1400/10/22 ۱۰:۱۹
در سرزمینی که کم پیش میآید، افراد در جایی که برایش درس خواندهاند و عرق ریختهاند، بنشینند، ازقضا به کاری مشغول میشوند که مطلقاً تخصصی در آن و تعهدی به آن ندارند. اما «علی بُلوکباشی»، همۀ عمر علمی و عملیاش را یکسره در راه مردمشناسی سپری کرده است و درست در همانجایی که باید، مقیم و مستقر شده است؛ از تحصیل و تحقیق تا تعلیم و تدریس.
حمیدرضا محمدی: در سرزمینی که کم پیش میآید، افراد در جایی که برایش درس خواندهاند و عرق ریختهاند، بنشینند، ازقضا به کاری مشغول میشوند که مطلقاً تخصصی در آن و تعهدی به آن ندارند. اما «علی بُلوکباشی»، همۀ عمر علمی و عملیاش را یکسره در راه مردمشناسی سپری کرده است و درست در همانجایی که باید، مقیم و مستقر شده است؛ از تحصیل و تحقیق تا تعلیم و تدریس.
او را که امروز، هشتادوششمین برگ دفتر زندگی را ورق زد، پدر مردمشناسی آکادمیک ایران میدانند. درس مردمشناسی خواند و در جایی که نوک پیکان اهدافش، نِیل به شناخت فرهنگ مردم بود، کار کرد.
او سوزن پرگار مداقههای مردمشناسانهاش را بر فرهنگ عامه قرار داد و شعاعی رسم کرد که تا گوشهبهگوشه ایران کشیده شد. او کاری کرد کارستان. کاری که به طریق مألوف، برایش بودجهها وضع میکنند و متولیانی مشخص میکنند، او یکتنه کرده است.
این مردمشناس پیشکسوت، در این بیش از نیمقرن، به معنای دقیق کلمه، مردمشناسی کرده و مردم و فرهنگشان را شناخته و شناسانده است. همانچیزی که حالا جامعۀ ما از آن رنج میبرد. او حمیّت خود را مصروف و مشغول آن کرده تا اهل هر قوم و قبیله، هر تیره و طایفه، هر دین و مذهب، و هر زبان و لهجه و گویش، به فرهنگ بومی و سنتی خود بازگردند و به آنچه در آن زاییده و بالیده شدهاند، بکوشند.
به همین سبب هم هست که یکی از دغدغههایش، که نام یکی از آثارِ اخیرش نیز هست، «در فرهنگ خود زیستن و به فرهنگ دیگران نگریستن» است. او در یکی از سخنرانیهایش در تابستانِ 26 سال پیش، یعنی وقتی 60 ساله بود، به «فرهنگزدگی یا باخودبیگانگیِ فرهنگی» اشاره کرد، و از این منظر شاید یکی از مهمترین سخنرانیهایش باشد و به بیانی، عصارۀ یکعمر مردمشناسیاش. آنچه او مطمح نظر قرار داده درست همانچیزی که مردم ایران، دستکم در حال حاضر مبتلا به آن هستند؛ «وقتی بیماری فرهنگزدگی در جامعهای رخنه و نفوذ کرد، رفتهرفته شیرۀ حیات فرهنگی مردن را از رگهای عصبیتِ آنها میمکد و آنان را تهی از هویتِ فرهنگیِ خود و جدا از میراث اجتماعیِ پدران و نیاکانشان میکند» و دربارۀ بیمارانِ این بیماری چنین یادآور میشود؛ «همواره فرهنگهای بیگانه را پدیدهای نیرومند و والا و برتر از فرهنگ آبا و اجدادی خود میپندارند، و فرهنگی را که خود در آن زیسته و پرورده شدهاند ناچیز و بیبها و ناشایست برای زندگی مینگارند.»
ازهمینرو است که او «فرهنگ قومی و فرهنگ عامه [را] بهمثابۀ قلب تپنده یک قوم و یک ملت» تفسیر و تأویل میکند و پویایی و بالندگی یک جامعه را در گرو تپندگی این قلب میداند، و حتی از نمایشیشدن توجه به فرهنگ عامه شکایت میکند که جنبۀ کالایی یافته و در «جذب توریست و سرگرمکردن مردم» کاربرد و کارکرد یافته است.
پس باید به فرهنگ بومی و سنتیِ خود بازگردیم. همانچیزی که این پیرِ دِیرِ مردمشناسی، ما را به رهنمون میشود. او که فحوای قلمیکردههایش، نشان و نشانهای دارد دالّ بر اینکه مردمنگاری است مردمنگر و دلباخته و دلساختۀ فرهنگ مردم سرزمینش. همو که مفرّ ما را دوامِ مدامِ فرهنگ عامه میداند، زیرا «کاربرد اساسی آن در انتقال معارف و تجربهها و ارزشها از یک نسل به نسل دیگر در گذر زمان» و «نظمبخشیدن به روابط اجتماعی و تفکر جمعی و تقریر و تبیین ارزشهای معنوی» است تا سستی و گسستگیِ فرهنگی یا به تعبیرِ او، «ازخودبیگانگیِ فرهنگی»، بیش از پیش دستاندازی و گردنفرازی نکند.
منبع: روزنامه همشهری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید