فيلسوف هميشه از بطن يك پرسش متولد مي شود / صالح نجفي

1393/2/17 ۰۸:۴۲

فيلسوف هميشه از بطن يك پرسش متولد مي شود / صالح نجفي

سخنراني صالح نجفي در موسسه پرسش با عنوان «نيچه و ژست فلاسفه» عمدتا به خوانشي از واپسين كتاب نيچه يعني «Ecce Homo» يا چنان كه در فارسي ترجمه شده، «اينك انسان» به عنوان يك اتوبيوگرافي اختصاص داشت كه در آن اين پژوهشگر و مترجم آثار فلسفي كوشيد با واكاوي اين اثر، ژست فيلسوف به تعبير ژيل دلوز را نشان دهد، جايي كه به تعبير او فيلسوف به افراط گرايش پيدا مي كند، جايي كه در آن فلاسفه انقلاب مي كنند، در حالي كه خاموشند.

 

سخنراني صالح نجفي در موسسه پرسش با عنوان «نيچه و ژست فلاسفه» عمدتا به خوانشي از واپسين كتاب نيچه يعني «Ecce Homo» يا چنان كه در فارسي ترجمه شده، «اينك انسان» به عنوان يك اتوبيوگرافي اختصاص داشت كه در آن اين پژوهشگر و مترجم آثار فلسفي كوشيد با واكاوي اين اثر، ژست فيلسوف به تعبير ژيل دلوز را نشان دهد، جايي كه به تعبير او فيلسوف به افراط گرايش پيدا مي كند، جايي كه در آن فلاسفه انقلاب مي كنند، در حالي كه خاموشند. نجفي در آغاز با اشاره به گفتاري از نيچه در اين كتاب، جايي كه درباره گوش هاي كوچك خود سخن مي گويد، گفت: نيچه در اكسه هومو در مرز جنون و خودستايي است، او دو مانع براي خواندن متن هايش را نخست سوء هاضمه و دوم سستي روح مي خواند و مي گويد براي خواندن كتاب هايش بايد پنجه هاي قوي و انگشتاني ظريف داشت. صالح نجفي در ادامه با اشاره به اينكه قرن نوزدهم از يكسو قرن اتوبيوگرافي هاي اعترافي و از سوي ديگر سلف پرتره هاي غير رسمي است، ابتدا با پرداختن به نقاشاني چون ونسان ونگوگ (37 پرتره او بين سال هاي 1886 تا 1889 يك سال پيش از خودكشي اش در 37 سالگي) و گوستاو كوربه (نقاش فرانسوي و از بزرگان به تعبير آرنولد هاوزر نهضت پرولتاريايي هنر) به نياي اين سلف پرتره ها و آغازگاه شان در قرن هفدهم يعني كريستوفانو آلري اشاره كرد و سپس با اشاره به مهم ترين اتوبيوگراف نويس هاي قرن نوزدهم يعني بايرون، استاندال، نيچه و ويليام جيمز، نياي ايشان را سنت آگوستين در كتاب فلسفي مهمش اعترافات خواند و گفت در قرن هجدهم اين ژان ژاك روسو است كه با نگارش اعترافات راه را براي نويسندگان قرن نوزده باز كرد. او گفت اين اتوبيوگرافي ها سه محدوديت مفهومي دارند: نخست غيرقابل اعتماد بودن حافظه و همراه شدن واقعيت و فيكشن، دوم غير ممكن بودن صداقت تا نهايت و سوم واسطه (مديوم) بودن زبان كه لاجرم حقيقت را تحريف مي كند. نجفي در ادامه گفت نيچه در اكسه هومو اين محدوديت هاي مفهومي را به سرحد خود مي رساند. محدوديت هايي كه هر كدام به يك راس از اقنوم هاي مقدس سه گانه (تثليث) يعني مولف (author)، راوي (narrator) و قهرمان (protagonist) اشاره دارد. نيچه به دنبال هيوم و با انقلابي تر كردن ديدگاه او، با رد يگانه انگاشتن شخص محدوديت هاي اتوبيوگرافي را بحراني تر مي كند. صالح نجفي در توضيح اين سخن ابتدا به محصول رويا بودن فرد در كتاب نخست نيچه، تولد تراژدي و سپس حمله او به ايده خود در كتاب تبارشناسي اخلاق اشاره كرد و سپس به اغوا ي زبان در فراسوي خير و شر پرداخت و با تاكيد بر اينكه نيچه، كوگيتوي دكارت را تاريخي مي كند، گفت: در اكسه هومو نيچه اتوبيوگرافي خودي را مي نويسد كه چيزي برايش باقي نمانده است، از اين حيث اتوبيوگرافي نيچه پايان اتوبيوگرافي است. البته اين به معناي طرد يا مرگ تاريخ نگاري نيست، بلكه نقطه شروع نگارش تاريخ هايي است كه اين بار بايد از منظرهاي مشخص نگاشته شود. نجفي در ادامه با اشاره به شعر پل والري در 1901 يعني «من به دنبال راز خود مي گردم»، گفت كه نيچه در اتوبيوگرافي اش دنبال راز خودش است. در اين جا بر خلاف سياق سده نوزدهم از روانشناسي به روانكاوي و از راز به تروما عبور كرده ايم. در اين كتاب نيچه در مقام مفسر خودش سلف پرتره هاي متعددي از خودش مي كشد و به شارح انديشه هاي خودش بدل مي شود. صالحي نجفي در ادامه با اشاره به ديگر فيلسوف قرن نوزدهم، سورن كي يركگور كه از سويي هيچگاه اتوبيوگرافي ننوشت و از سوي ديگر آثارش همه در حكم اتوبيوگرافي هستند، گفت: كي يركگور كه نوشته هاي انتقادي اش را با اسم مستعار و با دست چپ مي نوشت (نوشته هاي موعظه گونش را با نام خودش و با دست راست مي نوشت) تعبيري كليدي دارد و مي گويد: يك خط از همه آنها كه به اسم مستعار است، از من نيست، اما من مسوول تمام خطوطي هستم كه با نام مستعار نوشته شده است. او تفاوت ظريفي ميان تفسير (interpretation) و نيت (intention) مولف قايل مي شود، تفاوتي كه نقطه اتصال او و نيچه است. نيچه نيز در بازخواني آثارش در اكسه هومو، به تجربه شگفت انگيز مواجهه با اموري كه خودش قصد نگارش شان را نداشته اشاره مي كند و از هنر سبك (art of style) ياد مي كند. او هم چون ماكياولي در مقدمه شهريار، از حركت ميان فراز و نشيب ياد مي كند و با تعريف سبك به مثابه افاده كردن يك حالت، انتقال يك تنش دروني همراه با پاتوس مي گويد كه سبك خوب سبكي است كه به دنبال بيان يك حالت دروني باشد و بر سر تمپوي نشانه ها اشتباه نكند. او مي نويسد همه قانون هاي جمله پردازي در نوشته هاي فلسفي به هنر ژست ها ارتباط مي يابد. صالح نجفي در ادامه به خوانشي كه دلوز در منطق معنا از نيچه ارائه كرده، پرداخت و گفت: دلوز در اين كتاب دو گزينه را براي آشنايي با تفكر يك فيلسوف معرفي مي كند، نخست بيوگرافي (زندگينامه) و ديگري بيبيلوگرافي (كتابنامه) . در حالي كه نيچه مخترع سبكي است كه در آن نمي توان به هيچ يك از اين دو اكتفا كرد و هيچ يك را بر ديگري ترجيح داد. او از يك نهانخانه (secret point) يا مخفيگاه سخن مي گويد كه از يك سو انيكتوتي (حكايت يك زندگي) است كه با يك افوريزم (جمله قصار) بيان نمي شود، ضمن آن افوريزمي است كه به شكل يك حكايت زندگي بيان نمي شود. اين نهانخانه از طرفي متصل به حالتي از زندگي و از طرف ديگر ذاتي قضيه هاي تفكر است. دلوز اين سكرت پوينت ها را، مكان هاي حاره و يخبنداني مي خواند كه هرگز هوايشان به اعتدال نمي گرايد، جغرافياي غريب كاملي كه نه تنها نمايانگر سبكي از زندگي است، بلكه بارزه وجهي از تفكر است. اين مترجم آثار فلسفي در توضيح اين سخن گفت: سبك نيچه هميشه اشاره دارد به گونه يي از جست وجو به دنبال يك سري از آفوريزم هايي كه مال تفكر نيستند، بلكه كلمات قصار زندگي هستند (پارادوكس اول)، در عين حال دنبال يك انيكتوت هايي ها است كه مال تفكر هستند ( پارادوكس دوم) . با تلاقي اين دو پارادوكس، در قلمرو ژست فلاسفه قرار داريم، ژست فلاسفه جايي است كه هر متفكري به افراط گرايش پيدا مي كند، در هوايي نفس مي كشد كه معتدل نمي شود. وي سخنش را با پيشگفتاري كه آلن بديو بر كتاب فيلسوف فرانسوي جواني نوشته به پايان برد و گفت: هميشه يك سوال با هر فيلسوف هست كه چرا من فيلسوف ناميده شدم؟ هر فيلسوفي تمام زندگي اش تلاش براي پاسخ دادن به يك سوال است. او هميشه از خودش مي پرسد كه كدام زخم بود كه من درصدد برآمدم تا درمانش كنم، كدام خار بود كه همواره كوشيده ام از گوشت هستي ام بيرون بكشم آن هنگام كه بدل شدم به چيزي كه فيلسوف خوانده مي شود. فيلسوف شدن مبتني است بر وفاداري بر يك زخم، به تعبير پل والري رازي كه مال من است و به دنبال آن مي گردم. فيلسوف هميشه از بطن يك پرسش متولد مي شود. آن سوال يا پرسش دقيقا در تلاقيگاه تفكر و زندگي، در جواني كسي است كه بعدا فيلسوف ناميده مي شود، فيلسوف هميشه و هميشه يك ايده را باز مي كند و آن را بسط مي دهد.
    
كي يركگور اسم آن را خلوص دل خواند. ژست فلاسفه درست جايي است كه آنها انقلاب مي كنند، اما كاملاخاموشند. نيچه در چنين گفت زرتشت مي گويد فقط خاموش ترين كلام ها هستند كه توفان درست مي كنند، فكرهايي كه با پاي كبوترها مي آيند، جهان را هدايت مي كنند. بديو در بنياد كلي گرايي مي گويد: اين جمله، جمله يي است كه به طور قطع متعلق به انديشمندي است كه نيچه بيش از همه با او به مخالفت بر مي خاست، يعني سنت پل، جايي كه در نامه ها، در مورد ملكوت خدا، مي نويسد: ملكوت خدا از راه مي رسد. يعني در سكوت و آرامش.

اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: