1399/12/9 ۱۰:۴۵
كتاب «درام اسلامی» بررسی سرگذشت تعزیه پس از اسلام و ریشههای شكلگیری این آیین در ایران پیش از اسلام، نوشته جمشید ملكپور به كوشش «نشر بیدگل» در اختیار علاقهمندان فارسیزبان قرار گرفته است. تلاشی در ادامه كتابها و مقالههایی كه دههها قبل درباره این آیین نمایشی به چاپ رسیده و البته تعداد زیادی از آنها هم مدتها است رنگ تجدید چاپ به خود ندیدهاند. به این اعتبار پژوهش صورت گرفته توانست بار دیگر صدایی كه رو به خاموشی میرفت را زنده كند.
گفتوگو با جمشید ملكپور نویسنده، كارگردان و پژوهشگر تاریخ تئاتر به بهانه انتشار كتاب «درام اسلامی»
بابك احمدی: كتاب «درام اسلامی» بررسی سرگذشت تعزیه پس از اسلام و ریشههای شكلگیری این آیین در ایران پیش از اسلام، نوشته جمشید ملكپور به كوشش «نشر بیدگل» در اختیار علاقهمندان فارسیزبان قرار گرفته است. تلاشی در ادامه كتابها و مقالههایی كه دههها قبل درباره این آیین نمایشی به چاپ رسیده و البته تعداد زیادی از آنها هم مدتها است رنگ تجدید چاپ به خود ندیدهاند. به این اعتبار پژوهش صورت گرفته توانست بار دیگر صدایی كه رو به خاموشی میرفت را زنده كند. مدتی قبل در معرفی كتاب نوشتهام كه نه جریانهای دانشگاهی ما به این هنر/آیین نگاه دقیق دارند و نه هنرمندانی كه در سالهای اخیر از دانشگاههای تئاتری فارغالتحصیل میشوند. در این بین گروهی البته از اساس معتقدند كه تعزیه پیشنهادهای آنچنانی برای امروز ما به همراه ندارد و تمام داشتههایش در چند نسخه قدیمی و ویژگیهای اجرایی كه بارها دیدهایم خلاصه میشود و تمام. یعنی از پیچیدگی و تنوعهای اجرایی كابوكی ژاپنی، اجراهای سنتی بالی، هند و چین برخوردار نیست. ولی نكته اینجا است كه همین چند گوشه كوچك و شاخصههای فرمی محدود تعزیه، در ایران امكان مطالعه درست و زیست طبیعی پیدا نكرده كه بدانیم در صورت بهروزرسانی یا همنشین كردن قواعدش با دیدگاههای مدرنتر اجرایی چه دستاوردی میتوانست به دنبال داشته باشد. بلافاصله بعد از انتشار هم عنوان «درام اسلامی» به محل مناقشه بدل شد، نه محتوای كتاب. درباره انتقادهای وارد شده و اصولا ضرورت تالیف كتاب درباره تعزیه و آنچه این آیین میتوانست تجربه كند و میسر نشد، با آقای ملكپور گفتوگو كردهام كه در ادامه میخوانید.
**********
ابتدا در این باره صحبت كنیم كه چرا كتاب انقدر با فاصله از انتشار نسخه انگلیسی به زبان فارسی ترجمه شد؟
اول اینكه من كمتر دیدم كه كتابهای پژوهشی در ایران بلافاصله به فارسی ترجمه شوند. معمولا كتابهای به اصطلاح «پرفروش» و مرتبط با «موضوعات روز» زود ترجمه میشوند برای فروش بیشتر. ترجمه این كتابها هم چندان دشوار نیستند و نه تخصص میخواهد و نه دقت زیادی در ترجمه به كار میرود. كتاب «درام اسلامی» یك كتاب پژوهشی است كه علاوه بر مهارت در ترجمه آشنایی با تئاتر و تعزیه و مذهب را هم طلب میكرد. در مورد فروش هم پر واضح كه جزو پرفروشها هم نمیتوانست باشد. یادم هست كه همین اتفاق در مورد كتابی افتاد كه به كوشش پیتر چلكوفسكی درآمد و تنها هم با كمك یك ناشر دولتی به چاپ رسید. امری كه هم من و هم مترجم مخالف آن بودیم و ترجیح میدادیم تا ناشری خصوصی كتاب ما را آن را چاپ كند. حتی در همان سالهای اول نهادی میخواست آن را ترجمه و چاپ كند كه من مخالفت كردم. تا اینكه چند سال پیش (فكر كنم پنج شش سال) دكتر فرزام حقیقی آن را ترجمه كرد (البته نسخه اولیهایی بود). چند ماه بعد هم مترجم شایستهایی دوفصل آن را ترجمه كرد كه با اطلاع از ترجمه دكتر حقیقی آن را كنار گذاشت. بعد موضوع ناشر به میان آمد و مترجم تلاش بسیار كرد تا ناشر خوبی پیدا كند. خوشبختانه انتشارات بیدگل تقبل كرد و زحمت بسیار كشید و حاصل زحمت و دقت مترجم و ناشر كار خوبی از آب درآمد.
با توجه به اینكه درگذشته پژوهشهایی وجود داشت و آثاری در زمینه تعزیه منتشر شده بود، چرا تالیف كتابی در این باره ضرورت پیدا كرد؟ منظور اینكه چرا از فارسی ترجمه نشد و شما زحمت تالیف و تحقیق دوباره كشیدید؟
بله همینطور است. كارهای بسیار خوبی در ایران شده و به چاپ رسیدهاند. اما همه آنها برای مخاطب ایرانی نوشته شدهاند. با توجه به زمینههای تاریخی و مذهبی و اجتماعی كه در تعزیه وجود دارد و بدون آشنایی با آن زمینهها درك تعزیه دشوار است من را بر آن داشت كه كتابی جامع اما فشرده بدون حشو و زوائد برای مخاطب انگلیسیزبان بنویسم كه راحت بتواند با آن ارتباط برقرار كند. از آنجا كه خودم هم در این زمینه (تعزیه) اندك آشنایی داشتم و هم با فرهنگ نمایشی در ارتباط و سالها درس پژوهش در دانشگاه داده بودم، حاصل میتوانست بهتر شود كه ظاهراً شد، با توجه به نقدهایی كه كتاب در انگلیس و امریكا گرفت.
مسالهای كه دیدم بحثانگیز شده، به نامگذاری كتاب مربوط میشود. ظاهرا بعضی با عنوان «درام اسلامی» مخالفند و معتقدند این عنوان صحیح نیست یا حداقل دقیق نیست. كمی در این باره توضیح دهید.
این را من به حساب بخت بلند این كتاب میگذارم. چون در ایران وقتی میخواهند كتابی یا نویسندهای را بكوبند و محو كنند از حربه «سكوت» و «ندیده» گرفتن استفاده میكنند. یعنی هیچكس هیچ چیزی حتی بد راجع به آن نمینویسد. انگار چنین موجودی اصلاً خلق نشده و چنین نویسندهای وجود ندارد. عنوان كتاب كسانی را وا داشت كه حتی بدون خواندن كتاب چیزی بگویند و بنویسند كه بله این عنوان غلط است و چه و چه. اگر كتاب را خوانده بودند آن را مطرح نمیكردند چون در كتاب توضیح داده شده كه چرا این عنوان به عمد انتخاب شده است. من جواب را تكمیل میكنم با مطلبی كه در همین مورد جایی گفتهام: این درست است كه تعزیه در ایران ابداع شد. اما در كدام ایران؟ ایران پیش از اسلام یا ایران پس از اسلام؟ یا در ایران مدرن سكولار (دوران پهلویها)؟ پس همین جا واژه «اسلام» اهمیت پیدا میكند. از طرفی میدانیم كه برای رخداد یك اتفاق نمایشی یا بهتر بگویم خلق تئاتر به چند عامل نیاز است كه مهمترین آنها شخصیتهای واقعه، مكان واقعه و زمان واقعه و خود واقعه است. یعنی همان وحدتهایی كه ارسطو در هنر شاعری راجع به آنها بحث كرده است. كفه همه این ویژگیها در تعزیه به طرف اسلام سنگینی میكند. مهمتر آنكه جهانبینی در تعزیه نه كاملاً ایرانی است نه كاملاً اسلامی بلكه تركیبی از این دو است. ما در تعزیه دوآلیسم زرتشتی/ایرانی (تاریكی و روشنایی/ خیر و شر) و توحید اسلامی را داریم. در اولی اساس نظام هستی در تقابل دایم خیر و شر و در دومی نظام هستی براساس برتری خیر گذاشته شده است. هر دوی این جهانبینیها در تعزیه هست. به همین دلیل نمیتوانیم تعزیه را از این جهت (نگاه به هستی) هنر تمامعیار ایرانی بدانیم. اما عنوان درام اسلامی را من تنها به این دلایل نگذاشتم و اگر از خود من بپرسید «شبیهخوانی» را درستترین عنوان برای آن میدانم. عنوان درام اسلامی را من در رابطه با تاریخ تئاتر در جهان انتخاب كردم. اتفاق نظر وجود دارد كه نمایش از دل آیینها و مذاهب به وجود آمده است. اگرچه خود نمایش یونان هم از دل آیین دیونیزوسی پدیدار گشته اما هیچ نقشی در نمایشی كه ما امروز روی صحنه در جهان میبینیم نداشته است. نمایش امروزی ریشه در مذهب مسیحیتی دارد كه در قرون وسطی از تحول آیینهای كلیسایی به وجود آمد و در یك پروسه طولانی به نمایشی عرفی تبدیل شد. در تاریخ نمایش، نمایشهایی كه از دل كلیسا بیرون آمدند و راجع به مصلوب شدن (شهادت) عیسی مسیح هستند (مقایسه كنید با شهادت امام حسین) را «تعزیههای مسیحی» میخوانند. بدون ذكر اینكه این تعزیهها در كدام كشور مسیحی یا شاخههای مسیحی خلق شدهاند. پس تعزیه ما هم كه بر اساس شهادت امام حسین خلق شده را میتوان تعزیه اسلامی یا درام اسلامی خواند بدون در نظر گرفتن اینكه در كدام كشور اسلامی یا شاخه اسلامی خلق شده است. ایرانی خواندن و شیعی خواندن تعزیه در مرحله بعدی بحث قرار میگیرد. ناگفته نماند كه ناشر (انتشارات معتبر تیلور و فرانسیس/ روتلج) هم تأكید بر همین عنوان داشت تا مخاطب بیشتری را جذب كند كه چنین هم شد. چه كسی منجمله خود من باور داشت كتابی راجع به تعزیه در خارج از كشور به چاپهای متعدد برسد و در كتابخانه هر دانشگاهی در غرب نسخهای از آن باشد؟ در حالی كه كتابهای تعزیه در خود ایران فروش نمیكنند.
گرچه پرداختن به چنین مناقشههایی حاشیهای است، اما چقدر موافقید كه تعزیه را درام كاملا ایرانی بدانیم؟ چون در هیچیك از كشورهایی كه دین اسلام دارند، عین این هنر وجود ندارد.
بدون اسلام، بدون واقعهی كربلا و بدون شخصیت امام حسین تعزیهایی به وجود نمیآمد. پس صد در صد ایرانی نیست. اما بله میتوان عنوان كرد كه تعزیه «نمایشی ایرانی- اسلامی» است و همانطور كه در قبل اعتراف كردم بهترین عنوان برای آن هم «شبیهخوانی» است. ببینید در غرب وقتی صحبت از «تعزیههای مسیحی» میشود نمیگویند «تعزیه مسیحی انگلیسی» یا «تعزیه مسیحی اسپانیولی». ساده میگویند تعزیه مسیحی. البته من خودم در تعریفی كه از تعزیه دادهام و مصطفی اسكویی یكی از برجستهترین كارگردانان تئاتر ایران در كتاب خود، سیری در تاریخ تئاتر ایران، آن را «جامعترین تعریف» ذكر كرده است، نوشتهام: تعزیه به عنوان یك هنر دینی طرح ثابت داستانی مختص به هنرهای دینی را دارا است اما در عینحال جهانبینی و توقعات انسانهایی هم هست كه در شرایط استبدادی و معضلات پیچیده اقتصادی و اجتماعی زیست میكنند و در نهایت نمایشی راجع به انسان و زمین و آب شده است. خوب این دیدگاه نه تنها تعزیه را ایرانی و اسلامی، بلكه جهانی هم میكند.
جدل ایجاد شده پیرامون عنوان كتاب، اتفاقا یادآور نگرش یا نگرشهایی است كه در طول تاریخ به تعزیه لطمه زده. دورهای سیطره نگاه ملیگرا تلاش كرد این هنر را نادیده بگیرد، زمانی رویكردهای شبهروشنفكرانه بر مظاهر سنت شورید و بعدها هم نگاه ابزاری جریانهای سیاسی و مذهبی موجب شد این هنر زندگی طبیعی نداشته باشد. فكر میكنید روزی فرا میرسد كه تعزیه از برخوردهای یكسونگر خلاص شود؟
نه هرگز. این دور باطل و مسموم نهتنها درباره تعزیه كه درباره سایر انواع هنری و ادبی در ایران پایان نخواهد گرفت چون فرهنگ ما همیشه در تار و پود عنكبوت سیاست گرفتار بوده است. به دلیل نبود نهادهای سیاسی و اجتماعی آزاد، فرهنگ مثل بقیه امور بهشدت سیاسی شده است و اسیر دست سیاستبازان و قدرتمداران. در دوره قاجار حكومت برای مقاصد سیاسی خود از تعزیه حمایت میكرد، در دوره پهلوی اول حكومت باز هم برای مقاصد سیاسی خود حكم به ممنوعیت آن داد، در دوره پهلوی دوم بازهم برای تبلیغات جهانی در عرصه هنر آن را تبدیل به هنر گلخانهای و جشنوارهای كردند و بعد از انقلاب هم با اتفاقاتی كه افتاد به معنویت تعزیه كه مهمترین ویژگی هنری/عاطفی آن است لطمه وارد شد. باید گذاشت تعزیه و سایر انواع هنری و ادبی در شرایط طبیعی و نه مصنوعی و تزریقی به حیات خود ادامه دهند. آن وقت بله اتفاقی شایسته خواهد افتاد.
برآیند نقدهای منتشر شده در ابتدای كتاب نشان میدهد خوانندگان (منتقدان) از فصلهای مربوط به مباحث اجرایی و فرمی تعزیه بیشتر استقبال كردهاند. با توجه به اینكه كتابی درباره یك هنر اجرایی نوشته میشد، چه عاملی توضیح درباره تاریخ ایران باستان یا تاریخ تشیع را ضروری میكرد؟ چون حس میشود كمبود دانش مخاطب انگلیسی زبان از این هنر، اجباری روی دست شما گذاشته كه اصل موضوع را تحت تاثیر قرار داده است.
من این اثر را برای خوانندگانی نوشتم كه كوچكترین آشنایی با تعزیه نداشته و حتی برداشت اشتباهی از اسلام و از ایران داشته و دارند. هنوز هم حتی در محیطهای آكادمیك فكر میكنند ایران صحرایی عربی با سابقهایی كم، جایی در خاورمیانه است. تغییر نام ایران از «پرس» و «پرشیا» به «ایران» در دوره پهلوی اول شش هزار سال تاریخ ما را از حافظه تاریخی جهانیان پاك كرد. چون منابع تاریخی و ادبی و علمی، ما را با نام ایران نمیشناختند و هنوز هم در شناخت آن مشكل دارند. بنابراین مجبور بودم دو فصل كتاب را به این موضوعات اختصاص بدهم. از لحاظ تمركز به روی موضوع، تأكید را بر اجرا گذاشتم تا بر متونی كه شدیداً نیاز به آشنایی و توضیح بیشتری داشتند. بنابراین برخورد تئاتری با توجه به زمینه تاریخی تعزیه مّد نظر بود و به جنبههای آموزشی آن هم توجه داشتهام. از اجراهای تعزیه به عنوان منابع دست اول و از ادبیات تعزیه به عنوان منابع دست دوم استفاده كردم (در بیشتر پژوهشهای تعزیه برعكس است) . كاملا صحیح میفرمایید اگر قصد در حفظ اصالت كتاب نبود این دو فصل میتوانست از ترجمه حذف شوند.
چه چیز باعث شد افرادی مانند میرهولد، آرتو و برشت هنرهای اجرایی سنتی هندوستان، چین و ژاپن را بررسی كنند ولی مسیر هیچكدام به ایران وتماشای سیاهبازی و نقالی و تعزیه نیفتد؟ برتولت برشت در سال 1930 میلادی حدودا سومین دهه زندگیاش را پشت سر میگذارد، یا آنتونن آرتو در همین سن و سال است وقتی پهلوی اول در ایران سر كار آمده. ارتباط با جهان هم برقرار بوده پس چرا ارتباطی به وجود نمیآید؟
ببینید، تمام این آشناییها در ابتدای قرن بیستم اتفاق افتاد. همان موقع كه كشور ما در بیثباتی سیاسی كامل و در فقر و بیماری دست و پا میزد و حاكمیت ارضی هم در خطر بود. این شرایط موقعیت خوبی برای آشنایی جهانیان با فرهنگ ایران و به ویژه هنر ایران فراهم نمیكرد در حالی كه اورینتالیسم اروپایی روی چین و هند و ژاپن تمركز داشت. اصولا شرق برای اورینتالیستهایی كه روی هنرهای نمایشی كار كردهاند همین كشورها بودند و توجه چندانی به خاورمیانه نداشتند. در كتاب هم البته گفتهام كه این بحث مفصلی است كه شاید در حوصله این گفتوگو نباشد. اما كوتاه سخن آنكه با دیدن یك نمایش از كشوری و فرهنگی نمیشود نظریه ساخت یا قضاوتی كرد. آرتو تنها یك نمایش از بالی دیده بود یا برشت یك نمایش از بیجینگ اپرای چین یا بروك یك تعزیه از ایران. پرواضح است كه برای فهم و درك و هضم نوعی از نمایش باید نخست جهانبینی انسان آن نمایش را شناخت. برخوردش با مقوله هستی، جایگاه بشر به عنوان فرد و جمع، نگاهش به مقوله آزادی و استقلال و همه اینها میسر نمیشود جز آنكه زبان و فرهنگ آن كشور و جامعه را شناخت. برای مثال فهم و شناخت نمایش «نو» ژاپن امكانپذیر نیست بدون شناخت شینتوئیسم، نمایش چین بدون شناخت تائوئیسم، یا تعزیه بدون شناخت شیعهگری. به همین دلیل است كه نظریه آرتو همچنان خام باقی ماند یا همچنان تا به امروز نظریه فاصلهگذاری برشت مورد بحث است و مناقشه.
شاید پیتر بروك بیش از هر هنرمند تئاتری كوشیده تعزیه به غرب شناسانده شود. همانطور كه در ابتدای كتاب توضیح میدهید در سالهای اخیر ایرانشناسی به نام چلكوفسكی هم تلاشهایی انجام داده، ولی چرا خودمان آن اندازه كه باید كوشش نكردیم؟
دو سه اتفاق باهم در دهه هفتاد میلادی افتاد كه منجر به توجه بروك به تعزیه و بعد چاپ كتاب چلكوفسكی شد. اول اینكه بروك گروهی در پاریس تشكیل داده بود از هنرمندانی از كشورهای مختلف با هدف پیوند تئاتر با فرهنگهای گوناگون و استفاده از ظرفیتهای نمایشی آن فرهنگها. و این چیزی نبود كه بشود در تماشاخانهایی در پاریس یا لندن تجربه كرد بلكه باید در كشورها و فرهنگهای مختلف اتفاق میافتاد. چنین پروژهای هم هزینهبردار بود. در همین زمان جشن هنر شیراز راه افتاد با بودجه بسیار خوب نسبت به سایر جشنوارهها. بروك در ارتباط با جشن هنر شیراز راهی ایران شد و بعد از دیدن تعزیهایی در یك روستا به آن علاقهمند شد و پی به ظرفیتهای نمایشی آن برد و بعد هم كه «ارگاست» را اجرا كرد و مجموعاً چهار میلیون دلار گرفت. در همین جشن هنر فرخ غفاری به دنبال علاقه و توصیه بروك دو سه اجرای تعزیه ارایه كرد كه مسول آن پروژه هم پرویز صیاد بود كه انتخاب مضحكی به شمار میرفت، در حالی كه ما «بیضایی» یا «ممنون» را داشتیم كه میتوانستند به شایستگی این كار را بكنند. بنابراین برای معرفی تعزیه در كنار اجراها از پیتر چلكوفسكی كه استاد مردمشناسی دانشگاه نیویورك بود و ارتباطی هم با تئاتر نداشت خواسته میشود كه كتابی درباره تعزیه چاپ كند كه او هم میدهد چند مقاله فارسی به انگلیسی ترجمه شده و یكی دو تا مقاله هم نویسندگان امریكایی بنویسند كه اطلاعی از تعزیه نداشتند. كتابی چاپ میكنند كه ظاهراً دانشگاه نیویورك ناشرش بود اما همه مخارج آن به اضافه حقالتالیف را هم جشن هنر میپردازد. خوب شما بفرمایید به كدام پژوهشگر ایرانی چنین پولهایی دادهاند یا میدهند كه دست به چنین كار سختی بزند كه بعد هم در به در به دنبال ناشر بگردد كه آخر سر همان چندرغاز حقالتالیف او را هم ندهند؟ باور كنید من از انتشارات بیدگل بسیار ممنون هستم كه كار را چاپ كرد و سرمایه و وقت و دقت گذاشت. همینطور از مترجم جوان دكتر فرزام حقیقی كه چه مصیبتها كشید تا كار به نحو شایسته و بایسته ترجمه و چاپ شود. جالب این جاست كه بنام تعزیه، دفتر و دستك دارند و احیاناً بودجه میگیرند و لفت و لیس میكنند اما چند جلد از این كتاب را برای حمایت از مترجم و ناشر نخریدند. از جمله مركز هنرهای نمایشی. كتابی كه در معرفی تعزیه به دانشگاهای جهان سهم بسزایی داشته است. من كه حقالتالیفم را هر ساله دارم از ناشرم در انگلیس میگیرم. برای مترجم و ناشر ناراحتم. وقتی میگویند كار از ریشه خراب است، خراب است!
فصل مربوط به شبیه مضحك و تعزیه كمدی برای من خیلی جذاب بود. چون درباره این شیوه فقط شنیدهایم و اجرا ندیدهایم، آخرین سندی كه نشان دهد شبیه مضحك اجرا شده به چه زمانی بازمیگردد؟ و اصلا میتوان امید داشت كه مضامین شیوههای اجرایی سابق موجود دوباره به صحنه بیایند؟
بهطور جدی در همان دوره قاجار. اما از لحاظ نسخنویسی با رجوع به مجموعه واتیكان تا سالهای1950 نوشته میشده است. تك و توك هم در سالهای اخیر اجرا شده. اما تبدیل به یك جریان نشد. با روی كار آمدن حكومت اسلامی من فكر میكنم كار برای تعزیه مضحك سختتر شد كه آسانتر نشد.
علاوه بر تدریس در دانشگاه و پژوهش، كارگردانی هم میكنید. قصدی برای زنده كردن شیوههای فراموش شده تعزیه ندارید؟
من نه فرصتش را دارم نه وقتش را و نه تخصصش را. این كار را هم یك نفر نمیتواند انجام دهد. باید گروهی ثابت ایجاد شود با بازیگرانی با استعداد آوازی و سواد موسیقی، دو سه كارگردان آشنا با تعزیه و تئاتر معاصر كه هر سال یك اجرا را بهطور تجربی با اهداف خاص هنری به روی صحنه بیاورند و حداقل هم این پروژه ده سالی تداوم داشته باشد تا به نتایجی برسد و تبدیل به جریانی شود. مثل كاری كه گروههایی چون لیوینگ تئاتر، و اودین تئاتر و غیره كردند. اینكه من یا یك نفر دیگر بیاید كاری كند و تمام شود نتیجه نمیدهد.
به نظر شما در صورتی كه امكان زیست عادی برای زندگی تعزیه در طول تاریخ فراهم میشد، ممكن بود امروز با چه كیفیتی مواجه شویم؟ و تاثیر این هنر بر تئاتر معاصر ما چه میتوانست باشد؟
ممكن بود همان اتفاقی كه برای آیینهای دیونیزوسی در یونان یا میراكل و میستری در انگلیس افتاد و منجر به خلق تئاتر عرفی و ملی شد در این جا هم تكرار میشد. اما مثل خیلی از چیزها كه نشد، این یكی هم نشد!
چقدر از وضعیت پیش آمده محصول نگاه دولتها و حاكمیتها و چه اندازه در نتیجه بیتوجهی دانشگاهیان و هنرمندان است؟
ببینید، در تمام اتفاقات تاریخی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هم حكومتها دخیل بوده و هستند و هم ملت.كه البته جامعه روشنفكری هنری تئاتری هم جزیی از این ملت است. جدا كه نیست؟ در حكومت پهلوی «تكیه دولت» را خراب میكنند بعد از انقلاب هم تالار «تئاتر شیر و خورشید» تبریز را. دو اثر باشكوه تئاتری ما به این ترتیب خراب شد. در هر دو واقعه، هم حكومت و هم ملت یكسان مقصر بودهاند. در مورد تعزیه هم همین صدق میكند.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید