صالح نجفی: برای هگل، انقلاب یك سپیده‌دم شكوهمند است

1393/9/15 ۰۹:۲۵

صالح نجفی: برای هگل، انقلاب یك سپیده‌دم شكوهمند است

اگر به بحث هگل و انقلاب پرداخته شود می‌توان مساله حقیقت و تاریخ را به نحوی مشخص‌تر درك كرد. هگل و انقلاب یعنی یك واقعه مشخص تاریخی به نام انقلاب كبیر فرانسه در بازه زمانی ١٧٨٩ تا ١٧٩٣ و یكی از باشكوه‌ترین نظام‌های فلسفی تــاریخ تفـكر

 

 

اگر به بحث هگل و انقلاب پرداخته شود می‌توان مساله حقیقت و تاریخ را به نحوی مشخص‌تر درك كرد. هگل و انقلاب یعنی یك واقعه مشخص تاریخی به نام انقلاب كبیر فرانسه در بازه زمانی ١٧٨٩ تا ١٧٩٣ و یكی از باشكوه‌ترین نظام‌های فلسفی تــاریخ تفـكر

از یك منظر اگر به بحث هگل و انقلاب پرداخته شود می‌توان مساله حقیقت و تاریخ را به نحوی مشخص‌تر درك كرد. هگل و انقلاب یعنی یك واقعه مشخص تاریخی به نام انقلاب كبیر فرانسه در بازه زمانی ١٧٨٩ تا ١٧٩٣ و یكی از باشكوه‌ترین نظام‌های فلسفی تاریخ تفكر. نظامی كه تلاش دارد از حقیقت صحبت كند، از كلیت صحبت كند و شاید به یك معنا درگیری آن با یك واقعه تاریخی مشخص همان درگیری كلاسیك حقیقت و تاریخ باشد. همان درگیری‌ای كه در تاریخ فلسفه با خودِ هگل جدی می‌شود. اگر اغراق‌آمیز نباشد می‌توان گفت كه اگر انقلاب فرانسه نبود نظام فلسفی هگل هم به این شكل نبود. در واقع این نظام فلسفی راهی بود برای درج یك واقعه درج ناشدنی به نام انقلاب فرانسه. مشخصا انقلاب كبیر فرانسه فرایندی است كه در آن دورانی به نام «ترور» وجود دارد و ساختن یك نظام و گفتاری كه بتواند از ترور صحبت كند در ابتدا به نظر می‌رسد كه محكوم به شكست است. به خصوص الان كه به ترور فكر می‌كنیم واژه ترور با تمام دلالت‌های امروزی‌اش مانند تروریستی و تروریسم و تروریست‌ها كه با آن آشنا هستیم گره خورده است. برای شروع از ژیژك كمك می‌گیرم. وی بیان می‌كند كه در هیچ جا به اندازه انقلاب كبیر فرانسه نمی‌توانیم بگوییم این حكم مصداق دارد كه هر تاریخی، تاریخ زمان حال است و باید گفت كه تلاش‌هایی كه ما می‌كنیم برای روایت انقلاب كبیر تلاش‌هایی است برای نوشتن تاریخ اكنون.

سه‌گونه برخورد شماتیك نسبت به انقلاب فرانسه را می‌توان بر‌شمرد. برخورد محافظه‌كارها، لیبرال‌ها و رادیكال‌ها. من با استفاده از كتابی كه چهارسال بعد از انقلاب اسلامی ترجمه و چاپ شد یك برخورد چهارم هم به این سه اضافه می‌كنم. در برخورد محافظه‌كاران، «انقلاب فرانسه» یك فاجعه است. چرا كه این انقلاب محصول یك ذهن بی‌خدا است. و انسانی كه خدا را از دست داده است دست به هركاری برای رهایی بزند به فاجعه منجر می‌شود. با این ترتیب اگر به انقلاب فرانسه نگاه كنیم، وقایعی كه بعد از سقوط زندان باستیل رخ می‌دهد همه نشان مكافات الهی است. با این نگاه باید انقلاب فرانسه را ازگفتارهایی كه مربوط به آزادی است به كلی حذف كرد و به شكل‌های دیگر به آزادی و رهایی فكر كرد. برخورد لیبرال‌ها كمی پیچیده‌تر است. آنها معتقدند كه انقلاب فرانسه واقعه بدی نیست، یك سری پیامدهای قابل دفاع دارد. اما می‌گویند وقتی از انقلاب فرانسه صحبت می‌كنیم یعنی ١٧٨٩ منهای ١٧٩٣. به زعم آنها ١٧٩٣ قسمتی است كه باید از تاریخ انقلاب فرانسه حذف شود. روایت لیبرالی شاید برخوردی حساسانه‌تر یا اخلاقی‌تر نسبت به انقلاب فرانسه باشد، اما از انقلابی صحبت می‌شود كه بوی انقلاب ندهد. یعنی پیامدهای انقلاب، بدون خود انقلاب. در این روایت گفته می‌شود كه اگر بخواهیم به آرمان اصلی انقلاب (كه از این منظر همان آزادی‌های شخصی است) برسیم، بهتر است كه راه انگلیسی‌ها را برویم. در راه انگلیس منهای انقلاب به مفهوم فرانسوی‌اش می‌توان به آزادی رسید. واكنش رادیكال‌ها به انقلاب فرانسه را می‌توان ذیل مفهومی كه آلن بدیو بیان كرده یعنی «شور امر واقعی» تبیین كرد. در این روایت گفته می‌شود وقتی از آزادی، عدالت یا این قبیل گزاره‌ها صحبت می‌كنید، باید پای عواقب آن هم بایستید. این سه واكنشی است كه ما به صورت شماتیك به انقلاب فرانسه داریم. من قصد دارم از منظر این سه واكنش، به سراغ برخورد هگل با انقلاب فرانسه بروم. اما قبل از آن واكنش چهارم كه خود من اضافه كردم برگرفته از كتاب انقلاب نوشته هانا آرنت است كه چهارسال بعد از انقلاب ایران توسط آقای فولادوند ترجمه شد. در این كتاب آرنت واكنش لیبرالی پیچیده‌تری نسبت به انقلاب فرانسه نشان می‌دهد. وی معتقد است امروزه كه ما به انقلاب فكر می‌كنیم، الگوی فكر كردن ما انقلاب فرانسه بوده است و این روایت یك انقلاب موفق را مكتوم نگه داشته است و آن انقلاب قرن هجده امریكا است. انقلاب فرانسه تمام فضای انقلاب را هژمونیژه كرده و ما باید این هژمونی را از انقلاب فرانسه بگیریم. آرنت در كتاب انقلاب می‌گوید؛ ما وقتی امروزه از كلمه انقلاب استفاده می‌كنیم، این برای ما یك مضمون استعاری است. این مضمون استعاری مستقیما نتیجه تجربه كسانی است كه نخستین بار در فرانسه انقلاب را بر روی صحنه آوردند. آرنت معتقد است كه در تئاتر انقلاب فرانسه، مساله اصلی این بود كه هیچ‌كدام از بازیگران این تئاتر نمی‌توانستند سیر رویدادها را مهار كنند. در برابر این، آرنت از انقلاب امریكا مثال می‌زند و بیان می‌كند كه كسانی در آن دخیل هستند كه احساس تسلط برخودشان در سینه‌های‌شان موج می‌زند. همچنین آرنت به این مساله اشاره می‌كند كه انقلاب فرانسه منظره عجز تسلط انسان بر اعمال خودش است. در روایت آرنت وقتی از عصر روشنگری صحبت می‌كنیم، تنها یك مانع (نظام‌های سلطنتی وقدرت خودكامه) بر سر راه آزادی انسان است. وی می‌گوید در انقلاب فرانسه یك نیرو به این مانع اضافه شد و آن ضرورت تاریخی بود. این نیرو چنان قوی بود كه با هیچ قدرتی نمی‌شد از آن فرار كرد. اتفاق مهم در روایت آرنت این است كه وی در جایی قدم می‌زند كه منتقدان لیبرال قدم می‌زنند اما مانند آنها انقلاب را بی‌مصرف نمی‌داند و معتقد است كه ما یك انقلاب بهتر به جای انقلاب فرانسه داریم كه آن انقلاب امریكا است. آرنت معتقد است كه انقلاب فرانسه یك پیامد نظری داشت و دامنه دار‌ترین پیامد نظری انقلاب فرانسه مفهومی جدید از تاریخ بود كه بهترین عرصه ظهور آن هم فلسفه هگل بود. اما چیزی كه از نظر آرنت فلسفه هگل را متمایز می‌كرد این بود كه تا پیش از هگل هنگامی كه فیلسوفان از حقیقت یا امر مطلق حرف می‌زدند، امر مطلق بیرون از قلمرو بشری قرار می‌گرفت. ابتكار هگل این بود كه امر مطلق را وارد قلمرو بشری كرد. به همین علت است كه پدیدارشناسی روح را می‌نویسد. به نظر آرنت در روایتش از فلسفه هگل، انقلاب‌های قرن هجدهم باید علم جدید سیاست را بنیان می‌گذاشتند. اما به علت خطای تاریخی فلسفه آلمانی، به جای تدوین یك علم جدید سیاست، فلسفه تاریخ جدیدی بنیان نهادند. برای آرنت این بحث در یك مغالطه خلاصه می‌شود و بحث او با استعاره‌های تئاتری پیش می‌رود. آرنت از فلسفه مغالطه جدید صحبت می‌كند بدین‌گونه كه وقتی شما از قلمروی اعمال بشری را درست توصیف كنید نباید بر اساس نظر بازیگرها آن را تعریف كرد بلكه باید از دریچه ذهن تماشاگرها و كه كسانی كه ناظر و درگیر صحنه هستند به آن نگاه كرد. از نظر آرنت یك مغالطه بود كه فلسفه جدید را شكل داد اما این مغالطه از بد حادثه در دل خودش یك حقیقت را داشت و نمی‌شد آن را رد كرد. در واقع در اجرای هر متنی در تماشاگاه تاریخ، زمانی می‌توان به معنای حقیقی‌اش پی برد كه بگذاریم تمام شود و حضورمان فقط به عنوان یك تماشاگر باشد. نكته كلیدی از نظر آرنت در پیدایش مفهوم انقلاب است كه ناظران در آن نقشی تعیین‌كننده داشتند. از نظر وی تمام كسانی كه در قرن نوزدهم در مسیر انقلاب فرانسه گام برمی‌داشتند خودشان را عامل ضرورت تاریخی می‌دانند. بنابراین مفهوم كلیدی در انقلاب فرانسه ضرورت است و نه آزادی. طبق ادعای آرنت وحشتناك‌ترین پارادوكس در كل تاریخ تفكر بشر همین پارادوكس آزادی و ضرورت است. یعنی همان فلسفه هگل. به نظر آرنت اگر انقلاب فرانسه رخ نداده بود، فلسفه شاید هیچ‌وقت سراغ قلمرو امور بشری نمی‌رفت و حقیقت را در اقلیم روابط انسانی (امور نسبی) جست‌وجو نمی‌كرد. انقلاب فرانسه در واقع تئاتری بود كه تماشاگرانش (همه مردمان جهان) صرفا به خاطر اینكه انسان بودند و قطع نظر از شرایط مكانی و زمانی با آن ارتباط برقرار می‌كردند. پارادوكس بعدی در انقلاب فرانسه تولد دولت ملت‌های واحد و مستقل است. به زعم آرنت وحشتناك‌ترین مورد در فلسفه هگل این است كه حركت تاریخی از یك طرف دیالكتیكی است و از طرف دیگر هم ضرورت است. دیالكتیك آزادی و ضرورت در آراء هگل نتیجه تئوریك واكنش تماشاگران آلمانی به رخدادی فرانسوی بود. تا پیش از هگل روایت‌ها از انقلاب بر مبنای دیگری بود. از نظر آرنت انقلاب فرانسه انقلابی بود كه جهان را به آتش كشید اما انقلاب امریكا پیروزمند بود كه ما  نتوانستیم آن را ببینیم و زیر سایه انقلاب فرانسه گم شد و ما آن را محلی می‌دانیم. در صورتی كه ما اسیر مفهومی از انقلاب شدیم كه منجر به فاجعه شد. حال سوال این است كه انقلاب فرانسه تراژدی بود یا رمانس بود یا كمدی‌؟ حرف اساسی خودِ آرنت با نقل قولی از كانت آغاز می‌شود. كانت كه ناظر و تماشاگر انقلاب فرانسه بود ادعا كرد كه هر انقلابی كه خشونت بار باشد از نظر اخلاقی قابل دفاع نیست، اما اگر انقلاب فرانسه را به درستی زیرنظر قرار بدهیم، یك پیشرفت اخلاقی دارد. به همین دلیل است كه به واسطه انقلاب فرانسه تفكر فلسفی كانت دچار دوپارگی می‌شود و وی این انقلاب را با شور و شعفی توصیف می‌كند كه منجر به همدلی می‌شود. هگل در سال ١٧٨٩ و موقع انقلاب فرانسه تنها ١٩ سال سن داشت و انقلاب را یك سپیده‌دم شكوهمند می‌دانست و ادعا می‌كرد هر موجود متفكری در جشن آغاز آن دوران نو شركت می‌كرد. هگل حتی به یاد انقلاب فرانسه درختی به نام درخت Liberty می‌كارد و هر ساله در سالروز سقوط باستیل با دوستانش جشن برپا می‌كردند. این سرمستی در زمان نگارش كتاب پدیدارشناسی روح همچنان با هگل بود. بسیاری اعتقاد دارند هگل زندگی‌ای عادی در زمانه‌یی بسیار غیرعادی داشته است. اما نیچه در كتاب فراسوی خیر و شر انقلاب فرانسه را یك نوع تئاتر كانتی می‌داند. از نظر نیچه آنچه كه بر سر انقلاب فرانسه آمده یك نوع مضحكه ترسناك بود. هر چند نیچه با منشی محافظه‌كارانه تمام انقلاب‌های پرسروصدا را مشكوك می‌داند، اما نظرات جالبی در آراء او وجود دارد. نیچه می‌گوید كه اگر از نمای نزدیك به انقلاب فرانسه نگاه كنیم، همه‌چیز در آن مسخره است. اما برای كسانی كه دارای شان تماشاگری بودند، این انقلاب برای‌شان به تراژدی، رمانس تبدیل می‌شود كه دیگر مسخره نیست. نكته بعدی كه نیچه به آن اشاره كرد این بود كه این رویداد مسخره و فجیع در دل خودش تماشاگرانی بزرگوار و شیفته از سراسر اروپا پیدا كرد كه آنچنان با شور و شوق این مضحكه را برای خود تفسیر می‌كردند كه در نهایت متن در زیر تفاسیر گم شد. نكته سوم در نظر نیچه این بود كه آیندگانی كه بزرگواران بودند یعنی تماشاگرانی كه بعد از تمام شدن تئاتر دوباره آن را دوره می‌كردند، كل گذشته را غلط فهمیدند و به خاطر همین تماشای آن مضحكه را برای ما قابل تامل كردند. در نظام فكری محتاطانه نیچه این شكل از غلط شمردن گذشته، پیش شرط ادامه دادن است. تئاتر انقلاب تئاتری است كه هیچ‌وقت صحنه‌اش برچیده نخواهد شد. اما انقلاب كبیر به شكل واقعی برای هگل كارهایی كرد. با بازگشت هگل به آلمان و با توجه به مطرح شدن مسائلی مانند حقوق بشر و خطرات آن در آرای او هم تحولی رخ داد. هگل بر اساس انقلاب فرانسه بود كه این ایده را كه جهان چیزی نیست مگر شكوفایی ایده آزادی و رسیدن به نقطه اوج را بیان كرد. در انقلاب فرانسه ما با كسانی سروكار داریم كه می‌خواستند تمام نهادهای مخالف عقل را از بین ببرند و دولتی را تاسیس كنند كه مبتنی بر عقلانیت باشد. هگل در پی چرایی این اتفاق بود. در كتاب پدیدارشناسی روح وی پاسخ را در روسو می‌بیند. چرا كه وی با عقل‌گرایی كلی و انتزاعی خود تمام رهبران سیاسی را دنباله روی خود كرده بود.

 از نظر هگل با تغییر همه‌چیز مطابق معیارهای مد نظر روسو، نتیجه‌یی كه به بار می‌آمد حكومت وحشت بود. حكومت وحشت كلی‌ای است كه با فرد در تعارض می‌افتد و وی را نفی می‌كند. بعدها هگل در كتاب فلسفه حقوق یا حق خود شكلی دیگر از حكومت سلطنتی معقول را مورد بحث قرار می‌دهد. هگل در كتاب پدیدارشناسی روح می‌گوید وقتی شما از اصل آزادی مطلق صحبت می‌كنید، این اصل به خودی خود عقیم و انتزاعی است و در مقام عمل به حكومت وحشت می‌انجامد. یعنی انقلاب مطلق را به‌طور نامحدودی گسترش داد. وی در جای دیگری توصیف می‌كند كه در انقلاب فرانسه آسمان از جایش كنده می‌شود و به زمین انتقال پیدا می‌كند. چون كه تا پیش از انقلاب فرانسه، ایده آزادی انسان خصلتی دینی داشت و این انقلاب نخستین پدیده‌یی است كه این اصل و به‌طور كلی تئاتر آزادی مطلق را در زمین پیاده می‌كند. هگل ترور را به دلیل اجرای تئاتر آزادی مطلق جزو پیامدهای ضروری انقلاب فرانسه می‌دانست. آزادی كلی كه در انقلاب فرانسه شاهد آن بودیم، هیچ كار ایجابی نتوانست انجام دهد و در انبانش به قول خودِ هگل چیزی جز منش منفی یا كنش سلبی باقی نماند و آنچه دیدیم یك نوع خشم ویرانگر بود. در واقع تلقی انتزاعی برگرفته از افكار روسو بود كه انقلاب فرانسه را پیش می‌برد. هگل انقلاب فرانسه را Moment اول، اراده كلی می‌داند و با Moment دوم اراده كلی ضمیمه می‌كرد و فرآیند برابر‌سازی در انقلاب فرانسه، فرآیندی بود كه ضرورت تاریخی داشت. این فرآیند در ابتدا شكلی از اخوت و برادری ریشه و رادیكال داشت كه فقط در قالب زلزله می‌شد آن را اجرا كرد. انقلاب كبیر فرانسه پرده اول تواتری بود كه هنوز تمام نشده و مثل یك زلزله بود كه با تخریب همراه بود و به عصر ترور انجامید. پرده آخر هم همان پرده تفریق است كه ما هنوز درگیر آن هستیم. روایت غالب از انقلاب فرانسه به خصوص در مورد ترور این است كه این انقلاب منجر به یك انفجار كنترل ناشده از یك جنون ویرانگر شد. در حالی كه وقتی تاریخ واقعی انقلاب و ترور مطالعه شود درمی‌یابیم كه ترور دقیقا كوششی طراحی شده برای كنترل چنین انفجاری بود. این وجه واقعی حكومت ترور است كه نادیده گرفته می‌شود و اصلا كلمه تروریسم به این دلیل در اكثر گفتارهای امروز باب شده كه شما به این قسمت از تاریخ واقعی ترور رجوع نكنید.

روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: