وقتی كلمات توانایی آفریدن پیدا می‌كنند / مهدی انصاری

1399/11/14 ۱۰:۲۴

وقتی كلمات توانایی آفریدن پیدا می‌كنند / مهدی انصاری

زمانی كارل ماركس در مانیفست كمونیست نوشته بود: «شبحی در اروپا در گشت و گذار است» و منظور نظرش اندیشه‌های كمونیستی بود كه به‌رغم هراس و مقاومت اولیه در برابر آنها، آرام‌آرام در اروپا گسترش می‌یافتند. حال باید گفت كه امروزه نیز شبح «روان‌كاوی» در محافل ادبی و هنری سرگردان است.

 

نگاهی به مناسبت زبان و ایدئولوژی

زمانی كارل ماركس در مانیفست كمونیست نوشته بود: «شبحی در اروپا در گشت و گذار است» و منظور نظرش اندیشه‌های كمونیستی بود كه به‌رغم هراس و مقاومت اولیه در برابر آنها، آرام‌آرام در اروپا گسترش می‌یافتند. حال باید گفت كه امروزه نیز شبح «روان‌كاوی» در محافل ادبی و هنری سرگردان است. نظریه روان‌كاوی طی فرآیندی تطوری شكل گرفت و مفاهیم آن به‌تدریج و در برهه‌های زمانی مختلف از خلال پژوهش‌های فروید پرورانده شد و در نهایت، ژاك لاكان بود كه مقدمه پیوند میان روان‌كاوی و امر اجتماعی را فراهم كرد و نظریه ذهنیت فلسفی را در قلمرو ناخودآگاه فرویدی مورد مطالعه قرار داد.

لاكان، فیلسوف و روان‌كاو معروف فرانسوی، در جایگاه یكی از بنیانگذاران جنبش پسامدرن با انتشار كتاب نوشته‌ها (1966) به شهرت رسید. او با تكیه بر دیالكتیك هگل و ساختارگرایی لوی‌استروس به بازاندیشی و تفسیر اندیشه‌های فروید پرداخت. لاكان زبان‌شناسی سوسور را، به همان‌نحو كه لوی‌استروس در تفسیر روابط خویشاوندی و اساطیر ابتدایی به كار می‌برد، برای فهم روان آدمی به كار گرفت و ضمیر ناخودآگاه را با اعمال زبان‌شناسی بررسی و برای نخستین‌بار اهمیت زبان را در آثار فروید مطرح كرد.

می‌دانیم كه مفهوم زبان یكی از مهم‌ترین موضوعات فلسفه‌ورزی در قرن بیستم بوده است. در این دوره اندیشمندان حوزه‌های گوناگون، از جمله فلاسفه‌ای چون ویتگنشتاین و چارلز ساندرز پیرس، به این عرصه توجه كردند و شاگردان فردیناند دوسوسور درس‌گفتارهای او را تحت عنوان دوره زبان‌شناسی عمومی جمع‌آوری كرده و در سال 1915 به چاپ سپردند. از سوی دیگر، متفكران انسان‌شناسی، فلسفه ساختارگرایی را بر همین اساس شكل دادند و به تاثیر زبان بر مطالعات فرهنگی تاكید ورزیدند. مجموعه این حركات و فعالیت‌ها به «گشتار زبان‌شناختی» معروف شد.

سوسور به عنوان بانی علم زبان‌شناسی، پیرامون نشانه‌شناسی به سه محور 1- نشانه 2- دال و 3- مدلول اشاره داشت. به‌این‌ترتیب، نشانه چیزی است كه به چیزی در جهان خارج دلالت كند. منظور از دال تصویر، آوا یا نوشتاری است كه به چیزی به نام مدلول ارجاع و مدلول نیز چیزی است كه به آن ارجاع می‌شود. در این‌میان، آنچه میان دال و مدلول ارتباط برقرار می‌كند همانا قراردادهای اجتماعی-فرهنگی است. سوسور می‌اندیشید كه دال معمولا آوا یا تصویری است كه بر معنایی دلالت دارد. برای مثال، وقتی به عكس سیاه و سفید نگاه می‌كنیم با نشانه‌ای سروكار داریم كه متضمن شكل‌ها و سایه روشن است و ما معنایی را از آن به دست می‌آوریم.

تعمیم زبان‌شناسی به حوزه علوم انسانی، شاخه‌ای را با نام ساختارگرایی ایجاد می‌كند اما آنچه ساختارگرایی را برمی‌سازد نه این تعاریف، بلكه آن است كه مدلول در میان قلاب قرار می‌گیرد. اینجاست كه گشتار زبان‌شناختی تحقق می‌یابد. بر این اساس، مفهومِ واقعیتِ فراسوی زبان و به ‌طور كلی معنا، اهمیت پیشینش را از كف می‌دهد. ساختارگرایان بر این باور بودند كه میان جهان خارج و مدلول ارتباطی برقرار می‌شود كه هر كس به فراخور فهم و دریافت و موقعیت خویش مدلولِ این جهان را به گونه‌‌ای درك می‌كند. از‌این‌رو، سوسور نشانه‌شناسی را شاخه‌ای از روانشناسی اجتماعی قلمداد كرد و زبان را پدیده‌ای فرهنگی شمرد. اینكه نشانه‌های زبانی دارای منشی خودبه‌خودی هستند، بدین‌معناست كه دلیل قابل‌قبولی برای آنها متصور نیست. به‌زعم سوسور، نظام معناها و واژگان در كنار همزبان را به وجود می‌آورند، اما وقتی بیان معانی و مقاصد جنبه فردی داشته باشد «گفتار» نامیده می‌شود.

ساختار زبان بنابر آنچه در كتاب دوره زبان‌شناسی عمومی در بحث پیرامون روابط «همنشینی» و «متداعی» آمده از دو منظر قابل بررسی است كه هر یك پدیدآورنده دسته معینی از ارزش‌هاست. این دو دسته، به دو گونه فعالیت ذهنی ما مربوطند كه برای حیات زبان ضروری به شمار می‌روند. از یك‌سو، واژه‌ها در گفتار به دلیل توالی‌شان روابطی را میان خود برقرار می‌كنند كه بر بنیاد ویژگی خطی و یك بعدی زبان استوار است، به این معنا كه این عناصر كه تكیه‌گاه‌شان امتداد زبانی است، یكی بعد از دیگری روی زنجیره گفتار ترتیب می‌یابند. سوسور در ادامه به آن سوی دیگر این روابط، یعنی روابط متداعی، می‌پردازد و معتقد است كه در خارج از چارچوب گفتارها واژه‌هایی كه وجه مشتركی دارند در حافظه با یكدیگر ارتباط می‌یابند و گروه‌هایی را تشكیل می‌دهند كه روابط بسیار گوناگونی در آنها حكمفرماست. بنابراین، تكیه‌گاه آنها امتداد خطی یا زمانی نیست، بلكه اینها تشكیل‌دهنده بخشی از گنجینه درونی انسان‌اند كه زبان هر فرد را می‌سازد. ما این نوع روابط را «متداعی» می‌نامیم. در واقع، ماییم كه معناها را با آرایش واژگان به وجود می‌آوریم. سامان نشانه‌ها یا رمزگانی كه به كار می‌بریم مجموعه‌ای از معناها را در اختیار ما قرار می‌دهند و ما از گنجینه‌ای كه رمزگان در اختیار ما می‌گذارد معناها را فعال می‌كنیم. از همین روست كه سوسور معتقد است ارزش نشانه‌ها از فرهنگ نشات می‌گیرد.

حال كه خاستگاه اندیشه‌ورزی لاكان را دریافتیم، ‌باید به اصول محوری در ساختار روان‌كاوی او اشاره كنیم. در روان‌كاوی لاكان سه اصطلاح عمده 1-خیالی 2-نمادین 3- واقعی وجود دارند كه مفهوم آنها در كنار هم بهتر درك می‌شود، زیرا فهم همزمان آنها نوعی مكان‌شناسی سوژه‌گی را رقم می‌زند كه حاوی بازنگری بنیادینی در نظریه روان‌كاوی است. به‌زعم لاكان، كودك بین 6 تا 18 ماهگی می‌تواند تصویر خود را در حكم رابطه‌ای «بیرونی» ببیند. به این ترتیب، مفهوم «من» در قلمروِ امر خیالی شكل می‌گیرد و به سخن لاكان «سوژه اُبژه می‌شود.» به بیان دیگر، اگر «من» بخواهد به سوژه بدل شود باید اصلِ دیگربودگی را به عنوان نتیجه میلِ خود درونی كند تا به سوژه میل‌ورز تبدیل شود. این نكته، مفهومِ یكی دیگر از تقریرات گیج‌كننده لاكان است: میلْ میلِ دیگری است. میل آدمی نمی‌تواند از طریق اُبژه‌های خودْ ارضا شود.

اندیشه لاكانی اندیشه‌ای خیال‌پرداز نیست، بلكه مفهومِ امرِ خیالی او نهایت به این نكته اشاره دارد كه هویتِ انسان، هویتی یكسره گسیخته و تكه‌تكه است. بدین معنا كه سرشت میل چنین است كه از بنیاد تكه‌تكه و گسیخته می‌شود. در اینجا، خودِ تصویرِ انسان نوعی میانجیگری را باب می‌كند كه همواره خیالی و مناقشه‌برانگیز است و به همین دلیل است كه هیچ‌گاه تمام و كمال تحقق نمی‌یابد. این بی‌ثباتی میل در قلمروِ امر نمادین بر تحلیل پساسوسوری لاكان از مفهوم دالِ زبانی تكیه دارد. از دیدگاه او، معناداری دال از اینجا برنمی‌خیزد كه بر مدلول مشخصی ارجاع می‌كند كه دال را تعین می‌بخشد، بلكه دال از این جهت معنادار است كه در تقابل با دالی «دیگر» قرار می‌گیرد. از نظر لاكان، زبان نظامی از دال‌هاست كه نظمی بسته و خودبسنده را می‌‌سازد. به همین دلیل، سوژه‌گی انسان در درون نظام یا زنجیره دلالت گرفتار می‌شود. بنابراین، ناخودآگاه انسان نیز ساختاری شبیه زبان دارد و سوژه انسانی در زندانِ زبان باقی می‌ماند با این تفاوت كه از نظر لاكان زبان زندانی معمولی نیست. او در مقاله نقش زبان در روان‌كاوی (1953) نه تنها ادعا می‌كند كه جهانِ كلمات جهانِ چیزها را می‌سازد، بلكه معتقد است كه «نماد» انسان را انسان كرده است. سوژه محصول امر نمادین است كه مركزِ آن در بازی دال‌ها زدوده شده است. پیا‌مد تاكید بر نظم نمادین در روان‌كاوی رویگردانی از انگیزه‌های زیستی و غریزی و روی‌آوری به نمادهای خاصی است كه بر سوژه غالب می‌شوند. این نظر كه «ناخودآگاه ساختاری مشابه زبان دارد»، نظریه محوری لاكان و محتملا نافذترین دستاورد او در روان‌كاوی و نیز مطالعات ادبی و فرهنگی است.

لاكان جهت تبیین «امر واقع» به عقده اُدیپ اشاره می‌كند. او عقده اُدیپ را كه اصل بنیادینِ خودآگاهی است به دالِ هم‌ارزِ آن در «نظم نمادین» پیوند می‌زند كه همانا نام پدر است (پدر یك دال استعاری است). با اینكه موقعیت اُدیپی متضمن روابط «واقعی» و «خیالی» است، اما شالوده آن بر رابطه نمادین استوار است. بنابراین، مفهوم لاكانی «امر واقع» را باید در چارچوب احكام نظریه‌های پیچیده وی در مورد سوژه‌گی و دلالت درك كرد. امر واقعی را بدوا باید در گستره‌ای بیرون از حوزه نمادپردازی جست‌وجو كرد -فضایی كه از روابط خیالی و از زبان متمایز است.

وقتی كلمات توانایی آفریدن چیزها را پیدا می‌كنند و وقتی میل بر تمامی مناسبات میان اُبژه‌ها حاكم می‌شود، می‌توان مشاهده كرد كه امر واقعی، تا حدی، مساله‌ای است كه خودِ لاكان برای خودش درست می‌كند. همچنین امر واقعی معضلی است رویاروی طرحِ پساهگلی لاكان كه می‌خواهد میل و فقدان را در دل سوژه‌گی انسان قرار دهد. اسلاوی ژیژك در ابژه والای ایدئولوژی (1989)، امر واقعی لاكانی را چنین تعریف می‌كند: «چیزی كه نتوان نفی‌اش كرد، زیرا پیشاپیش در خود و در وجه اثباتی‌اش چیزی نیست مگر تجسم منفیت ناب و تهی‌بودگی.»

به منظور دنبال كردن بیشتر پیامدهای اندیشه لاكان درباره شخص انسان و درك مناسبت زبان، ناخودآگاه و ایدئولوژی باید نگاه گذرایی به مقاله مشهور فیلسوف ماركسیست فرانسوی، لویی آلتوسر بیندازیم كه تحت تاثیر لاكان نوشته شده است. آلتوسر در مقاله ایدئولوژی و دستگاه‌های ایدئولوژیك دولت كه در كتاب لنین و فلسفه (1971) درج شده است، می‌كوشد كه با بهره‌گیری از نظریه روان‌كاوانه لاكان، كاركرد ایدئولوژی را در جامعه روشن كند. مقاله مزبور به این پرسش می‌پردازد كه چگونه انسان‌ها غالبا به ایدئولوژی‌های مسلطِ جوامعِ خود گردن می‌گذارند -ایدئولوژی‌هایی كه آلتوسر وجود آنها را برای بقای قدرت سیاسی طبقه حاكم حیاتی می‌داند. به همین دلیل است كه گاهی آلتوسر را یك ماركسیست ساختگرا قلمداد كرده‌اند، زیرا از دیدگاه او افرادِ انسان محصول چیزهای اجتماعی متفاوت بسیاری‌اند و لذا فاقد وحدتی پایه‌ای هستند. تا آنجا كه علم اجتماعات انسانی نشان می‌دهد چنین افرادی را می‌توان صرفا به‌مثابه كاركردها یا اثرات این یا آن ساختار اجتماعی مطالعه كرد، مانند جایگاه آنها در شیوه تولید یا عضوی از یك طبقه اجتماعی مشخص، اما تمایل ما بیشتر بر آن است كه خود را فردی آزاد، یگانه، خودمختار و زایا ببینیم و بدون چنین دیدگاهی قادر نخواهیم بود نقش خود را در زندگی اجتماعی ایفا كنیم. از دیدگاه آلتوسر آن چیزی كه به ما امكان می‌دهد چنین تصوری از خود داشته باشیم، «ایدئولوژی» است.

آلتوسر در نقد ایدئولوژی معتقد است كه ایدئولوژی «توهمی» نیست كه ازخودبیگانگی واقعی انسان را در شكل ذهنی آن بازتولید كند، بلكه «بازنمایی رابطه خیالی افراد با شرایط واقعی وجودشان» است. ایدئولوژی نیز امری مادی است و باید در پیوند با كنشی (پراكسیس) كه آن را حفظ و بازتولید می‌كند فهمیده شود. دستگاه‌های ایدئولوژیكی دولتی، آموزش و پرورش و رسانه‌ها از طریق تبدیل افراد به حاملان ایدئولوژی، آن را بازسازی و بازتولید می‌كنند. به نظر آلتوسر این امر از طریق مكانیسمی صورت می‌گیرد كه او آن را «استیضاح» [به معنای صدا زدن و احضار] می‌نامد. در این فرآیند فرد به عنوان سوژه‌ای تولید می‌شود كه وجود خود را در واقعیت موجود قبول می‌كند و آن واقعیت را به عنوان یگانه واقعیت ممكن به رسمیت می‌شناسد. ایدئولوژی با استیضاح، خطاب، صدا زدن و احضار افراد، آنها را تبدیل به سوژه می‌كند. ایدئولوژی باعث می‌شود كه فرد خودش را صرفا تابعی از یك ساختار اجتماعی احساس نكند (ساختاری كه بدون فرد نیز به حركت خود ادامه خواهد داد)، بلكه فرد خودش را كسی می‌داند كه رابطه مهمی با جامعه و جهان دارد -رابطه‌ای كه به فرد آن-قدر احساس معنا و ارزش می‌دهد كه بتواند به‌شكلی هدفمند عمل كند. بنابراین، گویی جامعه نسبت به فرد ساختاری غیرشخصی نیست، بلكه نهادی است كه خود فرد را مورد خطاب قرار می‌دهد و او را به رسمیت می‌شناسد و به فرد می‌گوید كه ارزشمند است و از رهگذر همین شناسایی است كه فرد را به شخص آزاد و خودمختار تبدیل می‌كند. فرد دقیقا این احساس را ندارد كه گویی جهان تنها برای او وجود دارد، بلكه چنین احساس می‌كند كه جهان تا حدود زیادی حول محور او تمركز یافته و فرد نیز به میزان قابل ملاحظه‌ای حول محور جهان تمركز یافته است. در مجموع، از دیدگاه آلتوسر «ایدئولوژی» مجموعه باورها و اعمالی است كه این عمل تمركز را انجام می‌دهد.

ایدئولوژی بسیار زیركانه‌‌تر، فراگیرتر و ناخودآگاه‌تر از مجموعه‌ای از آموزه‌های آشكار است. ایدئولوژی همان محیطی است كه رابطه «خود» با جامعه را پدید می‌آورد. ایدئولوژی، قلمرو نشانه‌ها و اعمال اجتماعی است كه فرد را به ساختار اجتماعی پیوند می‌دهد و احساسی از انسجام هدف و هویت را به وی ارزانی می‌دارد. 

ایدئولوژی می‌تواند نه تنها تمایلات خودآگاهی از قبیل وفاداری عمیق فرد به سلطنت را شامل شود، بلكه شیوه لباس پوشیدن و... را نیز در بر بگیرد. به عبارت دیگر، كاری كه آلتوسر می‌كند بازاندیشی در مفهوم ایدئولوژی براساس مفهوم لاكان از خیالی بودن است، زیرا در نظر آلتوسر رابطه فرد با جامعه، به‌طور كلی، شبیه به «رابطه كودك خردسال با تصویر آینه‌ای خود» در نظریه لاكان است. در هر دو مورد، فردِ انسانی از رهگذر همانندسازی با یك شیء كه تصویر او را در حلقه‌ای بسته و خودشیفته به او باز می‌گرداند، به تصویر یگانه و رضایت‌بخشی از خود می‌رسد. به علاوه، در هر دو مورد، این تصویر متضمن نوعی شناخت نادرست است. در واقع، كودك آن‌قدر كه تصویرش در آینه نشان می‌دهد یكپارچه نیست و فرد هم در عرصه ایدئولوژیك عملا آنچنان موجود منسجم، خودمختار و زایا كه فكر می‌كند نیست، بلكه تابعی از چندین عامل تعیین‌كننده اجتماعی به شمار می‌رود. به بیانی دیگر، ایدئولوژی تصوری از كامل بودن، بی‌نقص بودن، منسجم بودن و یكپارچه بودن را در «فرد» ایجاد می‌كند.

لاكان با به دست ‌دادن تفسیر تازه‌ای از فرویدیسم در عرصه زبان كه نوعی فعالیت اجتماعی ممتاز است، این امكان را دراختیار ما قرار می‌دهد كه به بررسی مناسبات میان ناخودآگاه و جامعه بشری بپردازیم و این بررسی روشن می‌كند كه ناخودآگاه نوعی حریم خصوصی جوشان و پرآشوب در درون ما نیست، بلكه یكی از اثرات روابط ما با یكدیگر است. به‌ عبارت دیگر، ناخودآگاه بیشتر در خارج از ما قرار دارد تا درون ما؛ یا به-عبارت بهتر، مانند مناسباتی كه با هم داریم، در میان ماست -شبكه پیچیده و گسترده‌ای است كه ما را محصور كرده و در اطراف ما بافته می‌شود. بهترین تصویر از چنین شبكه‌ای كه هم فراتر از ما قرار دارد و هم ماده‌ای است كه ما از آن ساخته شده‌ایم خود «زبان» است. زبان همواره مقدم بر ما وجود دارد و بدین‌ترتیب، «زبان» با «ایدئولوژی» در ارتباط قرار می‌گیرد.

پژوهشگر فلسفه

- ایدئولوژی و ساز و برگ‌های ایدئولوژیك دولت. لوئی آلتوسر. (1386) . ترجمه روزبه صدرآرا. نشر چشمه.

- پیش‌درآمدی بر نظریه ادبی.‌ تری ایگلتون. (1392). ترجمه عباس مخبر. نشر مركز.

- دانشنامه نظریه‌های ادبی معاصر. ایرناریما مكاریك. (1388). ترجمه مهران مهاجر و محمد نبوی. نشر آگه.

- ژاك لكان. شون هومر. (1392). ترجمه محمدعلی جعفری و محمدابراهیم طاهایی. نشر ققنوس.

- سه مداخله در روان‌كاوی. آلنكا زوپانچیچ. (1397). ترجمه علی حسن‌زاده. نشر بان.

- فرهنگ پسامدرن. عبدالكریم رشیدیان. (1393). نشر نی.

- كاربرد روان‌كاوی در نقد ادبی. هفت اثر از فروید. (1399). ترجمه حسین پاینده. نشر مروارید.

- مبانی فلسفی نقد و نظر در هنر. محمد ضیمران. (1393). نشر نقش جهان.

- نشانه‌شناسی كاربردی. فرزان سجودی. (1387). نشر علم.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: