جمشید ملك‌پور: با دو شمع روشن به دل تاریكی زدم

1400/12/11 ۱۰:۱۷

جمشید ملك‌پور: با دو شمع روشن به دل تاریكی زدم

نهمین جلسه از سلسله نشست‌های چهارشنبه‌های «مجله بخارا» به جلد چهارم كتاب «ادبیات نمایشی در ایران» پژوهش و تالیف جمشید ملك‌پور اختصاص داشت.

 

بابك احمدی: نهمین جلسه از سلسله نشست‌های چهارشنبه‌های «مجله بخارا» به جلد چهارم كتاب «ادبیات نمایشی در ایران» پژوهش و تالیف جمشید ملك‌پور اختصاص داشت. این نشست در شرایطی برگزار شد كه بالا گرفتن موج شیوع ویروس در روزهای اخیر، دگرباره امكان گردهمایی در جلسه‌های فرهنگی را از علاقه‌مندان سلب می‌كرد ولی برپایی نشست با بهره‌گیری از ابزارهای نوین ارتباطی تمهیدی بود كه قدری به احساس محرومیت فائق آمد. علی دهباشی در ابتدای نشست ضمن خوشامدگویی به میهمانان حاضر به خلاصه‌ای از كارنامه كاری جمشید ملك‌پور اشاره داشت و چنین گفت: به مناسبت انتشار جلد چهارم كتاب «ادبیات نمایشی در ایران» (دوره طلایی نمایش در ایران (۱۳۲۰---۱۳۳۲)) تالیف و پژوهش دكتر جمشید ملك‌پور، نهمین نشست عصر چهارشنبه‌های مجله بخارا به بحث و بررسی این كتاب اختصاص یافته است.  دكتر ملك‌‌پور فارغ‌التحصیل در رشته تئاتر و سینما از دانشگاه تهران و دانشگاه نیویورك است و از دانشگاه ملی استرالیا دكترای خود را دریافت كرده است. مجموعه چهار جلدی «ادبیات نمایشی در ایران» كه تاكنون چهار مجلدش منتشر شده، طرح سی و چند ساله ایشان است كه از نخستین كوشش‌ها تا دوره قاجار و بعد دوران مشروطیت و سپس دوران رضا شاه و تا سال ۱۳۳۲ ادامه می‌یابد. از دیگر آثار دكتر ملك‌پور در عرصه داستان و رمان می‌توان به كتاب‌های «هفت دهلیز»، «كاشف رویا»، «روز اول ماه مهر هرگز نیامد»، «اپرای خاموشی صدا در تالار رودكی» و «باد نوبان» اشاره كرد. همچنین در عرصه نمایش از طراحی تا كارگردانی می‌توان از اجراهای «مكبث»، «كالیگولا»، «رویای نیمه‌شب تابستان»، «ادیپوس شهریار»، «پرومته در بند» و به چندین اجرای دیگر نام برد. مدیر مجله بخارا در ادامه به طرح سوالاتی از جمشید ملك‌پور پرداخت.

*****

علی دهباشی: مجموعه چهار جلدی «ادبیات نمایشی در ایران» یك پروژه چندین ساله و در چند دهه است و دوستان خیلی كنجكاوند بدانند كه پاسخ به این نیاز و فقدان چنین كتابی در ادبیات تئاتر ایران از چه روی بوده است. شما سال‌ها تدریس كرده‌اید. درست است كه كتاب‌تان شناخته شده است ولی در باب چگونگی تالیف و روش كارتان برای‌مان بگویید. از اسناد بسیاری كه تقریبا نود و نه درصدش را برای اولین‌بار در این كتاب مورد استناد قرار داده‌اید و معلوم است دسترسی به اینها راحت نبوده و این فاجعه اخیر سیل كه اتفاق افتاد و بخشی از این اسناد متاسفانه در كتابخانه شما از بین رفت. ولی به هر حال این مقدار كه در 4 جلد منتشر شده برای ما و ادبیات و تاریخ ادبیات نمایشی‌مان بسیار ارزشمند است و منبع خیلی خوبی است كه چند نسل با آن كار كرده‌اند. می‌خواستم از جنابعالی خواهش كنم كه از گذشته‌های دورتر بفرمایید كه شنوندگان و بینندگان ما یك تصور دقیق‌تری از این كار بزرگ پژوهشی داشته باشند.

 جمشید ملك‌پور: تشكر می‌كنم از استاد علی دهباشی كه دیگران گفته‌اند و من هم گفته‌ام و تكرار می‌كنم كه خودشان به تنهایی یك پژوهشكده ادب و هنر در ایران هستند و این‌ بار را به دوش گرفته‌اند و به خوبی انجام داده‌اند. ممنونم كه این فرصت را دراختیار من گذاشته‌اید. اگر بخواهم بگویم كه چرا این پروژه را انجام دادم، باید به سال 1352 ه.ش بازگردم. در آن سال كتابی با عنوان «بنیاد نمایش در ایران» را خواندم كه این كتاب در مورد تاریخ تئاتر ایران از آغاز تا حوالی سال 1330 ه.ش بود. البته اگر كتاب را بخوانید، می‌بینید كه كتاب پژوهشی نیست و تنها نویسنده اطلاعاتی را جمع‌آوری كرده، یكسری اسامی و عناوین نمایشنامه‌ها را در آن كتاب گذاشته است. برای من خیلی جالب بود بدانم اینها كه هستند و چه نوشته‌اند و چه كار كرده‌اند؟ چون فقط اسامی آنجا بود. بعدها یكی دیگر از چهره‌های بسیار حیرت‌انگیز تئاتر ما به نام «مایل بكتاش» دو، سه مقاله در مورد ورود نمایش فرنگستان به ایران نوشت كه آن هم برای من انگیزه دیگر شد تا بدانم كاری كه از صد و پنجاه سال پیش توسط میرزاآقا تبریزی شروع شد چگونه بوده و چه كسانی در آن كار كرده‌اند و چه كرده‌ا‌ند. از همانجا دوی ماراتن من شروع شد. دفترچه‌ای تهیه و شروع به یادداشت اسامی كردم. مثلا رفیع حالتی، نوشین، بایگان، شهرزاد، میرسیف‌الدین كرمانشاهی و راه افتادم تا ببینم آثاری كه اینها كار كرده‌اند كجاست و چگونه می‌شود به آنها دسترسی پیدا كرد. دیدم تعدادی از كسانی كه در تئاتر لاله‌زار ما از دهه 20 كار می‌كرده‌اند هنوز در قید حیات هستند. بنابراین راه افتادم و آدرس گرفتم و به خانه‌های‌شان رفتم و با آنها مصاحبه كردم. از آنها نسخ نمایشنامه‌ها را گرفتم. بعدها به برخی بازیگران تئاتر لاله‌زار دسترسی پیدا كردم. حتی نسخی را از آنها خریدم، نفر به نفر و هر كدام‌شان مرا به دیگری وصل می‌كرد. می‌توانم بگویم كه این جریان و تهیه منابع ده سال طول كشید؛ یعنی از سال 53 تا سال 63 ه.ش و هر كاری كه انجام شد در آن ده سال بود.

 علی دهباشی: آن سال‌ها در ایران تدریس هم می‌كردید.

 جمشید ملك‌پور: تا سال 54 و 55 درس می‌خواندم و بعد از آن هم تحصیلات دانشگاهی‌ام را (در خارج) ادامه دادم و (در برگشت) در دانشكده هنرهای دراماتیك و هنرهای زیبا تدریس می‌كردم و در تمام آن سال‌ها برایم این سوال مطرح بود كه چطور ما دو دانشكده تئاتری داریم كه مدرك لیسانس صادر می‌كنند، اما یك جلد كتاب تاریخ درباره تئاتر یا نمایشنامه‌نویسی در ایران نداریم؟ مگر چنین چیزی ممكن است؟ شما اگر به امریكا بروید در دپارتمان‌های تئاتر حداقل صد جلد كتاب در مورد تاریخ تئاتر و نمایشنامه‌نویسان امریكایی پیدا می‌كنید، اما ما در ایران حتی یك جلد كتاب در مورد تاریخ تئاتر معاصر خودمان نداشتیم. در مورد تئاتر فرنگستان یا تئاتر به شیوه جهانی چیزی نبود. بنابراین من با دو شمع روشن وارد دنیای تاریكی شدم و شروع به حركت كردم و بالاخره این منابع جمع‌آوری شد. مقداری را لطف كرده به من دادند و مقداری را خریدم و می‌توانم بگویم نه تنها حقوقم بلكه ارث پدری را هم صرف خرید منابع كردم. یادآوری می‌كنم زمانی كه شروع كردم، نه اسكن و زیراكس بود و نه موبایل و اینترنت و من مجبور بودم، به خزینه كتابخانه‌هایی مثل ملی، مجلس و ملك بروم و تمام روزنامه‌ها و مجلات آن سال‌ها را كه پر از باكتری بودند، جلد به جلد ورق بزنم، روزها و روزها. بعد با خودكار یادداشت‌برداری كنم. این شیوه جمع‌آوری منابع بود تا اینكه در سال 1363 ه.ش كه این مجموعه با توصیه دكتر جلال ستاری به انتشارات توس معرفی شد و دو جلد اول به چاپ رسید.

علی دهباشی: طرح اولیه‌تان چه بود. وقتی منابع تمام شد این طرح آیا در جریان كار دستخوش تغییر شد یا خیر؟

 جمشید ملك‌پور: حیرت‌آور اینكه نه! من از همان اول پشت جلد نوشته‌ام كه این پژوهش این دوره‌ها را دربر می‌گیرد و باید این تعداد جلد به چاپ برسد و همان را ادامه دادم و حالا خوشحالم كه جلد چهارم بیرون آمده است، طبق قولی كه داده بودم. تنها یك جلد پنجم باقی مانده كه سال 1336 تا 57 ه.ش را دربرمی‌گیرد و امكان دارد دهه شصت را هم به آن اضافه كنم و آن وقت فكر كنم این ماراتن تمام شود. از آغاز هم یك هدف داشتم و آن را نوشتم و بالای میز تحریرم گذاشتم؛ هدفم تنها یك چیز بود كه نگذارم تلاش‌هایی را كه عده‌ای در شرایط سخت و در دوره‌‌های بحرانی برای تئاتر ایران انجام دادند، فراموش شود. اگر من این كار را نمی‌كردم بسیاری از این آدم‌ها و آثار امروز ناشناخته بودند. هدف دیگرم این بود كه هیچ‌گونه جهت‌گیری سیاسی و ایدئولوژیكی در انجام این پژوهش نداشته باشم. برای من اصلا اهمیت نداشت و ندارد كه عقاید این آدم‌ها چه بوده و به كجاها وصل بودند، بلكه تنها برایم یك چیز اهمیت داشت؛ اینكه آنها كاری مفید برای تئاتر ایران انجام داده‌اند و در نتیجه به فرهنگ ایران خدمت كرده‌اند. تئاتری كه یك عده در دوره‌های مختلف قصد كرده بودند كه نابود و پاكش كنند (كاری كه برای مثال با اپرا كردند). اما من و عده‌ای ایستادیم و كار كردیم و نگذاشتیم این اتفاق صورت بگیرد. اگر تئاتری امروز هست به همت همان‌هایی است كه در آن سال‌های بحرانی مقاومت كردند. دوست ندارم اسمی ببرم ولی یك شخصی كه كارگردان بسیار شناخته شده‌ایی در سینمای ایران شد، به صراحت می‌گفت و می‌نوشت كه تئاتر نباید وجود داشته باشد و اگر هم می‌خواهد باشد باید بدون زن باشد. ما با چنین آدم‌ها و تفكراتی مبارزه كردیم و بالاخره به اینجا رسیدیم.

علی دهباشی: دوره‌بندی‌های كتاب همان دوره‌بندی‌های تاریخی- سیاسی نیست؟

جمشید ملك‌پور: نمایش ایران از همان آغاز با سیاست و تاریخ سیاسی ایران گره خورده است. میرزا آقا تبریزی وقتی نمایشنامه‌هایش را (صد و پنجاه سال قبل) می‌نویسد از ترس اسم خود را روی آنها نمی‌گذارد نمایشنامه‌ها مثل شب‌نامه‌های سیاسی و منتسب به میرزا ملكم‌خان پخش می‌شده است. دلیل آن هم این بود كه میرزا ملكم‌خان كه روزنامه «قانون» را در انتقاد از استبداد منتشر می‌كرد، چهره‌ای سیاسی اما پرماجرا بود. پس نمایشنامه‌های انتقادی میرزا آقا تبریزی را هم به او نسبت می‌دهند تا اینكه در سال 1955 میلادی ابراهیموف، پژوهشگر آذربایجانی به آرشیو اسناد و نامه‌های فتحعلی آخوندزاده دست پیدا می‌كند و از طریق مكاتبات او با شخصی به نام میرزا آقا تبریزی درمی‌یابد كه نمایشنامه‌ها متعلق به تبریزی است. شك نكنید اگر این موضوع در زمان حیات تبریزی افشا می‌شد او سرش را به باد می‌داد. در نتیجه شما از همان اول می‌بینید كه سرنوشت تئاتر ما به طرز شدیدی با سیاست و سانسور گره خورده است. در دوره مشروطیت كه اصلا مشروطه‌خواهان برای تبلیغ و اشاعه فكر مشروطه‌خواهی تنها دو وسیله در اختیار داشتند؛ یكی جراید و دیگری تئاتر بود. یعنی تئاتر این‌قدر موثر بوده است.

همین‌ جا نكته‌ای برای‌تان بگویم كه شاید جالب باشد و من كمتر شنیده‌ام جایی گفته شده باشد. می‌دانید كه سنت سینماسوزان و تئاترسوزان در ایران خود یك تراژدی است. هر زمانی كه تغییر و تحولاتی شده یكی از اولین جاهایی كه به آتش كشیده می‌شود تئاترها و سینماهاست و اولین آتش‌سوزی هم در دوره مشروطیت صورت می‌گیرد. ظهیرالدوله نمایشنامه‌ای به شكل پانتومیم در انجمن اخوت در هواداری از مشروطه‌خواهی فراهم می‌كند، اما مخالفان مشروطه شب می‌ریزند و دكور نمایش را آتش می‌زنند و از بین می‌برند. بعد می‌بینیم كه این حركتِ ضدفرهنگی سال‌ها ادامه پیدا می‌كند. به دوران رضاشاه پهلوی كه می‌رسیم به دلیل اشاعه تفكر ناسیونالیستی و رجعت به گذشته باستانی كه توسط حكومت هم حمایت می‌شد، نمایش تحت تاثیر آن قرار می‌گیرد كه یكی از چهره‌هایی كه در این حركت فعال بود، «میرزاده عشقی» است كه به ایجاد تفكر تئاتر ناسیونالیستی با نگاهی حسرت‌زا و رمانتیك به گذشته باستانی اپرت «رستاخیز شهریاران ایران» را می‌نویسد و اجرا می‌كند. باز اینجا نكته‌ای را بگویم كه این هم از عجایب تاریخ روشنفكری ماست كه میرزاده عشقی با اینكه آدم وطن‌دوست و ضد استبدادی بود اما بنا به دلایلی كه هنوز نتوانسته‌ام بفهمم با جمهوری‌خواهی مخالفت شدیدی می‌كند و یكی از مهم‌ترین كسانی است كه نقش مهمی را بازی كرده تا نگذارد ایران جمهوری شود. رضاشاه خودش جمهوری می‌خواست اما این میرزاده عشقی، تقی‌زاده و فروغی و دو، سه نفر دیگر بودند كه او را متقاعد كردند كه برای این مملكت سلطنت بهتر است. تصور كنید اگر ایران در سال 1300 جمهوری می‌شد به یقین سرنوشت دیگر و بهتری پیدا می‌كرد.

 بنابراین می‌بینیم كه چطور نمایش ما از همان آغاز سرنوشتش با سیاست و وقایع سیاسی گره می‌خورد. به دهه بیست نگاه كنیم كه جلد چهارم كه رونمایی می‌شود درباره آن است. دقیقا از جنگ جهانی دوم شروع می‌شود با رفتن رضاشاه و آمدن محمدرضاشاه پهلوی تا كودتای سال 32 كه این دوره تاریخی هم، مهم‌ترین دوره تاریخی نمایش ما می‌شود. تنها دوره‌ای در تاریخ تئاتر ایران كه می‌بینیم تئاتر از طرف مردم و احزاب سیاسی حمایت  و نمایش‌هایی درباره وقایع روز نوشته و اجرا می‌شود كه به همین دلیل من عنوان «دوره طلایی» را برای آن انتخاب كردم چون 1-برای اولین‌بار تئاترهای ما صاحب تماشاگر ثابت می‌شوند. تماشاگر ثابت در تئاتر مهم است. كسی كه دانش تئاتری پیدا می‌كند و می‌تواند روی كیفیت اجراها اثر بگذارد.

2- تئاتر ما برای اولین‌بار صاحب سندیكا می‌شود.

3- تئاتر ما برای اولین‌بار صاحب مجله اختصاصی تئاتر می‌شود.

4- نویسندگانی مثل پرویز ناتل خانلری، احسان طبری، صادق چوبك نمایشنامه می‌نویسند و سعید نفیسی و امین عالیمرد نقد تئاتر و ایرج افشار و شاهین سركیسیان مقاله و عبدالحسین نوشین و رفیع حالتی و اسماعیل مهرتاش نمایش اجرا می‌كنند و احمد دهقان یكی از بهترین مدیران تاریخ تئاتر ما می‌شود. اما می‌بینیم همین دوره طلایی با كودتای سیاسی سال 32 از بین می‌رود و شاهدی دیگر است بر مدعای من كه تاریخ تئاتر ما در واقع تاریخ سیاسی و اجتماعی كشورمان است و تاریخ سیاسی و اجتماعی كشور، تاریخ تئاتر ما.

علی دهباشی: اگر شما سر كلاس باشید برای نسل جوانی كه آمده و كار می‌كند و عده‌ای كه دانشجوهای شما هستند ممكن است چه نكاتی را در كارهای‌شان یادآور شوید تا به آنها توجه كنند. چه راهنمایی برای آنها دارید؟

جمشید ملك‌پور: نمی‌توانم چیز زیادی در این زمینه بگویم. الان چند سال است وقتی سر كلاس می‌روم اولین حرفی كه به شاگردان می‌زنم، این است كه می‌دانید آمده‌اید و دارید چه رشته‌ای می‌خوانید؟ آگاه هستید؟ آیا می‌دانید امكان كاریابی و موفقیت دارد در تمام رشته‌های علوم انسانی كم و كمتر می‌شود؟ در دانشگاه‌های خارج، امریكا و استرالیا و كانادا روز به روز رشته‌های علوم انسانی دارد آب می‌رود. این در جهت همان سرمایه‌داری بی‌بند و باری است كه بر جهان حاكم شده است. یعنی خیلی ساده بدون هیچ پرده‌پوشی در دانشگاه می‌آیند و می‌گویند شما باید هزینه دپارتمان را خودتان پیدا كنید! خب بله در رشته‌های علمی و پزشكی ما می‌رویم با شركت‌ها قرارداد می‌بندیم و پول به دانشگاه می‌آوریم ولی یك شكسپیرشناس باید از كجا پول بیاورد و با چه كسی و چه شركتی قرارداد ببندد؟ بنابراین رشته‌های ادبی و هنری روز به روز بسته می‌شوند كه تئاتر هم یكی از آنهاست. به دانشجوها می‌گویم كه از هر هزار نفر شما یك نفر ممكن است بتواند از این رشته درآمدزایی مستمر كند؛ بنابراین آن چیزی كه در اینجا اصل است عشق و علاقه است. خیلی‌ها هستند كه ساعت‌ها وقت صرف باغچه‌شان می‌كنند. كود می‌خرند و باغچه را زیر و رو و آبیاری می‌كنند. آیا انتظار دارند باغچه برای آنها پولی بسازد؟ خیر، فقط عشق به گل و گیاه است. بنابراین باید آماده این داستان باشید و فكر نكنید سال دوم سوپراستار می‌شوید، چون اكثرا با این تصور وارد این رشته می‌شوند و بعد كه می‌بینند چنین نیست دچار افسردگی شدید می‌شوند با تمام تبعات تراژیك آن.

در دنباله این موضوع به آنها می‌گویم كه عشق تنها هم كافی نیست و شما باید «سواد» پیدا كنید. باید بخوانید و بخوانید و بخوانید، چنانكه ما می‌خواندیم. ما روزشماری می‌كردیم و ویترین كتابفروشی‌های روبه‌روی دانشگاه را هر روز چك می‌كردیم ببینیم چه عنوان جدیدی درآمده است آن هم نه فقط در مورد تئاتر بلكه جامعه‌شناسی، تاریخ، رمان و شعر و به همین دلیل هم بود كه در جامعه‌ای كه سی میلیون بود با دویست هزار دانشجو و دو، سه هزار استاد و صد دانشجوی تئاتر، تیراژ كتاب‌ها حداقل سه هزار تا بود. تیراژ اول همین كتاب ادبیات نمایشی من پنج هزار و پانصد تا بود كه در عرض شش ماه فروش رفت و به سه چاپ رسید. حالا چرا این جلد باید هفتصد تا چاپ شود؟ چرا؟ چون دانشجویان تئاتر ما دیگر كتاب نمی‌خوانند. باید كتاب بخوانند و آگاهی پیدا كنند آن‌وقت كارهای بهتری عرضه می‌كنند. بنابراین تنها نصیحتی كه دارم این است كه «لطف كنید كتاب بخوانید.»

من این حرف را قبول ندارم كه كتاب گران است. تمام كتاب‌فروشی‌ها و تمام مغازه‌های پوشاك و بقیه در اطراف دانشگاه كافی‌شاپ شده‌اند و شما وارد هر كدام از این كافه‌ها بشوید باید دویست هزار تومان بدهید و یك قهوه و یك تكه كیك بخورید و بیرون بیایید. غروب‌ها بروید ببینید اكثر این كافه‌ها پر است و اكثریت هم جوانان و دانشجویان هستند. هفته‌ای یك‌بار به كافی‌شاپ‌ها نروید و به جای آن یك كتاب بخرید و بخوانید. برای جامعه هشتاد و پنج میلیونی با چهار، پنج میلیون دانشجو و دو هزار دانشجوی تئاتر و چند دانشكده تئاتری و ده، پانزده هزار بازیگر تئاتر، تیراژ نمایشنامه‌ها و كتاب‌های تئاتری دویست سیصدتاست كه نصف آن هم فروش نمی‌رود! اگر می‌گوییم دهه بیست درخشان بود، اگر می‌گوییم دهه چهل درخشان بود و حتی دهه شصت با تمام سختی‌هایش، چون اهالی ادب و هنر كتاب می‌خواندند. هیچ چیز جای كتاب را نمی‌گیرد. جامعه‌ای كه كتاب را از سفره روحی و معنوی خود حذف كند، حكم عقب‌ماندگی خود را صادر كرده است.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: