1400/3/17 ۰۸:۳۸
مسأله زبان در فلسفه افلاطون مسأله ای ثانوی و از فروع نظریه شناخت است. به عقیده او شناخت حقیقی، شناخت ایده ها ست، اما مسأله این است که شناخت آن ها تنها از طریق شناخت محسوسات امکان پذیر می شود و از این رو تبیین ارتباط میان ایده ها و محسوسات، و یافتن واسطه ای که آن ها را به یکدیگر پیوند دهد، از بغرنج ترین مسائل فلسفه افلاطون است.
چکیده: مسأله زبان در فلسفه افلاطون مسأله ای ثانوی و از فروع نظریه شناخت است. به عقیده او شناخت حقیقی، شناخت ایده ها ست، اما مسأله این است که شناخت آن ها تنها از طریق شناخت محسوسات امکان پذیر می شود و از این رو تبیین ارتباط میان ایده ها و محسوسات، و یافتن واسطه ای که آن ها را به یکدیگر پیوند دهد، از بغرنج ترین مسائل فلسفه افلاطون است. به نظر می رسد او در بعضی از آثار خود چنین می اندیشد که زبان واسطه ای میان ایده ها و محسوسات است، زیرا نام ها از جهتی به ایده ها و از جهتی به افراد محسوس شباهت دارند و به واسطه آن ها می توان از شناخت محسوسات به شناخت ایده ها رسید. بنابراین ارتباط دوسویه نام ها با ایده ها و محسوسات، شناخت حقیقی را امکان پذیر می سازد، اما تفاوت میان ایده ها و محسوسات چنان زیاد است که به تدریج اشکالاتی در تبیین این ارتباط بروز می کند، تا آن جا که افلاطون در اطلاق نام ها، چه بر ایده ها، چه بر محسوسات، تشکیک می کند. وی از سویی نام ها را ناظر به ایده ها می داند و معتقد است که دلالت نام ها بر محسوسات به علت صیرورت و نقص ذاتی محسوسات، نوعی دلالت لفظی است. اما از سویی دیگر ایده ها را فراتر از زبان و شناخت نهایی آن ها را مستلزم خروج از زبان می داند، زیرا به عقیده او زبان از بسیاری جهات به محسوسات شباهت دارد و اطلاق آن بر ایده ها جایز نیست.
شناخت، پاییز و زمستان 1399 شماره 83
دریافت مقاله
منبع: پرتال جامع علوم انسانی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید