌نویسد:

ان مذهب الفرس فیها استعمال الخفه و السرعه بعد وقوفهم علی طرقهم المعلومه عند حذاقهم-  اذ هی اهم شبیهه بالاصول- کالنسیم والایزن و الاسفراس و السندان و انیزوزی و المهرجانی [کذا] و غیرها یطول  مما شرحه و وصفه[3](الکندی, ۱۹۶۵، ۲۶).

از نوشته کندی در مورد موسیقی ایرانی دو دلیل برای حیات موسیقی ایرانی در زمان او و همچنین آگاهی او از ماهیت این موسیقی می‌توان برداشت نمود. نخست اینکه اسلوب جمله مفهوم هستی و جریان داشتن موسیقی ایرانی را می‌رساند. دلیل دوم اینکه پس از آنکه الحان ایرانی را نام ‌می‌برد اظهار می‌دارد که شرح و توصیف این الحان طولانی ‌است. قطعا کندی از ماهیت موسیقی ایرانی خبر داشته و در زمان او افرادی به اجرای این موسیقی می‌پرداخته‌اند که او شرح و توصیف آن‌ها را طولانی می‌داند و بهتر می‌بیند تا به توصیف موارد دیگری در موسیقی همچون سیستم اسابع بپردازد. با توجه به نوشته کندی می‌توان نتیجه گرفت موسیقی ایرانی در جامعه درباری سده سوم نیز اجرا می‌شده، اما نوع محبوب موسیقی سیستم اسابع بوده است که کندی نیز به طور مفصل به شرح و توصیف آن پرداخته‌است.

ابن خردادبه نیز در همین سده در رساله خود به موسیقی ایرانی اشاره می‌کند (ابن‌خردادبه,۱۹۶۱، ۱۶) و الحان موسیقی ایرانی را ذکر می‌کند. او نیز برای اشاره به موسیقی ایرانی و توضیح ماهیت آنها جملاتی را بکار می‌برد که در ساختار معنای هستی و حیات داشتن موسیقی ایرانی را می‌رساند. همچنین در ادامه بحث خود در مورد موسیقی ایرانی در مورد هریک از الحان خسروانی جداگانه توضیحی کوتاه ارائه می‌دهد که نشان ‌دهنده آشنایی کامل او با ماهیت این نوع موسیقی است؛ هرچند که توضیحات او برای درک ماهیت این موسیقی در زمان ما کافی نیست.

با توجه به مطالب ذکر شده توسط کندی و ابن خردادبه و آشنایی کامل این دو اندیشمند با موسیقی ایرانی، اجرا و حیات این موسیقی در سده سوم هجری را می‌توان اثبات نمود.

سده چهارم هجری قمری

رویکرد بازگشت به هویت ایرانی در سده چهارم به دورانی طلایی رسید که نتیجه آن را می‌توان در آثار فردوسی، ابن سینا و رودکی و دیگر اندیشمندان این سده به روشنی دید. کتاب موسیقی کبیر فارابی (فارابی, ۱۳۷۵) و رسالات موسیقی ابن سینا (ابن‌سینا, ۱۳۹۴) را می‌توان مهم ترین کتب تئوری موسیقی سده چهارم دانست. اولویت پژوهشی این دو دانشمند مباحث نظری در مورد سیستم اسابع است که هسته اصلی آن از آمیختگی موسیقی ایرانی و عربی به وجود آمده و برپایه تئوری موسیقی یونانی بیان می‌شود.

فارابی در توضیح گونه دوم از استعداد ادای الحان به طرائق و دواشین فارسی و خراسانی اشاره می‌کند و ذکر می‌کند که آواز خواندن با آنها ممکن نیست (فارابی, ۱۳۷۵، ۳۲) آنچه در این گفته فارابی باید مورد توجه قرار بگیرد این است که وقتی فارابی از طرائق فارسی صحبت می‌کند منظور او راه‌های فارسی و در حقیقت موسیقی ایرانی‌است. فارابی نیز در اینجا درباره موسیقی ایرانی با افعال زمان حال صحبت می‌کند و با ذکر این نکته که آواز خواندن با این گونه موسیقی ممکن نیست، آگاهی خود را از ماهیت این موسیقی بیان می‌کند. این نکات تاییدی بر اجرای موسیقی ایرانی در زمان فارابی است.

اندیشمند دیگر این سده ابن سینا نیز در جایی که بحث ایقاع را مطرح می‌کند از خسروانی‌ها نیز نام می‌برد و می‌گوید تمامی لحن‌های قدیمی اعم از خسروانی و فارسی مبتنی بر ایقاع موصل‌اند (ابن‌سینا, ۱۳۹۴، ۱۱۷). در اینجا نیز ابن سینا برای صحبت درباره ریتم موسیقی ایرانی (خسروانی و فارسی) از زمان حال استفاده می‌کند که نشانگر حیات این موسیقی در زمان اوست. همچنین اشاره او به نوع ایقاع موسیقی ایرانی نشان از آگاهی ابن سینا از ماهیت موسیقی خسروانی دارد.

این دو سند مهم از سده چهارم هجری روشن می‌سازند اگرچه احتمالا محبوبیت موسیقی ایرانی در محافل هنری و علمی سده چهارم هجری رو به کاهش بوده، اما همچنان به عنوان شکل مهمی اجرا می‌شده و البته اهمیت این موسیقی در حدی‌است که اشاره‌ای هرچند کوتاه به آن در کتاب موسیقی این دو دانشمند لازم می‌نموده‌است.

سده پنجم هجری قمری

از آنجا که برپایی حکومت‌های ایرانی در شرق ایران شروع شد و ادامه یافت به نظر می‌رسد عناصر فرهنگ ایرانی این بخش تداوم بیشتری داشته است. اشارات روشن‌تری از موسیقی ایرانی در آثار نوشته شده در شرق ایران درباره موسیقی ایرانی وجود دارد. دیوان منوچهری دامغانی (منوچهری‌دامغانی, ۱۳۹۴) و قابوسنامه (قابوس‌بن‌‌وشمگیر, ۱۳۱۲) نمونه‌هایی از آثار مکتوب سده پنجم هستند که درباره موسیقی ایرانی نکاتی در خود دارند.

اشارات متعدد به نام الحان ایرانی در اشعار منوچهری حکایت از آشنایی او با این موسیقی دارد و نیز نشانه‌ای برای اجرای موسیقی ایرانی در سده پنجم است. منوچهری به عنوان شاعر برتر دربار غزنوی قطعا در کلام منظوم خود از واژه‌هایی سود می‌برده که مخاطبش با آن آشنایی کامل داشته و می‌توانسته این تشبیهات را ضمن اشعار او درک کند. قطعا اگر در دوره منوچهری از موسیقی ایرانی فقط نامی از الحان مانده بود شاعر دانشمندی مثل منوچهری از تشبیهاتی که برای مخاطب فاقد معنا بود استفاده نمی‌کرد.

اشاره به نام برخی لحن‌های ایرانی مانند گنج‌گاو، گنج‌باد (گنج بادآورد)، سبزه بهار، نوروز، زندواف، پالیزبان، تخت اردشیر و همچنین نام‌بردن از چنگ و بربط و تنبور نشانه‌ایست بر اینکه این مفاهیم و واژه‌ها در آن روزگار برای مخاطب منوچهری دارای معنا و قابل درک بوده‌است.

مطـربان سـاعت بـه سـاعت بـر نـوای زیر و بم       گـاه سرورسـتان زنند امروز و گـاهی اشــکنه

گـاه زیر قیــصـران و گـــاه تــخـت اردشیــر       گــه نــوروز بــزرگ و گــه نــوای بشــکنه

گــه نـوای هفــت گنـج و گـه نــوای گنـج‌گاو      گـه نـوای دیـو رخـش و گـه نــوای ارجــنه

نـوبـــتی پـالیـــزبان و نـوبــتی ســـروسـهی       نوبـتی روشــن چـراغ و نوبـتی کـــاویــزنه

ساعــتی سیــوارتیـر و سـاعتـی کبـــک دری       ساعتـی ســرو ستــاه و سـاعتـی بـــاروزنه

بامدادان بر چکک، چون چاشـتگاهان بر شخـج       نیـمــروزان بــر لبیـنا شـامـگاهان بــر دنه

(منوچهری‌دامغانی, ۱۳۹۴، ۹۷)

علاوه بر آن منوچهری در دیوان خود به برپایی جشن‌های خاص ایرانی مثل نوروز (فروردینگان)، مهرگان، بهمنگان و سده بارها اشاره کرده‌است.

نـوروز فـرخ آمد و نغز آمد و هژیر       با طالع مبارک و با کوکـب منیر  (منوچهری‌دامغانی, ۱۳۹۴، ۴۸)

مهـرگان آمــد و دربگـشاییـدش      اندر آریـد و تواضـع بنمـاییـدش   (منوچهری‌دامغانی, ۱۳۹۴، ۲۰۲)

درآمـد تــــو را روز بهـمنـجــه       بـه فیـروزی ایـن روز را بگـذران   (منوچهری‌دامغانی, ۱۳۹۴، ۷۶)

این جشن سده را چون طلایگان       از پیش خویشتن بفرستاد کامکار   (منوچهری‌دامغانی, ۱۳۹۴، ۳۹)

برپایی جشن‌های ایرانی قطعا همراه با اجرای آئین‌های مخصوص به خود بوده است و طبیعتا موسیقی خاص خود و همسو با سنت جشن را داشته است. بیهقی نیز از برپایی جشن مهرگان در سده پنجم خبر داده اما اشاره‌‌ای به جزئیات نکرده و در مورد موسیقی تنها به اینکه “مطربان نواختن گرفتند” بسنده کرده‌است(بیهقی, ۱۳۸۳، ۲۷۹، ۴۷۲).

منوچهری در یکی از اشعارش در وصف جشن مهرگان و مدح ابوحرب بختیار در مصرع اول بیت نهم به صراحت در مورد اجرای موسیقی و شعر غیر عربی در این جشن صحبت می‌کند:

بلبل نگوید این زمان لحن و سرود تازیان     قمری نگرداند زبان بر شعر ابن طثریه(منوچهری‌دامغانی, ۱۳۹۴، ۱۰۱)

مشخص است که این مصرع شاعر با قطعیت اجرای موسیقی ایرانی را در این جشن تایید می‌کند.

نکته مهم دیگر در اشعار منوچهری این است که این شاعر علاوه بر آنکه بارها در اشعارش نام الحان موسیقی ایرانی را ذکر کرده، در سه بیت، واژه پرده را در مفهوم لحن در کنار اسامی موسیقی جهان اسلام به کار برده‌است.

پــرده راســت زنـد نـارو بر شــاخ چنــار          پــرده بـــاده زنــد قمـری بــر نـارونا  (منوچهری‌دامغانی, ۱۳۹۴، ۱)

یکی نی بر سر کسری دوم نی بر سر شیشم         سه دیگر پرده سرکش چهارم پرده لیلی (منوچهری‌دامغانی, ۱۳۹۴، ۱۲۴)

بــر ســر ســرو زنـد پــرده عشــاق تذرو         ورشـان نـای زنـد بـر سـر هـر مغروسی (منوچهری‌دامغانی, ۱۳۹۴، ۱۳۰)

رهـی گــوی خـوش، ورنــه بر راهـوی زن         کـه هـرگــز مبـادم ز عشــقت رهـایی(منوچهری‌دامغانی, ۱۳۹۴، ۱۵۲)

زده بـه بـزم تـو رامشـگران بـه دولـت تــو            گهی چکاوک و گه راهوی و گهی قالوس(منوچهری‌دامغانی, ۱۳۹۴، ۲۱۲)

 پرده راست، پرده باده (ماده؟)، پرده سرکش، پرده لیلی، پرده عشاق و راهوی نام‌هایی است که در این ابیات آورده‌ شده‌ و به جز پرده سرکش و پرده لیلی بقیه اسامی در دیگر متون موسیقی بعد از این دوره وجود دارد. وجود این اسامی در اشعار منوچهری نشان از این مطلب دارد که او از موسیقی جهان اسلام نیز آگاه بوده و با این وجود نام الحان ایرانی را به دفعات در اشعارش ذکر کرده‌است. این موضوع می‌تواند همسو با رویکرد بازگشت به هویت ایرانی باشد که در این سده بر آن تاکید‌ می‌شد. آگاهی بر این تفاوت میان دوگونه موسیقی در یک بیت دیگر در دیوان منوچهری به شکل هنرمندانه‌ای بیان شده است.

رهـی گــوی خـوش، ورنــه بر راهـوی زن         کـه هـرگــز مبـادم ز عشــقت رهـایی  (منوچهری‌دامغانی, ۱۳۹۴، ۱۵۲)

در بیت ذکر شده منوچهری علاوه بر استفاده از صنعت واج‌آرایی در شعر خود بین کلمات رهی، راهوی و رهایی، آشکارا میان راه و راهوی تفاوت قائل می‌شود و بیان می‌‌کند راهی خوش بنواز یا در غیر اینصورت راهوی بنواز. راه در اینجا اشاره به موسیقی ایرانی و راهوی اشاره به موسیقی جهان اسلام دارد. اشاره‌های روشن به موسیقی ایرانی در کنار اشاره به موسیقی جهان اسلام، تاکید بر اجرای موسیقی غیر عربی در هنگام جشن مهرگان و متفاوت دانستن دو گونه موسیقی رایج توسط منوچهری، همگی حیات موسیقی ایرانی را در سده پنجم هجری حداقل در شرق ایران تایید می‌نماید.

درکنار مطالعه در دیوان منوچهری برای ردیابی حیات موسیقی ایرانی در سده پنجم نباید قابوسنامه را نادیده گرفت. قابوسنامه که یکی از مهمترین متون سده پنجم هجری است، در بخش آداب خنیاگری به ظرافت هم در مورد موسیقی ایرانی و هم در مورد موسیقی جهان اسلام صحبت‌ می‌کند و همچنین به جانشینی نوع دوم با موسیقی ایرانی (خسروانی‌ها) اشاره می‌کند.

…و جگرخواره مباش و همه نواهای خسروانی مزن و مگوی که شرط مطربی اینست. نخست در پرده راست چیزی بزن پس علی الرسم به هر پرده چون پرده عراق و پرده عشاق و پرده زیرافکن و پرده بوسلیک و پرده سپاهان و پرده نوا و پرده بسته و پرده حسینی و پرده باخرز بگوی تا شرط مطربی به جای آری[4](قابوس‌بن‌‌وشمگیر, ۱۳۱۲, ۱۷۷).

در اینجا نویسنده به خنیاگر توصیه می‌کند هنگام اجرای موسیقی فقط از نواهای خسروانی استفاده نکند و دیگر نواها را نیز بنوازد و در ادامه یک مدل اجرایی الحان برای نوازنده ارائه می‌دهد. در قابوسنامه روشن‌تر از متون پیشین تفاوت میان این دو موسیقی بیان شده‌است، ضمن آنکه با قاطعیت می‌تواند حیات موسیقی ایرانی و اهمیت آن را در این دوره اثبات نماید. به نظر می‌رسد محبوبیت موسیقی ایرانی در میان خنیاگران این عصر به گونه‌ای بوده که تمایل بیشتری بر اجرای موسیقی ایرانی داشته‌اند و در مقابل حاکم وقت به آن‌ها توصیه می‌کند نوع دیگر موسیقی را نیز نادیده نگیرند.

نتیجه‌گیری

در پنج سده اول پس از اسلام متون اندکی در مورد موسیقی ایرانی و اجرای آن نوشته‌اند. اینکه موسیقی ایرانی تا چه زمانی پس از فروپاشی پادشاهی ساسانی پویا بوده و اجرا می‌شده نکته‌ای است که باید از میان این کتاب‌ها استنتاج کرد. الاغانی ابولفرج اصفهانی، رساله موسیقی کندی، رساله اللهو و الملاهی از ابن خردادبه، موسیقی کبیر فارابی، دانشنامه علایی و جوامع علم موسیقی از ابن سینا، دیوان منوچهری و قابوسنامه قابوس‌بن وشمگیر متونی هستند که در این راستا مطالب مهمی در خود دارند. اشاره ابوالفرج به خنیاگران ایرانی و علاقه امرای عرب به شنیدن موسیقی ایرانی در الاغانی حیات موسیقی ایرانی را در دو سده اول پس از اسلام تایید می‌نماید. پس از آن اشاره کندی به نام الحان موسیقی ایرانی و خودداری از توضیح آن به دلیل مفصل بودن بحث و همچنین توضیحی که ابن خردادبه در مورد ماهیت الحان موسیقی ایرانی می‌دهد، نشان از حضور این موسیقی در سده سوم هجری دارد. اشاراتی کوتاه در کتاب موسیقی کبیر فارابی و جوامع علم موسیقی ابن سینا نیز نشان از آشنایی این دانشمندان با ماهیت موسیقی ایرانی و درنتیجه حیات این موسیقی در سده چهارم دارد. در ادامه اشارات پرشمار منوچهری به الحان موسیقی ایران و متفاوت دانستن آنها از موسیقی جهان اسلام و تاکید او بر اجرای موسیقی ایرانی در جشن مهرگان دلیلی بر حیات موسیقی ایرانی در سده پنجم است. از سوی دیگر در کتاب قابوسنامه که در همین سده نوشته شده‌است نویسنده به روشنی خنیاگر را تشویق می‌کند به جز موسیقی ایرانی در اجرای خود به گونه جدید موسیقی هم توجه کند و آن را هم بنوازد.

در تمامی اسناد ارائه شده، بر اجرای موسیقی ایرانی به جامانده از دوره ساسانی تا سده پنجم هجری تاکید می‌شود و درکنار آن به موسیقی جدید‌ی هم که برپایه موسیقی ایرانی و ترکیب آن با موسیقی اعراب به وجود آمده اشاره می‌شود. گرچه نویسندگان آشکارا به موسیقی جهان اسلام تمایل دارند و به شرح و توصیف آن می‌پردازند اما موسیقی ایرانی نقشی مهم در این میان دارد که نمی‌توانند از اشاره به آن حتی در حد یک خط خودداری کنند.

منابع:

ابن‌خردادبه. (۱۹۶۱)، مختار من کتاب اللهو و الملاهی، ا. ا. ع. خ. الیسوعی، دارالمشرق، بیروت.

ابن‌سینا, ا. (۱۳۹۴). جوامع علم موسیقیعبدالله. انوار، بنیاد بوعلی سینا، همدان.

اصفهانی, ابوالفرج. (۱۳۶۸). الاغانی، جلد یک، محمدحسین. مشایخ‌فریدنی، علمی فرهنگی، تهران.

اصفهانی, ابوالفرج. (۱۳۶۸). الاغانی، جلد دو، محمدحسین. مشایخ‌فریدنی، علمی فرهنگی، تهران.

البلاذری, احمدبن‌یحیی. (۱۳۴۶). فتوح البلدان، آذرتاش آذرنوش، بنیادفرهنگ ایران، تهران.

الکندی,ابویوسف. (۱۹۶۵). رساله الکندی فی اللحون والنغم: (ملحق ثانی لکتاب “مؤلفات الکندی الموسیقیه”)،زکریا. یوسف، بغداد.

بیهقی, ابوالفضل‌محمدبن‌حسین. (۱۳۸۳). تاریخ بیهقی، علی‌اکبر فیاض،محمدحسن یاحقی، دانشگاه فردوسی، مشهد.

ذاکرجعفری, نرگس. (۱۳۹۷). نقش کنیزانِ رامشگر در موسیقیِ قرون اولیه اسلامی (دوره ی اموی و عصر اول عباسی)، زن در فرهنگ و هنر، دوره ۱۰، شماره ۲، ۲۱۵-۲۳۵.

فارابی, ابونصرمحمدبن‌محمد. (۱۳۷۵). موسیقی کبیر،آذرتاش آذرنوش، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران.

فراهانی مهشید. (۱۳۸۶). پژوهشی در سازهای موسیقی دوره ساسانی. کتاب سال شیدا,شماره ۸-۹، ۷۷-۹۳،

قابوس‌بن‌‌وشمگیر, عنصرالمعالی، قابوس‌نامه، نسخه کتابخانه حائری قم.

قابوس‌بن‌‌وشمگیر, عنصرالمعالی. قابوس‌نامه. نسخه دانشگاه UCLA .

قابوس‌بن‌‌وشمگیر, عنصرالمعالی. (۱۲۵۶). قابوس‌نامه، نسخه گنجینه اصفهان.

قابوس‌بن‌‌وشمگیر, عنصرالمعالی. (۱۳۱۲). قابوس‌نامه، سعید نفیسی، مجلس تهران.

مسعودی, ابوالحسن علی بن حسین (۱۳۸۲). مروج الذهب و معادن الجوهر،جلد یک، انتشارات علمی فرهنگی، تهران.

ملاح, حسینعلی. (۱۳۴۱). رساله‌ای از ابن‌خردادبه در زمینه موسیقی ساسانی، مجله موسیقی,شماره  ۳، ۲۱-۳۰

منوچهری‌دامغانی, بوالنَّجم احمَدبن قوص‌بن احمد. (۱۳۹۴). دیوان منوچهری، محمد دبیرسیاقی، زوار، تهران.

پی نوشت:

[۱] . بحث درباره اجرای موسیقی ساسانی در دوره‌های اسلامی توسط بابک خضرایی در مقاله “خسروانی” که با همکاری نویسنده و بابک خضرایی برای دانشنامه جهان اسلام نوشته شد مطرح شد. در مطالعات اخیرم درباره موسیقی ساسانی به برخی از این شواهد دست پیدا کردم که در قالب این مقاله ارائه شده‌است. 

[2] . صنج معرب کلمه چنگ فارسی ‌است. پیش از اسلام نیز اعراب با ساز چنگ مختصری آشنایی داشتند و اعشی شاعر عرب که به دربار ساسانی رفت و آمد داشته این ساز را آموخته و اشعارش را با این ساز در میان اعراب اجرا می‌کرده است.

[3] . ترجمه بخش‌های عربی این مقاله با خانم شیما باقری انجام شده‌است.

[4]  سه تصحیح از کتاب قابوسنامه وجود دارد که توسط سعید نفیسی(قابوس‌بن‌‌وشمگیر, ۱۳۱۲)، امین عبدالمجید بدوی(قابوس‌بن‌‌وشمگیر،۱۳۳۵) و غلامحسین یوسفی(قابوس‌بن‌‌وشمگیر, ۱۳۴۵) وجود دارد که در اسامی پرده‌ها اندکی اختلاف دارند با توجه به اینکه نسخه‌های خطی گنجینه اصفهان(قابوس‌بن‌‌وشمگیر, ۱۲۵۶)کتابخانه حائری قم (قابوس‌بن‌‌وشمگیر) و کتابخانه دانشگاه یوسی‌ال‌ای آمریکا (قابوس‌بن‌‌وشمگیر) نیز اختلافاتی در اسامی پرده‌ها دارند و از سوی دیگر نام پرده‌ها موضوع این پژوهش نیست، نسخه تصحیح عبدالمجید بدوی به دلیل اینکه معنی را بهتر می‌رساند انتخاب شده‌است.

منبع: انسان شناسی و فرهنگ

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: