جایگاه عقل در اندیشه شیخ مفید / زهرا قزلباش

1401/1/20 ۰۹:۴۶

جایگاه عقل در اندیشه شیخ مفید / زهرا قزلباش

قرن چهارم به‌خصوص با تجربه تلخ عصر غیبت كبری كه در اوایل قرن در سال 329ق رخ داد و شیعیان در فرود و فرازهای بین نقل و عقل و شبهه و ردیه و اصول و فروع سرگردان مانده بودند و مسلّطین از آنها قائل به مرجعیت امام و رعایت روایت و حدیث ایشان بود، منشأ تحولات عظیمی در افكار و اندیشه‌های مسلمین از شیعه شد.

مظهر شكوفایی دین در رویارویی با زحمت حدیث و خدمت عقل

قرن چهارم به‌خصوص با تجربه تلخ عصر غیبت كبری كه در اوایل قرن در سال 329ق رخ داد و شیعیان در فرود و فرازهای بین نقل و عقل و شبهه و ردیه و اصول و فروع سرگردان مانده بودند و مسلّطین از آنها قائل به مرجعیت امام و رعایت روایت و حدیث ایشان بود، منشأ تحولات عظیمی در افكار و اندیشه‌های مسلمین از شیعه شد. از سوی دیگر، بعد از اتمام دوران غیبت صغری و تحویل نقش مرجعیت و هدایتگری از امام معصوم به فقها و محدّثان و متكلمان، نحوه پاسخ به شبهات و متناقضات از اصول و احكام دین كه پیش‌تر به حضور امام وابسته بود نیز تغییر كرد.

غیبت كبری و دو راهبرد شیعیان

در این بین دو دسته از تفكرات قابل پیش‌بینی بودند؛ آنها كه حفظ و رعایت احادیث معصوم و شاگردان نزدیك آنها یا آنچه سازمان وكالت ائمه و بعدا نواب اربعه از معصوم ارایه كرده بودند، به عبارتی حدیث و روایت را واجب دانستند. این دسته معتقد بودند كه باید ظاهر احادیث را حفظ كرد، چنانكه ظاهر اقوال كتاب، تا حشو و زائدی بر امر دین غلبه نكند و غیر و دیگری و بیگانه قدرت نفوذ نیابند. چه اینكه مخالفان و شبهه‌انگیزان بسیاری بودند كه بیشتر آرای شیعیان را به انحای مختلف و در قالب معتزلی و مسیحی و اشعری و غیر آن زیر سوال برده بودند. از این حیث، حدیث و روایت باید از هر نوع تعبیر و تاویل و نقدی اعم از ذوقی و عقلی و حدسی مصون می‌ماند و دست‌نخورده اشاعه و انتشار می‌یافت.

قم؛ مركز حدیث‌گرایی شیعیان

درواقع از منظر این گروه، حدیث برای دین تشیع، همچون كمربند محافظی تلقی شد كه نباید بدان نزدیك شد و جزو ذات و هویت دین شده و مبنا است و مبنا نباید فرو ریزد. این شاخه از شیعیان حدیث‌پژوه بودند و جغرافیای مركزی آنها شهر قم بود. آری در قرن چهارم و به‌خصوص اواخر قرن كه تجربه غیبت كبری نیز قابل هضم‌تر و باورپذیرتر شده بود، شهر قم مركز حدیث‌گرایی و نص‌گرایی صریح و تمسك تنها به نقل و حدیث بود.

بغداد پایگاهی جدید اما مهم برای شیعیان

اما كیلومترها دورتر از شهر قم و در قلب جهان اسلام در عراق كه از زمان منصور دوانیقی عباسی پایتخت سیاسی و فرهنگی و علمی جهان اسلام شده بود - یعنی شهر بغداد - گروه دیگری از شیعیان در حال نضج و شكل‌گیری بودند كه به گونه‌ای متفاوت‌تر می‌اندیشند. همان‌طوركه می‌دانیم شهر كوفه عمدتا و از ابتدا از مراكز مهم شیعیان در دوران بعد از رحلت رسول اكرم بود اما با ظهور بغداد، این مركزیت به بغداد گسیل شد، چه اینكه بغداد به عنوان پایتخت شرق اسلامی، محل و مركز و مرجع انواع مختلفی از متفكران و دانشمندان از صنوف مختلف مسیحی و یهودی و ... علاوه بر مسلمانان بود و شیعیان نیز در كنار این طبقات قرار داشتند و تنها نبودند و حتی دیگر فرق مسلمان از زیدی و معتزلی و اشعری نیز در شهر بغداد حضور داشتند. در واقع، آنقدر كه قم به قلعه تنهایی برای دفاع از تشیع حدیث‌گرا مبدل شده بود و به نظر تنوع و تفرّد و تفرّق متفكران آن بسیار كمتر از بغداد بود، اما كلان‌شهر بغداد به قدر كافی برای شیعیان بزرگ بود و آنها با اغیار و دیگران بیشتر برخورد داشتند. آنها تنها نبودند و دیگران همواره در معرض‌شان بودند و همه افكار و باورهای‌شان در معرض دید و بنابراین در معرض شبهه و نقد بود.

نفوذ شیعیان در بغداد

البته باید توجه كنیم كه وضعیت شیعیان در بغداد بعد از شكوفایی آن بسیار بهتر شده بود و علاوه بر مكتب علمی و بحثی كه امام محمدباقر و امام جعفرصادق علیهم السلام تدارك دیده بودند و گاها تبعید و كنترل امامان به مركز خلافت یعنی بغداد، خودش زمینه رشد بهتری را برای تشیع فراهم كرد. نفوذ شیعیان در بغداد به انحای گوناگون برای بهبود موقعیت اجتماعی ایشان بسیار مهم و كارگشا بود. لیكن موقعیت فكری و فرهنگی آنان را نیز بهبود بخشید زیرا شیعیان در شلوغی و تضارب آرای گوناگون بغداد، پویاتر شده و خود را در مقام پاسخگو، بیشتر درك كردند و این ادراك اجتماعی و اعتقادی، اندیشه آنان را نیز پروا بخشید و اكنون پای امر دیگری در میان بود. بنابراین دسته دوم شیعیان تلاش كردند و شاید به قولی مجبور شدند كه از نص‌گرایی فراتر روند و افق‌های بالاتری را ببینند تا بتوانند امر دین را حفظ كنند.

شبهات و ردّیات و نقدها و نقمات و مخاطرات از جانب دیگری‌ها، شوخی نبودند و بحث‌های‌شان گاها بسیار جدی‌تر از آنچه تصور شود بود و دیگر نصّ صریح به تنهایی كافی نبود هرچند قطعا لازم بود.

ظهور شیخ مفید در بغداد

شیخ مفید در چنین فضایی در اواخر قرن چهارم ظهور یافت. ابتدا كمی بیشتر با این شخصیت گرانقدر و تاثیرگذار جهان تشیع آشنا شویم تا بعد تاثیرگذاری او بر تعدیل جریان نص‌گرایی افراطی و گشودن افق‌های عقل و نقد در آیین تشیع را واكاوی نماییم. محمد بن محمدبن نُعمان معروف به ابن‌المعلم و مشهور به شیخ مفید در حدود 338 قمری در شهر بغداد متولد شد و بعد از گذران دوران علمی باشكوه و موثر و تحولات عمیق در اندیشه تشیع، در 413ق در بغداد از دنیا رفت.

شیخ مفید و پایه‌گذاری علم اصول

مهم‌ترین تاثیر شیخ مفید تدوین علم اصول بود كه دقیقا فراروی از حدیث‌پژوهی صرف در فقه و اعتقادات دینی بود. اهل حدیث در اصل دین را به حدیث و روایت تحویل (reduce) كردند و مرزهای دین و حدیث همسان بود و اِخبار از روایات و احادیث، ملاك و مرجع دین و اعتقادات آن شده بود. اما شیخ مفید به عنوان شاگرد یكی از مهم‌ترین فقهای زمان خود كه به مكتب حدیثی تعلق داشت، یعنی شیخ صدوق (381-305ق)، دین‌پژوهی گسترده‌ای را با تالیف حدودا دویست اثر ارزشمند در حوزه حدیث و فقه و كلام به راه انداخت و فی‌الواقع نشان داد كه نمی‌توان با حدیث خالی، تصویری روشن از گزاره‌های دینی و سامانه اعتقادی مسلمانی یا همان شیعی ارایه داد. در این بین تمایزگزاری‌های مهم او در باب اصول و احكام شرعی و انفكاك‌شان از اِخبار و استنباط، نقش مهمی در عبور از نص صرف ایفا كرد. جالب اینكه یكی از خروجی‌های مهم مكتب شیخ مفید، سید مرتضی (436-355ق) بود كه راه وی؛ یعنی تعدیل نص‌گرایی با عقل‌گرایی را به‌ جد ادامه داد. این عجیب نیست، زیرا شیخ مفید علاوه بر شاگردی استاد حدیث‌محور خود شیخ صدوق، از دو تن از طرفداران تعدیل نص و نقل یعنی ابن جنید اسكافی و ابن ابی عقیل عمانی تاثیر بسیار پذیرفته و نزد ابن جنید و نیز ابن قولویه (وفات: 368ق) كه حدیث را مقارن كلام كرده بود، شاگردی كرده بود. ارادت او به خصوص به ابن عقیل كه عقل‌گرا بود، در آرائش تاثیر شگرفی داشت و نقدهای گاها تند او بر استادش شیخ صدوق، موید به‌كارگیری لاجرم عقل در امر دین و دوری از قشری‌گری و اِخباری‌گری صرف بوده است زیرا او اهل حدیث یا اِخباری‌مسلكان را در كتاب «تصحیح الاعتقاد» به دور از تعمّق می‌داند و از ضعف هوشیاری آنها گلایه می‌كند.

اشكال شیخ مفید بر حدیث‌گرایان

از نظر مفید حدیث‌گرایان فاقد دقت لازم هستند و شاید عشق به حدیث و تكیه صرف بر آن، هوشیاری آنان را در عین سلامت اخلاقی ربوده و ناخواسته به مسیر اشتباهی رفته‌اند كه در آن حق و باطل در هم تنیده و حق مغشوش شده است. باید درك كنیم كه به زعم شیخ مفید، اخباری‌گری صرف اولا برای خود دین آسیب‌زا بوده و بنیان‌هایش را متزلزل می‌ساخت، چه اینكه حدیث و نقل اگرچه درایت و هدایت را در خود نهفته داشته، لكن كفایت لازم را با نظر به شرایط و پیچیدگی‌ها و تكثرات اجتماعی جهان اسلام و حتی بیرون از مرزهای جهان اسلام نداشته و باید استدلال قوی و خوب داشت و مخاطب خود از خودی و بیگانه را به درستی مجاب كرد و به دغدغه‌ها و سوالاتش احترام گذاشت. مخالف را طرد نكرد بلكه به سخنانش باید گوش داد و سپس پاسخش را به درستی داد. طرد مخالف و دیگری، اولا به خود آسیب خواهد رساند و در یك جهان فرهنگی و عقیدتی بزرگ مثل بغداد كه رقابت میان انواع گوناگون تفكرات موج می‌زد، تفكر شیعی نیز مصون از نقد و سنتز نیست و چه بسا نقدهای درستی هم مطرح می‌شود كه عالم شیعی باید آن را دریابد و به درستی پاسخ دهد. طبیعتا با این روحیه خوب شیخ مفید برای گوش دادن صدای مخالف، علاقه مفرط او به مناظره نیز قابل درك‌تر خواهد شد زیرا او با انواع موافقان و مخالفان مكاتب مختلف فكری موجود در عصر خود مناظره می‌كرد و بدین‌ترتیب همواره در بحث عقاید، جانب آزاداندیشی و آزادی بیان و استدلال را پاس می‌داشت.

لذا می‌توان تصور كرد كه اگر مجاهدات شیخ مفید در عقلانی كردن مباحث دین اسلام و تشیع نبود، شاید با اخباری‌گری صرف چیزی از دین تا امروز باقی نمی‌ماند.

راه شیخ مفید؛ جمع بین نص و عقل

شیخ مفید راهی را رفت كه راه ائمه معصومین بود و آنها همواره مشوّق عقل و به‌كارگیری آن در امور مربوط به فهم و ایمان بودند و آنچه از آن برحذر می‌داشتند، انحراف از مسیر هدایت امام بود، وگرنه عقل اتفاقا به شناخت بهتر این مسیر و نیز شناخت بهتر خداوند بسیار كمك می‌كرد. یعنی عقل در بسط نصّ نوعی طریقیت داشت و به فهم بهتر آن كمك می‌كرد و مهم‌تر اینكه، خداوند متعال بارها در قرآن به عقل و تامل دعوت كرده و پذیرش صرف و تقلید را مجاز نمی‌دانست.

بر این اساس، شیخ مفید در كتاب النكت من مقدمات الاصول نخستین وظیفه انسان در برابر خدا را اثبات وجود او از طریق دلایل برمی‌شمارد. این سخنان را با حدیثی از امام موسی كاظم علیه‌السلام قرین كنیم كه فرموده بود: «ای هشام! خداوند به وسیله عقل حجت را بر مردم تمام كرده و به سبب برهان‌ها به ربوبیت خویش راهنمای‌شان كرده است.» این مسیر جمع بین نص و عقل بود و شیخ مفید مراجع مهم شیعه از مسلمین را از سنت و كتاب، به اجماع و عقل بسط داد و عقل را نه دشمن دین كه مظهر شكوفایی آن دانست.

نسبت شیخ مفید  با حدیث

البته باید دقت كنیم كه شیخ مفید دشمن حدیث نبود و چه بسا او خود نیز حدیث‌پژوه بود، اما نكته مهم این است كه او حدیث تنها را در مباحث دینی كافی نمی‌دانست و حضور و رجوع به عقل را ضروری و لازم می‌دانست. یعنی ادّله عقلی لازم است و اِخبار از حدیث صرف آنقدر ظرفیت ندارد كه بتواند پاسخگوی همه شبهات باشد.

 به لحاظ روانی، اهل حدیث كه از عقل و نقد هراس داشتند و دیواری بین خود و دیگران از مخالفان و منتقدان كشیده بودند، فی‌الواقع بدون عقل و استنباط و تاویل به چه چیز دیگری برای تثبیت و اثبات دعاوی خود می‌توانستند متوسل شوند؟ شاید موقعیت سیاسی یا زر و زور و تزویر یا انزوا و تنهایی یا جعل حدیث و شیادی. وگرنه وقتی برای ادعایی خاص دلیلی نباشد، چطور می‌توان آن را به مخاطب عرضه داشت؟ اما طبق گواه تاریخی، ظهور شیخ مفید و احیای مكتب كلامی و فقهی تشیع، به مرور جریان نص‌گرایی را به انزوا كشاند و جمع بین عقل و نقل در تفكرات شیعیان رایج شد.

حال به نحوه تاثیرگذاری شیخ مفید در مباحث كلامی و فقهی بپردازیم. چنانكه پیش‌تر نیز گفته شد، شیخ مفید مجاری حق و حقیقت را از چهار كانال مهم كتاب، سنّت، اجماع و عقل (ادّله عقلی) ساری و جاری دانست.

تفاوت اصل حدیث و اِخبارِ آن

در اینجا باید بین اصل حدیث و اِخبار (روایت) آن فرق گذاشت. اِخبار كار زبان است اما فهم، كار عقل است و با روایت حدیث نمی‌توان به فهم آن رسید و بعدا بدان استمداد كرد. بلكه باید آن را فهمید و از آن استنباط كرد.

این بسط ادراكی حدیث، فارغ از اینكه خداوند همواره به فهم از راه عقل دعوت كرده، به پویایی و تنوع جریان‌های فكری جهان اسلام نیز بازگشت دارد كه در جهان فرهنگی بغداد بیشتر ملموس بود تا شهر قم و تنگ‌نظری محدثان در ارایه ادّله كافی. چه بسا محدثان قم نیز با عقل همراه بوده‌اند اما استفاده از آن را برای ایجاب مخاطب لازم نمی‌دانستند و آن را بیشتر نوعی جلب مخاطب و تخفیف و تحقیر دین می‌فهمیدند. بنابراین مخالف را باید طرد كرد یعنی یا این حدیث فلان را می‌پذیرد یا نه، در صورت اول مومن و در صورت دوم كافر و مطرود است، اگر نگوییم خونش حلال است.

نماینده جریان نوگرای پس از غیبت كبری

اما عقل این اندازه تنگ‌نظر و خشن نیست و ادلّه را فراهم می‌كند و فرصت توضیح و تشریح و تبیین را به مخاطب عرضه می‌دارد. فلذا، فضای متخالف و متنوع بغداد كه قادر بود شیعیان را به اقلیت بكشاند و طرد كند، اتفاقا یك جریان دیالكتیكی به نفع شیعه را رقم زد كه در ابتدا كسانی مثل ابن ابی عقیل و ابن جنید اسكافی به خوبی آن را دریافته بودند و شیخ مفید با تیزبینی خاص خود، با هوشی منحصربه‌فرد این تخالف و تباین را فهمید و راه مواجهه و مقابله با آن را نیز دریافت. او زین پس در ذیل جریان‌های نوگرای بعد از عصر غیبت قرار گرفت و لذا از حملات تند اِخباریون مصون نماند و چون به روش‌های اعتزالیون از اهل سنّت نیز گاها تمسك داشت، به گرایش‌های اعتزالی متهم شد، اما تفكیك او از مكتب اعتزال كه عقلی صرف بود، كار سختی نیست و شیخ مفید جمع بین عقل و نقل بود نه طرفدار عقل تنها. طبیعتا دو جریان نوگرایی (حركت رو به جلو) و سلفی‌گری (بازگشت به گذشته) در تفكرات شیعه در قرن چهارم، با هم تنازعات بسیار داشتند. سلفی‌ها می‌ترسیدند كه راه ائمه معصوم فراموش شود و نقد و استدلال و تاویل چیزی از دین و عقیده باقی نگذارد. پس همان كتاب و حدیث را محكمات خود نگاه داشتند و همچون عاشقی شوریده بودند كه می‌ترسد معشوق خود را به آنی از دست بدهد. سست و متزلزل و ترسو و هیجانات روانی خود را به دین نیز تسرّی می‌دادند و قدرت بر مستدل كردن ساحت دینی نداشتند؛ به دین نباید نزدیك شد و آن را فقط باید پذیرفت.

علل بنیان‌گذاری علم اصول

اما در مقابل، نوگراها رویكرد نقّادانه به حدیث داشتند و به زعم كسانی همچون شیخ مفید، كم بودن نصوص صریح كتاب و اِخبار صحیح، قدرت پاسخگویی به مشكلات جدید و حتی سبك زندگی جدید مسلمانان در قرن چهارم را نداشت و این حوزه باید بسط داده می‌شد. همین تفكر بود كه باعث شد شیخ مفید علم اصول را در فقه بنیان نهد. زیرا نمی‌شد احكام و تشریعات زندگی روز مردم را صرفا با چند حدیث و روایت و نص توضیح داد. بنابراین كاربرد عقل لازم است و این انگاره را تا حدی از معتزله نیز فراگرفت. زیرا بهره‌گیری از روش عقلی در مواجهه با امور اعم از نص و غیره، شیوه معتزلیان بود و شیخ مفید با تاثر از این شیوه و با استناد به تشویق قرآن كریم و ائمه به تعقل و دلیل‌آوری، نظریه جمع بین عقل و نقل (نص) را مطرح نمود.

این كاربرد چند پیام مهم با خود به همراه داشت.

1- یكی اینكه روایات ائمه همگی به‌كارگیری عقل را تا جایی كه لازم است جایز شمرده‌اند و خط قرمز فقط عدم خروج از قید هدایت امام یعنی طریق معصوم است. زیرا معصوم چراغ روشنی در كنار عقل است تا بیراهه نرود و خطرآفرین نباشد.

2-  دیگر اینكه احادیث معصوم را نمی‌توان احكام و اصول دین دانست و نقل و حدیث درست مثل عقل، طریقت هستند و باید بین حقیقت دین و طریقت آن فرق گذاشت. لذا نقل به همان اندازه عقل قابل نقّادی است. به عبارتی، اگر تكیه صرف معتزلیان بر عقل مورد نقد اكثریت متفكران جهان اسلام بود، اكنون در اواخر قرن چهارم، نوگرایان عقل‌گرا، تكیه صرف اخباری‌ها بر نص صرف را نیز مورد نقّادی قرار دادند و آن را نیز به همان اندازه اعتزال، آفت‌زا دانستند.

شیخ مفید برخی آفت‌ها را چنین بیان كرده است كه قشریون حدیث‌گرا تعبد و تقلید را بر ایمان استدلالی مقدم می‌دانند و در مفاد حدیث دقت نمی‌كنند و در سند آن نیز جویا نیستند و حق و باطلش را از هم جدا نمی‌سازند. این نقد طبیعی بود، زیرا آنها حدیث را صرفا پذیرفتنی و نه فهمیدنی دریافته بودند و این مستلزم تقلید و پذیرش صرف بدون تامل بود.

نقد شیخ مفید بر استادش شیخ صدوق

حتی گفته شده كه شیخ مفید در این باب نقدهای تندی به شیخ صدوق استادش داشته و از تاكید صرف او بر ظواهر احادیث آزرده دل بود و آن را برنمی‌تابید. شیخ مفید اصول دین را نه اعتقادی بلكه اكتسابی و عقلی می‌دانست و مفاد قرآن و سنّت را نیز با عقل در ستیز نمی‌دید، بلكه عقل آن مفاد را می‌شناسد و قادر است بفهمد و مستدل یا تاویل كند. اگر جایی هم تعارض باشد باید جانب عقل را گرفت و همه اینها برای حفظ دین بسیار بهتر از قشری‌گری است. اما این موقف را می‌توان با درك موقف شیخ صدوق حدیثی بهتر فهمید؛ شیخ صدوق برخلاف شیخ مفید بر این باور بوده كه: مسائل عقیدتی عبارت از نقل آیات و احادیث ماثوره از پیامبر صلی‌الله و ائمه معصومین است و جدل در سخن گفتن از خداوند صحیح نیست و اهل جدل حتی به هلاكت محكوم هستند و نباید از عقل در رد مخالفان بهره برد و محور هر نوع جدالی، قول خداوند و رسول و ائمه معصومین است. در اینجا مشخص است كه فقط عقیده مهم است و آن هم عقیده شیعه! در امر دین هم وقتی جدل مجاز نباشد، تقلید و تعبّد صرف و كوركورانه جایش را می‌گیرد و مهم‌تر اینكه آزاداندیشی و آزادی بیان نیز به محاق می‌رود. اما چنانكه گفته شد، روش و منش كسانی مثل شیخ مفید موكد این مطلب بود كه همواره مخالفان خوانشی نو از باورهای ما دارند كه گاهی افق روشنی به روی ما می‌گشاید و باید دریافته شود.

در پایان لازم است به سه نكته مهم و در واقع سه انگاره مهم شیخ مفید در باب كاربرد عقل در نقل یا با نقل، اشاره كرد

1ـ  خطاپذیری حدیث و اِخبار، 2ـ  امكانی بودن تحریف و 3ـ  محدودیت عقل.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: