از شگردهای سردبیری / عبدالحسین آذرنگ

1399/11/28 ۱۰:۲۲

از شگردهای سردبیری / عبدالحسین آذرنگ

رمز موفقیت علی دهباشی در انتشار مداوم و پیگیرانۀ نشریه‎ های فرهنگی و با همکاری عده‎ای پرشمار از اهل قلم در چیست؟ رواست که استادان روزنامه‎ نگاری و تاریخنگاران مطبوعات به این پرسش پاسخ بدهند، نه من که روزنامه ‏نگار نیستم، پژوهش‎گر ساده ‎ای هستم که از اواسط عمر مجلۀ کلک، و سپس از آغاز انتشار دوماه‎نامۀ بخارا تا کنون، با این دو نشریه، که سردبیری‌اش با علی دهباشی بوده است، همکاری قلمی داشته ‎ام.

 

رمز موفقیت علی دهباشی در انتشار مداوم و پیگیرانۀ نشریه‎ های فرهنگی و با همکاری عده‎ای پرشمار از اهل قلم در چیست؟ رواست که استادان روزنامه‎ نگاری و تاریخنگاران مطبوعات به این پرسش پاسخ بدهند، نه من که روزنامه ‏نگار نیستم، پژوهش‎گر ساده ‎ای هستم که از اواسط عمر مجلۀ کلک، و سپس از آغاز انتشار دوماه‎نامۀ بخارا تا کنون، با این دو نشریه، که سردبیری‌اش با علی دهباشی بوده است، همکاری قلمی داشته ‎ام. بارها و بارها کسانی به من مراجعه کرده و توقعاتی از دهباشی را در میان گذاشته و خواسته ‎اند پادرمیانی و انتظارات آن‎ها را برآورده کنم. از زبان من که این پاسخ را می‎ شنیدند«‎سال‎های سال است نه دهباشی را دیده ‎ام و نه حتی با او گفت‏ وگوی تلفنی داشته‏ ام»، با حیرت و ناباوری، و بدون استثنا حتی یک مورد، مطلبی به این مضمون گفته‎ اند: «ولی اسم تو در همۀ شماره ‏ها هست، چه طور ممکن است دوست نزدیک او نباشی؟». من هم پاسخ ثابتی را با این واژه‏ ها، تکرار کرده‎ ام:« کسانی مانند من هم هستند که با نشریه همکاری می‏ کنند، نه با صاحب نشریه».

            شماری این پاسخ را نپذیرفته‌اند، یا شاید باور نکرده ‎اند، یا پنداشته ‎اند که می‎ خواهم طفره بروم، از زیر بار شانه خالی کنم و شفیع آن‎ها نباشم، اما عین حقیقت را، دست‎کم از دید خودم، گفته‌ام. اگر شما اهل تحلیل‎ های روان‎شناختی باشید، می ‏توانید از این گونه برخوردها و پرسش و پاسخ‎ها شناختی از روحیات و منش افراد را به دست آورید. خواهید دید که شماری حاضر نیستند از پیش ‎داوری‏ هایشان دست بکشند. حاضر نیستند به پاسخ شما خوب گوش بدهند و بکوشند آن را درک کنند. حاضر نیستند از کلیشه‎ های ذهنی و از هنجارهای رایج دور شوند. اگر تلاش کنید که مفهوم «مرگ مولف» را باز کنید، دامنۀ معنایی آن را توضیح بدهید و بخواهید که آثار را از پدیدآورندگانشان، یا  کلک و بخارا را از سردبیر‏ش، جدا کنند، سعی‎تان به جایی نمی‏ رسد که نمی ‎رسد. این بلیه آیا روزی از مردم، از جامعۀ روشن‎فکری، از نخبگان فکری ما دور خواهد شد یا نه، پرسشی است که شاید شما هم مانند من آرزو کنید که روزی پاسخ آن آری باشد.

            مدتی پیش دوستی این خبر را به من داد:« در مجلس بزرگداشت ... علی دهباشی هم سخنرانی کرد و ضمن گفته‎ هایش جملۀ بسیار محبت ‎آمیزی در بارۀ یکی از نوشته‎ های تو گفت». بعد رو کرد به من و پرسید:« مثل این‎که شما خیلی با هم دوستید؟».

            گمان می‎ کنم یکی از دلایل موفقیت علی دهباشی در سردبیری نشریه را می توان از همین جملۀ آن دوست دریافت. دهباشی این توان را به تجربه و به یاری شمِّ حرفه‎ای خود کسب کرده‌است که حساب کار و همکاری را از دوستی و دوست‎‌بازی جدا کند. شاید دهباشی خیلی‎ ها را دوست نداشته باشد، یا نخواهد با آن‏ها مناسبات دوستانه برقرار کند، اما در و پنجرۀ نشریه‌‎اش را به روی همکاری با آن‎ها نبسته است. او این هوش و دورنگری حرفه‌‎ای را دارد که آخر کار آن‎چه برجا و به یادگار می‌‏ماند، نشریۀ پرباری است با همکاری طیف گسترده‎ای از هم‌قلمان و همکاران و به رغم دیدگاه‎‌ها، نگرش‌‎ها، سلیقه‎‌ها و سلوک‌‎ها و همۀ ویژگی‎‌های شخصی‎شان. امیدوارم جملۀ زیر حمل بر تعریف و تعارف، یا بیانی خلاف مکنون واقعی‎‌ام تلقی نشود: « شاید این دهباشی است که می‎‌تواند امثال ما را تحمل کند، نه ما».

            یکی از درس‎هایی که از استاد بزرگوارم شادروان ایرج افشار آموختم و هرگز آن را از یاد نخواهم برد، برای شما نقل می‌کنم. خیال می کنم عصارۀ زندگی استاد ایرج افشار را بتوان در دو چیز خلاصه کرد: «ایران‎شناسی» و «اطلاع‌‎رسانی فرهنگی به همگان، به‌ویژه فارسی زبانان و فارسی دانانِ ایران‌‎پژوه». طی سال‏هایی که از نزدیک شاهد بودم، متوجه شدم استاد افشار به سمت هرکسی که در آن دو حوزه فعالیت می‏‌کرد، فروتنانه می‎‌رفت، بدون آن‎که با عقیده و سلیقۀ او کاری داشته باشد. شمار فراوانی ـ نمی‏دانم چه‎‌قدرـ از هر سنخی که به این دوحوزه دلبستگی داشتند، با او همکار، دوست و آشنا شدند، یا در مراوده و مکاتبه و تماس مستقیم و غیر مستقیم قرار گرفتند. او نقطۀ کانونی دایره‌‎ای بود که نمی‎‌خواست کسی که با کارهایش در این دایره قرار می‎‌گیرد، یا می تواند قرار بگیرد، از این دایره بیرون بماند. این منش و روش استاد ایرج افشار می‌‎تواند برای هرکسی که به رشد و توسعۀ فرهنگی، علمی و پژوهشی به‌‎راستی علاقه‌‎مند است، الگو باشد. شاید علی دهباشی هم با این ویژگی کم مانند استاد افشار به‏‌خوبی آشنا باشد. در هر حال و هرچه هست، آرزو می کنم او با تداوم انتشار بخارا و دیگر تکاپوهای فرهنگی‎‌اش در راه پیشرفت و اعتلای فرهنگ ما تا توان دارد بکوشد. تا او به این کوشش ادامه می‌‏دهد، من و امثال من نه با شخص او، که با تقلای درخور ستایش‌‎اش همراه خواهیم بود، چه ما را خوش بدارد و چه ندارد.           

مهر 1399

منبع: روزنامه اعتماد

                                                                                                 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: